گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

کرامت انسانی در دیدگاه امام (ره)

مدیریت در دیدگاه دینی و اسلامی نوعی ولایت است؛ اگر کسی به شکل جامع الشرایط مدیریت کند، ولایت الهی را نمایندگی می کند؛ در غیر اینصورت ولایت شیطانی را نشانگر است.




امام نظریه ولایت فقیه را به عنوان مدیریت فقیه مطرح می کند که همان چیزی است که استاد مطهری با عنوان «ولای زعامت»- مطرح کرده است. این نظریه که بعدها به نظریه ولایت مطلقه فقیه ارتقا یافت و در واقع از عمق و وسعت و استحکام بیشتری برخوردار شد، نظریه مدیریتی امام بر انسان است.ولایت بر انسان، در نگاه نخست خلاف کرامت اوست، زیرا خدا انسان را آزاد آفریده است و اصل اولی عدم ولایت انسان بر انسان است؛ ولی به هر حال، ولایت انسان کامل بر انسان، یک استثنا، برای مصلحت و حفظ کرامت اوست، چنانکه ولایت خدا بر انسان که تردید ناپذیر است، ولایت حافظ کرامت انسانی بر انسان است. در همین عداد، ولایت رسول خدا(ص) و معصومان، ولایتی است که حافظ کرامت انسان است. در غیاب آنان نیز رهبران الهی بر انسان ولایت دارند.
به هر حال، ولایت انسان کامل یا متکامل بر انسان ضروری است و به مصلحت اوست. کرامت انسانی، در یک سازمان ولایی آن هم با ولایت الهی و رهبران خدایی محفوظ و مصون خواهد بود؛ درغیر این صورت به تاراج و حراج خواهد افتاد. به عبارت دیگر، ولایتی که کرامت را حفظ می کند، ضروری ترین مصلحت انسانهاست.
بنابراین، امام خمینی با دیدگاهی که در شرح چهل حدیث ارائه کرده، نظریه ولایت فقیه را مطرح می کند و در 80 سالگی توفیق اجرای آن را می یابد و مدیریت ولایی خود را بر مسلمانان و انسانها آشکار می سازد؛ ولایتی که از سوی امامی عادل اعمال می شود و ناگزیر باید حافظ کرامت انسانها باشد.
اگر در ولایت او، به این خط قرمز تجاوز شود، از الهی بودن خارج و به ولایت شیطانی تبدیل می گردد.

*اصول حافظ کرامت در مدیریت ولایی امام(ره)
امام در مدیریت ولایی خویش، اصولی را ترسیم کرد که همگی برای حفاظت از گوهر کرامت انسانی پی ریزی شده اند که به برخی از اصول آن اشاره می شود:

اصل خدمت
کسی که خود را خادم می داند ولو در هر منصبی باشد، مطابق اصل کرامت انسانی سلوک کرده است، چون دیگران را در هر رده اجتماعی و سازمانی که باشند، مخدوم خود می داند و کریم می شمارد. امام خمینی(ره) در این رابطه می فرمود:همه مقامات جمهوری اسلامی مرهون فداکاری قشر ضعیف هستند. پیروزی انقلاب، تأسیس حکومت اسلامی، سازماندهی کشور و خنثی کردن توطئه های دشمنان، مرهون ملت است. پایین شهری ها ولی نعمت ما هستند، آنها را از زندانها بیرون آورده و به قدرت رسانیده اند؛ اگر تا آخر عمر به آنها خدمت کنیم، نمی توانیم از عهده آنها برآییم، خدمت به گودنشینان و طبقات کم درآمد جامعه افتخار است.ملتفت باشید که الان به حکومت رسیدید، حاکم نیستید، خدمتگزار هستید. اسلام، حکومت به آن معنا ندارد؛ اسلام خدمتگزار دارد. شما خودتان را حاکم مردم ندانید؛ شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. این ثوابش پیش خدا بیش از این است که خودتان را حاکم بدانید. حکومت همان خدمتگزار است.

اصل شایسته سالاری
از اصول مهم و محوری در مدیریت امام خمینی(ره)، اصل شایسته سالاری است؛ کسی که فرزندش(احمد) را از تصدی مسؤولیتها باز می داشت و تا اندازه زیادی خویشاوندان خود را مسؤولیت حکومتی نمی داد و معیارهای گزینش جالبی را اعمال می کرد. کسانی را بر کار می گماشت یا تأیید می کرد که به گوهر و کرامت انسانی احترام می گذاشتند.

تکریم مشاوران
امام در مدیریت کریمانه خود مستبد نبود، با دیگران مشورت می کرد و نظرات را حتی اگر مخالف نظر خودش بود، می پذیرفت:
«گرچه من در آن موقع شخصاً مایل به روی کارآمدن آنان نبودم؛ ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم. وا... قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم.»
این عبارت، در همان رنج نامه سال 67 است که پیش تر به بخشهایی از آن اشاره شد. این یعنی حفظ کرامت مشاوران و حفظ عظمت مقام مشورت، شبیه کاری که پیامبر اکرم(ص) در جنگ احد کرد و نقشه مشاوران را برخلاف نظر خود پذیرفت.این روحیه و رویه، جز تکریم مشاوران چیز دیگری نیست. اگر مشاوری احساس کند که در مقام مشورت، به آرای او توجه می شود، احساس کرامت می کند.

انگیزش کریمانه
«انگیزش» از اصول مهم مدیریت در حوزه رفتار سازمانی است. امام راحل برای این کار، با تکیه بر کرامت انسانها، آنها را از درون بر می انگیخت و در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی قرار می داد. این انگیزش، شامل رزمندگان، دولتمردان، زنان، خانواده شهدا و ایثارگران و اقشار مختلف می شد. ایشان در جمع پاسداران پادگان امام حسین(ع) و ولی عصر(عج) می فرمایند:
«من به این چهره های نورانی و بشاش شما و به این گریه های شوق شما حسرت می برم. من احساس حقارت می کنم. من وقتی با این چهره ها مواجه می شوم و به این قلبهایی که به واسطه توجه به خدای تبارک و تعالی این طور در چهره ها اثر گذاشته است، احساس حقارت می کنم. من غیر دعا که بدرقه شما کنم، چیزی ندارم... من چه طور به این احساسات خدا گونه و به این توجهاتی که شما به خدای تبارک و تعالی دارید و به این عزم راسخ شما و این شجاعت بی نظیر شما چطور من می توانم از شما ستایش کنم.»
امام عبارت «احساس حقارت» را تنها در مقابل رزمندگان شجاع تکرارکرده است و این نوعی واریز کرامت به رشیدترین انسانهای این سرزمین است و جالب است که در مقابل این اصطلاح کریمانه، صدای بلند گریه ها بود که فضا را عطر آگین می کرد.

تکریم زنان
از جمله موارد انگیزش، زنان هستند که قشری هستند که در دو جاهلیت اول و دوم (سنتی و مدرن) به ضعف کشیده شده (کرامت) آنها مفقود و مسروق شده است. امام در دیدار آنان می فرماید:
«زنها مقام کرامت دارند، زنها اختیار دارند، همان طور که مردها اختیار دارند. خداوند شما را با کرامت خلق کرده است، آزاد خلق کرده است... . زن، آدم ساز است، زن مربی انسان است. شما همان طور که تاکنون در نهضتها دخالت داشتید و سهیم بودید، در این نهضت سهیم بودید؛ در این پیروزی حالا هم باز باید سهیم باشید و هر وقت اقتضا بکند، نهضت بکنید، قیام کنید، مملکت از خود شماست... سلام بر شما زنها، بانوان عزیز و محترم.»
امام در مصاحبه با آقای کرک کرافت، استاد دانشگاه «روتگرز آمریکا»، در دیماه 57، ضمن بیان دیدگاه اسلام در مسائل مختلف، به مسأله اشتغال زنان در ارتش، و ادارات دولتی و سایر امور آنها می پردازد:
«همان طور که قبلاً گفتم، زنان می توانند در ارتش باشند... چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن زن مخالف باشیم؟ چرا زن نتواند کارهای دولتی انجام دهد.»
در دیدگاه مدیریتی امام، زن مثل مرد و با شرایط اسلام، می تواند گزینش شود، کار دولتی کند و درس بخواند، در منزل هم مکرم و محترم باشد؛ در عین حال از فساد و فحشا دور باشد. این همان تکریم زنان در مدیریت است؛ چه در مدیریت خانه و چه مدیریت جامعه.

کرامت در مدیریت
در بخش نخست، رعایت کرامت انسانها در مدیریت مطرح بود که امام در گزینش، انگیزش و عزل و... کرامت و حفظ حرمت دیگران را لحاظ می کرد.
در بخش دوم از کرامت، به معنای خارق العادگی و اصطلاحاً بعد کاریزماتیک امام در وظایف و اصول مدیریت سخن به میان می آید. کرامت در این جا به معنای ویژگیهای عالی، نافذ و منحصر به فرد است؛ بهره گیری از امدادهای غیبی، بهره مندی از کرامت و بزرگی نفسانی، استفاده از قدرتهای غیرعادی و آسمانی، ارتباطات روحانی و شهودی، مشاهدات و مکاشفات و عرفانیات را به شکلی نمادین و نمونه در مدیریت خویش دخالت دادن؛ البته در امامان معصوم(ع)، به جای معجزه از اصطلاح کرامت استفاده می کنند تا با معجزات(ع پیامبران تفاوت داشته باشد. در همین راستا، قدری پایین تر و محدودتر، می توان کرامت را در امام راحل به مثابه نایب امام غایب ملاحظه کرد.
به نمونه هایی از این کرامت اشاره می شود:

ارتباط با منوب عنه و الهام از او برای تصمیم گیری
الف) در داستان حکومت نظامی در یازدهم بهمن 1357 که امام دستور لغو آن را صادر کردند و از مردم خواستند به خیابان ها بریزند و تصمیمی حیاتی گرفتند، در پاسخ سؤال مرحوم آیة ا... طالقانی گفته بودند، دستور از جایی دیگر است.
ب) در زمان عزیمت از پاریس و نوفل لوشاتو به ایران، در پاسخ کسانی که ایشان را از این کار منع می کردند و مشفقانه یا فریبکارانه، مانع می شدند، فرموده بودند: دستور از جایی دیگر است.

شناخت دقیق افراد
امام افراد را می شناخت؛ حتی با یک دیدار، هر چند ممکن بود نظر خود را تحمیل نکند تا دیگران خود به آن برسند و اتمام حجت شود. دیکتاتوری مآبانه برخورد نمی کرد؛ ولی تاریخ مدیریت امام حاکی از شناخت دقیق اشخاص و شخصیتها بود.

موضعگیری مستقل
«من اگر روزی تشخیص دهم امری را و به دلیل این تشخیص مجبور به موضعی بشوم که آن موضع مرا به انزوا بکشاند، در یک کوره دهی در یک کوهستانی که اصلاً کسی نباشد، مجبور شوم فقط آنجا زندگی کنم و فقط آن موضع را برای خودم داشته باشم و هیچ کس نپذیرد؛ اما تشخیص من این باشد، من همین موضع را خواهم گرفت.»
امام در منشور استقامت می گوید:«خمینی اگر تنها هم بماند، به مبارزه ادامه خواهد داد».
در همین راستا، چندین تصمیم گیری شجاعانه، دینمدار و مستقل توسط امام، در حافظه انقلاب اسلامی باقی مانده است:
الف) حکم به ارتداد سلمان رشدی و فرمان قتل او، بدون ملاحظه امور رایج دیپلماتیک.
ب) حکم به ارتداد جبهه ملی که با لایحه قصاص مخالفت کرده بودند و در نتیجه تهدید آنان را به فرصت برای ریشه کنی و رسوایی آنها قرار داد.
ج) حکم به ارتداد موقت کسانی که به ساحت مقدس حضرت زهرا (س) در رادیو توهین کرده بودند که شامل تهیه کننده، مصاحبه کننده و مصاحبه شونده شد؛ هر چند بعداً مورد عفو قرار گرفتند.
د) تأیید تسخیر لانه جاسوسی که توسط دانشجویان پیرو خط امام اتفاق افتاده بود و تبدیل آن به تحقیر شیطان بزرگ و پس از آن پذیرش استعفای مهندس بازرگان رئیس دولت موقت.
ه) فرمان به رئیس ستاد ارتش وقت برای آزادی 34 ساعته پاوه از دست شورشیان کرد، تحت عنوان کومله، دموکرات و تحقق این تصمیم در همین مدت که امام در آن فرمان به شکل محکم، کاریزماتیک و با صلابت و به عنوان ریاست کل قوا، از خود یاد کردند و این دستور را دادند که هنوز ارتش به پاوه نرسیده بود، دشمن به هزیمت افتاد و این، از کرامت این تصمیم حکایت داشت.
و) تصمیم به پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ تحمیلی.

آینده نگری 
با یک دید دقیق در می یابیم که او تنها به فکر زمان خود نبود و تمام بندها و موانع را از پیش پای انقلاب برداشت و کار را برای رهبری آینده آسان ساخت و در ضمن یاد داد که تجدید نظرها و بازنگری ها و عدم اصرار بر اشتباهات با اصولگرایی منافاتی ندارد. اقدامهایی چون: حذف مرجعیت از شرایط رهبری، دستور بازنگری قانون اساسی، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و قانونی کردن آن و. . . از آن جمله است.

ارشادات کریمانه
امام در نامه معروف خود به گورباچف، دریا و دنیایی از کرامت را برای جهانیان به نمایش گذاشت. این کرامت علاوه بر متن حکمت آمیز نامه، در ترکیب هیأتی از یک روحانی عالی مقام، یک دیپلمات ورزیده و یک رهبر انقلابی بود، مشهود است. ایشان سفارشهایی به آیة ا... جوادی آملی کرده بودند که حتماً نامه را بخوانید و شرح دهید تا بایگانی نشود.افزون بر همه اینها، حاوی یک پیش بینی بود از اینکه، صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیسم به گوش بچه های ما هم رسیده است و این شکسته ها، در موزه قرار می گیرد و مشکل شما اقتصاد نیست، اعتقاد است.آیا در این کرامت تردید است که پس از چندی تمام این پیش بینی ها تحقق یافت و مارکسیسم، به زباله دان تاریخ رفت. این پیام پرکرامت در (مدیریت توسعه) می گنجد که گسترش و تداوم انقلاب را آسان و پایه های آن را تحکیم می کند.

سازماندهی مزدوج
مراد از این واژه، کرامتهای امام در سازماندهی است که از اصول مدیریت است. امام ضمن حفظ نهادهای رژیم سابق و سالم سازی آنان، نهادهای جدیدی را در کنار آنها تأسیس کرد که از آنها می توان به عنوان سازمانهای تأسیس در کنار سازمانهای امضایی نام برد. این امتزاج موجب شد سیستم سابق به فکر توطئه نباشند یا فساد نکنند و نیز نهادهای جدید از تجربه های سابق بی بهره نباشند و نظام هم از تحول و تنوع بهره مند باشد. این سازماندهی مزدوج، نشان دقت و کرامت امام در تنظیم ساختاری انقلابی و پایدار بود که از امتیازهای گوناگونی بهره می برد.

برنامه ریزی کرامت آمیز
نوشتن «کشف الاسرار» در قم، پیش از مرجعیت و «تحریر الوسیله» پس از مرجعیت در ترکیه و حکومت اسلامی در نجف که حاوی «نظریه ولایت فقیه» بود، نشان از یک تیزبینی در برنامه ریزی است. امام(ره) آرای نجات بخش و انقلاب آفرین خود را بتدریج تنظیم کرد تا وقتی انقلاب شد، با پشتوانه تئوریک و ایدئولوژیک کامل وارد شود. در «کشف الاسرار» قدرت خود را در دشمن شناسی به نمایش گذاشت و در ترکیه فقاهت خود را به اثبات رساند و در نجف این فقاهت را لایق ولایت شمرد و در ایران آن را به اجرا گذاشت و به یک نظام مردم سالار دینی تبدیل کرد. این یک برنامه ریزی راهبردی است. اکنون که ما در یک فاصله ای این روند را تعقیب و تحلیل می کنیم، موجی و اوجی از کرامت را در آن می یابیم.

حسن استناد کرامت آمیز از نهادها و نهادهای دینی
او با استفاده از آیات قرآنی و اساسی امامان دینی و بهره گیری از مساجد و حسینیه ها و تکایا و گلزار شهدا و ایام عاشورا و تاسوعا و اربعین و محرم و صفر، استفاده از منبر و محراب و استفاده از شعارهای دینی و زنده کردن الگوهای دینی، مانند نهضت حسینی، روحانیت و...، مهارت خود را در بهره گیری از ظرفیتهای دینی برای یک انقلاب اسلامی نشان داد. او خود را به عنوان یک مرجع تقلید و صاحب رساله عملیه و صاحب ردای دین، نشان داد که مردم انقلابی مسلمان را کاملاً به اعتماد می کشاند و به صحنه می آورد. این قدرت بهره وری، از ابعاد نمادین و بنیادین یک مدیریت موفق است.

جنبه های عرفانی شخصیت حضرت امام (ره)

آیة ا... جوادی آملی

وجه تمایز امام این بود که خود کریمانه زندگی  کرد، و کرامت خود را در قلمرو دین می دانست. این دو عنصر محوری باعث شد که هم



علوم را با هم هماهنگ کرد، هم نزاع عقل و نقل را به صلح مبدل کرد و این عقل و نقل هماهنگ را به جامعه عرضه کرد، وزمینه اتحاد بین امت اسلامی وحتی مسلمان و غیر مسلمان را فراهم ساخت.
ما در قانون اساسی یک وحدت ملی داریم، یک وحدت الهی داریم، و یک وحدت انسانی. هر سه از سیره امام نشأت گرفته است.«وحدت ملی»، همه مسلمانها را به هم مرتبط می کند. «وحدت الهی» پیروان ادیان الهی را به هم مرتبط می کند.«وحدت انسانی» می گوید: هر کس انسان است، برادر انسان است؛ منتها در حوزه خاص خود.
اگر انما المؤمنون اخوه است، این ندای وحدت ملی است. اگر یا اهل الکتاب، تعالوا و یا اهل الکتاب }لی کلمه سواء بیننا و بینکم است، این صلای وحدت ادیان الهی است. اگر لا ینها کم ا... عن الذین لم یقاتلو کم فی الدین (سوره ممتحنه) است که متن این پیام در قانون اساسی آمده است، این ندای وحدت انسانی است. انسان با انسان متحد است، موحد با موحد متحد است، مسلمان با مسلمان متحد است؛ اینها زیر مجموعة «کرامت انسانی» است. و کرامت انسانی آن است که در «قلمرو دین» می گنجد.
قلمرو دین آن است که انسان دین شناس، دین باور و دین دار باشد، یعنی معرفت او دینی، گرایش او دینی، منش او دینی باشد این مثلث پربرکت، شناسنامه امام بود. و امام این را از قرآن کریم فرا گرفت.
قرآن کریم برای انسان اصالتی قائل است و او را خلیفه خدا خوانده است، کرامت انسان در خلافت اوست، قسمت مهم بحث این است که چگونه انسان خلیفه می شود.
امام راحل به واسطه جمع بین علوم، شایسته این صفت بودند، امام راحل (ره) قبل از اینکه به جامعه تحویل داده بشود، حرفش  را به جامعه منتقل کرد، در ابتدا قلمرو دین را مشخص کرد، دین را تکریم نمود، انسان را تکریم کرد، نگذاشت به دین ستم بشود نگذاشت به انسان اهانت بشود ! آنکه عقل انسان را از دین شناسی بیرون می کند، این تازیانه توهین در دست اوست، آنکه عقل را از حریم دین جدا می کند، دین را در مدار نقل خلاصه می کند، به دین ستم کرده است.اگر دین دست و پا بریده عرضه بشود، میدان کارزار است و محاربه علم و دین است و محکوم شدن گالیله ها و کوپرنیک ها و نیوتن ها و امثال اینها ست !! اگر دین هم جمع سالم بود، اعضا و جوارح و جوانح دین با دین بود، عقل در حرم امن دین جا داشت، دین را در برابر عقل قرار ندادیم، عقل را در برابر شرع قرار ندادیم، همواره گفتیم: «عقل و نقل»؛ نگفتیم: عقل و دین. مواظب حرف مان بودیم، مواظب فکرمان بودیم، مواظب رفتار و گفتار و نوشتارمان بودیم، عقل را در مقابل نقل قرار دادیم، همه اینها را زیر سایه دین قرار دادیم و هرگز نگفتیم: این مطلب عقلی است یا دینی ! نگفتیم: عقلی است یا شرعی! گفتیم: عقلی است یا نقلی، ... . اگر عقل حرف خدا را نفهمد که خلیفه او نیست و کرامت ندارد!
کرامت انسان در قلمرو دین شناسی و دین پذیری است. اگر خود را جدا کرد، شما با چه دعوتنامه ای می خواهید فرمان کرامت به او بدهید؟ او را که بیرون رانده اید، او را که از دین که مایه کرامت است، بیرون کرده اید. با چه وسیله ای می خواهید تکریم کنید؟ تنها چیزی که منشأ کرامت است، دین است.بنابراین این کرامت انسان به خلافت او وابسته است و خلافت او به معرفت عقلی و فطری او وابسته است. اگر فهمید و پذیرفت و عمل کرد، در همین محدوده، می شود مظهر اسمای الهی و مورد تکریم الهی. آنگاه بهشت را برای او تزیین می کنند، فرشتگان به استقبال او می آیند، با سلام او را وارد بهشت می کنند.
امام راحل این کار را کرد. در طی این 50 سال اخیر زمینه فراهم شد، اما با انقلاب اسلامی ایران، با رهبری امام و حضور مراجع بزرگوار(ره)، آن کار زار و محاربه بین علم و دین به گفتمان، گفتگو، مذاکره و دیالوگ بین علم و دین تبدیل شده است، شما می بینید اولین سوره قرآن کریم از کرامت خدا سخن گفته است.
امام راحل(ره) اصراری داشتند که کرامت انسان را در همین فقه جامع بین فقه اکبر و اصغر اوسط بدانند. یعنی معارف الهی، اعتقادات، اصول دین، اخلاقیات و احکام دینی. همه اینها را جزء مطالب اصلی دین بدانند و این را در درون انسان جاسازی کنند، بگویند: این سرمایه هست.پیامبر (ص) فرموده اند: انسان گوهر دارد، بی سرمایه خلق نشده است.(بحار الانوار/ج68/ص 58)
چو دریا به سرمایه خویش باش
هم از بود خود، سود خود بر تراش
در درون انسان گوهر است.و انبیا مهندسان خوبی هستند، همه آمدند تا انقلابی به پا کنند و جامعه و فرد را شکوفا نمایند، این ویژگی در امام بود.
حالا بنگرید، ببینید؛ ایشان گاهی قلم به دست می گرفت، اعلامیه می داد، کتاب می نوشت، یک وقتی هم دستها، را مشت کرد، گفت: من تو دهن این دولت می زنم و قبل از اینکه به دهن دولت بزند، دولت دهن بسته ساکت شد. خوب؛ این چه دستی است که اگر باز باشد، آن اعلامیه های جهان پسند؛ مشت بشود، عامل سقوط یک رژیم فاسد !بنگرید، ببینید کدام دست است که اگر قهر کند، طاغوتی را ساقط می کند؛ مهر کند، جامعه ای را به دین جذب می کند!
یک بیان لطیفی اهل معرفت دارند که از همین آیات قرآن کریم گرفته شده و آیات قرآن کریم این است؛ مادامی که انسان به فکر تکاثر است، دستش به جیب اوست، یا چشمش به کیف دیگران است. این قارونانه زندگی می کند، سرانجام گرفتار شکم زمین خواهد شد. آنکه می گوید: من خودم زحمت کشیدم، 40-30 سال درس خواندم، عالم شدم، همان حرف قارون را می زند. هر که گفت: خدای سبحان توفیق داد، من در کنار مأدبه او نشستم و چیزی گیرم آمد، او به جایی می رسد. خوب، تکاثر منش ها چشمشان یا به جیب خودشان است، یا به کیف دیگران. اینها قارونانه زندگی می کنند و به کام مرگ می روند. اما اگر کسی چشمش به جیب او بود؛ او موسی گونه زندگی می کند. اگر دستی به جیب برد، از این جیب دستی به در آمد، می شود «قلم امام». و اگر دستی به جیب برد، از این جیب دستی به در آورد، می شود «مشت امام». مگر موسای کلیم، اول دست به عصا برد، یا اول دست به جیب کرد؟
بزرگی فرموده بود: کمترین بازی با خون شهدا، ریختن آبروست. مواظب آبروهایتان باشید. ذره ای تجاوز از خون شهدا و پیام امام و فقه و امثال ذلک، با آبروریزی همراه است. مواظب آبرویتان باشید، مواظب آخرتتان باشید، مواظب دنیایتان باشید، مواظب کرامت تان باشید. ما شما را کریم خلق کردیم، این را رایگان از دست ندهید. به این فکر باشید در جیب تان چیزی باشد. حواستان جمع باشد!
اگر نبود نماز شب امام، نبود خلوص او، نبود توسل او، نبود ضجه و ناله او، نبود آن اربعین گیری های او، اینقدر محفوظ نمی ماند در این طوفان. هر روز ما در مملکت «سونامی» داریم. مگر سونامی این است که فقط بدن را رها کند؟ آنکه بتواند جان را منقلب کند، آن از هر سونامی بدتر است. اگر این است، ما باید خیلی مواظب خودمان باشیم.
بنابراین اگر کسی بخواهد در فضای باز دین نفس بکشد، راهش این است. و امام (رضوان ا... تعالی علیه) یک الگوی خوبی بود. بیانات آن حضرت را... ؛ شاید وقتی هم به عرضتان رسید که مبادا خدای ناکرده ما طرزی زندگی بکنیم، طرزی رفتار بکنیم که وجود مبارک پیامبر در زندگی ما نباشد. شما اگر بیشتر به وجود مبارک پیامبر انس بگیرید، می بینید این 13 معصوم به وسیله پیامبر به قرآن می رسند. سخنان او، نامه های او چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی!

امام خمینی (ره) در اذهان جهانیان




متزلزل شدن پایه های استیلای همه جانبه تفکرات الحادی و مادی دنیای امروز و تبلور بیش از پیش آثار جهانی قیام امام خمینی (ره ) بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران را بر آن داشت تا به تحلیل و تبیین ویژگی های مهم این پدیده عظیم جهانی بپردازند. بی شک نقش کلیدی امام خمینی (ره ) در برپایی انقلابی بزرگ در کشوری که ظلم و استبداد همه گیر شده بود بر کسی پوشیده نیست . این انقلاب به رهبری روحانی شجاع واقعیتی را برای بشریت آشکار کرد که همانا انسان به عصر جدیدی ورود کرده است که دیگر ظلم و بی عدالتی را برنمی تابد و توان مقابله با ظالمان را به برکت عنایت الهی دارد.
بسیاری از دانشوران و صاحب نظران اسلامی بر این باورند که امام خمینی (ره ) با قیام الهی خود آغازگر عصر جدیدی در تاریخ اسلام بلکه دنیای دیانت بود.آنان معتقدند که ندای قدسی امام جهان را به لرزه درآورد و به واسطه سیره فکری و عملی امام (ره ) اسلام جلوه خود را در سراسر جهان نشان داده است تا آن جا که تاثیرات قیام حضرت امام (ره ) در اروپا هم محسوس شده است .
این تحلیل گران و صاحب نظران بر این عقیده پافشاری می کنند که با آغاز عصر امام خمینی (ره ) دین و دین داری در جهان گسترش یافته است و حتی کلیساها جان تازه گرفته اند و مذهبی بودن در اروپا ارزش و معنی تازه ای یافته و میلیون ها نفر در غرب به انتظار ظهور حضرت عیسی (ع ) نشسته اند. حرکتی که امام خمینی (ره ) برای احیای هویت اسلامی مسلمانان آغاز کرد : فقط به کشور ایران محدود نشد و در فاصله زمانی کوتاهی مسلمانان جهان از جنوب آسیا گرفته تا شمال آفریقا و از منطقه بالکان تا قفقاز را تحت تاثیر قرار داد.
این نوشتار بر آن است تا گوشه ای از نظرات و عقاید اندیشمندان مختلف جهان پیرامون تاثیر عمیق قیام امام خمینی (ره ) بر افکار جهانیان را بازگو کنیم .
راشد الغنوشی سیاستمدار تونسی
راشد الغنوشی معتقد است قرن حاضر به نوعی اسیر جاهلیت مدرن و نوین است .او معتقد است آنچه به استعمارگران تعلق دارد بنیانهای « جاهلی » است . و انقلاب اسلامی این بنیانهای باطل را بهم زده است .
انقلاب اسلامی به احیا و احضار مفاهیم بلندی در زندگی مسلمانان و بشریت اقدام کرده است از آنجمله اند; روحیه خدایی روحیه شهادت طلبی مقاومت جهاد.
جنبشهای اسلامی دیگر پیوسته درصدد رفع اختلاف نظر با قدرتهای امپریالیستی برآمده اند در حالیکه انقلاب اسلامی توانسته است سلطه همه جانبه استعمارگران را در سایه اتحاد و هماهنگی توده ها درهم بکشند. انقلاب اسلامی توانسته است تا حد زیادی از بحثهای نظرا را فراتر بگذارد و عدالت اجتماعی را که قبل از انقلاب جنبه تئوریک داشت به وادی عمل بکشاند.
روژه گارودی اندیشمند فرانسوی


به راستی انقلاب اسلامی که امام خمینی (ره ) آن را رهبری کرد به هیچیک از انقلاب هایی که در قبل برپا گردیدند شبیه نیست . در طول تاریخ انقلاب هایی بودند که به هدف تغییر نظام سیاسی برپا گردیدند. انقلاب های اجتماعی هم در جهان رخ داده است و نشانگر خشم فقرا علیه اغنیا بود انقلاب های ملی هم خشم خود را علیه استعمارگران و غاصبان خالی کردند. اما انقلاب اسلامی ایران دارای تمامی این انگیزه ها بود. این انقلاب علاوه بر موضوعاتی که گفته شد دارای معانی جدیدی بود که نه فقط حکومت سیاسی اجتماعی استعماری را سرنگون کرد بلکه مهمتر از آن تمدن و جهان بینی خاصی را که در مقابل دین علم شده بود واژگون ساخت .
انقلاب اسلامی ایران تاثیرات زیادی در بیداری مسلمانان جهان و احیای باورهای دینی داشت . در عصری که می رفت عزت و شوکت اسلامی توسط استعمارگران و دشمنان اسلام پایمال گردد و اخلاق و ارزش های اسلامی به بوته فراموشی سپرده شود انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره ) به وقوع پیوست و فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی را به ارمغان آورد و بارقه امید در دل میلیون ها مسلمان در گوشه و کنار دنیا زنده کرد و باعث تجدید حیات اسلام و زنده شدن مجد و عظمت دیرینه جهان اسلام گردید
احمد هوبر اهل سوئیس
هنگامی که من از سال 57 ـ 1356 شروع به مطالعه درباره امام خمینی کردم مطلقا شگفت زده شدم ; چرا که امام خمینی اولین رهبر مذهبی در قرن ماست که انقلابی را به وجود آورد که همزمان سه وجهه مذهبی سیاسی و فرهنگی را در خود جمع کرده است . تمام انقلابیون قرن ما ـ نظیر لنین مائوتسه تونگ یا آدولف هیتلر! و موسولینی ـ یک انقلاب سیاسی و اجتماعی را به وجود آوردند; اما از نظر مذهب افرادی غیرمذهبی بودند; در صورتیکه امام خمینی اولین رهبر انقلابی بود که برایش دین سیاست و فرهنگ از هم جدا نبود و به همین دلیل نیز ادامه خواهد یافت . اما انقلابهای دیگر نتواستند دوام بیاورند.
انقلاب نژادی هیتلر و یا موسولینی از بین رفت و می دانیم که انقلاب روسیه نیز امروز یک پدیده مرده است . انقلاب چین نیز هم اکنون مشغول وارد کرد روشهای امریکایی است و قصد بازگشت به سیستم سرمایه داری را دارد و این انقلاب یعنی مائوئیسم نیز به پایان خود رسید; در صورتیکه انقلاب اسلامی مبنای کاملا متفاوتی دارد و این ثمره کار منحصر به امام خمینی بود.
میخائیل گورباچف
او فراتر از زمان می اندیشید و در بعد مکان نمی گنجد. او توانست اثر بزرگی در تاریخ جهان برجای بگذارد
رابرت کالستون دانشمند کانادایی
از نظر من که یک غربی و فردی غیر مسلمان هستم این معجزه است که یک انقلاب مکتبی و الهی بتواند در جهان امروز این طور تحقق پیدا کرده و در جهت استقرار عدالت به پیش برود این انقلاب بدون شک از جانب خداوند حمایت می شود


والنتین پروماکوف اندیشمند روسی
آیت الله خمینی مفهوم فرهنگی فرمانبری جامعه را تغییر داد و دیوار ترس را شکست و مردم را به سوی چشمه پاک فطرت الهی هدایت کرد. انقلاب اسلامی نیز در سراسر جهان به نام « خمینی » پیوند خورده است زیرا اوست که انقلاب مردم ایران را به یک رویداد بزرگ جهانی تبدیل کرده است . او همانند انبیا فقط با حضور خود دین سیاست انقلاب خدا و مردم را و ارتباط ناگسستنی آنها را با انسان متفکر نشان داد و معنی قیام خویش و قیام انبیای الهی را یادآور شد.
او جهان بینی مذهبی را احیا و نور ایمان را روشن ساخت وبزرگ ترین حماسه عظیم فداکاری عصر ما را به وجود آورد.شعار معروف " نه شرقی نه غربی " توسط ایشان موجب استقرار و ایجاد استقلال برای حکومت اسلامی شد و این به دور از اختیار ابر قدرت ها اتفاق افتاد.
اسقف کاپوچی اسقف بیت المقدس
قلب آزادگان دنیا وتمام مستضعفان ومحرومان دنیا برای امام خمینی (ره ) می تپد. او فقط به ایران تعلق ندارد بلکه تمام محرومان دنیا چه مسلمان و چه غیر مسلمان او را نجات دهنده خود می دانند.
فیدل کاسترو رهبر سابق کوبا
انقلاب اسلامی ایران استثنایی بود. فداکاری و شهامت شما (امام خمینی ) نیز عجیب بود. شما به ما درس خوبی دادید شهادت طلبی شجاعت و... تلقی خودتان را از اسلام به کشورهای منطقه صادر کردید.انقلاب را به تمام جهان صادر کردید. ایران با نیروی مذهبی و مردمی قابلیت استقامت در مقابل همه توطئه ها را دارد.
موسوینی رئیس جمهور وقت اوگاندا
آیت الله خمینی (ره ) رهبر روحانی و بزرگی بود که نه تنها مسلمانان ایران بلکه تمام جهان از ایشان الهام می گرفتند.


لنسر پروفسور اتریشی
امام خمینی در نزدیک شدن انسان به خدا فصل جدیدی را گشود و با حمایت مردم انقلاب اسلامی را که نقطه عطف مهمی درتاریخ قرن بیستم است به سرانجام پیروزمندانه رساند.
میشل جانسون متخصص روابط بین الملل
از نظر سمبلیک انقلاب ایران نخستین پیروزی مسلمین بر غرب از قرن 16 به این سو محسوب می شود . نکته اینجاست که اسلام عامل هدایت کننده این انقلاب بوده و هیچ یک از ایسم های غربی ناسیونالیسم کاپیتالیسم کمونیسم و سوسیالیسم در آن نقشی نداشتند.
پروفسور اوسوس استاد دانشگاه های آلمان
امام خمینی بیدارگر همه موحدان در عصر ما است احیای دین و معنویت در روزگاری که سیطره مادیت و ابزار مادی و اندیشه های ضد معنوی جامعه بشری را در چنبره خود گرفته بود مدیون امام خمینی و یاران انقلاب اسلامی است .
نهضت امام خمینی ازهمان نوپایی خود موجب برهم خوردن معادلات از پیش تعیین شده استعمارگران در صحنه سیاست جهانی گردید. با دگرگونی ها و تحولاتی که ایشان فراهم کرد : تمام پیش بینی های استکبار جهانی غلط از آب درآمد.
از جمله حرکت هایی که در راستای خط فکری امام (ره )به وجود آمد می توان به قیام اسلامی در « فلسطین اشغالی » اشاره داشت . بی گمان مبارزه مسلمانان شمال آفریقا و دیگر جنبش های اسلامی نیز نتیجه انقلاب اسلامی در ایران می باشد; چرا که ظهور امام (ره )در عرصه این کره خاکی انگیزه ای شد تا مردم به ویژه مسلمانان خود را به خوبی باور کنند. نهضت امام (ره )موجب شد حتی کلیساها نیز نقش از دست رفته خود را باز یافته و در جهت اصلاح جوامع منحط غربی به تکاپو افتند.
هنری کسینجر استراتژیست آمریکایی


آیت الله خمینی غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجه کرد : تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه ریزی را از سیاستمداران و نظریه پردازان سیاسی می گرفت . هیچ کس نمی توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناخته شده در دنیا سخن می گفت و عمل می کرد. گویی از جایی دیگر الهام می گرفت دشمنی آیت الله خمینی با غرب برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت .
آلوین تافلر استراتژیست آمریکایی
وقتی آیت الله (امام ) خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد : در واقع برای حکومتهای دنیا پیامی تاریخی فرستاد که بسیاری از دریافت و تحلیل آن عاجز ماندند مضمون واقعی پیام امام چیزی نبود مگر فرا رسیدن « عصری جدید » از حاکمیت جهانی که غربی ها باید آن را با دقت موردنظر و بررسی قرار دهند زیرا در ادامه حرکت امام خمینی قلمرو اندیشه های بشری هم جایگاه حکومت های دولتی را تغییر می دهد و هم اقتدار دولت های ملی و محلی را.
پروفسور « وانگ فنگ » اندیشمند چینی
بررسی تحولات جهانی نشان می دهد که افکار و اندیشه های امام خمینی از مرزهای ایران فراتر رفته است .
« وانگ فنگ » می گوید : در جوامع مختلف از جمله در بسیاری از دانشگاههای آمریکا نیز درباره انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی (ره ) پژوهش و تحقیق می کنند و این نشان از تاثیرگذاری این شخصیت بزرگ اسلامی دارد. بدون شک شخصیت والای امام خمینی (ره ) همواره مورد ستایش و تمجید اندیشمندان جهان است .
اندیشمند الجزایری
سیدصدرالدین متفکر و اندیشمند معاصر الجزایری معتقد است .امام خمینی (ره ) اسلام را از گوشه مساجد خارج کرد و مردم را به مسیری هدایت و تشویق نمود که اسلام را بتوان به عنوان یک روش زندگی به اجرا درآورد. امام خمینی بود که این جرات را به مسلمانان بخشید تا بتوانند اسلام را به دیگران عرضه کنند. الان مسلمانان به مسلمان بودنشان افتخار می کنند حال آنکه پیش از امام خمینی جرات بیان مسلمان بودنشان را نیز نداشتند. آنها امروز به واسطه اسلام احساس قدرت می کنند این فقط امام خمینی بود که به ما اسلام حقیقی را نشان داد اکنون با شناختی که امام به مردم داده می توانند بین اسلام واقعی یا همان گونه که امام می گفتند اسلام ناب محمدی (ص ) و اسلام آمریکایی فرق بگذارند.
نلسون ماندلا


نلسون ماندلا از هجرت امام خمینی (ره ) از پاریس به تهران به عنوان واقعه ای بزرگ یاد کرد و گفت : رهبری منحصر به فرد امام بود که توانست با دست خالی انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی برساند.
رئیس جمهوری سابق آفریقای جنوبی ضمن تمجید از شخصیت استثنایی امام خمینی تاکید نمود « من با دقت آن روزهای حساس را دنبال می کردم » .
مفتی اعظم روسیه
راویل عین الدین مفتی اعظم مسلمانان روسیه و امام جمعه مسکو گفت : تفکرات و اندیشه های امام خمینی (ره ) بزرگترین تحول را در جهان اسلام بوجود آورده است . امام با افکار و اندیشه های خود به ما هشدار داد که هر نظام سیاسی بدون اتکا به معنویت محکوم به فنا است .
مفتی اعظم روسیه امام خمینی را منادی آزادی و رهایی مسلمانان از قید استکبار دانست که تمام مسلمانان را در مسیر اسلام واقعی رهنمون گردید که با قیامش بتهای استکبار و غرب گرایی که امنیت اجتماعی و اقتصادی ملتها را از بین می برد و فساد را تبلیغ می کند شکست .
راویل عین الدین پیام امام به میخائل گورباچف آخرین رئیس جمهوری شوروی را توصیه و تذکراتی پیامبر گونه نامید که در آن به روشنی همه مسائل پیش بینی و راه حل آن ارائه شده بود. به گفته وی امام در پیام خود در مورد افتادن در دوزخ سرمایه داری و غرب گرایی پس اخروج از برزخ کمونیسم نیز هشدار داد.
مفتی کرواسی
« ششفکو عمر بشیچ » مفتی کرواسی گفت : امام خمینی در دنیای اسلام و در کل جهان از احترام والایی برخوردار هستند و اندیشه و تفکر ایشان نه تنها باعث بیداری پیروان دین اسلام شد بلکه پیروان سایر ادیان را به تفکر در مورد نقش ارزنده دین در جامعه واداشت . وی افزود : انقلاب امام خمینی در زمانی از تاریخ به وقوع پیوست که تفکر عدم کارایی دین در جامعه حاکم بود اما انقلاب اسلامی ایران خط بطلان بر آن کشید » .
مفتی کرواسی در پایان اظهار داشت : با گذشت چند سال از رحلت امام خمینی ما شاهد هستیم که افکار و اندیشه های ایشان در جهان طرفداران فراوانی دارد و باید همه ادیان الهی قدردان بزرگترین اصلاح گر قرن بیستم یعنی امام خمینی (ره ) باشند.


یک اندیشمند تاجیک
دکتر محمد تاجیک گفت : قبل از انقلاب اسلامی رویکرد اندیشمندان ما برای تعریف کلمات ظریفی همچون آزادی اخلاق و ورود به عرصه سیاست به سوی مکاتب فکری سوسیالیسم و لیبرالیسم سوق می کرد. دکتر تاجیک افزود : امام خمینی معادلات رایج غربی را بر هم ریخت و با استفاده از کلمات رقیق و لطیف منحصر به فرد واژه های دور از ذهن را تعریف کرد و برای بیان ایده ها آرزوها و حرفهای ملتش از فرهنگ ویژه خویش استفاده کرد. این اندیشمند تاکید کرد : امام با تعریجدید از مقوله قدرت و تکیه بر چهره اخلاقی آن موفق شد نیروهای مردمی را جذب کند و با این تعریف جدید حکومت پهلوی را زیر سوال ببرد.
احمد جبرئیل
دبیر کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین (فرماندهی کل ) گفت : امام خمینی روحیه انقلابی را به اسلام و عزت و کرامت را به مسلمانان بازگرداند.جبرئیل گفت : بنیانگذار جمهوری اسلامی اسلام را از انزوا نجات داد. دیدگاه مرتجعانه نسبت به این دینمبین را که دشمنان در طول صدها سال ارائه کرده بودند از میان برد و مقوله دین افیون ملتها را منسوخ کرد و اسلام را در سطح بین المللی به عنوان یک نیاز انسانی در زمینه های سیاسی اقتصادی اجتماعی مادی و معنوی مطرح کرد.
وی تاکید کرد : امام خمینی (ره ) توانست جهان اسلام را از خواب بیدار کرده به مسلمانان حیات جدیدی ببخشد. امام ثابت کرد که اسلام قادر است ملتهای مستضعف و محروم را آزاد کرده آنان را در برابر کشورهای استکباری و طغیانگر به حرکت درآورد.احمد جبرئیل تصریح کرد : امام خمینی نشان داد که اسلام دردوران کنونی یک عنصراصلی در تحرک ومقابله مردمی با حکومتهای ستمگر و فاسد است .
رئیس جوامع اسلامی اسپانیا
دکتر « فرانسیسکو اسکودرو بداته » رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا گفت : چهره حیات بخش امام خمینی در جهان اسلام امری غیر قابل اغماض می باشد و ایشان یکی از بزرگترین شخصیتهای قرن حاضر محسوب می شوند. به گفته وی انقلاب اسلامی ایران سبب بروز تحولات و دگرگونی عظیم در جهان اسلام شد و وی چهره جدیدی از اسلام را ارائه کرد.
دکتر « بداته » یادآور شد : انقلاب ایران درس مبارزه علیه بی عدالتی و مقابله با حکومتهای دیکتاتوری و غیر انسانی را آموخت . وی فقدان اتحاد و همبستگی میان کشورهای اسلامی و مسلمانان را عمده ترین عامل جدایی دانست و افزود : دنیای اسلام به اتحاد سیاسی و اقتصادی نیز نیازمند می باشد.
استاد دانشگاه قرقیزستان
« ساویت بیک تاکتامشیف » پروفسور در رشته فیزیک و رئیس دانشگاه ملی علوم و صنایع قرقیزستان معتقد است امام خمینی رهبر بزرگی است . او ایده تازه ای را مطرح کرد و در این عصر دین را وارد عرصه هدایت جامعه نمود و توانها از آن را که ناشناخته مانده بود به کار گرفت و احیا کرد. در توضیح این نکته باید گفت که امام خمینی زمان مناسبی را برای انقلاب اسلامی انتخاب کرد زمانی که پایه های نظام سرمایه داری جهانی لرزان شده و ناتوانی سیستم سوسیالیستی یا کمونیستی در کارآییهای اجتماعی و اداره جامعه ثابت شده امام خمینی در این میان از مردان نادر و استثنایی بود. او نه به راه سرمایه داری قدم گذاشت و نه یک لحظه در ایمان خود به بی اعتباری نظامهای الحادی مارکسیسم و کمونیسم درنگ نمود.
خبرگزاری جمهوری اسلامی
سایت باشگاه اندیشه
امام خمینی و جهان معاصر
روزنامه جمهوری اسلامی
ماهنامه موعود شماره 53

چگونگی ظهور نفاق

چگونگی ظهور جریان نفاق در حاکمیت اسلام
نفاق جریانی است که در هنگام حاکمیت و قدرت دولت اسلامی پدید می آید. کسانی که از پذیرش اسلام سرباز می زنند برای فرار از فشارهای جامعه و دولت اسلامی و دست یابی به منافع شهروندی و بهره گیری از امکانات و ظرفیت های جامعه و قدرت به سوی نفاق گرایش می یابند. از این رو آن چه در دل دارند نهان کرده و بینش و نگرش واقعی خویش را ابراز نمی کردند و خود را از اهل ایمان دانسته و حتی فراتر از مؤمنان عمل می کردند و خودنمایی داشتند به گونه ای که خداوند به پیامبر خویش در این باره می فرماید: اینان به گونه ای بر تو سلام و تحیت می فرستند که خداوند بر تو نمی فرستد و در حقیقت کاسه از آش داغ تر می باشند. در سوره منافقان و نیز در آغاز سوره بقره به مسایلی اشاره شده است که نشان می دهد منافقان در رفتارهای ظاهری خویش به گونه ای عمل می کردند که ساده لوحان را می فریفتند و توده مردم مؤمن گمان می بردند که ایشان در ایمان از همه آنان برتر هستند و برای مردم از خود ایشان دلسوزترند. این گونه بود که خود را به عنوان اصلاح گران واقعی معرفی می کردند و رفتارها و اندیشه های خویش را در راستای تحقق این آرمان تحلیل و تبیین می کردند. این گونه رفتارهای به ظاهر اصلاحی و آرمانی چنان مردم را تحت تأثیر قرار می داد که توده مؤمن آنان را مبنا و معیاری برای ایمان و باورهای خویش قرار می دادند و براساس رفتار و کردار ایشان خود را نسبت به دین می سنجیدند. در حقیقت این گروه از منافقان به عنوان معیار سنجش ایمان و ایمان گروی قرار می گرفت و مردم تحت تأثیر آنان حرکت می کردند. این فریب کاری و نیرنگ زمینه و بستری را برای رسیدن آنان به اهداف اصلی فراهم می آورد به گونه ای که جامعه در شرایطی قرار می گرفت که آنان را به عنوان اسوه و الگوی عمل شناسایی می کرد و در نهایت در دام فساد ایشان می افتد و جریان سالم و اصیل اسلامی را به بیراهه می کشاند. از این روست که قرآن در چندین سوره به تحلیل و تبیین رفتارها و اندیشه و اهداف آنان می پردازد و از انجمن های سری و مخفی ایشان (محافل نجوا) و اندیشه و آرمان هایشان پرده برمی دارد و نشان می دهد که ایشان نه تنها اندیشه و بینش اصلاح گرانه ای ندارند بلکه تفکر و بینش اصلی آنان فساد و تباهی در جامعه و بازی دادن مؤمنان است. اهل نفاق خطرناک تر از اهل کفر. هشدارهای قرآن از این روست که اهل نفاق از اهل کفر خطرناک تر و برای بنیاد تفکری و آموزه های اسلام ناب، دشمن تر هستند؛ زیرا کفر ظاهری به جهت آن که احساس امنیت می کند و خود را در دایره ای بیرون از قدرت و نفوذ دولت اسلامی و جامعه مؤمنانی می یابد به طور مستقیم و آشکار به مخالفت با آموزه های اسلامی و اعمال قدرت مؤمنان و دولت اسلامی می پردازد. اما منافقان که در دایره جغرافیایی قدرت اسلام و دولت اسلامی زندگی می کنند خود را به ناچار در وضعیت و موقعیتی می یابند که اگر کفر خویش را آشکار سازند یا می بایست از همه حقوق شهروندی دست بکشند و یا در موقعیت شکننده و حتی کشتن قرارگیرند و یا این که با دورویی و نفاق کفر خویش را نهان سازند که در این صورت نه تنها می توانند از موقعیت شهروندی بهره گیرند بلکه در حوزه قدرت و دولت نفوذ کرده و قدرت را دست کم برای اهداف دنیوی خویش به کار ببرند. از این روست که منافقان رفتارهایی از خود بروز و ظهور می دهند که از سطح فکری و فرهنگی و رفتاری توده مردم بالاتر و فراتر است و چنان خود را می نمایانند که توده مردم خود را در برابر ایشان بی تقوا و بی بهره از ایمان می شمارند. بنابراین می پذیرند که ایشان رهبری فکری و رفتاری و اجتماعی و سیاسی ایشان را به دست گیرند و آنان به عنوان الگوها و نمونه های اسوه و برتر در موقعیت فراتر از مؤمنان واقعی بنشینند. قرآن با توجه به این رفتار دروغین منافقان در سوره منافقون می کوشد تا حقیقت ایشان را آشکار و برای مردمان تبیین و تحلیل کند. قرآن بیان می کند که منافقان در هنگام رو به رو شدن با پیامبر(ص) می گویند ما گواهی به رسالت و پیامبری تو می دهیم در حالی که در این گواهی دادن دروغ می گویند و خداوند می داند که ایشان هیچ ایمانی به رسالت پیامبر و اصول بنیادین قانون اسلام ندارند و در قلب ایشان هیچ التزامی به این مساله نیست. آنان در هنگام ملاقات بر پیامبر(ص) چنان درود و سلام و تحیت می فرستند که هر ساده دلی را می فریبد و در این راه حتی از خداوند نیز فراتر می روند. بنابراین غلو در پای بندی به اصول اسلام و رفتارهای تشدیدی و رادیکالی و خودنمایی بیش از اندازه از نشانه های اهل نفاق است که قرآن بدان اشاره می کند.
این همه برای آن است تا بتواند در حوزه دولت و قدرت نفوذ کنند و خود را در جایی برتر قرار دهند و از حوزه قدرت و دولت به سوی اهداف خود حرکت کنند.
منافقان در مسند حاکمیت و حکومت
با همه هشدارهای قرآن و پیامبر(ص) اهل نفاق توانستند با بهره گیری از سادگی مردم و خودنمایی و چسباندن به حوزه قدرت و دولت اسلامی و همراهی ظاهری با آن در حوزه قدرت و دولت اسلامی پس از پیامبر(ص) نفوذ کنند و جریان نظام و لایی را به سوی خلافت سلطنتی سوق دهند و دولت اسلامی را از درون از اصول ناب آن خالی و تهی سازند.
اگر منافقان در هنگام عدم حضور در دولت و قدرت و حاکمیت رفتارهای خویش را به این گونه پیش گفته سامان می دادند چه چیزی موجب می شود تا در هنگام نفوذ در قدرت و دست یابی به حاکمیت هم چنان رفتارهای منافقانه و دورویی خویش را ادامه دهند؟ به نظر می رسد از آن جایی که جریان نفاق همان کفر در دوره حاکمیت اسلام و ایمان است می بایست پس از دست یابی به قدرت و رهایی از حاکمیت و قدرت دولت کفر خویش را آشکار سازند و جامه نفاق از تن درآورد و نقاب از چهره فرو افکنند؛ اما چه شده است که جریان نفاق در حوزه دولت همان روش را با اندکی تغییر ادامه می دهد و کفر خویش را همانند کافران ظاهری و حربی آشکار نمی سازند؟
بهره گیری از قدرت نرم
منافقان، کافرانی ترسو و یا زیرکی هستند که به جای بهره گیری از قدرت نظامی به قدرت نرم متمایل هستند و به جای درگیری و بیرون بودن از حوزه قدرت می کوشند در درون قدرت و در کنار آن قرار گیرند. آنان به قدرت آن چنان نزدیک می شوند تا از گرمای آن بهره گیرند و آن اندازه نزدیک نمی روند که بسوزند و یا دور نمی شوند که از آن بهره نگیرند و یا از آن آسیبی ببینند. بهره گیری از جنگ روانی و قدرت نرم و استفاده از ابزارهای تبلیغاتی و فکری، اصل اساسی در تحلیل و تبیین روش شناسی نفاق در حوزه حاکمیت است. آنان پس از حضور در قدرت و نفوذ در مراکز تصمیم گیری دولت اسلامی هم چنان آن را ادامه می دهند؛ زیرا آنان کافرانی نیستند که بخواهند با جامعه ایمانی درگیر شوند. هدف آنان باتوجه به اندیشه و بینش کفری نسبت به خدا و یا به رستاخیز و دلبستگی شدید به دنیا و منافع آن، این است که از منافع قدرت و دنیا بهره ببرند. بنابراین نابودی تفکر اسلامی و دینی برای آنان در درجه دوم اهمیت قرار دارد. البته اگر جامعه از این ظرفیت برخوردار و زمینه و بستر مناسب نیز فراهم باشد آنان کفر خویش را آشکار می سازند و دیگران را نیز بدان تشویق و ترغیب می کنند، ولی با جامعه در این حوزه مسایل اعتقادی به طور مستقیم درگیر نمی شوند و تنها زمانی که احساس امنیت می کنند هر از گاهی تفکر و بینش ضددینی خویش را آشکار می کنند و با مبانی و اصول دینی به مبارزه برمی خیزند.
در زمان حاکمیت خلافت سلطنتی معاویه و یزید بارها دولت نفاق از همین روش استفاده کرده است. از این روست که توده مردم آنان را نه تنها مومن بلکه معیار ایمان می شناختند و معاویه باتوجه به نسبت خویش با همسر پیامبر(ص) دایی و خال المومنین معرفی می شد و از پایگاهی که در میان توده عرب ها بسیار قوی و استوار بود به بهترین شکل بهره می برد.
قریش در بینش و نگرش توده از جایگاه بالایی برخوردار بود و نسبت ایشان با پیامبر(ص) این پایگاه و جایگاه را تقویت می کرد. ایجاد فضای امنیتی با تفکر برتری نژادی و قومی و نسبت با پیامبر(ص) و جعل و ساختن احادیث در بیان فضایل قریشیان و خویشان خود به آنان قداستی می بخشد که به سادگی در جامعه توده وار پذیرفته می شوند. منافقان در عصر حاکمیت تنها کاری که برخلاف زمان دوری از قدرت انجام می دهند این است که هر از گاهی در محفل خصوصی و حتی عمومی کفر خویش را آشکار می سازند چنان که یزید با اشعاری دین را ابزاری در دست محمد(ص) می شمارد تا بدان بر مردم سلطنت و پادشاهی کند. این گونه اشعار و سخنان که واگویه اندیشه ها و بینش های باطنی آنان بود در آن حد و اندازه مطرح و یا پخش نمی شد که قداست ایشان را از میان بردارد.
در حقیقت توده مردم رفتارهای کفرآمیز آنان را نیز توجیه می کردند و نمی گذاشتند این امور هاله تقدس و قداست ایشان را بزداید.
بنابراین ایجاد فضای امنیتی با بهره گیری از همه روش ها و امکانات چون قداست نمایی و تظلم و مظلوم نمایی از روش هایی است که در زمان های مختلف به ویژه در حوزه حاکمیت مطرح می شود. روایت های دروغین آنان را تا جایی بالا می برد که از دسترس عموم بیرون می روند و در سطحی فراتر از مردم و مؤمنان قرار می گیرند و به عنوان الگوها و اسوه های عینی معیار سنجش حق و باطل قرار می گیرند. این گونه است که حرکت امام حسین(ع) بر ضد دولت یزید به معنای خروج از حاکمیت معنا و تفسیر می شود و به شدت با آن مخالفت می شود و مبارزه با حرکت امام(ع) به عنوان فریضه مطرح و کشته شدگان آن به عنوان جهادکنندگان در راه خدا معرفی می شوند که شایسته بهشت و عنوان والای شهادت هستند.
جریان نفاق در دوره حاکمیت رفتارهای فسادآمیز و تباه انگیز خویش را به عنوان حرکت اصلاحی معرفی می کند و برای افزایش تضادها و توجیه و تحلیل آن به جبرگرایی گرایش می یابد. از میان بردن اندیشه های ناب اسلامی و تغییر در ماهیت و هویت دین و تضعیف پایه های اساسی آن کاری است که در عصر حاکمیت گام به گام انجام می شود. این تغییرات هرگز رادیکال و صریح و آشکار انجام نمی شود؛ زیرا مردم با هرگونه تغییرات آشکار و شتاب آلود مخالفت و به طور طبیعی مبارزه می کنند. بنابراین روش گام به گام اصالت می یابد و مردم در یک فرآیندی به افراد غیرمؤمن واقعی تبدیل می شوند و دین به گونه ای تحریف می شود که اگر دین واقعی معرفی و مطرح شود به عنوان دین جدید توده مردم با آن مخالفت می کنند. دولت یزیدی زمانی به حاکمیت خلافت سلطنتی دست می یابد که دین دگرگون شده و ماهیت خود را از دست داده است. در این زمان است که مردم به ویژه مردم شام، دین را در خاندان اموی می جویند و آنان را وارث پیامبر(ص) می شناسند و خاندان علوی و هاشمی را دشمنان دین می دانند.
رفتارهای زشت همانند سگ و بوزینه بازی و شراب خواری توجیه می شود و دین فروشان از احبار و دانشمندان تحریف گر چنان همراه دولت نفاق دین را به بازی می گیرند که اگر زمانی کوتاه دیگری از حاکمیت ایشان می ماند چیزی از اسلام باقی نمی ماند. به این معنا که جامه وارونه ای از دین بر تن مردم کرده بودند همان نیز از تن برداشته می شد و تنها پوسته ای اعمال ظاهر و بی محتوا از دین باقی می ماند.
جریان نفاق در عصر یزید دچار اشتباهی تحلیلی می شود و گمان می کند که زمانه و مردم آن چنان در طول پنجاه سال خلافت های غیرولایی دگرگون شده اند که می تواند از این مرحله نیز بگذرد و حاکمیت دینی را دور بزند و به یک باره آن را به کنار بزند و دولت و پادشاهی بی دینی را ایجاد نماید. این در حالی بود که در بخشی از جامعه هنوز رگه هایی از اسلام واقعی و باورمند به نظام ولایی وجود داشت. همین رگه ها بود که جریان نفاق را چنان به چالش می کشد که نزدیک است به طور کامل از حوزه قدرت به کنار گذاشته شوند. اما جریان نفاق دوباره با عقب نشینی مقطعی و تاکتیکی خود را بازسازی می کند و دوباره به شکلی دیگر خود را بر جامعه ایمانی تحمیل می کند.
به سخن دیگر جریان نفاق به جهت چهره پوشیده و رفتارهای دوگانه خویش همواره به عنوان خطر اصلی برای اسلام واقعی و حاکمیت درست دین مطرح بوده و خواهد بود. از این رو هوشیاری دایمی همگان را می پذیرد. شناخت جریان نفاق و روش های آن و نیز مصادیق و افراد آن امری ضروری و بایسته است؛ زیرا دشمنی نزدیک و آگاه به ظرفیت ها و ضعف ها و قدرت هاست و از هر لحاظ می تواند به گونه ای عمل کند که دولت و جامعه ایمانی نتوانند آنان را از جریان سالم بشناسد. تنها برخی از رفتارها هم چون غلو و ایجاد محافل خاص و انجمن های سری و اشتباهات مقطعی و مخالفت های هر از گاهی با اصول اساسی دین و عدم التزام به آن مانند ایمان به نظام ولایی می تواند چهره ایشان و جریان های نفاق را آشکار و معرفی نماید.