گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

میلاد نور

هفتمین ستاره تابناک امامت و ولایت؛ ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) یکشنبه 7صفر 129ه. ق (به روایتی 128ه.ق )در روستای ابواء (منزلی میان مکه و مدینه) دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت، حمیده مصفاة است که نامهای دیگری مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای ایشان نقل شده است.
امام موسی کاظم(ع) به دلیل کثرت زهد وعبادت به «عبدالصالح» وبه دلیل حلم و فروخوردن خشم و صبر بر ناملایمات زمان، به «کاظم» معروف شد. آن حضرت به کنیه های «ابوابراهیم» و «ابوعلی» نیزمعروف بوده است.
اخلاق او در علم و تواضع، مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی، مثال زدنی بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بی کران خویش تربیت می فرمود.
شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. صرار (کیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به کسی صره ای می رسید، بی نیاز می گشت لیکن در اتاقی که نماز می گزارد، جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
امام موسی کاظم(ع) در سن 20 سالگی به امامت رسید. دوران امامت ایشان با خلافت چهار خلیفه عباسی مصادف بود، به گونه ای که این مدت در سال 148 تا 158 هجری قمری با خلافت منصور دوانیقی، از سال 158 تا 169 هجری قمری با خلافت مهدی عباسی، از سال 169 تا 170 هجری قمری با خلافت هادی و از سال 170 تا 183 هجری قمری با خلافت هارون الرشید همزمان بود و حضرت به تناسب هر دوران، عملکرد ویژه ای برای هدایت جامعه اسلامی داشتند.
در دوران 10 ساله همزمانی امامت حضرت با دوران خلافت منصور، به دلیل اینکه منصور خلیفه ای ظالم، هتاک و فاقد سابقه خوبی نزد شیعیان بود، امام موسی کاظم(ع) بیشتر در این دوران به برگزاری جلسات علمی و پرسش و پاسخ با شیعیان می پرداخت و مواجهه مستقیمی با حکومت نداشت.
مهمترین ستمی که خلفای جور نسبت به امت اسلامی داشتند، این بود که تمامی آنها مانعی برای رسیدن حق به حقدار بودند. در این میان، مهدی عباسی برای مقبول جلوه دادن حکومت خویش در دیدگاه مردم، به بذل و بخشش بیت المال می پرداخت تا شاید به گمان خویش از این طریق رد مظالم کند و دل مردم را به دست آورد. نحوه برخورد امام کاظم(ع) با جو موجود در دوران خلافت مهدی عباسی، آکنده از نکات آموزنده است. وی، امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی نمود و ایشان رابه مدینه بازگرداند.
امام کاظم(ع) با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده است، به قدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت شده و به همین دلیل مهدی عباسی فرمان حبس ایشان را صادرکرده است. دوران حکومت هارون فرزند مهدی نیز تصویری از عناد و کینه مثال زدنی حکام جور را علیه دستگاه متعالی امامت عرضه می دارد. زمخشری در «ربیع الابرار» آورده است که وی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد کرد فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت» وقتی اصرار زیاد کرد، فرمود می پذیرم به شرط آنکه تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است،حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است.
هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود: می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق من است). از آن روز بود که هارون کمر به قتل موسی بن جعفر(ع) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول ا...(ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: «السلام علیک یا رسول ا...، السلام علیک یا بن عم» و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم(ع) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول ا...، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من) می گویند هارون دگرگون شد و خشم در چهره اش آشکار گردید.
دوران امامت امام موسی کاظم(ع) در دوران هادی عباسی و نوع برخورد حضرت با برخی قیامهای موجود در آن دوران نیز از مواردی است که در بررسی حیات طیبه امام باید بدان اشاره کرد.
در این دوران چند قیام مهم از ناحیه علویان صورت گرفت که قیام حسین بن علی، شهید فخ مهمترین آنهاست. گروهی بر این عقیده اند که عدم حضور و ارتباط این قیام با امام معصوم، فلسفه اصلی آن را باطل می کند و چون معصوم در قیام حضور ندارد، لذا نمی توان آن را قیام موجهی دانست، حال آنکه عدم همراهی امام معصوم با سرکرده یک قیام لزوماً به معنای مخالفت با آن نیست، بلکه هر دوران و زمانی نوع عملکرد خاصی را می طلبد و با توجه به شرایط موجود در سال 169 هجری قمری که قیام شهید فخ در آن رخ داد امام موسی کاظم(ع) بهترین روش مبارزه با نظام استبدادی را توسعه فرهنگ ناب اسلامی از طریق انجام کارهای علمی و تربیت شاگردانی فرهیخته برای ترویج تفکر اسلامی می دانست.
دوران اسارت امام موسی کاظم(ع) متعلق به دوران خلافت هارون الرشید است؛ تاثیرها و غلبه معنوی امام بر جو موجود در جامعه کار را به جایی رسانده بود که هارون الرشید برای رهایی از تاثیرات حضرت در جامعه شیعه ایشان را زندانی کرد، اما غلبه معنوی حضرت به گونه ای بود که ایشان زندانیان را نیز تحت تاثیر خود قرار می داد و هیچ راهی جز به شهادت رساندن حضرت برای هارون الرشید باقی نمانده بود.
نحوه ارتباط امام موسی کاظم(ع) با حکومت و سیاست از طریق یاران نزدیک ایشان و نوع برخورد با فرقه ها و تفکرات موجود در آن دوران از روشهای حضرت برای هدایت جامعه اسلامی است. امام(ع) در روند هدایت جامعه علوی به صورت عام و جامعه شیعی به صورت خاص توانست با نوع ارتباطی که با حکومت و سیاست از طریق یاران نزدیکشان برقرار می کرد، از جریانهای روز آگاه شود. ایشان با اینکه در حکومت دخالت نمی کرد و آن را غاصب می نامید، هرگز خود را از جریانهای سیاسی روز جدا نمی دانست. نمونه بارز نحوه ارتباط حضرت با سیاستهای روز و آگاهی به اتفاقهای حکومتی، چنانکه بعدا به آن اشاره خواهد شد، حضور «علی بن یقطین» یکی از یاران خاص ایشان در درباره هارون الرشید و به دستور ایشان بود. این نحوه ارتباط با سیاست و نحوه حکومت، نشان دهنده اهتمام ایشان برای آگاهی از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن روز است، یعنی اسارت ایشان هیچ محدودیتی برای حضرت هدایت جامعه و آگاهی از جریانهای روز ایجاد نکرد.
نحوه برخورد حضرت با فرقه ها و تفکرات روز نیز از دیگر روشهای حضرت برای هدایت جامعه اسلامی است. امام(ع) با تربیت شاگردان فرهیخته و پاسخگویی به سوالها و شبهه های موجود در جامعه به مقابله با این فرقه ها و تفکرات پرداخت و اجازه نداد تفکرات انحرافی، خللی در خط اصیل فرهنگ تشیع که از دوران امامت امام علی(ع) آغاز شده بود، ایجاد کند.
حضرت امام موسی کاظم(ع) در عین اینکه تقیه را به معنای کامل آن در نظر داشت، هرگز از حق مسلم شیعیان که امامت امام معصوم به نوعی اصلی ترین این حقوق می باشد، کوتاه نیامد. از این احقاق حق و تلاش در مسیر به دست آوردن آن، می توان به عنوان ویژگی بارز دوران امامت حضرت یاد کرد. از دیگر سو، محبوس کردن امام موسی کاظم(ع) موجب نشد معارف و اندیشه های ایشان حبس شود زیرا برای هدایت جامعه تنها حضور فیزیکی شرط نیست، بلکه حضرت در دوران امامت خود با پرورش شاگردان و حضور در مناظره ها و مباحثه های علمی، به مبارزه با تفکرات مادیگرایانه و نظرهای ملحدانه پرداختند، به گونه ای که در دوران اسارت نیز تاثیر علمی، معنوی و معرفتی حضرت در جامعه وجود داشت. این رفتار حضرت نشان دهنده آن است که عدم حضور فیزیکی امام، مانعی برای هدایت جامعه و مبارزه با نظامهای استبدادی نیست.
دوران امامت امام موسی کاظم(ع) در برگیرنده نکات آموزنده ای برای کارگزاران نظام اسلامی است؛ نگاه همه جانبه امام موسی کاظم(ع) به مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را باید بهترین ره آورد دوران امامت ایشان برای کارگزاران نظام اسلامی دانست. اگر دولتمردان نگاهی تک بعدی نسبت به مسایل موجود در جامعه داشته باشند، تنها حاصل آن ضرر به تمامی اقشار جامعه است، بنابر این برای اینکه حکومت در اداره جامعه موفق باشد، باید به تمام جوانب اشراف داشته باشد، زیرا توجه به یک بعد به سایر ابعاد لطمه می زند، از این رو باید در اداره شؤون مختلف جامعه نه دچار افراط شد و نه تفریط و بهترین الگو در این مسیر سیره و برخورد ائمه(ع) و بویژه امام موسی کاظم(ع) است.
امام موسی بن جعفر(ع) همان راه و روشی را در مواجهه با اجتماع، بر محور عمل و برنامه ریزی اتخاذ نمود که پیشتر امام صادق(ع) در پیش گرفته بود. محورنخست در این برنامه، برنامه ریزی فکری و آگاهی دادن عقیدتی در مواجهه با عقاید منحرف و انگیزه ها و وا پس گراییهای شعوبی و نژاد پرستی و عقاید مختلف دینی بود.
از خطرناکترین این تبلیغات زهرآگین، تبلیغ افکار الحادی و کفرآمیز بود که تزریق زهر آن با فعالیت و گسترش در دلهای نوجوانان مسلمان سرازیر شده بود. موضع امام موسی کاظم(ع) در برابر این تبلیغات، آن بود که با دلایل استوار در برابر آن بایستد و با پوچی و بی مایگی آن به معارضه برخیزد و دوری آن را از منطق و واقعیت توضیح دهد و عیوب آن را بازگوید تا آنجا که گروهی انبوه از پیروان آن عقاید به اشتباه خود و فساد خط مشی اتخاذی خویش اعتراف کردند و به این جهت جنبش امام درخشندگی یافت و قدرت علمی آن حرکت منتشر شد و به گوشها رسید؛ چندان که گروهی بزرگ از مسلمانان از آن پیروی کردند و آن را پذیرفتند و این امر بر مسؤولان حکومت گران آمد و با آنان با شدت و فشار و شکنجه رفتار کردند و در زمینه های عقیدتی آنان را از گفتگو باز داشتند و امام موسی(ع) ناچار شد به هشام(یکی از اصحاب خود) فرستاده ای گسیل دارد و او را هشدار دهد تا به علت خطرهای موجود، از سخن گفتن خودداری کند و هشام تا مرگ مهدی خلیفه، از سخن گفتن خودداری کرد.
گروهی کثیر از بزرگان، دانشمندان و راویان حدیث، از کسانی که در دانشگاه بزرگ امام صادق(ع) تحصیل می کردند، هنگام اقامت او در یثرب، گرد امام موسی(ع) حلقه زدند و ایشان با توانایی و نیروی بسیار، بر فقه اسلامی، آراء و عقاید خردمندانه خود را در فقه اسلامی ابراز کردند. مجموعه های بسیار از احکام اسلامی به ایشان منسوب است که در باب حدیث و فقه تدوین شده است و دانشمندان و راویان حدیث همواره با آن افاضات علمی، همدم بودند و احادیث و گفتگوها و فتواهای او را ثبت می کردند.
سید بن طاووس چنین روایت کرده است که یاران و نزدیکان امام(ع) در مجلس او حاضر می شدند و لوحه های آبنوس در آستین ها داشتند. هرگاه امام(ع) کلمه ای می گفت یا در موردی فتوا می داد، به ثبت آن مبادرت می کردند.
آن دانشمندان همه انواع علوم را با توجه به گوناگونی و پهناوری آن، از ایشان نقل کرده اند. کوششهای علمی او همه مراکز اسلامی را فرا گرفته بود و دانشمندان نسلی پس از نسلی، پیشکش ها و عطایای علمی او را نقل کرده اند. محور دیگر در این فرآیند نظارت مستقیم بر پایگاه های توده ای و طرفداران و پیروان خود و هماهنگی با آنها در پیش گرفتن مواضع سلبی و منفی در برابر حکومت، به منظور ناتوان کردن حکومت از نظر سیاسی بود.
آنچه امام(ع) را واداشت تا چنین موضع استواری داشته باشد، دگرگونی آشکار و گستردگی و انتشار پایگاههای مردمی ایشان بود.
این مطلب با جنبش امام(ع) و با فعالیتهای منفی او نسبت به حکومت منحرف عباسیان، و فرا خواندن او در حرام دانستن یاری با حکومت در هر زمینه از زمینه ها،هماهنگ شده بود. امام(ع) یاران خویش را از شرکت کردن در سلک حکومت هارون یا پذیرفتن هر گونه مسؤولیت و وظیفه دولتی بر حذر می داشت چنانکه به زیاد بن ابی اسلمه فرمود:«ای زیاد،اگر از پرتگاهی بلند فرو افتم و پاره پاره شوم، بیشتر دوست دارم تا برای آنان کاری انجام دهم و یا بر بساط کسی از آنان پای گذارم. در عین حال، علی بن یقطین یکی از یاران بزرگ خویش را از این فرمان استثنا کرد و اجازه داد تا منصب وزارت را در روزگار هارون عهده دار شود و پیش از او، منصب زمامداری را در ایام مهدی بپذیرد، او نزد امام موسی(ع) رفت و از او اجازه خواست تا استعفا دهد و منصب خود را ترک کند. اما امام(ع) او را از این کار باز داشت. و به او گفت: «چنین مکن، ما به تو آموخته شده ایم و برادران تو به سبب تو عزت دارند و به تو افتخار می کنند.
شاید به یاری خدا بتوانی شکسته ای را درمان کنی و دست بینوایی را بگیری یا به دست تو مخالفان خدا درهم شکنند. ای علی، کفاره و تاوان شما، خوبی کردن به برادرانتان است. یک مورد را برای من تضمین کن، سه مورد را برایت تضمین می کنم. نزد من ضامن شو که هر یک از دوستان ما را دیدی نیاز او را برآوری و او را گرامی داری و من ضامن می شوم که هرگز سقف زندانی به تو سایه نیفکند و دم هیچ شمشیر به تو نرسد و هرگز فقر به سرای تو پای نگذارد. ای علی،هر کس مؤمنی را شاد سازد، اول خدای را و دوم پیامبر را و درمرحله سوم ما را شاد کرده است.
محور دیگر در این مقوله را باید موضع آشکار و صریح در احتجاج با کسی که زمامدار حکومت بود دانست. مناظره ایشان(ع) با هارون الرشید در مرقد نبی اکرم(ص) و در برابر توده ای عظیم از اشراف و فرماندهان ارتش و کارمندان عالی رتبه دولت اتفاق افتاد.
موضع امام(ع) در برابر هارون، آشکار و روشن بود. امام(ع) در یکی از کاخهای استوار و زیبای هارون که مانند آن در بغداد و جای دیگر نبود، وارد شد. هارون سرمست از قدرت گفت: این سرا چون است؟
امام بی واهمه و اعتنا از قدرت و جبروت او گفت: این سرای فاسقان است. خدای تعالی فرماید:
به زودی کسانی را که در زمین، به ناحق تکبر می ورزند، از آیاتم روی گردان سازم - به طوری که- اگر هر نشانه ای را - از قدرت من- بنگرند، بدان ایمان نیاورند، و اگر راه صواب را ببینند آن را برنگزینند، و اگر راه گمراهی را ببینند آن را راه خود قرار دهند. . . . (اعراف/146)
بیدار کردن وجدان انقلابی امت از راه تشویق آنان برای شورش و مبارزه یکی دیگر از مسایلی است که امام(ع) توجه وافری به آن مبذول می داشت. هنگامی که حسین بن علی بن حسن- صاحب واقعه فخ- بر آن شد تا علیه اوضاع فاسدی که با هر کس که شیعه و علوی و طرفدار امام بود، توهین وشکنجه های شدید اعمال می کرد، شورش کند، نزد امام موسی(ع) رفت و از او در باب قیام خود مشورت کرد. امام روی به او کرد و گفت:« تو به قتل می رسی، از رفتن صرف نظر کن. مردم فاسق اند و به ظاهر ایمان دارند و در دل نفاق و شرک می ورزند، انالله و انا الیه راجعون. خدای شما را از پیروان خود به شمار آورد.»هنگامی که امام کاظم(ع) واقعه قتل حسین را شنید، بر او گریست وسجایای او را بیان کرد و بر او نالید که:«انا لله و انا الیه راجعون. به خدا سوگند، مسلمانی صالح و روزه گیر و قدرتمند که امر به معروف و نهی ازمنکر می کرد و خانواده اش مانند نداشت، درگذشت.
امام موسی کاظم(ع) پیشوای تقوا و اسوه مجاهدت سرانجام خود نیز پس از هفت یا 10 سال حبس در روز جمعه هفت صفر یا پنج یا 25 رجب سال 183 قمری در 57 سالگی به دست سندی بن شاهک و به امر هارون عباسی مسموم وبه شهادت رسید. آن حضرت 35 سال (از 148 تا 183) ردای امامت را بردوش داشت که 23 سال و دو ماه و هفده روز آن درعصر خلافت هارون الرشید(پنجمین خلیفه عباسی) بود.
پیکر پاک آن امام را در «باب التین» درموضعی به نام « مقابر قریش» دفن کردند که امروز به «کاظمین» شهرت یافته است.
منابع:
1-شرح مختصری از حیات حضرت کاظم(ع) به روایت حجة الاسلام سیدقاسم خانجانی
2- انوار البهیه ص 91.
3- مکاسب شیخ انصاری.
4- بحارالانوار، ج 11، ص 278

امام و جوانان

 

((خـدا رحمت کند بنده اى را که بـداند از کجا آمده و در کجاست و به کجا مى رود؟))امام على(ع)

آیا براى انسانى که در طـول عمر خـویـش در مسیر تحقق ایـن حدیث نورانى تلاش و پـویـش نماید, دیگر جاى جهل و تردید در ((حال)) و اضطراب و اندوه براى ((آینده)) مـى ماند؟ آیا براى انسانى که بر مبناى جهان بینى متعالى اسلامى مى فهمد گـوهر انتخاب شده هستـى از سوى خداى حکیم است و براى مدتى در ایـن دنیا, امانتدار ((گنج)) استعدادهاى خویـش و نعمتهاى غیر قابل شمارش الهى شده و بر اساس عدالت طبق آنچه که خـود در دنیـا آزادانه انتخـاب و عمل کــرده است, به محضـر الهى خـواهـد رفت, دیگـر جاى تشـویـش و نگـرانـى مى ماند؟ یا آن کـس که شتابان به سـوى انجام اعمال نیک مى رود تا بـا زاد و تـوشه در رضـوان الهى کنـار اولیـا قـرار گیرد؟

در راستاى همیـن حدیث نـورانى آنجا که امام فرمـود: و بداند در کجا است ... وظیفه همه ما است که بـدانیـم در چه جهانـى زندگـى مـى کنیـم; چه جهان طبیعت و ماده و چه جـامعه انسـانـى و اوضـاع تـاریخـى, سیاسـى و اجتمـاعى. کسب ایـن آگـاهیها به روش صحیح و واقع بینانه ـ بویژه از طریق علماى متعهد و افراد آگاه و متدیـن ـ براى انسان موجب بصیرت, آرامـش, رشد و تعهد مى شـود. به همیـن جهت بخشـى از ایـن مطـالعات و کسب آگـاهیها, به شنـاخت یکـى از عظیـم ترین و شگفتآورتریـن پدیده هاى زمان ما, یعنى انقلاب اسلامـى ایران منعطف مى گردد.

مطالعه اوضاع دوران قبل از انقلاب و حـوادث و سیر انقلاب در طـول بیست سال اخیر یکـى از رسالتها است. بـى تردید جـوان امروز باید بـدانـد بر سر چه سفره گرانمایه اى نشسته است. اگر او ارزش ایـن ((مائده الهى)) را نداند و آگاه نباشد ایـن مائده آسمانى چگونه و بـا تحمل چه رنجها و سختیها و مبـارزات و بـــــا گذار از چه ورطه هاى هـولناک و تـوطئه هاى خطرناک داخلى و خارجى به دست آمده است, آن را راحت از دست خـواهد داد.

با تـوجه به تحول عمیقى که در ملت ایران بخصوص جوانان به واسطه نفـس قدسى و گرم امام به وجود آمد و نقـش عظیـم ایشان در هدایت انقلاب کبیر اسلامى که از بزرگترین ثمرات آن, احیاى دیـن در جهان امـروز است, بـازنگـرى رهنمـودهـا و استعانت از سیـره آن ((روح الهى)) ضرورتـى همگانى مى باشد. از این رو در ایـن مقاله سعى شده است رابطه ((امام خمینـى و نسل جـوان)) در رهنمـودها, هشدارها, اظهار علاقه و ارادتهاى ایشـان بـررسـى شـود.

ایـن سخنان و پیامها در طـول دوران 25 ساله انقلاب از حـدود سال 42 تا سال 67 بـر دل تاریخ نقـش بسته است. دورانـى که اوج تسلط جابرانه و سیاه استعمار بخصـوص دولت امریکا و استیلاى فرهنگـى ـ نظامـى رژیـم پهلـوى در ایران بـود. دورانى که بیـش از هر زمان دیگر شاه و اطرافیانـش به تاراج سـرمایه هاى مادى و معنـوى ایـن کشـور مشغول بـودند. در همیـن زمان انقلاب اسلامـى به رهبرى امام خمینـى رویـش و جـوشـش مـى کنـد و بعد از پیروزى در بهمـن 57 با انبـوهـى از مشکلات, تـوطئه ها و محاصره اقتصادى و نظامـى روبه رو مى شـود. دورانى که جـوانان و مراد آنها ـ امام خمینى ـ با تکیه بـر معارف عمیق اسلامـى وعده هاى الهى را یکـى پـس از دیگرى محقق مـى سازنـد و حکـومت اسلامـى را به رغم مخالفت و دشمنـى قـدرتهاى استکبـارى در یکـى از مهمتـریـن منـاطق جهان بـر پـا مـى کننـد.

امـام, جـوانـان, و مبـارزه بـا استعمـار و طـاغوت

بررسـى سخنرانیها و پیامهاى دهه چهل و نیمه اول دهه پنجاه امام به وضـوح نشان مـى دهـد ایشـان بـا جـدیت و پشتکار چهره ظلمت زده استعمار و رژیـم را افشا مـى کند. ایشان در بیانات فراوانـى سعى مـى کند هیمنه سهمگین استبـداد را در ایـران بشکنـد. از نخستیـن سخنرانیهاى خـود در سال 42 و 43 پیامبرگـونه نوک پیکان حمله را متـوجه سر اژدهاى استعمار مى کند و بى محابا در دورانى که ترس و حیرت و سکـوت همه جا را فرا گرفته است, امریکا را عامل اصلـى بـدبختـى و فساد, و پشتیبـان مهم رژیـم شاه معرفـى مـى نمایـد و نقشه هاى شـوم آنان را براى تباهى ((نسل و حرث)) ایران, برملا مـى سازد و شجاعانه راههاى مبارزه را در پیـش پاى ملت و جـوانان انقلابى باز مى کند.

در ایـن خصـوص به بخشـى از سخنـان امـام تـوجه مـى نمـاییم:

((نقشه ایـن بود که[ جوانان] یا در خدمت دولتهاى اجانب باشند و اخیرا خصـوصا در خدمت آمریکا و یا یک افرادى باشند که بـى تفاوت باشند. ایـن مراکزى که براى عیـش و عشرت جـوانها تهیه کردنـد و ایـن مغازه هاى زیادى که براى فروش عروسکها و فرآورده هاى خارجـى که به وجـود آوردنـد و ایـن دکانهاى مشروب فروشـى, اینها به یک طبع خـودش واقع نشـده[ است]. اینها روى یک بـرنـامه اى بــود که آنقدرى که مى توانند در دانشگاهها جوانها را از بیـن ببرند و به خط آنها بکنند. آنقدرى که در آنجا نمـى شـود, یعنـى مراکز فحشا, بى تفاوتشان کنند و راجع به کشـور خـودشان بـى تفاوت باشنـد. هـر کارى مـى خـواهند بکنند, (شاه و آمریکا) بکننـد, آنها[ جـوانان] کارى نداشته باشند)). و:

((از زمان رضاشاه این نقشه ها بـود که باید ایـن ملت را عقب نگه داشت. بایـد ایـن ملت ما را از دیانتـش منفصل کـرد ... از زمان رضاشاه ایـن مطلب پیـش آمد که اسلام را و خدمتگزاران اسلام را هر دو را کـوبید)). و با اشاره به نابـودى ذخایر مادى زیرزمینى مثل مـراتع, نفت و ... و ذخایـر روى زمینـى که جـوانان هستنـد, مى فرماید: ((نمـى گذارند اینها تحصیل کنند. رشد فکرى براى اینها نمى گذارند ... نمى گذارند قوه اعتراض در اینها پیدا شـود ... که مقابل اینها بایستند و نگذارند اینها[ رژیـم شاه] اینقدر چپاول کنند)).

حضرت امام از کید بزرگ استعمار یاد مـى کنند و براى جـوانان نیز رهنمـودهایـى دارنـد که آنها را از غلطیدن در ایـن گرداب عظیـم هلاکتآور حفظ نماید. ایشان همـواره مکتب اسلام و حکـومت اسلامى را نجات دهنده مـردم مـى دانستنـد و از جـوانان نیز مـى خـواستنـد با مطـالعه و شناخت اسلام و تـاریخ صـدر اسلام و شناخت حکـومت امـام علـى(ع), تهذیب نفـس و فـداکـارى, اتحـاد و هشیـارى, التزام به احکام اسلام, افشاى جنایات شاه و اعتـراض به آنها, بیـدار کـردن مردم, پـرهیز از اختلاف و از اجتناب آراى شخصـى در تفسیر قـرآن, تبـرى از قشرهاى غیر اسلامـى و جـدیت در تحصیل علـم, خـود را بـراى مبارزه مکتبـى و درازمـدت با امـریکا و رژیـم مستبـد شاه تجهیز نمایند:

((باید تـوجه داشته باشیـد تا روزى که ملت اسلامـى پاىبنـد ایـن مکتبهاى استعمارى مـى باشـد یا قـوانیـن الهى را بـا آن مقـایسه مى کند و در کنار هـم قرار مى دهد, روى آسایش و آزادى را نخواهند دید و ایـن مکتبهایى که از چپ و راست به ملت اسلام عرضه مى شـود, فقط براى گمراهـى و انحراف آنان است و مـى خـواهنـد مسلمانان را بـراى همیشه خـوار و ذلیل و عقب مانـده و اسیـر نگه دارنـد و از تعالیم آزادىبخـش قـرآن کـریـم دور سازنـد.)) حضـرت امام با صـراحت بیان مـى فـرمایـد: پاىبنـدى به مکتبهاى استعمارى و حتـى مقایسه اسلام بـا ایـن مکتبها و در کنار هـم قـرار دادن آنها چه ذلت و خـوارى بزرگـى را به همـراه مىآورد.

ایـن کار باعث مى شـود ملتها روى آسایـش و آزادى را نبینند. عدم پاىبندى به اسلام و دورى از تعالیـم قرآن, ذلتآفریـن و اسارتآور است, حتـى اگر بخـواهند اسلام را کنار آنها قـرار دهنـد, گرفتار التقاط مى شوند. پـس راه نجات و آزادى واقعى انسانها در تمسک به اسلام نـاب و بـى تـوجهى به مکـاتب چپ و راست و گـرایشهاى فکــرى برگرفته از ایـن مکاتب است; راهى که قرآن و امام و شهدا در پیش پاى مسلمانان باز کردند.

امام, جوانان و انقلاب

رژیـم شاه همچنـان به ظلـم و چپـاول خـود ادامه مـى داد. شـاه و خانـدان او با نهایت سـرسپـردگـى در مقابل امـریکا و اسـرائیل, خزانه هاى ملت را به جیب گشاد بیگانگان سـرازیر کرده و هر فریاد آزادیخـواهانه را با شدت سرکوب مى نمودند و با ایجاد مراکز فساد مى خواستند جـوانان را به اعتیاد و فحشا و میگسارى و قمار یا به ولگردى و سرگرم شـدن به پـوچگرایـى و هیپـى گرى در وادى وانفساى غفلت و هرزگى به برهـوت بدبختـى بغلطانند و هر که را نیز یاراى مبارزه باشـد, به شکنجه گاهها و تبعیـدگاهها فـرستاده, او را در انزوا قرار دهنـد. ایـن سیاست در داخل ایران ادامه داشت و امام نیز از تبعیـدگاه خـود (نجف اشرف) با نامه ها و پیامها با افشاى نقشه و بـرنامه هاى شاه و امـریکا و آگاه کـردن مـردم و جـوانان داخل و خارج کشـور, بذر انقلاب را در سراسـر ایـران مـى افشانـد. امام بـا تکیه بـر اسلام رهایـى بخـش ـ نقطه وحـدت تمام نژادها و اقـوام کشـور ـ آنچنان امـواج خروشانـى را علیه طاغوت به وجـود آورد که زنجیـرهاى 2500 ساله پـاره شـد و حکـومت اسلامـى ـ هـدف مقبـول امت و امـام ـ در ایـران بـرقـرار گـردید.

هنر بزرگ امام این بـود که در جهانـى که روشنفکران آن, دیـن را افیون ملتها و جدایى دیـن از سیاست را لازمه نهضت مى دانستند, با توحید کلمه و کلمه تـوحید و با به میدان آوردن جـوانانى عاشق و مـومـن, انقلابـى عظیـم به وجـود آورد که آثار آن تا قرنها باقى خـواهـد مـانـد و مشعلـدار مبـارزات ملل مسلمـان خـواهـد بـود.

امام با رهنمودهاى خـویـش, شور انقلاب را در دل جـوانان ایجاد و در هـر مـرحله آنـان را هـدایت مـى کـرد:

((جـوانان ایـران و زنان و مـردان که در زمان طاغوت بـا تـربیت طاغوتى بار آمده بـودند, هرگز نتوانستند با قدرت طاغوتى مقابله کنند, ولى آنگاه که به دست تـواناى حق جل و علا به انسان انقلابى دور از علایق شیطانى متحول شدند, آن قدرت عظیـم را سرکوب کردند. دستهاى جنایتکارى که جـوانان عزیز را در رژیـم سـابق به مـراکز فساد کشاند و از انسانهاى آزاد عروسکهاى مصرفـى تراشید, انگیزه و نقشه شان ایـن بـود که هر خیانتى که در آن کشور واقع مى شـود و هرچه به سـر ملت و ذخایر ارزنـده آن مـىآیـد و هـرچه زنجیـرهاى استعمار به دست و پاى مردم محکمتـر مـى شـود, در مقابل بـى تفاوت بـاشنـد و یـا به حمـایت همـان رویه بـرخیزند)).

و:

[جـوانان] بـداننـد که تـوطئه ها در کـار است که نگذارنـد شما جـوانها به رشد انسانى خـودتان برسید و ایـن کشور, کشور آزاد و مستقل باشـد. آنهایـى که چپاول ایـن کشـور مـى کردند, باز مشغول توطئه اند که در ایـن کشور آرامـش برقرار نشود تا اصلاح نشود ... از ایـن جهت ... همه جـوانهاى محتـرم و عزیز بـا بیـدارى تـوجه داشته باشند که اینهایى که در بیـن جمعیتها مىآیند و مى خـواهند با اظهار اسلامیت, با اظهار اینکه ما براى کشـور دلسـوز هستیـم, مانع بشـونـد از اینکه مـردم کار بکننـد ... اینها دوستـان شما نیستند. اینها همانهایى هستند که مى خـواهند نگذارند مملکت شما, کشور شما, مستقل بشـود ... اعراض کنید از ایشان ... از ایـن به بعد هـم مـن امیـدوارم که با حفظ خودتان و حفظ ایمان خـودتان و تـوجه به خـدا ایـن راه را تـا آخـر بـرسـانید.

امام, جوانان و جنگ

یکـى از توطئه هاى گسترده اى که علیه انقلاب اسلامى تـوسط امریکا و ایادى او در منطقه به راه افتاد, جنگ تحمیلى بـود. رژیـم مغرور عراق به تحـریک امریکا به مرزهاى ایران حمله کرد, ولـى جـوانان مـومـن و سلحشـور با مقاومت دلیرانه و مثال زدنى خـود بخصـوص در خرمشهر, دشمـن را زمینگیر کرده و در طـول 8 سال دفاع مقـدس, با عملیـاتهاى مختلف مـوفق شـدنـد دشمنـــى را که وعده فتح 3 روزه خـوزستان را مـى داد, بدون کسب حتـى یک وجب از خاک ایران منکـوب کنند. از مهمترین عوامل ایـن پیروزى و مقاومت, رابطه عاطفى قوى بیـن امام و جوانان بـود. امام خمینى با صداقت بى بدیل, شجاعت و ایمان قوى, تقوا و اخلاص و ساده زیستى خـود الگو و مراد و محبـوب قلب میلیونها جوان ایرانى شده بـود. از مظاهر ایـن عشق و ارادت دیـدارهاى جـوانان رزمنـده در حسینیه جماران است که چگـونه بـا دیدن مراد خـویـش اشک مـى ریختنـد و عاشقانه در دیدار با محبـوب خود, مجذوب چهره نورانى او مى شدند. امام هـم متقابلا علاقه بسیار عمیقى به جـوانان داشتند. وقتـى پیامها و سخنان امام پخـش مى شد آنچنان از استحکام و قـوت و شادابى و روحیه انقلابـى سرشار بـود که به نظر نمـىآمـد سخـن مـردى در آستانه 90 سالگـى است. اظهار ارادتهاى مخلصانه امام به جـوانان رزمنده و بسیجیان و تقدیر از روحیه ایثـار و تعاون و اخلاص و فـداکـارى و شب زنــــده داریها و شهادت طلبیهاى آنان در تمـام دوران دفـاع مقـدس, جبهه هاى جنگ را وعده گاه جـوانان آگاه و متعهدى سـاخته بـود که بـا دل کنـدن از تمام مظاهـر مـادى و فـریبنـده و دست و پـا گیـر دنیا, جبهه را معراج دل به سـوى حق و قبله حق پـرستان و شیطان ستیزان قرار داده بودند.

((اینجانب هر وقت با یکـى از چهره ها روبه رو مى شـوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهره نورانیش مشاهده مى کنـم, احساس شرمسارى و حقارت مى کنم ... جوانان عزیزم! شما توقع نداشته باشید که مـن بتوانـم از عهده ثناى شما و شکر عمل شما برآیم. شما را همان بس که محبـوب خداى تعالى هستید و خداى شما فرمـوده که شما را چـون سدى محکـم و بنیانى مرصـوص در مقابل دشمنان خدا و براى رضاى او ایستاده اید, دوست مـى دارم و این است جزاى شما و ایـن است عاقبت عمل شما.))

و:

((من وقتى که این طور احساسات را از جوانهاى وطـن مى بینم و این طـور مهیا بـودن از بـراى شهادت, مهیا بـودن از بـراى دفـاع از اسلام, غرور مى گیرد مرا که همچو جـوانهایى داریـم.)) ((ایـن تحـولى که در جـوانهاى ما, در انسانها, آنهایى که متعهد هستند, پیدا شده است, اهمیتـش بیشتر از آن تحولى است که در مملکت پیدا شده است. این بود که با همت شما جوانان, همه قشرها ... ایـن سد بـاطل را, سـد شیطانـى را شکستیـد و شیطانها را از حـریـم اسلام بیرون کردید)).

امـام, جـوانـان و علـم و فـرهنگ و تربیت

از مهمتـریـن عوامل انحطاط ملتها, وابستگى علمـى و فـرهنگـى به بیگانگان و دشمنان است. رژیـم وابسته شـاه در انجـام مإمـوریت خـود بـراى نابـودى ذخایر مادى و معنـوى ملت ایران, با تبلیغات فراگیر و استفاده از رسانه هاى گوناگـون سعى در استحاله فرهنگـى مـردم داشت. شـدت تبلیغات به حـدى بـود که اقشـارى از مــــردم افتخارشان در استفاده از لغات خارجـى در صحبتهاى روزمـره بـود.

گروهـى دیگر بـراى معالجه ساده تـریـن نـوع بیمارى به خارج سفـر مـى کـردنـد. دولت بـراى ایجاد صنایع از متخصصان خارجـى استفاده مى کرد. آنچه که حتى به عمد نفى و تحقیر مى شد, هـوش و استعداد و فرهنگ خودى, منابع عظیـم مردمى, تاریخ سرشار از حماسه و معنویت و اسلامیت ایران بـود. امام شدیـدا با ایـن برنامه طرح ریزى شـده مقابله مى کرد. اصـولا امام در مسایل علمـى و فرهنگـى بشدت معتقد به استقلال, اتکـاى به نفـس و عدم وابستگـى به خـارج بــود و در سخنرانیها و پیامهاى خـود بسیار روى ایـن مسإله تکیه مى نمـود:

((بى شک بالاترین و والاتریـن عنصرى که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسـى دارد, فرهنگ آن جامعه است. اساس فرهنگ هر جامعه هـویت و مـوجـودیت آن جامعه را تشکیل مـى دهد و با انحراف فرهنگ, هر چند جامعه در بعدهاى اقتصادى, سیاسى, صنعتى و نظامى قدرتمند و قـوى باشـد, ولـى پوچ و پـوک و میان تهى است.)) تإکیـد امام بر استقلال, به حـدى بـود که محاصره اقتصادى ایران تـوسط امریکا را یک پیروزى بـراى ملت ایران دانست, تا به ایـن تـرتیب جـوانان و متخصصـان داخلـى ابتکـارات و اختـراعات خـود را بـروز بـدهنـد.

ایشان همـواره تإکید مى کرد مردم ایران مـى تـوانند داراى صنایع پیشـرفته باشنـد, به شـرط آنکه بـا ایمان و اعتماد به نفـس تلاش کنند.

در مـورد مسایل تربیتى هـم با تیزبینى خاص خـود, پایه هاى اولیه تربیت را خانـواده و دامان مادر و پدر مى دانست و تإکید مـى کرد محیط و وضع پـرورش نـوجـوانـان محیطـى اسلامـى و صحیح بـاشـــد:

((از ایـن رو است که نقش خانواده و بخصوص مادر در نونهالان و پدر در نـوجـوانان بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامـن مادران و حمایت پدران متعهد به طـور شایسته و با آموزش صحیح تربیت شده و به مـدارس فرستاده شـونـد, کار معلمان نیز آسانتر خـواهد بـود. اساسا تربیت از دامان پاک مادر و جـوار پدر, شروع مـى شـود و با تربیت اسلامى و صحیح آنان استقلال و آزادى و تعهد به مصالح کشـور پایه ریزى مى شود. ))

((اکنـون بر معلمان متعهد و مسـوول دبستانى و دبیرستانى است تا با کوشـش خود جـوانانى را تحویل دانشگاهها دهند که با آگاهى از انحرافات گذشته دانشگاه, بر فرهنگ غنى و مستقل اسلامـى ـ ایرانى تکیه کننـد و بر اساتید متعهد است ... جـوانانـى متعهد نسبت به مصالح کشـور و آگاه به اهـداف اسلام تحـویل جامعه دهنـد. ))

((و اما در دانشگاه نقشه آن است که جـوانان را از فـرهنگ و ادب و ارزشهاى خـودى منحرف کننـد ... و دولتمردان را از بیـن اینان انتخاب و بر سرنـوشت کشـورها حکـومت دهند, تا به دست آنها هرچه مـى خـواهند انجام دهند. اینان کشـور را به غارت زدگى و غربزدگـى بکشاننـد و قشـر روحانـى بـا انزوا و منفـوریت و شکست قادر بـر جلوگیرى نباشد و این بهترین راه است براى عقب نگهداشتـن و غارت کردن کشورهاى تحت سلطه ...))

((... بـر همه مـا است به متصـدیـان کمک کنیـم و بـــراى همیشه نگذاریـم دانشگاهها به انحراف کشیـده شـود و هر جا انحرافـى به چشـم خورد, با اقدام سریع به رفع آن کوشیم و ایـن امر حیاتى در مرحله اول با دست پـرتـوان خـود جـوانان دانشگاهها و دانشسراها انجـام گیـرد که نجـات دانشگـاه از انحـراف نجـات کشــور و ملت است.))

امام, جوانان و مسوولان

در زمینه رشد و تعالـى جوانان, امام خمینى هـم به خـود جـوانان رهنمود ارائه کرده اند و هـم به مسـوولان. رهنمودهاى امام به نسل جـوان در ادامه مقاله خواهد آمد, ولى آنچه در ایـن قسمت مد نظر است, خطابهاى امام به مسـوولان حکـومت اسلامـى در باره نسل جـوان است که جـوانان را تا مرز رسیدن به بهتریـن ارزشها ارتقا دهند:

((اینک به تمام متصدیان امور و دست اندرکاران کشور هشدار مى دهـم که قدر ایـن جـوانان حزب اللهى را بـدانید و از آنان قـدردانـى کنیـد و آنـان را تشـویق نمـاییـد و در آغوش محبت خـــــود حفظ کنید.)) ((جـوانها را تربیت کنید به اینکه مستقیـم باشنـد, خداخـواه باشند.)) ((از فرهنگیان و متصدیان تعلیـم و تربیت ... مـى خـواهـم که به مإمـوریت بزرگـى که به آنان سپرده شده و مسـوولیت عظیمى که به عهده گرفته اند تـوجه نمایند که با انحراف فرهنگ, کشور به انحراف کشیده مـى شـود و نـوباوگان و جـوانان که امید ملت اسلام هستند, اماناتـى بـس بزرگ و شریفنـد که خیانت در آن, خیانت به اسلام و کشور است و ایـن نوباوگان و جـوانان که در آتیه, سرنـوشت کشـور به دست آنان است و باید تربیت صحیح اسلامـى در جمیع مـدارس به طـور جـدى اجرا شود, تا کشـور از آسیب مصـون گردد.))

و یکى از مهمترین سفارشات امام:

((مـن به همه مسوولین و دست اندرکاران سفارش مى کنم که به هر شکل ممکـن وسایل ارتقإ اخلاقـى و اعتقادى و علمى و هنرى جـوانان را فـراهـم سازیـد و آنان را تا مـرز رسیـدن به بهتـریـن ارزشها و نـوآوریها همراهـى کنیـد و روح استقلال و خـودکفایـى را در آنان زنده نگه دارید.))

امام, جوانان و معیارها

مـوقعیت خاص جـوانان چه از نظر فردى و چه از نظر اجتماعى ایجاب مى کند امام با علاقه و دلسـوزى, رهنمـودهاى فراوانى داشته باشد. ایـن رهنمـودها از آغاز نهضت 15 خـرداد که سرآغاز انقلاب اسلامـى است, در زمینه هاى مختلف ایراد شـده است. به عنـوان مثال زمانـى که رژیـم شاه با نیـرنگ مـى خـواست با تعطیلـى کسبه در روز جمعه زمینه فساد بیشتر را در میان جـوانان فراهـم کند, امام از مردم مـى خـواهـد جلسات دینـى را در روزهاى جمعه بـرگزار نماینـد, تا جـوانان از جذب به مراکز فساد در امان بماننـد, و همچنیـن نقشه رژیـم شاه براى تشکیل سپاه دیـن را با درخواست از جـوانان براى اظهار تنفر از ایـن عمل و گرم نگه داشتـن مساجد و محافل دینـى, برملا نمود.

آگـاه نمـودن اقشـار مختلف مـردم در تمـام دوره هاى انقلاب, کـار پیـوسته اى است که امام, آن را انجام مى داد, زیرا ایشان مردم را صاحبان اصلـى انقلاب مـى دانست. چـرا که وقتـى مـردم از جنایات و خیانتهاى شاه و استعمار, و حقـوق از دست رفته خـود مطلع شـوند, مسلما با تمام وجـود از رژیـم منزجر شـده و بـراى ایجاد حکـومت اسلامى قیام مى کنند.

از ایـن رو امام عنایت خاصى براى آگاه کردن جـوانان که هدف عمده تبلیغات و توطئه هاى امریکا و رژیـم بـودند, داشت. از دید امام, دشمنان ملت مـى خـواستنـد با ایجـاد فسـاد و تبـاهـى نسل فعال و اندیشه گر را یا از میدان به در کنند, یا به بـى تفاوتى بکشانند. امام بـا هشـدارهاى خـود, معیارهاى انتخـاب راه درست و زنـدگـى حق مدارانه را ارائه مى فرمود.

حضـرت امام با شکـرگزارى به درگاه خـدا و تقـدیـر و تقـدیـس از جـوانانـى که با تحـول الهى با نجات از مراکز فساد, به جانبازى در راه خـدا و دیـن پـرداخته بـودنـد,

مى فرمـود: ((شما برادرها با قدرت ایمانى و با قدرت اسلامـى ایـن پیروزیها را به دست آوردید ... مـن در محضر خداى تبارک و تعالى به ایـن پیروزیهاى شما که پیروزیهایى است با تعهد اسلامـى, براى اسلام است, مـن افتخار مى کنم. مباهات مى کنـم به درگاه خدا که در یک همچـو مقطع از زمـانـى واقع شـدم که جـوانـان مـا ایـن طـور هستنـد.)) ((این مسإله مهم است ... ایـن جـوانها را خـداى تبارک و تعالى آن طور در ظرف یک مدت بسیار کـم متحول کرد به یک مقامى ...

که غیـر از خـدا اصلا هیچـى نخـواهنـد. شهادت را ایـن طـور طالب باشنـد.)) بـا تعمق در ژرفاى انـدیشه امام و معیارهایـى که ایشان فرا راه اندیشه ما قرار مى دهد, مى تـوان چهره جـوان نمونه و الگو را شناخت. ایـن جوان نمونه, جوان آگاه, مستقل, خودباور, خـداخـواه, ایثـارگـر, شجاع, مبـارز, مقاوم و اهل علـم و تقـوا مى باشد; نه جـوانى که اهل عیـش و عشرت و غفلت و بـى تفاوتى است, که امام در مورد آنان مى فرماید:

((شما اگر دقت کنید در حال جـوانها و طبقات جامعه مـى بینیـد که آنهایـى که درعیش و عشرت مـى گذرانند, حقیقتا عیـش و عشرت نیست. بـدنها افسرده, روحها پژمرده و کسالت سـر تا پاى آنها را گرفته است. اگر دو ساعت عشرت مـى کنند, بیست و دو ساعت در ناراحتـى آن هستند و آنهایـى که اهل خدا هستند, تـوجه به خـدا دارنـد, ورزش جسمى مـى کنند و ورزش روحـى. آنها در تمام مدت اشخاصـى هستند که پژمردگى در آنها نیست, افسردگـى در آنها نیست و ایـن یک نعمتـى است از خـداى تبارک و تعالـى که خـداوند نصیب همه بکنـد.))

امام, جوانان و آینده

با تـوجه به تیزبینى و دورنگرى امام, در بیانات نـورانى ایشان, سخنان بسیارى را در مورد آینده جوانان و جـوانان آینده مى تـوان یافت. از مهمتـریـن مسایلـى که ایشان به جـوانان تذکر مـى دهـد, تهذیب نفس است. سـن جوانى بهترین دوران زندگى است که مى توان به پالایش روح پرداخت. کسانى که با وعده هاى شیطانى ایـن امر مهم را براى پایان عمر قرار مـى دهند, در واقع ریشه هاى رذایل اخلاقـى را به مرور زمان در خـود تثبیت و تقـویت و در مقابل, قـدرت مجاهده با نفس را ضعیف مى کنند.

مـولـوى, آن عارف نامى در شعرى به همیـن واقعیت اشاره مى کند که خارکنى بوته هاى خارى بر سر راهـش بـود و هر روز وعده مى داد روز دیگـر آن را از ریشه بکنـد و انجام ایـن وعده را مرتب به تعویق مى انداخت, تا خاربـن بلند و قـوى شد, ولـى خارکـن رو به پیرى و ضعف رفت و قـدرت کنـدن بـوته خـار رو به تحلیل.

از ایـن رو امـام تـوصیه هـاى فـراوانـى در ایـن زمینه دارنـــد.

بخصوص اگر شخصى جهت کسب علـم حرکت کند, اهمیت ایـن امر براى او دو چندان مى شـود. در غیر ایـن صورت علـم براى او ((حجاب اکبر)) است:

((هر قدمى که براى تعلیم و تعلـم برمى دارید, همراه آن قدم, قدم باشـد بـراى مهار کـردن نفستان که از ایـن سـرکشـى اى که دارد و آزادىاى که براى خـودش فرض مـى کند, که هیچ مهارى در کار نباشد; خودتان مهار کنید نفـس خودتان را. اگر یک همچو تعلیـم و تربیتى در یک کشورى باشد, ایـن کشور مى تواند مستقل باشد مى تـواند آزاد باشد, اقتصادش را مى تواند تإمیـن کند, مى تواند فرهنگش را درست کند و مى تـواند همه چیزش را اصلاح کند)). ((اگر غفلت بکنید, هر قدمـى که در علـم بردارید, از انسانیت دور شـدید. هـى دورتر ... هر چه درس بخوانیـد و بخـوانیم, اگر چنانچه به راه مستقیـم نباشیـم ... هـر چه معلـومات زیادتـر بشـود, از انسانیت, انسان دورتر مى شـود.))( ((جهاد اکبر, جهادى است که با نفـس طاغوتى خودش انسان انجام مى دهد. شما جـوانها از حالا باید شروع کنید به این جهاد.

نگذارید که قواى جوانى از دستتان برود. هر چه قـواى جـوانـى از دست بـرود, ریشه هاى اخلاق فاسـد در انسان زیادتر مـى شـود و جهاد مشکلتـر.)) حضـرت امام بـا درک مـوقعیت خاص سنـى و اجتماعى جـوانان, که هم فرصت مناسبـى براى رشد و تعالـى آنها و هـم هدف اصلـى دشمنـان اسلام و ملت مـى بـاشـد مـى فـرمـایـد:

((جـوانان متعهد ... سرمایه هاى امیدبخـش اسلام و کشـورهاى اسلامى هستنـد. اینـاننـد که بـا تعهد و سلاح و استقـامت و پـایـــدارى مى تـوانند کشتـى نجات امت اسلامـى و کشـورهاى خـود باشند و ایـن عزیزانند که استقلال, آزادى و ترقـى و تعالى ملتها مرهـون زحمات آنان است و اینانند که هدف اصلـى استعمار و استثمارگران جهانند و هر قطبـى در صـدد صید آنان است و با صید آنان است که ملتها و کشـورهـا به تبـاهـى و استضعاف کشیـده مـى شـود.))

((تـوجه کنید که دنیا را به چیزى نگیـریـد. تـوجه کنیـد که همه رفتنـى هستیم و باید به خـداى تبارک و تعالـى نزدیک بشـویـم تا آنجا ما را راه بدهند. ))

((امورى که مربوط به ایـن عالـم است گذرا است. زودگذر هم هست و پیروزیها و شکستها و خوشیها و ناخوشیهاى ایـن دنیا بیـش از چند روزى و مقـدار انـدکـى پـایـدار نیست. آنچه که بـراى مـن و شما مـى مانـد, آن چیزى است که در درون خـودتان تحصیل کـرده باشیـد. باور کنیم که خداى تبارک و تعالـى حاضر است. باور کنیـم که همه چیز به دست اوست.))

حضرت امام در مـورد قـدرت سازندگـى جـوانان تإکید خاصـى داشت. ایشان بر خودباورى جـوانان و خـوداتکایـى و ابتکار و تلاش علمـى آنان تإکید مى ورزید. ((جـوانهاى ما اثبات کردند که مـى تـوانند خـودشان عمل بکننـد و شما مطمئن باشیـد که در درازمـدت شما همه کار مى تـوانید بکنید. همان طورى که با شجاعت ابرقدرتها را خارج کـردیـد, بـا شجاعت در فـرهنگ خـودتـان کار بکنیـد و در کارهاى خودتان, خودتان عمل بکنیـد و اتکإ خـودتان را هـر روز به خارج کـم بکنیـد و یک وقتـى بـرسـد که هیچ اتکا به خارج, ما نـداشته بـاشیـم و همه چیز را خـودمـان تهیه کنیـم.))

((مـن در اینجا به جـوانان عزیز کشـورمان, به ایـن سـرمایه ها و ذخیره هاى عظیـم الهى و به ایـن گلهاى معطر و نوشکفته جهان اسلام سفارش مى کنم که قدر و قیمت لحظات شیریـن زندگى خود را بدانید و خـودتان را براى یک مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسیدن به اهداف عالـى انقلاب اسلامـى آماده کنیـد.)) رهنمـود دیگـر ایشان به جـوانان, بهره گیـرى از علمـاى پـاک و متعهد و مبـارز اسلام است:

((نکته دیگـرى که از بـاب نهایت ارادت و علاقه ام به جـوانان عرض مى کنـم, ایـن است که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علما متعهد اسلام استفاده کنیـد و هیچ گاه و تحت هیچ شـرایطـى خـود را بى نیاز از هدایت و همکارى آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طـول تاریخ و در سخت تریـن شرایط همـواره با دلى پر از امید و قلبى سرشار از عشق و محبت, به تعلیـم و تربیت و هـدایت نسلها همت گماشته انـد و همیشه پیشتاز و سپـر بلاى مردم بوده اند.))