گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

مناجات

خدایا تو با دوستانت از همه انس گیرنده تری و برطرف کننده نیازهای توکل کنندگانی بر اسرار پنهانشان آگاه و به آنچه در دل دارند آشنایی و از دیدگاهای آنان با خبر و رازشان نزد تو آشکار و دل هایشان در حسرت دیدار تو داغدار است اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد یاد تو آرامشان می کند اگر مصیبت ها بر آنان فرود آید به تو پناه می برند و روی به درگاه تو دارند زیرا می دانند که سررشته کارها به دست توست و همه کارها از خواست تو نشات می گیرد. خدایا اگر برای خواستن درمانده شوم یا راه پرسیدن را ندانم تو مرا به اصلاح کارم راهنمایی فرما و جانم را به آنچه مایه رستگاری من است هدایت کن که چنین کاری از راهنمایی های تو بدور و از کفایتهای تو ناشناخته نیست .
خدایا مرا با بخشش خود بپذیر و با عدل خویش با من رفتار مکن .                                 (نهج البلاغه خطبه 227 )

دنیای نا پسند دنیای مطلوب

آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
امام علی(ع) در حدیثی فرموده اند:
«قد خلع سرابیل الشهوات و تخلی من الهموم الا هما واحدا انفردبه»؛ پیراهن شهوت را از تن بیرون کرده و به جز یک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهی خویشتن را تهی ساخته است. (نهج البلاغه خ 87)
مفهوم و کاربردهای شهوت
امام علی علیه السلام دراین عبارت نورانی، شهوت را به پیراهن تشبیه کرده اند و پرداختن به شهوات را بسان پوشیدن آن دانسته اند؛ و سپس در وصف دوستان برگزیده خداوند فرموده اند: «پیراهن شهوت را از تن به در آورده اند.» اما آیا چنان که پیروان برخی ادیان تحریف شده پیشین و پاره ای از فرقه های اسلامی معتقدند، لذت ها و شهوات دنیا به کلی پلید و منفورند؟ و کسی که می خواهد در راه خدا گام بردارد باید همه آنها را کنار نهد؟ یا آنکه حضرت از پوشیدن لباس شهوت منظور دیگری دارند؟ نظیر این پرسش را در آغاز خطبه، درباره استوار شدن لباس ترس و اندوه بر قامت دوستان خدا، مطرح کردیم. اکنون نیز با بررسی معنای لغوی و اصطلاحی شهوت و کاربردهای آن، منظور حضرت و پاسخ پرسش فوق روشن خواهد گشت.
«شهوت» در لغت هم در مقام اسم و به معنای «درخواست نفس آنچه را موافق میل است» آمده، که جمع آن «شهوات» است، و هم در مقام مصدر و به معنای تمایل و میل داشتن1. «اشتهاء» نیز که مصدر باب افتعال است و از شهوت اشتقاق یافته، به معنای تمایل، میل داشتن است.
الف- کاربرد تکوینی شهوت
اصل تمایل و میل، که در معنای لغوی شهوت نهفته است، امری طبیعی و تکوینی است که خداوند در نهاد انسان قرار داده است. براین اساس، وقتی نیاز گرسنگی در ما پدید می آید، میل و اشتها به غذا رخ می نمایاند. با این وصف تمایل و میل داشتن، خود به خود، در قلمرو اخلاق قرار نمی گیرد و به «خوب» یا «بد» اخلاقی متصف نمی شود و ارزش یا ضدارزش به شمار نمی آید. همان گونه که میل و تمایل داشتن در دنیا، امری تکوینی برای انسان به شمار می آید. در بهشت نیز میل به لذت ها و نعمت های بهشتی مطرح است. خداوند دراین باره می فرماید: «وفیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین و انتم فیها خالدون» (زخرف 71) و در آنجا آنچه دل ها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید هست و شما در آن جاودانید.
آیه ای دیگر درباره بخشی از نعمت های بهشت و تمایل بهشتیان بدان ها و لذت جویی ایشان از آن نعمت ها می فرماید: «مثل الجنه التی وعد المتقون فیها انهار من ماء غیرآسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذه للشاربین و انهار من عسل مصفی...»؛ وصف آن بهشتی که پرهیزگاران را وعده داده اند این است که در آن رودهایی است از آبی دگرگون نشدنی (نگندد و بوی و مزه آن برنگردد) و رودهایی از شیری که مزه اش برنگردد و رودهایی از باده ای که لذت بخش آشامندگان است و رودهایی از عسل ناب. (محمد 51)
ب- کاربرد تشریعی شهوت و مصادیق نکوهیده آن در قرآن
عرف، اغلب شهوت را درباره غرایز و امیال جسمانی، نظیر غریزه جنسی و میل به غذا به کار می برد، و از این واژه برای تعبیر از امیال معنوی، نظیر میل به مناجات با خدا، استفاده نمی کند و مثلا نمی گوید «شهوت مناجات». در این کاربرد شهوت و میل در قلمرو اخلاق قرار می گیرد و برحسب متعلق و انگیزه و محرک آن، می تواند ارزش یا ضدارزش به شمار آید. در پنج آیه قرآن، واژه «شهوت» و جمع آن «شهوات» در موارد نکوهیده به کار رفته است.
1- «انکم لتاتون الرجال شهوه من دون النساء»؛ هر آینه شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمی آمیزید. (اعراف 18)
2- همین عبارت تنها با اضافه همزه استفهام در آغاز آن و در قالب جمله ای استفهامی در آیه 55 سوره نمل تکرار شده است.
3- «زین للناس حب الشهوات من النساء والبنین و القناطیر المقنطره من الذهب والفضه و الخیل المسومه والانعام و الحرث ذلک متاع الحیاه الدنیا والله عنده حسن المآب»؛ دوستی خواستنی های ] گوناگون[ از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب های نشاندار و دام ها و کشتزار]ها[ برای مردم آراسته شده است، ]لیکن[ اینها برخورداری زندگی این جهانی است، و سرانجام نیک نزد خداست. (آل عمران 41)
دراین آیه، دلبستگی به لذت ها و خواسته های دنیوی و آراستن خود بدان ها نکوهش شده است؛ زیرا دلبستگی به دنیا و لذت های آن موجب می شود که انسان تمام همت و تلاش خود را صرف متاع ناچیز دنیا سازد و به جای پرداختن به آخرت، که مقصد اصلی است، متاع دنیا را که تنها وسیله ای برای رسیدن به رضوان و قرب الهی است، مقصد و تأمین کننده نیازهای برین و کمال خویش بپندارد و در نتیجه، از رسیدن به مقصد اصلی و سعادت ابدی خویش باز ماند. پس آنچه خداوند نکوهیده است، دلبستگی و اصالت دادن به لذت ها و خواستنی های دنیا و غفلت از مقصد ابدی و نهایی است؛ وگرنه گرایش و میل به لذت های دنیا، کششی طبیعی و غریزی است که از بستر آن انسان به تأمین نیازهای ضروری خود می پردازد.
وقتی انسان گرسنه شود به صورت طبیعی و غریزی، میل به غذا برای رفع گرسنگی در او پدید می آید. همچنین وقتی نیاز جنسی یا سایر نیازها در انسان برانگیخته می شود، غریزه خاصی وی را به سوی آن نیازها می کشاند. به دیگر سخن، تمایل به لذت های دنیوی، خود نه تنها نکوهیده نیست، بلکه چون زمینه تأمین نیازهای ضروری دنیوی را فراهم می آورد و موجب فراهم آمدن امکان تداوم حیات، سلامتی، آمادگی برای انجام تکالیف الهی و دست یابی به مقصد اصلی می شود، پسندیده و ارزشمند است. آنچه مهم و مورد نظر خداوند است، ترجیح ندادن لذت های زوال پذیر دنیا بر لذت های پایدار آخرت است. از این رو، خداوند برای بیان تقدم و برتری نعمت ها و لذت های آخرت بر دنیا، در آیه بعد لذت های اخروی را وصف می کند تا انسان های مؤمن، حسابگر و هوشمند به مقایسه آنها با لذت های فانی دنیا بپردازند و وقتی دریافتند که نسبت دنیا و لذت های آن با آخرت و لذت های آن، نسبت محدود با نامحدود و متناهی با نامتناهی است، دل از دنیا و لذت های آن برکنند و تنها دلبسته خداوند و رضوان او شوند: «قل اونبئکم بخیر من ذلکم للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ازواج مطهره و رضوان من الله و الله بصیر بالعباد». بگو: آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ برای تقوا پیشگان نزد خداوند باغ هایی است که از زیر ]درختان[ آنها نهرها روان است. در آن جاودانه بمانند و همسرانی پاکیزه و ]نیز[ خشنودی خدا ]را دارند[ و خداوند به ]امور[ بندگان ]خود[ بیناست. (اعراف 51)
بنابراین، روشن شد آنچه خداوند نکوهش کرده، صرف بهره برداری از شهوات نیست، بلکه دوستی شهوات و خواستنی های دنیا و دلبستن به آنهاست. این دلبستگی در نتیجه وسوسه های شیطانی پدید می آید. شیطان برای اینکه مردم را از خداوند و نعمت های پایدار آخرت غافل سازد، نعمت ها و لذت های حقیر دنیا را در نظر آنان بزرگ جلوه می دهد و می آراید. در نتیجه، انسان برای رسیدن به برخی لذت های دنیوی، وقت و سرمایه زیادی صرف می کند. اما وقتی به آنها رسید درمی یابد که ارزش سرمایه ای را که برای آن صرف کرده نداشته، و در دام فریب شیطان گرفتار آمده است. از سوی دیگر وسوسه های شیطانی قدرت محاسبه صحیح و تعقل را از انسان می ستانند و موجب می شوند انسان به ارزش و اهمیت لذتی که در پی آن است نیندیشد، و در نتیجه سرمایه بسیاری را برای رسیدن به لذتی اندک از دست بدهد و وقتی به آن لذت رسید، درمی یابد که فریب خورده است. اما شگفت آنکه پند نمی گیرد و باز در روز و فرصتی دیگر همان رفتار از او سر می زند و هر بار داغ فریب شیطان و پشیمانی بر پیشانی او می نشیند.
4. خداوند پس از بیان ویژگی های متعالی انبیا و اولیای خویش می فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا»؛ آن گاه از پی ایشان جانشینان بد و ناشایسته ای آمدند که نماز را فرو گذاشتند (در آن سهل انگاری کردند) و از خواستنی ها ]و خواهش های دل[ پیروی کردند، پس به زودی ]سزای[ گمراهی خود را ببینند.(مریم 95)
براساس سخن خداوند، دو نسل از پی هم و با ویژگی های کاملا متفاوت در زمین زندگی کرده اند: نسل اول، انبیا و اولیای خاص الهی بودند که به مناجات با خدا و عبادت او عشق می ورزیدند و چنان جذبه انس با معبود و شنیدن کلام او آنان را به وجد می آورد که با شنیدن سخنان خداوند، اشک از چشمانشان جاری می شد و به سجده می افتادند. اما نسل دوم از معنویات و کمالات والای انسانی بی بهره، و به زشتی ها و پلیدی ها آلوده بودند. خداوند از شمار ویژگی های ناپسند این نسل، بر دو ویژگی تأکید می ورزد: یکی بی اعتنایی به نماز و مناجات با خداوند، و دیگری پیروی از خواهش های دل. بین این دو حالت و دو ویژگی تلازم و ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. هر قدر توجه انسان به شهوات و خواهش های دل بیشتر شود، بی اعتنایی او به نماز و مناجات با خدا افزون می گردد و از نشاط او برای عبادت کاسته می شود. در مقابل، هر قدر از شهوات و خواهش های دل دور شود، آمادگی او برای درک مناجات با خدا و پرداختن به عبادت بیشتر می گردد. فرجام آن دو ویژگی ناپسند، گمراهی و بی بهره گشتن از هدایت خداوند است. شخص گمراه و اسیر وسوسه های شیطان، دیوانه وار به رفتاری دست می زند که با منطق عقل قابل توجیه نیست. وی سرمایه، عمر و بالاتر از همه آخرتش را در ازای رسیدن به خواهش های پوچ و بی مقدار دل از کف می دهد که اگر به درستی در رفتار خویش اندیشه کند، درمی یابد که چه زیان بزرگ و جبران ناپذیری بر او وارد شده است. این غفلت و بی توجهی به رفتار ناشایست و فرجام خسارت بار آن ناشی از آن است که شخص گمراه، دل در گرو پیروی از شیطان نهاده است و شیطان بر اندیشه و رفتار او تسلط یافته و فرصت اندیشیدن را از او گرفته است. به تعبیر دیگر، شخص گمراه چون مرکبی است که عقل، شعور و اختیار خویش را به سوار خود یعنی شیطان سپرده است و از پی فرمان او به حرکت درمی آید و با خیالی موهوم مشغول کامجویی و لذت بردن از دنیا و جلوه های آن می شود؛ اما دیری نمی پاید که پرده ها کنار می روند و حقایق آشکار می شوند و او می فهمد که در ازای محروم شدن از رضوان خدا و نعمت های ابدی، دستاوردی جز جلب رضایت شیطان و پشیمانی ابدی نداشته است. خداوند درباره ویژگی و فرجام کسانی که عنان اختیار خویش را به شیطان می سپارند می فرماید: «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین و ان جهنم لموعدهم اجمعین». همانا تو را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر گمراهان که تو را پیروی کنند. همانا دوزخ وعده گاه همه آنهاست. (حجر 34-24)
5. «والله یرید أن یتوب علیکم ویرید الذین یتیعون الشهوات أن تمیلوا میلاً عظیما»؛ و خدا می خواهد که ]به مهر و بخشایش خویش[ بر شما بازگردد ]و شما را از کارهای ناپسند توبه دهد[ و کسانی که از خواستنی ها ]و آرزوهای دل[ پیروی می کنند می خواهند که به کجروی و لغزش بزرگ گرفتار شوید. (نساء 72)
ضرورت بازشناسی دنیای نکوهیده از دنیای مطلوب
بنابرآنچه گذشت، مراد حضرت از اینکه بندگان محبوب و شایسته خدا پیراهن شهوات را از تن درآورده اند، این است که دلبستگی و تعلق خاطر به لذت های دنیا به مثابه پیراهنی است که شیطان بر تن انسان می پوشاند و مادام که انسان تحت تأثیر وسوسه های شیطانی است، این پیراهن از تن او بیرون نمی آید و توجه به دنیا و لذت های آن پیوسته فکر و ذهن وی را به خود مشغول می دارد. پس آنچه نکوهیده است، دلبستگی به لذت های دنیاست و اولیای خدا چون از حقیقت دنیا و لذت های آن آگاهند، بدان دل نمی سپارند. البته، این نه بدان معناست که لذت و بهره بردن از نعمت های دنیا بکلی مذموم و ممنوع است و انسان باید از جامعه و لذت های دنیا دوری گزیند. متأسفانه برخی با سوءاستفاده یا سوءبرداشت از این سخنان، موجب انحراف دیگران می شوند.
بهره بردن از لذت ها و نعمت های دنیا نه فقط ممنوع و نکوهیده نیست، بلکه در مواردی واجب است. اساساً خداوند براساس حکمت خویش نعمت های دنیا را آفریده تا انسان برای تأمین نیازها و رسیدن به مقاصد خویش از آنها استفاده کند. همچنین خداوند در استفاده از آن نعمت ها لذت های فراوانی قرار داده است؛ زیرا اگر انسان از آنها لذتی نمی برد، سراغشان می رفت، و در نتیجه، زندگی فردی وا جتماعی اش مختل می گشت. انسان باید در این دنیا زندگی کند و باید به درستی ازابزارهایی که تداوم حیات او را تسهیل می کنند بهره برد: او باید غذا بخورد؛ زیرا درغیر این صورت مریض می شود و سلامتی خود را ازدست می دهد. او باید از غریزه جنسی استفاده کند؛ چه در غیر این صورت نسل او منقرض می شود. خداوند انسان را آفریده که در این دنیا رشد و ترقی کند و از جمله تولیدمثل داشته باشد تا نسل انسان ها افزایش و تداوم یابد. اما باید توجه داشت که انسان باید از دنیا و نعمت های آن به منزله ابزار و وسیله برای رسیدن به مقاصد و اهداف متعالی خویش استفاده کند و آنها را اصیل نپندارد. آنچه نکوهیده است و مصداق دنیای نکوهیده و به اصطلاح قرآن «متاع الغرور» به شمار می آید، نگاه استقلالی به دنیا و لذت های آن و هدف دانستن آنها و دلبستگی و تعلق خاطر داشتن به آنهاست که در برخی از آیات قرآن مذمت شده است. برای نمونه خداوند می فرماید: «اعلموا أنما الحیاه الدنیا لعب ولهو وزینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال والاولاد کمثل غیث أعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما وفی الآخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور»؛ بدانید که زندگی دنیا بازی و سرگرمی و آرایش و فخر کردن با یکدیگر و نازیدن ]یا افزون طلبی[ در مال ها و فرزندان است. همچون بارانی که گیاه رویانیدنش کشاورزان را خوش آید و به شگفت آورد، پس پژمرده شود و آن را زردبینی و آن گاه خشک و شکسته و خرد گردد و در آن جهان ]کافران را[ عذابی سخت و ]مؤمنان را[ آمرزشی از جانب خدا و خشنودی اوست؛ و زندگی این جهان جز کالای فریبنده نیست.(حدید02)
همچنین خداوند می فرماید: «وما هذه الحیاه الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهی الحیوان لو کانوا یعلمون»؛ این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی همانا ]در[ سرای آخرت است. ای کاش می دانستند. (عنکبوت 46)
بازتاب منفی دلبستگی به دنیا در روان و رفتار انسان
کسی که به شهوات و لذت های دنیا دلبستگی ندارد و خود را اسیر آنها قرار نداده است، درحدی که عقل لازم می داند و شرع برای او تجویز کرده است، از نعمت ها و لذت های دنیا بهره می برد و خود را فارغ از غم و اهتمام به دنیا ساخته است. به جرئت می توان گفت که ریشه و خاستگاه همه ناراحتی ها، غصه ها و افسردگی ها در اغلب افراد، محرومیت از لذت ها و نعمت های دنیوی است. تحقیقات روان شناسان و معاینات روان کاوان درباره اغلب مردم نشان می دهد که علاقه به خدا و آخرت در شمار عوامل ناراحتی ها و افسردگی ها نمی باشد، بلکه همه آن ناراحتی ها، غصه ها و افسردگی ها با امور دنیا ارتباط دارند. چه کسانی که از لذت ها و نعمت های دنیا بهره مندند و چه کسانی که از آنها بی بهره اند. توجه به دنیا و لذت های آن چنان بر دلشان سایه افکنده و فکرشان را به خود مشغول ساخته که نمی توانند لحظه ای به خود آیند و خویشتن را از دام دنیا و ناراحتی های آن برهانند.
کسانی که از نعمت ها و لذت های دنیا برخوردار شده اند وگمان می کنند چیزی به دست آورده اند، توجه ندارند که در برابر آنچه به دست آورده اند آسایش و آرامش خویش را از دست داده و مشکلات و ناراحتی های فراوانی را متحمل گشته اند، و چه بسا برای رسیدن به آنها دست به خیانت نیز زده باشند. حال اگر ناراحتی ها و سختی هایی را که برای رسیدن به لذتی دنیوی کشیده اند، با لذتی که دستاورد آنان است بسنجند، درمی یابند بهای گزافی برای رسیدن به آن لذت پرداخته اند که ارزش آن لذت در برابر آن همه سختی ناچیز است. پس برخورداری از لذت های بیشتر بر خوشی ها و آرامش انسان نمی افزاید، بلکه از آنها می کاهد. اوضاع و شرایطی که امروزه در کشورهای پیشرفته حاکم است، این ادعا را تأیید می کند. امروزه در کشوری که بیشترین امکانات زندگی فراهم است و مردم آن ازنعمت ها و لذت هایی برخوردارند که دیگران به کلی از آنها بی خبرند، بیشترین داروهای روانی تولید و مصرف می شود و بیشتر داروهای تولیدی، داروهای روانی است. همچنین از بیشترین روان پزشکان، روان کاوان و کلینیک های روانی برخوردارند و مجهزترین بیمارستان ها به بیماران روانی اختصاص دارد. حال اگر لذت های دنیا موجب راحتی وآسایش انسان است، چرا در کشوری که چنین امکانات گسترده ای برای زندگی و لذت جویی دارد، آمار افسردگی ها و بیماری های روانی تا این میزان بالاست؟ اما در برابر، در گوشه و کنار کشور خودمان افرادی هستند که از امکانات محدودی برخوردارند، ولی چون به دنیا تعلق خاطر ندارند، سرزنده و با نشاطند و از زندگی ساده خود لذت می برند و محبت خداوند کانون دلشان را گرم و باطراوت نگاه داشته است و خداوند را به پاس نعمت هایی که به آنها داده پی درپی شکر می گویند.
اولیای خدا و توجه کامل به معبود
چنان که گذشت، انسان نمی باید فریفته دنیا شود و تمام هم و غم خویش را صرف رسیدن به لذت های آن کند. بی شک دلبستگی به دنیا و توجه افراطی به شهوات و لذت های آن انسان را حقیر و خوار می سازد، و بالاتر از آن، انسان را از خدا دور می سازد؛ زیرا هر قدر لذت جویی و توجه به شهوات بیشتر شود، از ارتباط انسان با خدا و توجه و اهتمام او به آخرت کاسته می شود براساس تجربه ای که ما از زندگی خود داریم، هر قدر میل به شهوات و لذت های حلال بیشتر شود، از حال و نشاط فرد برای نماز، انس با خدا و مناجات با او کاسته می شود. از این رو، حضرت علی(ع) فارغ بودن از غم دنیا و لذت های آن و اهتمام به ارتباط با خدا و آخرت را از زمره ویژگی های دوستان خدا می دانند: «و تخلی من الهموم الا هما واحدا انفرد به»؛ و جز یک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهی خویشتن را تهی ساخته است.
براساس آموزه های قرآن، هدف و مقصد نهایی انسان الله است، که انسان به سوی او در حرکت است و سراسر زندگی اش، در حوزه رفتار اختیاری و تشریعی، سیر تکوینی و سیر تشریعی به سوی خداست و اگر کسانی به این حرکت و مقصد خویش آگاهی داشته باشند، ممکن نیست اهتمام و دغدغه رسیدن به مقصد در آنان نباشد؛ زیرا بدون اهتمام و دغدغه رسیدن به مقصد و هدف، انسان از حرکت باز می ایستد. تنبلی و راحت طلبی و عدم تکاپو برای تأمین توشه و وسایل سفر، انسان را از حرکت به سوی مقصد نهایی، که همان لقای الهی است، باز می دارد. بر این اساس، بندگان محبوب خدا که هوای رسیدن به محبوب را در سر دارند، دغدغه و اهتمامشان تنها مصروف مقصد نهایی و رسیدن به لقای معبود است و باور دارند که سراسر زندگی شان تکاپو در مسیر رسیدن به اوست: «یا ایهاالانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»؛ ای انسان، همانا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد. (انشقاق6)
خداوند متعال در شب معراج به رسول خدا(ص) فرمودند: «یا أحمد، اجعل همک هما واحدا فاجعل لسانک لسانا واحدا واجعل بدنک حیا لاتغفل أبدا من یغفل لا ابالی بأی واد هلک»؛ ای احمد، هم و غمت را متوجه یک چیز ساز و زبانت را یکسان قرار بده؛ بدنت را زنده بدار و هرگز غافل مباش. کسی که از من غافل گردد، برایم مهم نیست که به کدام وادی هلاکت درافتد.(2)
کسی که فقط به مقصد نهایی می اندیشد، به غیر خداوند توجهی ندارد و هم و غم دنیا برای او بی ارزش است. او دل را از این امور تهی ساخته است؛ چون آنها را مانع رسیدن به مقصد نهایی خود می داند. او نگران است که کوتاهی هایش وی را از مقصد باز دارد یا دست کم وقفه ای در رسیدن به مقصود ایجاد کند. اما وقتی به سلامت به مقصد نهایی رسید و خود را در آستانه رضوان حق دید، یکباره همه نگرانی ها از دلش خارج می شود و سبکبار و سرشار از سرور و شادمانی قدم در بهشت خدا می نهد و به پاداش استقامت و پایداری در مسیر خداوند دست می یابد: «ان الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا ولاتحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون نحن أولیاؤکم فی الحیاه الدنیا و فی الاخره و لکم فیها ما تشتهی أنفسکم ولکم فیها ما تدعون». همانا کسانی که گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست، و آن گاه ]بر آن[ پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود آیند ]و گویند[ که مترسید و اندوه مخورید و شما را مژده باد به آن بهشتی که نوید داده می شدید. ما در زندگانی این جهان و در آن جهان دوستان شماییم و شما راست در آن جهان آنچه جان های شما خواهش کند و شما راست در آن هرچه درخواست کنید. (فصلت (3-03)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- مفردات الفاظ القرآن، ص 864.
2- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج77، ب2، ص92، ح6.

 

سیزده رجب

سیزدهمین روز رجب، ماه خدا و سرآغاز بهار معنویت تولد فصیح ترین شعر حیات و زیباترین آواز آفرینش، پیشوای صالحان و مقتدای پرهیزکاران، امیر مومنان، امام علی بن ابیطالب(ع) است.

آن روز، مادرت با خوشحالی و هیجان، نزد پدرت ابوطالب آمد تا خبر فرزنددار شدن آمنه را به او بدهد، پدرت، خبر را که شنید رو به مادرت کرد و گفت: تو هم سی سال صبر کن، پسری به دنیا خواهی آورد که هم شأن و هم رتبه فرزند آمنه است مگر در مقام نبوت.
راستی معروف بود که مادرت فاطمه، مهربان ترین زن ها نسبت به پسرعمویت بود و البته این مهربانی یک سویه نبود.

*** اقرار به حقیقت تو
شنیده ام پیش از آن که تو از مادر متولد شوی، همه قریش تو را می شناختند...
آن روز که نور پاک تو از صلب ابوطالب به فاطمه بنت اسد منتقل شد، زمین تکان شدیدی خورد و تا چند روز این لرزش ادامه داشت، قریش وحشت زده بت هایشان را برداشتند؛ آنها را بالای کوه ابوقبیس گذاشتند و قسمشان دادند که این زمین لرزه را متوقف کنند. اما زلزله شدیدتر شد و صخره های ابوقبیس شروع به ریزش کرد و بت ها به صورت بر زمین افتادند.
قریش وحشت زده و مضطرب مانده بود که باید چه کار کند. پدرت بی آنکه ترسی در چهره اش پیدا باشد پیش آنها آمد و گفت: ایهاالناس! امروز خداوند ،خلق مبارکی آفریده که اگر به ولایت او اقرار نکنید و به اطاعتش گردن ننهید و شهادت به امامتش ندهید، این زلزله هیچ وقت آرام نخواهد شد و هیچ خانه ای را در این دیار باقی نخواهد گذاشت. قریش گفتند: ای ابوطالب! هرچه تو بگویی اطاعت می کنیم، آن وقت پدرت با گریه دست به آسمان بلند کرد و گفت: "الهی و سیدی اسألک بالمحمدیه المحموده و بالعلویه العالیه و بالفاطمیه البیضاء الا تفضلت علی تهامه بالرأفه و الرحمه" به خدا قسم که همه عرب آن کلمات را نوشتند و در جاهلیت معروف بود که هر وقت گرفتاری شدیدی پیش می آمد، مردم آن کلمات را می خواندند و دعایشان مستجاب می شد بی آنکه حقیقت آن کلمات را بدانند.

*** در آغوش آفتاب
اصلاً قحطی وخشکسالی حجاز و فقر و تنگدستی ابوطالب همه و همه بهانه بود، انگار روزگار هم با دل تو و پسرعمویت همراه شده و زمین و زمان را به هم ریخته بود تا ابوطالب بیاید و بگوید ای بنی هاشم! هر کدام از شما تکفل یکی از فرزندان مرا به عهده بگیرد و در این میان تو سهم پسرعمویت شوی که از مدت ها قبل، تو را برای خودش نشان کرده بود و تو تا همیشه آن روزها را با افتخار به یاد بیاوری و تعریف کنی که خردسال بودم که رسول خدا(ص) مرا در آغوش می گرفت و به سینه می فشرد، مرا در بستر خود می خواباند طوری که بدن او را لمس می کردم و بوی خوش او را می شنیدم، اصلاً او خودش غذا را می جوید و در دهان من می گذاشت. هرجا می رفت مثل بچه ای که به دنبال مادرش برود، دنبال او به راه می افتادم. او هر روز یکی از فضائل خود را به من یاد می داد و.....

*** تو شایستگی مقام نبوت را داشتی
و فکر نمی کنم این اصلاً تصادف باشد که تو هنگام نزول نخستین وحی، کنار غار حرا، تنها شاهد بعثت آخرین رسول حق باشی.
خودت تعریف کردی هنگامی که وحی نازل شد، صدای ناله شیطان را شنیدم،از حضرت پرسیدم این ناله چیست؟ رسول خدا(ص) فرمود: این ناله شیطان است و علت ناله اش این است که دیگر ناامید شد از این که در روی زمین از او اطاعت شود.
می بینی علی جان! هرچه را من می شنوم، تو هم می شنوی و هرچه را من می بینم، تو هم می بینی... اگر من خاتم پیامبران نبودم، تو شایستگی مقام نبوت را داشتی؛ ولی تو، وصی و وارث من، سرور اوصیا و پیشوای پرهیزگاران هستی...

*** من و تو، از یک گِل...
آن روز، رسول خدا(ص) رو به تو کرد و گفت: می خواهی به تو بشارتی بدهم؟ فرمودی: چه بشارتی یا رسول الله؟ حضرت فرمود: "من و تو از یک گِل آفریده شده ایم و شیعیان ما از زیادی گل ما خلق شده اند، روز قیامت مردم را به نام مادرشان صدا می زنند به جز شیعیان تو را که به نام پدرت صدایشان خواهند کرد. چون شیعیان تو همه حلال زاده اند."

*** مهربان بودی و نگران
رسول خدا(ص) به ما گفته بودند که تو هم مثل ایشان پدرمان هستی اما تو نه تنها پدر امت بودی که مثل مادری نگران که موقع ترک خانه، با نگرانی سفارش همه چیز و همه کس و همه جا را به فرزندانش می کند و باز هم مرور می کند تا سفارشی را از قلم نیانداخته باشد، مدام این حرف ها را با ما متذکر می شدی:
* می گفتی ما دوست داریم شما را شفاعت کنیم. ما اهل بیت را در قیامت از شفاعت خودتان درمانده نکنید.
* مواظب اعمالتان باشید. نکند روز قیامت پیش دشمنان ما رسوا باشید.
* زیاد استغفار کنید. استغفار روزی آور است.
* تا می توانید کار خیر ذخیره کنید. مطمئن باشید که فردا به دستتان می رسد.
* بیشتر کلامتان ذکر خدا باشد. گناه نکنید. بنده وقتی گناه کند روزی اش قطع می شود.
* انواع بلاها را با دعا دفع کنید.
* هرماه، سه روزش را روزه بگیرید.
* اگر حاجت مهمی دارید، صبح پنج شنبه به دنبال آن بروید. چون رسول خدا(ص) از خدا خواسته که بامداد پنج شنبه را بر امتش مبارک گرداند.
* از خانه که بیرون می روید آیه الکرسی و اناانزلناه و فاتحه الکتاب را یادتان نرود. قضای حاجت دنیا و آخرت شما در این آیات است.
* لباس ضخیم بپوشید. لباس نازک دین آدم را نازک می کند.
* ایستاده آب نخورید، دردی می گیرید که دیگر درمان نمی شود. مگر آن که خدا عافیتتان دهد.
* مریض هایتان را با صدقه درمان کنید و از مالتان با زکات محافظت نمایید.
* نکند با هم اختلاف کنید که سبب خروجتان از دین است.
* هروقت از برادرتان لغزشی دیدید بر سر او نریزید که ارشادش کنید، با نرمی به او بگویید.
* چهارپایان را نزنید. آنها هم برای خودشان خدا را تسبیح می کنند.
* لباس نخی بپوشید که لباس رسول خدا(ص) بود.
* بر پیغمبر و آلش صلوات بفرستید تا خدا دعایتان را مستجاب کند.
* لباس هایتان را زود به زود بشویید که همّ و غم را از بین می برد.
* موهای سفیدتان را نکنید. موی سفید نور است. هر که در اسلام مویش را سفید کند، روز قیامت همان موی سفید نور او خواهد بود.
* بدون طهارت نخوابید.
* پیش برادر مؤمنتان که می خواهید بروید خودتان را بیارایید.
* سحرخیزی باعث تندرستی است و رضای خدا و رحمت اوست و تمسک به اخلاق پیمبران است.
* سیب بخورید معده تان را پاک می کند.
* غذای داغ نخورید. صبر کنید تا سرد شود. آخر رسول خدا(ص) فرموده برکت در غذای سرد است و غذای داغ برکت ندارد.
* امانت را به صاحبش برگردانید حتی اگر صاحبش قاتل پیغمبران باشد.
* بازار که می روید خیلی به یاد خدا باشید.
* مواظب باشید غده هایی را که به گوشت چسبیده نخورید.
* کدو بخورید عقل را زیاد می کند.
* گلابی دل را روشن می کند و به اذن خدا دردهای آن را آرام خواهد کرد.
* پیغمبر دوست داشت قبل و بعد از غذا ترنج میل کند.
* انار را با پیه اش بخورید. معده را شستشو می دهد و دل را زنده می کند و وسوسه شیطان را از بین می برد.
* کاسنی بخورید. هر بامداد یک قطره بهشتی در کاسنی است.
* آب باران بنوشید. پاک کننده تن است و بیماری ها را دفع می کند
* بچه هایتان را از چرک و چربی بشویید. شیطان، چرک و چربی را بو می کند و بچه هایتان در خواب می ترسند. دو تا فرشته آنها هم از این آلودگی در آزارند.
* حج که می روید به کعبه زیاد نگاه کنید.
* اگر می خواهید بدانید چه مقامی پیش خدا دارید، ببینید با گناهانتان در چه وضعی هستید
* با بدگویان ما ننشینید و ما را پیش دشمنانمان علنی مدح نکنید
* هر وقت در سفر بودید و راه را گم کردید یا از چیزی ترسیدید فریاد بزنید و بگویید یا صالح اغثنی.
* به خدا قسم که شتاب بلاها به سمت مؤمن از سیلی که از کوه سرازیر می شود یا از دویدن استر تندتر است.
* از خدا عافیت از سختی بلا را بخواهید و سختی بلا چیزی نیست جز از بین رفتن دین.
* چشم به راه فرج باشید. از رحمت خدا ناامید نشوید. محبوب ترین کارها نزد خدا انتظار فرج است.

*اما؛ ما و تو ای امام مهربان
آری تو پدر ما بودی و مهربان تر از مادر اما، ما چه فرزندهایی بودیم که می فرمودی:
- به خدا چقدر دوست دارم که حق تعالی مرا از میان شما ببرد و در ریاض رضوان جا دهد.
- چرا بدبخت ترین این امت نمی آید تا محاسن مرا از خون سرم خضاب کند؟
- خدایا من از این ها به تنگ آمده ام و این ها از من.
- من از این ها ملال یافته ام و این ها از من.
- خدایا مرا از این ها بگیر و راحت کن و این ها را مبتلا به کسی کن که مرا به یاد بیاورند...

*** و قصه ماه و چاه...
می گفتی دنیا! بگرد و ببین علی چه کسی را دوست دارد و دوست های علی را از علی بگیر! راستی، منظورت فاطمه که نبود؟
چقدر آبادی ساختی، اصلاً مدینه را تو نخلستان کردی .
اما تو نیامده بودی که فقط درخت بکاری...
شاید هیچ کس در جهان به اندازه تو چاه نکنده باشد.
اما این همه چاه عمیق، حتی برای یک آه عمیق تو، چقدر کوتاه بودند، امروز آه تو دامن عالم را گرفته است.

یا علی می تابد و عالم منور می شود

مولودیه برای امام علی‌ع‌

(1)‌

هم از آن دست که‌
برتر از آدم برآمدی‌
به زیباترین ماه ادب «رجب»
پای‌
بر فرق جهان گذاشتی‌
با طلوع تو
در طلیعه ماه‌
هزار شعبانیه‌
بر صحیفه جان‌ها رقم خورد
هم از آن دست که‌
به زیباترین ماه ادب «رجب»
پای‌
بر فرق جهان گذاشتی‌
به زیباترین شب «شب قدر»
پای بر فرق آسمان گذاشتی‌
و از نو
متولد شدی‌

(2)‌

پیش از تولد آدم‌
نوری بودی در بطن تیرگی‌
آسمان گشتی زد
و به دنیا آمدی‌
شیعیان‌
پس از تولد آدم‌
لوح تقدیر تو را
بر سردر کعبه‌
آویخته‌اند
تو
خورشید کعبه‌ای‌
و اگر نبودی‌
چراغ هیچ خانه‌ای‌
روشن نبود

(3)‌

پیش از آن که به دنیا بیایی‌
آسمان به گرد نامت چرخ می‌زد
و ماه به زمین می‌آمد
تا به گشت شبانه‌
رکعتانی نماز گزارد
پیش از دمیدن خورشید
کعبه تو را به دنیا آورد
ما
امروز خورشید کعبه را
در هر شبانه‌روز
به عیان می‌بینیم‌
همه محتاج شمه‌ای از عدل تو هستند
روز کدام است و ماه کدام‌
هر سال روز میلاد توست‌

(4)‌

نامت کم نشد
و هر روز تکثیر شد
تو کم نشدی‌
کوفه چه کسی است؟
جهان پیش تو کم آورد
یکصد و ده سده برآمد
و باز کم نشدی‌
هزاره‌ها پیش تو هیچ‌اند
هنوز از مادر نزاییده است‌
آن کس که با تو برابر آید
شکفته باد نامت‌
بر دیوار کعبه‌
برخیز و شمشیر از نیام برکش‌
که دوستانت‌
به دشمنانگی‌
و دشمنانت‌
به دوستکامی‌
به کام دیوان آمدگان‌اند بر زمین‌
یاعلی!

دکتر غلامحسین عمرانی (نسیما فیروزکوهی)‌

اقیانوس

چنین است گویی:
که با جامی خالی،
بر ساحلی صخره‌ای،
پیش روی امواج‌
ایستاده‌ام‌
واپاش ساحل‌کوب موج‌ها
صخره‌ زیر پایم را می‌شوید
و من هر بار
 که موجی در می‌رسد 
جام بر کف،
خم می‌شوم‌
به بوی سهمی‌
کز کاکل موج بر می‌گیرم‌
اما از آن پیش‌
موج در خود واشکسته است‌
و من،
عزمی دوباره را
چون پرچمی،
بر صخره واپس می‌ایستم‌
دگر باره چون موجی پیش می‌رسد
جام را چون داسی قوس می‌‌دهم‌
تا از سر خوشه آب‌
دسته‌ای واچینم‌
اما،‌ باز
جام خالی است‌
و دریا در موج‌
و فاصله،
به درازای یک دست‌
و به دوری یک تاریخ!
شتک خیزاب امواج،
تنها
یک دو قطره‌
بر دیواره شفاف جام می‌چکاند
و عطارد، در جام من است‌
نهج‌البلاغه را می‌بندم.

دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی‌

مولاعلی‌

جان تاریک من اینک مثل دریا روشن است‌
صبحگون از تابش خورشید مولا روشن است‌
تیغ یادش ریشه اندوه و غم را می‌زند
آفتاب هستی‌اش چشم عدم را می‌زند
اینک از اعجاز او آئینه من صیقلی است‌
طالع از آفاق جانم آفتاب یا علی است‌
یا علی می‌‌تابد و عالم منور می‌شود
باغ دریا غرق گل‌های معطر می‌شود
چشم هستی آب‌ها را جز علی مولا ندید
جز علی مولا برای نسل دریاها ندید
قلب من با قلب دریا همسرایی می‌کند
یاد از آن دریای ژرف ماورایی می‌کند
اینک این قلب من و ذکر رسای یا علی‌
غرش بی‌وقفه امواج، در دریا علی‌

سیدحسن حسینی‌

واژه‌ای به ژرفی دریا

نام تو را زیاد شنیدیم، در حسرت مرام تو مانده‌
ای اولی که سکه مردی تا همچنان به نام تو مانده‌
تو واژه‌ای به ژرفی دریا، تو مشکلی به هیات آسان‌
ای تا همیشه پای قلم‌ها در بحر عین و لام تو مانده‌
ای عاشقان برای پرستش  تا بوده  بعد حق به تو مدیون‌
ای شاعران برای سرودن تا هست، تا هست زیر وام تو مانده‌
عقل آسمان این همه عاقل، در پله نخست تو عاجز
عشق افتخار آن همه مجنون، زنجیری مدام تو مانده‌
هم ماه در حضور تو کودک، هم مهر در رکاب تو تاریک‌
هم روز در مسیر تو لنگان، هم شب در احترام تو مانده‌
ای هر که دیده رنگ ملامت، لبخند تو شکسته و زخمی‌
ای هر که برده لذت شیرین، همواره تلخ کام تو مانده‌
از داغ فقر و قحط عدالت، از گند زور و لاشه تسلیم‌
بعد از چقدر سال نرفته است بویی که در مشام تو مانده‌
بعد از چقدر سال که گفتی، بعد از چقدر گوش که نشنید
آنک به سوی ظالم و مظلوم، انگشت اتهام تو مانده‌
نهج‌البلاغه کو که بخوانند، نهج‌البلاغه کو که بفهمند
این گوش‌ها چقدر هراسان،‌ از سیلی کلام تو مانده‌
بادا که تا هنوز بیفتد اینجا کلاه از سر دنیا
بیچاره او که خیره‌سرانه دنبال گرد بام تو مانده‌
ما هر قدر که خاک تو باشیم، قنبر یکی است مثل خود تو
فخر فقط برای تو بودن در قبضه غلام تو مانده‌
آه ای تمام! ‌من چه بگویم تا تمام شود شعر
گفتم تمام خوب نگفتم، کو مهدی، انتقام تو مانده‌

عباس چشامی‌

سیزده، روز آغاز بود 

هوالاول
و سیزده‌
روز آغاز بود
با آمدنت
حساب اعداد را پاک کردی‌
جهان با تو تقسیم شد
تو توان عالم بودی
هستی با تو در ذرات‌
ضرب شد
کل شد
هست شد
هستی شد
و تنها تو
بساط تفرقه و تفریق را جمع کردی‌
تو همان
هوالاول و هوالآخر
بودی

سید‌حسین ثابت محمودی (سهیل)‌

پاشیده‌اند عطر دعا باز در زمین

پاشیده‌اند عطر دعا باز در زمین
آنک دوباره قافله ناز در زمین
صبح و سلام می‌رسد از آسمان ببین‌
آورده‌اند یک سحر آواز در زمین
هر شب هزار ماه به ما سجده می‌برند
در حسرت شکفتن یک راز در زمین
رازی که آن سپیده دم از سینه علی (ع)‌
بر لب رسید و رفت به اعجاز در زمین
گفتند او نشانه شب‌های قدر بود
گفتیم مانده باز روزنه‌ای باز در زمین‌
شاید شبی بشارتی از آسمان رسید
چون یازده نشانه پرواز در زمین

سید‌ضیاءالدین شفیعی‌

مولای گل و آینه

در کشمکش خاک نیامیخت تنش را
از روح سرشتند گمانم بدنش را
 دیوار مگو این دهن حیرت کعبه است‌
وامانده چنین هلهله آمدنش را
می‌آمد و زیر قدمش کعبه می‌انداخت
تا عطر تبرک بزند پیرهنش را
طاووس بهشتی است که باید دو سه روزی
پر لاله ببیند چمن یاسمنش را
تنهایی از این بیش که دیده‌ است که دریا
در چاه بگرید غم تنها شدنش را
یا غربت از این بیش که خورشید شبانه
بر دوش کشد نیمه خاموش تنش را
مولای گل و آینه حیف است ببیند
در سیطره شوم کلاغان چمنش را

حسن دلبری‌

اخلاق کار گزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام

یکی از منشورهای جاودانه تاریخ بشریت، عهدنامه امام علی(ع) به مالک اشتر است که به هنگام انتصاب او به استانداری مصر آن را به عنوان قانون اساسی کشورداری در اختیار مالک قرار داد.
اگر مالک اشتر به حکومت مصر می رسید و عهدنامه وی اجرا می شد اکنون جهان نمونه ای زیبا از حکومت بر مدار دین را دارا بود و برای کارگزاران- به ویژه کارگزاران نظام اسلامی- تصویری زیبا از کارگزاری اسلامی به نمایش درآمده بود و هیچ حجتی برای هیچ کارگزاری باقی نمی ماند تا افراد زیر مجموعه اش را با تربیت دین نپرورد.
اما هرچند مالک اشتر قبل از رسیدن به مصر با زهر جهالت به شهادت رسید و جهان تشنه چنان حکومتی ماند و خواهد ماند اما امید است کارگزاران نظام اسلامی با مطالعه این عهدنامه، خود را به اخلاق کارگزاران مدنظر امیرمؤمنان بیارایند و چنان باشند که علی(ع) از کارگزارانش می خواست.
آنچه درپی می آید بیان برخی شاخصه های مهم اخلاق کارگزاران حکومتی است که در نامه 53 نهج البلاغه یا همان عهدنامه امام علی(ع) به مالک آمده است و به لحاظ اهمیت آنها مناسب دیدیم که آن را به بهانه میلاد امام همام بازتاب دهیم تا به مصداق آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید تلنگری باشد برای همه کارگزاران حکومت اسلامی.
همچنین برخی از این پارامترها به جملاتی از امام خمینی(ره) نیز مزین شده که با هم آن را ازنظر می گذرانیم.
1- تقوای الهی
«امره بتقوی الله، و ایثار طاعته، و اتباع ما آمر به فی کتابه. من فرائضه و سننه، التی لا یسعد الا باتباعها و لا یشقی الا مع جحودها و اضاعتها و ان ینصرالله سبحانه بقلبه و یده و لسانه، فانه- جل اسمه- قد تکفل بنصر من نصره و اعزاز من اعزّه.»
او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر همه امور و پیروی از واجبات و مستحباتی که در کتاب خود بدان فرمان داده است، امر می کنم که کسی جز به پیروی از آنها به سعادت نرسید و جز با انکار و ترک آنها به شقاوت در نیفتاد و باید که خدای سبحان را با دل و دست و زبان خود یاری نماید که خدای- جل اسمه- یاری کردن هر کس را که یاری اش کند و عزیز داشتن هر کس را که عزیزش دارد برعهده گرفته است.»
امام علی(ع) در ابتدای عهدنامه خود به مالک اشتر به مهم ترین وصف کارگزاران که همانا تقوا است اشاره می کند و مالک را به «تقوای الهی» امر می کند. نکته ظریف این جاست که امام مالک را سفارش به تقوا نمی کند بلکه او را امر به تقوا می نماید. زیرا اگر عنان تقوا از دست کارگزار رها شود، دین و دنیای رعیتش را به باد فنا خواهد داد. امام خمینی(ره) هم در باب تقوی و تقوای کارگزاران سخنانی زیبا ایراد فرموده است:
«تقوا بر همه لازم است و برای کسانی که متصدی امور هستند لازم تر است، آنهایی که متصدی امور نیستند تقوا یک امری است برای شخص خودشان و احیاناً هم برای یک عده ای که با او تماس دارند مؤثر است و خلاف تقوا برای شخص خود آن آدم و برای اشخاصی که با او معاشر هستند گاهی سرایت میکند و مؤثر می شود، اما متصدیان امور بر حسب تصدی که دارند اگر خدای نخواسته تقوا نداشته باشند... این همه به کشور سرایت میکند، همه کشور را خدای نخواسته یک وقت به باد می دهد و لهذا برای آنها اهمیت تقوا بیشتر است تا برای اشخاص...»
2- مهار نفس
«و امره أن یکسر نفسه عندالشهوات و یضعها عند الجمحات، فان النفس اماره بالسوء الا مارحم الله.
و او را فرمان می دهد که زمام نفس خویش را در برابر شهوت ها به دست گیرد و از سرکشی هایش باز دارد، زیرا نفس همواره به بدی فرمان می دهد، مگر آن که خداوند رحمت خویش را شامل حالش گرداند.»
اهمیت مهار نفس در برابر شهوت ها و سرکشی ها تا بدان جاست که علی(ع) در فراز دیگری از همین نامه 35 می فرماید:
«در هر صبح و شام از خدای بترس و نفس خود را از دنیای فریبنده بر حذر دار و در هیچ حال امینش مشمار و بدان که اگر نفس خویش را از آنچه دوست می داری- به سبب آنچه ناخوش میداری- بازنداری، هوا و هوس تو را به راه هایی می کشاند که زیان های فراوان در انتظارت خواهد بود، پس همواره زمام نفس خویش فروگیر و راه خطا بر او ببند و چون به خشم آمدی مقهورش ساز و سرش را فرو کوب و خردش نمای.»
از سخنان امام علی(ع) درباره نفس و مهار آن چنین برمی آید که چنان چه نفس تزکیه نشود، زیانهای فراوانی در انتظار است و هیچگاه نباید به نفس اعتماد کرد زیرا همواره به بدی امر می کند. تزکیه نفس در کلام امام خمینی(ره) اهمیتش تا پایه ای است که امام غایت و هدف بعثت را تزکیه نفس می شمارد و تزکیه نفس را عامل طاغوت زدایی معرفی می نماید.
3- مهرورزی با مردم
«و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و الطف بهم، و لاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم... یفرط منهم الزلل و تعرض لهم العلل و تؤتی علی ایدیهم فی العمد و الخطا، فاعطهم من عفوک و صفحک مثل الذی تحب و ترضی آن یعطیک الله من عفوه و صفحه.»
اما پس از خودسازی، آنچه که برای کارگزاران مهم است مردم داری است:
«مهربانی به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل و جان خود ساز و چون حیوان درنده ای مباش که خوردنشان را غنیمت شماری... (چنان چه) گناهی از ایشان سربزند یا علتی بر آنها عارض شود یا خواسته و ناخواسته مرتکب خطایی شوند، به خطای آنها منگر و از گناهانشان درگذر، همان گونه که دوست داری خداوند نیز تو را مشمول عفو و بخشایش خود کند.»
مردم داری و مسامحه با مردم و مهربانی و لطف در حق آنها از اساسی ترین اخلاق کارگزاران است و کارگزار بدون مردم، مفهومی ندارد و کارگزار بدون مردم دار، بقایی نخواهد داشت.
کارگزار مردم بودن، نعمتی است از جانب خداوند که شکر این نعمت، مردم داری و مهربانی در حق آنان است. امام علی(ع) در نامه ای به امرای جیوش درباره حق مردم بر والی می فرمایند: «شایسته است اگر والی، مالی به دستش افتاد و یا به نعمتی، مخصوص گردید نسبت به افراد رعیتش دگرگون نشود بلکه نعمتی که خدا به او ارزانی می دارد سبب فزونی نزدیکی او به بندگان و توجه و مهربانیش به برادرانش گردد.»
4- پرهیز از غرور قدرت
آن چه یک کارگزار اسلامی را همواره در معرض سقوط قرار می دهد غروری است که به خاطر داشتن مقام و قدرت در وی پدید می آید. امام علی(ع) با یادآوری این نکته به مالک اشتر می فرماید:
«و اذا احدث لک ما انت فیه من سلطانک ابهه او مخیله فانظر الی عظم ملک الله فوقک و قدرته منک علی ما لاتقدر علیه من نفسک فان ذلک یطامن الئک من طماحک و یکف عنک من عزبک و یفیء الیک بما عزب عنک من عقلک.
«هرگاه از سلطه و قدرتی که در آن هستی در تو نخوت و غروری پدید آمد، به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایی تواناست که تو توان انجام آن را نداری، چنین نگرشی سرکشی تو را تسکین می دهد و تندی و سرافرازیت را فرو می کاهد و خرد از دست رفته ات را به تو باز می گرداند.»
امام خمینی(ره) در ضمن بیانات خویش قدرت و غرور قدرت را عامل فساد شخص و جامعه می شمارد:
«هرچه قدرت انسان اضافه بشود حرص به قدرت اضافه می شود و اگر مهذب نباشد انسان، آن قدرت را برای خودش به کار می گیرد.»
«قدرت طلبی در هر که باشد این اسباب این می شود که زمین بخورد، قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است... خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد، تمام فسادهایی که در عالم پیدا می شود از خودخواهی پیدا می شود از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال.»
5- نگاه پدرانه به مردم
کارگزاران اسلامی باید نگاهشان به کار امت نگاه پدرانه باشد، پدری که برای آسوده بودن فرزندانش مشکلات آنها را به جان و دل می خرد و برای آسایش آنها از جان مایه می گذارد. و این تلاش و دل سوزاندن برای پدر گواراست، علی(ع) هم از کارگزارانش می خواهد چونان پدری به کار مردم بپردازند و آنها را از دردها و رنجهایشان رهایی بخشند:
«ثم تفقد من امور هم ما یتفقد الولدان من ولدهما.»
آنگاه به کار امت آن چنان بپرداز که پدر و مادر به کار فرزند خویش می پردازند.»
به راستی اگر کارگزاران نظام اسلامی متصف به چنین صفتی گردند. مشکلات یکی پس از دیگری از جامعه مسلمین رخت خواهد بست. و ویرانی ها به آبادانی و فقرا به متمکنین و خشکی صحرا به سرسبزی بدل خواهد شد.
6- توجه جدی به توده های ضعیف
توده های ضعیف و مستضعف هر جامعه ای نیاز بیشتری به دستگیری و یاوری دارند و دل گرمی آنها کارگزارانند تا حقوق آنها را به آنان برگردانند. توجه به این قشر و یاری آنها در نزد مولای متقیان نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است علی(ع) در نامه خویش به مالک اشتر با تأکید «الله الله فی الطبقه السفلی» توجه مالک- و دیگر کارگزاران را- به رسیدگی به امور آنان جلب می کند.
«ثم الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لاحیله. لهم من المساکین و المتاجین و اهل البؤسی و الزمنی، فان فی هذه الطبقه قانعا و معترا، واحفظ لله ما استحفظک من حقه فیهم و الجعل لهم قسما من بیتمالک.»
خدا را، خدا را در باب طبقه ضعیف جامعه، مساکین و نیازمندان و بینوایان و زمین گیران بیچاره ای که در میان آنها مردمی هستند که نیاز خود را ابراز می کنند و کسانی هم هستند که در عین نیازمندی، روی ابراز ندارند. خداوند حقی برایشان مقرر داشته و از تو خواسته است که رعایت کنی، پس در نگهداشت حق آنان بکوش و برای اینان در بیت المال خویش حقی مقرر دار.»
امام خمینی(ره) هم به کارگزاران نظام جمهوری اسلامی چنین می فرماید:
«وظیفه ما و همه دست اندرکاران است که به این مردم خدمت کنیم و در غم و شادی و مشکلات آنان شریک باشیم که گمان نمی کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.»
7- دقت عمل در رفتار افرد تحت امر و رسیدگی به امور متخلفین
یک کارگزار اسلامی وقتی موفق است که به رفتار و کردار افراد تحت امرش تسلط داشته باشد. در هر مجموعه ای ممکن است افراد ناصالح ومهذب نشده ا ی وجود داشته باشد و اگر کارگزار اسلامی غفلت کند ممکن است عمل خلاف یکی از افراد تحت امر، تلاش و کوشش یک دستگاه و مجموعه را زیر سؤال ببرد پس دقت عمل در رفتار افراد تحت امر و در صورت بروز تخلف از شخصی مجازات او از مهم ترین وظایف کارگزاران است:
در این باره امام علی خطاب به مالک اشتر می فرماید:
«مراقب یارانت باش تا هرگاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت گرد آمد و همه بدان گواهی دادند، همین خبرها تو را بس باشد تا او را به سبب خیانتی که کرده تنبیه کنی و از کاری که کرده است بازخواست نمایی و سپس خوار و ذلیلش سازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ تهمت رابرگردنش آویزی.»
8- اجرای عدالت و محبت به مردم اصلی ترین مسئولیت کارگزار:
بی شک عدالت - که مقصد بعثت انبیاء هم در قرآن کریم برپای داشتن آن است. در جامعه در درجه اول اهمیت است و اقامه عدالت از سوی کارگزاران نیز اولین و اصلی ترین مسئولیت آنهاست:
«و ان افضل قره عین الولاه استقامه العدل فی البلاد، و ظهور موده الرعیه ... فافسخ فی آمالهم، و واصل فی حسن الثناء علیهم و تعدید ما ابلی ذوو البلاء منهم فان کثره الذکر لحسن افعالهم تهزالشجاع و تحرض الناکل، ان شاءالله تعالی.
باید که مهمترین مایه شادمانی والیان، برپای داشتن عدالت در بلاد باشد و پدید آمدن دوستی در میان مردم... پس امیدشان را نیک برآور و پیوسته آنان را به نیکیشان ستایش کن و رنج هایی را که تحمل کرده اند همواره برزبان آور، زیرا یادکردن از کارهای نیکشان دلیران را برمی انگیزد و از کار ماندگان را ترغیب می کند. ان شاءا...»
براساس این فرمایش مولا، مایه شادمانی کارگزاران، اجرای عدالت است و محبت به مردم، مردمی که به فرموده امام علی (ع) در همین نامه، پشتیبان واقعی دین هستند. «و انما عمودالدین و جماع المسلمین و العده للاعداء، العامه من الامه ، فلیکن صفوک لهم و میلک معهم.» همین توده مردم پشتیبان دین و موجب انبوهی مسلمین و آماده پیکار با دشمنانند پس باید توجه به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزونتر باشد.»
امام خمینی (ره) هم در زمینه برپای داشتن عدالت و اهمیت آن چنین می فرماید:
«پیغمبر به مجرد این که توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات، اقامه عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آنقدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد... حکومت اسلام باید اقامه عدل بکند در عین حالی که معنویات را تصحیح و ترویج می کند.»
9- تشویق افراد پرتلاش و صالح
کارگزاران جامعه اسلامی با دقت در اعمال و کردار افراد تحت امر خویش تلاش و کوشش یکی را به حساب دیگری نخواهند گذاشت و با تشویق افراد پر تلاش و صالح، دیگران را نیز به این سمت و سوی هدایت خواهند کرد:
(همواره در نظر دار که هر یک در چه کاری تحمل رنجی کرده اند، تا رنجی را که یکی تحمل کرده به حساب دیگری نگذاری و کمتر از رنج و محنتی که تحمل کرده، پاداشش ندهی، شرف و بزرگی کسی، تو را واندارد که رنج اندکش را بزرگ شماری و فرودستی کسی تو را واندارد که رنج بزرگش را خرد به حساب آوری.)
امام علی (ع) در جای دیگری از همین نامه به مالک یادآوری می کند که:
«ولایکونن المحسن والمسی عندک بمنزله سواء فان فی ذلک تزهیداً لاهل الحسان فی الاحسان و تدریباً لاهل الأساءه علی الاساءه و ألزم کلا ما الزم نفسه!
نباید نیکوکار و بدکار نزد تو برابر باشند، زیرا این کار سبب می شود که نیکوکاران به نیکوکاری بی رغبت شوند و رغبت بدکاران به بدکاری بیشتر شود، با هر یک چنان رفتار کن که او خود را بدان ملزم ساخته است.»
پس تشویق و ترغیب در پیشبرد کار کارگزاران نقش عمده ای دارد و امام خمینی (ره) هم در این باره بیانی زیبا دارد:
«اگر زارعی خوب زراعت کرد و زراعتش خوب بود شما این شخص را به جای مقامات کشور در صفحه اول بگذارید و زیرش بنویسید این زارع چگونه بوده است، این منتشر بشود و یا کارمندی خوب کارکرد و یا اگر طبیبی عمل خوبی انجام داد عکس او را در صفحه اول چاپ کنید و بنویسید که این عملش چطور بوده است... ولی ماها نسبت به آنها حقمان کم است.»
منابع و مأخذ
1- گزیده نهج البلاغه، ویژه جشنواره دانشجویان سراسر کشور با ترجمه استاد عبدالمحمد آیتی تهیه و تدوین: کمیته علمی جشنواره ناشر: دبیرخانه جشنواره - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها 9731.
2- مفاتیح الجنان - تألیف شیخ عباس قمی (ره)
3- اخلاق کارگزاران در کلام و پیام امام خمینی (ره) ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تهیه و تنظیم، بنیاد مستضعفان و جانبازان تاریخ انتشار بهار 7731
4- صحیفه نور - مجموعه سخنرانی ها - پیام ها و نامه های امام خمینی (ره) تدوین سازمان فرهنگی انقلاب اسلامی 0731