گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا (س)

نجات از شقاوت : تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است.
هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ریزى مى‏کنند، مسئله‏ى رسیدن به سعادت و گریزانى از شقاوت است. منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد، راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از اینکه راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى‏دهد و سبیل هدایت مى‏پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و سبیل ضلالت و گمراهى پیش مى‏گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله‏اى است که همه‏ى آنان که به خود آمده‏اند، از آن مى‏ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏برند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و وصول به سعادت مى‏نمایند.
مداومت بر تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نمائیم. امام صادق علیه‏السلام در این رابطه مى‏فرماید:
«یا اباهارون، انا نأمر صبیاننا بتسبیح فاطمة علیهاالسلام کما نأمرهم بالصلاة، فألزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى». (1)
اى اباهارون! ما بچه‏هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏کنیم به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‏اى که بر آن مداومت نموده است.
و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏شود که شایسته است والدین محترم، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.

دورى شیطان و خشنودى خدا
شیطان همواره دشمن دیرینه‏ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است.
بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس‏زنان تسلیم شوند، و عده‏اى اندک در تلاش‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.
یکى از راههایى که مى‏تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیح حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام است.
امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائة باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان». (2)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صداست، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى‏نماید.
و به سند معتبر از امام صادق علیه‏السلام منقول است که چون آدمى در جاى خواب خود مى‏خوابد، فرشته‏ى بزرگوارى و شیطان متمردى به سوى او مى‏آیند، پس فرشته به او مى‏گوید:
روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏راند و از او دور مى‏کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏آید و او را امر به گناه مى‏کند و ملک او را به خیر امر مى‏کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏کند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامه‏ى عملش مى‏نویسد. (3)

شفاى کم‏شنوایى و درد جسمانى
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام بنا بر شواهد روایى و تاریخى در بعضى موارد بر بیماریهاى جسمى نیز مؤثر بوده و باعث درمان بیمارى گوش شده است.
یکى از یاران امام صادق علیه‏السلام نزد آن حضرت آمده و از کم‏شنوایى گوش خود نزد آن حضرت شکایت کرد، امام علیه‏السلام به او فرمود:
«علیک بتسبیح فاطمة علیهاالسلام». (4)
چه چیز مانع و جلوگیر تو است و چرا غافلى از تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام؟
آن مرد پرسید: قربانت گردم، تسبیح فاطمه چیست و چگونه است؟ حضرت فرمود: سى و چهار مرتبه «اللَّه‏اکبر»، سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحان‏اللَّه» که صد عدد مى‏شود. آن مرد گوید:
«فما فعلت ذلک الا یسرا حتى اذهب عنى ما کنت اجده». (5)
و من این کار را در اندک زمانى انجام دادم و کم‏شنوایى‏ام برطرف شد.

برائت از دوزخ و نفاق
چنانچه گفته شد بنا بر روایت امام صادق علیه‏السلام، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از جمله‏ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده:
«تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال اللَّه عز و جل: «و اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».
و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است:
«من اکثر ذکر اللَّه عز و جل احبه اللَّه و من ذکر اللَّه کثیرا کتبت له براءتان: براءة من النار و براءة من النفاق». (6)
هرکس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر که ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت (منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى.
لذا تسبیح صدیقه‏ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏گردد.

غفران الهى
یکى دیگر از آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام، غفران الهى است. غفران ربوبى، همه‏ى ذنوب و آثار سوء تیرگیهاى آنها را از میان مى‏برد، حجابها را برطرف کرده و نقائص وجودى انسان را کنار مى‏زند. اما متأسفانه کمتر کسى هست که بداند غفران یعنى چه و نیاز به آنچه معنایى دارد، و چگونه مى‏شود غفران الهى همه‏ى مشکلها را حل، و فاصله‏ها را از میان بردارد؟ در فرق بین عفو و غفران گفته شده که: عفو الهى، نادیده گرفتن و به حساب نیاوردن لغزشها و خطاها و نقیصه‏ها و عیبها، و محو آثار نامطلوب آنهاست. و غفران الهى عبارت است از افاضات و رحمتهایى که به دنبال نادیده گرفتن لغزشها و خطاها و نقیصه‏ها، متوجهانسان مى‏گردد و او را تکمیل مى‏کند و نقایص و عیوب وجودى وى را برطرف مى‏نماید. غفران بعد از عفو است. عفو نادیده گرفتن بدیهاست و غفران، برطرف کردن آنها از وجود سالک و تبدیل آنها به خوبیها و کمالات است. عفو ربوبى، انسان را از سقوط و هلاکت نجات مى‏دهد و غفران الهى، به سالک پر و بال عطا مى‏کند و بالا مبرد. لذاست که اگر عفو و گذشت ربوبى نباشد، رهروان طریق با شکست روبرو شده و کنار زده مى‏شوند، و اگر غفران ربوبى نباشد، آنها از حرت و پیشرفت بازمانده و متوقف مى‏گردند. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر اللَّه له». (7)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را قبل از اینکه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض کند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مى‏گرداند.
البته نباید چنین پنداشت که این «تسبیح» به لحاظ اینکه ظاهرى بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه مى‏شود از چنین آثار و برکاتى برخوردار باشد؟! آرى این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایى از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلى آسان است، ولى اگر خوب بجا آورده شود، مشکلها را آسان مى‏گرداند. ان‏شاءاللَّه.

  1ـ فروع کافى، کتاب الصلاة، ص 343، ح 13.
2ـ وسائل الشیعه، ج 4، ص 1023، ح 3.
3ـ شیطان دشمن دیرینه‏ى انسان، محمد نصیرى، ص 136.
4ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 20.
5ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 21.
6ـ اصول کافى، ج 2، ص 499، ح 3.
7ـ فروع کافى، کتاب الصلاة، ص 342، ح 6.

خاطره



خاطره ای از شهید محمدابراهیم همت
محو سخنان حاج همت بودیم که در صبحگاه لشگر با شور و هیجان و حرکات خاص سر و دستش مشغول سخنرانی بود. مثل همیشه آنقدر صحبت های حاجی گیرا بود که کسی به کار دیگری نپردازد. سکوت همه جا را فراگرفته بود و صدا فقط صدای حاج همت بود و گاهی صدای صلوات بچه ها. تو همین اوضاع صدای پچ پچی توجه ها را به خود جلب کرد. صدای یکی از بسیجی های کم سن و سال لشگر بود که داشت با یکی از دوستاش صحبت می کرد.
فرمانده دسته هرچی به این بسیجی تذکر داد که ساکت شود و به صحبت های فرمانده لشگر گوش کند توجهی نمی کرد. شیطنتش گل کرده بود و مثلا می خواست نشان بدهد که بچه بسیجی از فرمانده لشگرش نمی ترسد.
خلاصه فرمانده دسته یک برخوردی با این بسیجی کرد.
سروصداها کار خودش را کرد تا بالاخره حاج همت متوجه شد و صحبت هایش را قطع کرد و پرسید : « برادر! اون جا چه خبره یک کم تحمل کنید زحمت رو کم می کنیم . »
کسی از میان صفوف به طرف حاجی رفت و چیزی در گوشش گفت . حاجی سری تکان داد و روبه جمعیت کرد و خیلی محکم و قاطع گفت : « آن برادری که باهاش برخورد شده بیاد جلو. »
بسیجی کم سن و سال شروع کرد سلانه سلانه به سمت جایگاه حرکت کردن . حاجی صدایش را بلند تر کرد : « بدو برادر! بجنب » بسیجی جلوی جایگاه که رسید حاجی محکم گفت : « بشمار سه پوتین هات را دربیار » و بعد شروع کرد به شمردن .بسیجی کمی جا خورد و سرش را به علامت تعجب به پهلو چرخاند. بعد پوتین اون بسیجی را گرفت و توش آب ریخت بسیجی متحیر به حاج همت نگاه می کرد بعد حاج همت پوتین پراز آب را به دندان گرفت و آب داخل اون رو نوشید. و گفت : فقط میخوام بدونید که همت خاک پای همه بسیجی هاست و بسیجی پس از این حرف همانطور متحیر نشسته بود.

چه کسی دستهای تو را قطع کرده است

روزی یکی از یاران و دوستداران امام علی (ع ) بنام « افلح » که مسلمانی سیاه پوست بود فریب هوای نفسانی را خورد و چیزی دزدید.
پس از مدتی او آنچنان گرفتار عذاب وجدان شد که حد سرقت را بجان خرید و نزد امام رفت تا حد را بر او جاری کند. امام نیز پس از اطمینان به این کار چهار انگشت او را قطع کرد.
هنگامی که افلح از نزد امام مرخص شد یکی از فرصت طلبان بنام « ابن کوا » که از قضیه با خبر بود توطئه ای طرح کرد.
ابن کوا از خوارج بود و همیشه در صدد توطئه بر ضد امام بود . او حتی روزی در هنگامی که امام نماز می خواند چند بار آیه 60 سوره روم را که در مورد پوچ شدن اعمال و عبادات مشرکان است خواند و به این طریق سعی در طعنه زدن به امام را داشت . همچنین او هر وقت که می شد از امام سئوالات عجیبی می نمود تا به این وسیله او را در پاسخگویی به سئوالات شکست دهد که هیچ گاه موفق به این کار نشد.
وقتی ابن کوا دست بریده افلح را دید نزد او رفت و گفت : « چه کسی دستان نازنین تو را این طوری بی رحمانه قطع کرده »
افلح در پاسخ او گفت : « آن پیشوای یکتاپرستان دست راستم را قطع کرد. آنکه یکه سوار نبردگاه بدر و احد است . آنکه مکه و مدینه او را به عظمت می شناسند و... »
افلح چنان با شور و نشاط درباره امام علی (ع ) مدح می گفت که مردم به گرد او حلقه زدند و از هر سو اطرافش را گرفتند چنانکه گوئی سخنرانی خوش بیان برای آنان خطبه می خواند و ابن کوا را نسبت به توطئه ای که چیده بود کاملا پشیمان ساخت .
امام که خبر را شنید افلح را به حضور طلبید و از او دلجویی کرد و برایش دعا نمود. افلح نیز گفت : « ای امیرمومنان ! عشق تو با گوشت و استخوانم آمیخته و اگر پیکرم را قطعه قطعه کنند عشق تو از قلبم بیرون نمی رود. »
امام نیز به ابن کوا پیام داد : « ای فرزند کوا! ما دوستانی داریم که اگر آنها را قطعه قطعه کنیم دوستی آنها بیشتر می شود و به عکس دشمنانی داریم که اگر شهد عسل را در گلوی آنها بریزیم دشمنی آنها بیشتر می شود. بدان که هر کس ما را به حقیقت دوست بدارد مشمول شفاعت ما در روز قیامت خواهد شد. »
افلح در سپاه علی (ع ) در جنگ نهروان و در برابر سپاهی که ابن کوا در آن بود به شهادت رسید و ابن کوا نیز توسط مسلمین به درک واصل شد.
امام در این مورد می فرمایند : « اگر فرد با ایمانی را با شمشیر بر بینی اش بزنم با من دشمن نخواهد شد و اگر تمام دنیا را در گلوی منافق بریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت همانطور که پیامبر فرمود ای علی مومن با تو دشمنی نمی کند و منافق تو را دوست نمی دارد... »
(منبع : قضاوت های شنیدنی از حضرت علی علیه السلام )

فاطمیه

بر بانوی مطهرمان گریه می کنیم                           
بر آن همیشه بهترمان گریه می کنیم

با این دو زمزمی که خداوند داده است
بر آیه های کوثرمان گریه می کنیم

بر روی بالهای سپید ملائکه
بر آن کبود پیکرمان گریه می کنیم

کنجی نشسته ایم و کنار پیمبران
بر دختر پیمبرمان گریه می کنیم

بر لاله های بستر او خیره می شویم
بر آنچه آمده سرمان گریه می کنیم

دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت
حالا کنار باورمان گریه می کنیم

قبل از حساب، صبح قیامت که می شود
اوّل برای مادرمان گریه می کنیم
 

 

زن زمین زندگی

76.jpgراستی چه نسبتی بین «زن و زمین و زندگی» وجود داره؟ خوب روشنه که هر سه با «ز» شروع می شن و این خودش یه جورایی تجانس میاره! اما خب کلمات زیادی هستن که با «ز» شروع می شن، مثل: زرشک، زالو، هلو؛ نه ببخشید زردآلو و... که لااقل به نظر من ربطی بین اون ها وجود نداره؛ حداقل یه ربطی که بشه ازش یه جور تناسب درآورد. (هرچند این احتمال رو رد نمی کنم که بین هلو و زن یه رابطه ای باشه؛ در زبان انگلیسی واژه peach هم معادل هلو و هم به معنای بانوی زیباست...). ضمن این که کلمات دیگه ای هم هستن که بینشون یه جور تجانس ظاهری هست، ولی بازم به نظر جناب خودم تناسب باطنی ندارن، مثل: «مرد، مرداب، مردگی»... خب بگذریم...
 
یکی از مشترکات این سه واژه اینه که هر سه تاشون «زن» دارن. نه اینکه لزوماً متأهل باشن! منظورم اینه که حروف «ز» و «ن» حرف اول و آخر رو تو کلمه ی «زمین» می زنه و اگر «زن» رو از «زندگی» بگیری انگار سر رو از بدنش جدا کردی واز حیٍّز انتفاع ساقط!
 
واقعیت هم همینه که بدون «زن» زندگی ابتر و بی معناست و بهتره بگیم اصلاً زندگی استمرار پیدا نمی کنه. مثل مشکلی که الان در کشور چین داره به وجود میاد، که به دلیل قانون تک فرزندی، نوزادان دختر به روشهای مدرن زنده به گور میشن و به همین دلیل در آینده ی نه چندان دور، حیات تمدنی اون ها به شدت با خطر مواجه خواهد شد.
 
بدون زمین هم زندگی امکان پذیر نیست. زمین برای چرخه و فرآیند حیات بسترسازی می کنه و تو آغوش اونه که حیات متولد میشه و رشد می کنه. از قدیم الایام «زمین» رو مادر طبیعت می دونستن و بین زن و زمین یک رابطه نمادین تصور می کردن؛ بذرهایی که در عمق زمین مهمان میشن، ارتزاق می کنن، ریشه پیدا می کنن و سر به سوی آسمون بلند می کنن، به سوی نور و سرور. و اینجوریه که می تونن به زندگی معنا ببخشن.
 
هر رویشی که ایجاد می شه ریشه در زمین داره. در هنگام سردی و خشکی زمین، ریشه ها به خواب می رن و رویش ها با یک نسیم، ریزش رو تجربه می کنن. اما در فصل بیداری ریشه ها، شکوفه های حیات از تار و پود چوب متراکم و خشک، باز جوونه می زنه و بهار -این زیباترین فصل- رو ایجاد می کنه. زمینهای سرد و سخت شکافته می شن تا رنگ سبز زندگی شکوفا بشه.
 
بذر انسان و انسانیت هم در دامان مادر و در آغوش زن حیات پیدا می کنه. بعضیا می گن هیچ اتفاق بدی نیست، مگه این که توش پای یه زن در میونه! اما به نظر من هر جا انسانیت مفهوم و مصداق پپدا می کنه و عاطفه ها سرشار و خلاقیت ها پربار می شن، به احتمال قریب به یقین رد پایِ هرچند پنهانِ یک زن رو می شه جستجو کرد.
 
نکته مشترک دیگه اینه که زن و زمین هر دو جاذبه دارن. بدون وجود جاذبه هیچی رو زمین بند نمی شه و حیات معنا پیدا نمی کنه. و بدون وجود جذابیت و عاطفه ی زن، کسی به زندگی بند نمیشه، خانواده شکل نمی گیره، حیات اجتماعی به هم می خوره و تمدن بشری رو به افول می گذاره. البته باید این جاذبه کنترل بشه تا آدم تبدیل به گوشت قربونی نشه که هرکس از یه طرف اونو بکشه و واسه خودش ازش بکَنه! باید اونی رو جذب کرد و به اونی جذب شد که قدردان باشه و ارزش آدم رو زیاد کنه، اونی که باری نباشه که آدم رو بشکنه، یاری باشه که لایق بشکن بشکنه!
 
یک زن خوب مثل زمین یه سرمایه پر ارزشه، با این تفاوت که زمین فقط سود مادی میاره ولی زن هم سود مادی میاره، هم بهره معنوی. زن خوب هم زندگی دنیوی رو رونق می ده، هم زندگی جاوید رو. هم تولد جسم انسان رو باعث میشه و هم رشد روح و روان آدم رو رقم می زنه.
 
77.jpgزمین گنجینه های قیمتی خودش رو در اعماق دلش پنهان می کنه. اگه قطعات طلا مثل سنگ ریزه ها روی سطح زمین رها می شدن و هرجایی بودن، دیگه طلا از چشمها می افتاد و برق زرینه هاش نه تنها چشم نواز نبود، که چشم ها و دلها رو زده می کرد. زیبایی ها و گوهر وجودی چیزی که دوست داشتنیه، واسه این که همیشه خواستنی باشه، نباید سر راه رهگذران رها بشه، که یا تاراج می شه یا حراج!
 
زن خیلی بیشتر از مرد قدر محبت رو می دونه. وجود لطیفش مهربونی رو زود و عمیق به خودش جذب می کنه. اینه که زن ریشه ی زندگیه آدمیزاده، چون آدمه و قلبش. قلب کانون جریان پیدا کردن حیات انسانیه و قلب زنده نمی شه مگه به محبت. و محبت به وجود نمیاد مگه با وجود یه محبوب، یه وجود دوست داشتنی. وقتی این «ریشه» سالم، پرنشاط و سیراب از مهر باشه، اون وقته که سبزی زندگی جوونه می زنه، غنچه های لبخند و عاطفه، شکوفا می شن و فصل بهار زندگی آغاز می شه، بهاری که می تونه تا اعماق سرمای زمستون هم استمرار داشته باشه...!
منبع:نشریه الکترونیکی چارقد