گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

اخلاق و رفتارسیاسی امام رضا (ع)

علم و دانش امام رضا علیه السلام در رفتار و گفتار و اخلاق امام علیه السلام تجلی داشت . وقتی انسان به شرایط جامعه در دوران خلفای عباسی و بروز حوادث تنشها و مخالفتهای مردم مسلمان آگاهی داشته باشد و همزمان افکار و نیات حکام عباسی برای کنترل جوامع اسلامی و همسو کردن مردم با حکومت وقت را مطالعه و ارزیابی نماید حرکات و سکنات اخلاق و رفتار و گفتار امام رضا علیه السلام را در آن شرایط حساس بسیار دقیق مدبرانه عالمانه و همراه با دانش عمیق سیاسی خواهد یافت . یکی از زوایای مواضع امام علیه السلام تدبیر و دوراندیشی سیاسی بوده که در گفتار و اخلاق سیاسی امام علیه السلام بخوبی مشهود است . ذکاوت و اتخاذ مواضعی بسیار عالمانه برای تنویر افکار عمومی اعم از قوم و عشیره خود خواص جامعه و عموم مردم از نکات برجسته دوران امامت امام رضا علیه السلام است . از سویی دیگر مواضعی برگرفته از حکمت در برابر سیاستهای شیطانی و مکر آمیز حاکم وقت (مامون ) حکایت از احاطه امام به اوضاع جامعه و نیز نیات ناپاک مامون و همچنین بهره مندی امام علیه السلام از علوم و فنون لازم در مواجهه با ناهنجاریهای اجتماعی و حکومتی است . منطق رهگشای امام علیه السلام برای هدایت افکار عمومی و کلام رسای امام برای ایجاد جامعه ای همسو و هم صدا با قرآن و عترت و اخلاق و رفتار امام علیه السلام برای جهت دهی و هدایت افراد جامعه در نیل به حاکمیت ولایت و امامت برای رهبری امت اسلام و رفتار و گفتار حکیمانه امام در برابر سلطان جائر و خدعه گر گویای ژرف اندیشی علم و درایت و شایستگی و لیاقت آن امام عزیز است .
در زمان امامت امام رضا علیه السلام می توان نوع برخورد امام (ع ) در تبیین چهره باطل حاکمیت مامون و نیز حق حاکمیت امامت شیعه را به چهار قسمت تقسیم کرد که ذیلا باختصار به آنها اشاره می شود.
1 ـ قوم وعشیره امام علیه السلام
به نقل کتب تاریخی وقتی امام رضا علیه السلام مجبور به حرکت به سوی خراسان شد قبل از مهاجرت اقوام و عشیره خود را جمع نمود و با اشاره به سفر خود به خراسان و اشاره به عدم مراجعت به مدینه و غربت و شهادت خود هم دیگران و هم حضرتش گریستند و این حادثه از جهاتی قابل بررسی است .
الف ) این سفر با سفر امام حسین علیه السلام از این حیث که انتهای سفر با شهادت آن بزرگواران همراه بود شباهت دارد. و این مهم نیز چه در نهضت امام حسین (ع ) و چه در مهاجرت امام رضا علیه السلام از اینکه با علم به شهادت آغاز شد حائز اهمیت است .
ب ) اقوام و عشیره حضرتش بدانند که این دعوت و فراخوانی مامون که به ظاهر برای ارادت و علاقه ی به حضرتش بود چیزی جز حیله و نیرنگ نیست . و هدف اصلی حاکمیت حصر امام و حذف جایگاه امام در عرصه سیاسی و اجتماعی است . اینکه نزدیکان امام (ع ) بدانند که احترامی در کار نیست بلکه هدف مامون کنترل امام و از میان برداشتن قدرتی بزرگ در برابر حاکمیت باطل است .
ج ) این محفل کراهت امام از این سفر و اعتراض او به حاکمیت وقت را بیان می نماید و نیز می فهماند این حاکمیت در تعارض با فرزندان رسول خدا(ص ) است و مهمتر اینکه عده ای میپندارند که امام علیه السلام برای معاونت و کمک مامون اقدام به مهاجرت به سوی خراسان نمود چه بسا اینکه اگر این حرکت آگاهی بخش از سوی امام رضا(ع ) نبود عده ای از نزدیکان امام نیز از عمق ماجرا با خبر نبوده و متاثر از حرکت ظاهری مامون می شدند و او را می ستودند و حاکمیت او را مشروع می دانستند.
2 ـ حکومت مامون
زمانی که امام رضا علیه السلام به مرو مرکز خلافت مامون رسید مامون با طرحهای خود زمینه ساز در جهت مشارکت امام در خلافت و حکومت خود شد امام نیز از پذیرش آن امتناع می کرد ابتدا بظاهر در جهت واگذاری حکومت به امام رضا(ع ) برآمد و اظهار داشت « من چنین مصلحت دیدم که خود را از خلافت عزل و حکومت را به تو واگذار کنم » امام (ع ) فرمود : اگر حکومت حق تو است و خداوند آنرا برای تو قرار داده تو حق نداری حکومتی که خدا برای تو مقرر داشته به دیگری واگذار کنی و اگر این خلافت و حکومت از آن تو نیست چگونه می خواهی آنرا به من ببخشی
این گفتگوی مستدل امام (ع ) نقشه شیطانی مامون را نقش برآب کرد و به او فهماند که نه تو از جانب خدا حاکمی و نه حق چنین واگذاری را خدا به تو داده به عبارت دیگر یعنی تو خود بهتر می دانی که حکومتی که خدا واگذار کرده به چه کسی واگذار شده و این بخشش ظاهری هرگز موجب فریب کسی که حق حاکمیت را می داند و هم حیله تو را می داند نخواهد شد.
این پیشنهاد مامون به امام همراه با پافشاری و تکرار بود و زمانی بمدت دو ماه این پیشنهاد تکرار شد اما امام علیه السلام قاطع و مصمم از پذیرش آن خودداری می نمودند.
شاید یک سئوال مطرح شود و آن اینکه حالا که زمینه حکومت ائمه (ع ) فراهم شده چرا امام رضا علیه السلام از پذیرش آن سرباز زد اما با اندک تاملی منطق با درایت امام علیه السلام را خواهیم پذیرفت چرا که امام با کدام زمینه با کدام نیرو با کدام افراد مورد اعتماد به حکومت مدنظرش خواهد رسید قطعا مامون با آن نیت خود جز سران حکومت امام خواهد شد و هر عمل و نیرنگ و خیانتی که انجام دهد در سایه حکومت فرزند رسول خدا(ص ) به آن مشروعیت می بخشید و مهمتر آنکه حمایت مومنین و شیعیان را که سرمایه بزرگی برای حکومت به حساب می آمد همیشه با خود دارد و دیگر هیچ تهدید اجتماعی را بصورت نهضت و یا شورش علوی احساس نمی کرد.
بهترین سوال در این زمینه این است که آیا در صورت زمامداری امام علیه السلام مامون خود مهمترین تهدید برای حکومت امام علیه السلام نبود آیا آنچه در زمان مامون گذشت که در نهایت به شهادت امام رضا علیه السلام منجر شد گواه محکمی بر این مدعا نیست
مامون پس از آنکه از این نقشه مایوس شد درصدد برآمد بهر شکل ممکن او را در کنار حاکمیت خود بعنوان سندی معتبر و مشروع نگهدارد. لذا طرح ولایت عهدی امام رضا(ع ) را مطرح ساخت اما چه کسی است که نداند انگیزه مامون از این نقشه چیست لذا امام با علم و تدبیر درصدد مخالفت برآمد آنقدر مخالفت کرد که تهدید به قتل شد و مجبور به پذیرش این امر گردید.
اما شرایط امام برای پذیرش ولایت عهدی برای هر انسان بینا و اهل دانش و درایت از هر مخالفتی گویاتر است . امام فرمود به شرطی ولایت عهدی را می پذیرم که در عزل و نصب کسی دخالت نداشته باشم دخالت در امور حکومتی نکنم و رسمی را برندارم و سنتی را جایگزین نکنم مامون که فقط حضور امام را برای حکومت خود غنیمتی بزرگ می دانست شروط امام را پذیرفت در این پذیرش امام (ع ) هرگز در تصمیمات سلطه طلبانه مامون همراه نیست یعنی در چینش نیرو و انتخاب وزرا و کارگزاران دخالتی نخواهد کرد یعنی مطلبی را بعنوان دستورالعمل نخواهد گفت که سند مشروعیت حکومت وقت گردد یعنی بعنوان حفظ جان خود و تقیه ولایت عهدی را پذیرفت در واقع موضع امام (ع ) یعنی این حکومت به حال خود رهاست و سندی از اسناد آن و عملی از اعمال آن مورد تایید نیست .
یک انسان موحد و الهی چگونه می توانست حرف مخالف خود را در برابر حکومتی نظیر مامون بهتر از رفتار و موضع گیری امام رضا(ع ) ثابت کند آیا این ذکاوت و علم و درایت امام در برابر حیله و نیرنگ مامون قابل تحسین و تقدیر نیست اگر مردم مسلمان آن زمان از هوش و درایت نسبی برخوردار بودند (با توجه به رهنمودهایی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد) آیا نمی توانستند خواسته امام خود را بشناسند و درصدد تحقق خواسته های امام برحق خود برآیند و حقوق آنها را بفهمند و آن را اعاده کنند
3 ـ عموم مردم
اخلاق و رفتار و گفتار امام که سرشار از حکمت و دانش بود می توانست برای مردم آنزمان نسخه درمان در امر حکومت و رهبری باشد اما شاید مردم یا از درک و فهم کلام و منظور امام عاجز بودند یا آنقدر در راحت طلبی و آسایش دنیوی غوطه ور بودند که هرگونه زحمتی را بر خود ناروا می دانستند و به آسایش ظاهری و زندگی دنیوی در کنار متظاهران دینی و منافقان در عرصه حکومت راضی بودند.
نوع کلمات و مواضع امام و جملاتی که از سوی آن حضرت برای هدایت جامعه اسلامی آن زمان بیان می شد هرگونه ابهام و ناآگاهی در بین مردم را منتفی می گرداند چرا که بیان و جملات امام (ع ) نقطه ابهام و جای سوالی در زمینه وظیفه شیعیان و تشخیص حکومت سالم و غیر سالم باقی نمی گذارد امام (ع ) در حدیث معروف سلسله الذهب در نیشابور زیباترین و رساترین جمله را در تعیین وظیفه موحدان بیان فرمود : « کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی » سپس بعد از تاملی فرمود « بشر وطها و انا من شروطها » یعنی راه رسیدن به وحدانیت و خداپرستی جز از مسیر ما میسر نیست . یعنی مائیم که مسلمان بودن را معنی می بخشیم مائیم که انسان مومن را به ایمان کامل می رسانیم به عبارت دیگر نفی بت پرستی و رسیدن به حصار محکم خداپرستی در سایه ولایت و امامت ما ممکن و عملی خواهد بود. شنوندگان و نویسندگان این حدیث را شنیدند و نوشتند اما چه کردند
امام علیه اسلام در روایتی برای آنکه خط خود و دشمنانش را جدا کند و وظیفه شیعیان را در این مهم تبیین کند می فرماید : « شیعتنا المسلمون لامرنا الاخذون و بقولنا المخالفون لا عدائنا من لم یکن کذالک فلیس منا » پیروان ما دستورات ما را می گیرند و بکار می بندند و با دشمنان ما مخالفند و کسی که چنین نباشد از ما نیست .
در روایت دیگر می فرماید : « من واصل لنا قاطعا او قطع لنا واصلا او مدح لنا عایبا او اکرم لنا مخالفا فلیس منا و لسنامنه » . یعنی هر که به دور شده از ما نزدیک شود و یا از بستگان ما دوری کند یا کسی را که به ما عیب می بندد ستایش کند یا به دشمن ما اکرام نماید از ما نیست و ما هم از او نیستیم .
معلوم نیست شیعیان در عصر امام رضا علیه السلام چگونه رفتاری داشتند که حضرتش برای تنویر افکار عمومی چنین جملاتی بیان می کند. ظاهرا برای شیعیان و پیروان حضرتش دوستی با هر کس و دشمنی با هرکس مهم نبوده و مهمتر آنکه جایگاه امامت شیعه و دشمنانشان چندان روشن نبوده است . یا اینکه امام علیه السلام از اینکه شیعیان به حکومت وقت ابراز علاقه و دوستی می کنند و چندان موقعیت امامت شیعه را بر نمی تابند اینگونه دردمندانه سخن گوید. دو کس که از یک محل و ولایت به خراسان رفته به خدمت امام رضا علیه السلام می رسند تا حکم نمازشان را بدانند حضرت می پرسند شما برای چه امری به اینجا آمدید یکی می گوید برای دیدن مامون به اینجا آمده ام و دیگری می گوید برای زیارت شما بدینجا آمده ام . امام علیه السلام می فرماید : شما که بدیدن من آمده اید نمازتان قصر است و شمائیکه برای دیدن مامون آمدید نمازتان تمام . سوال می کنند چرا امام رضا (ع ) می فرماید : برای آنکه دیدن و تقویت مامون معصیت است و کسی که سفرش برای معصیت باشد نماز او تمام است .
گرچه در تاریخ همه مواضع و بیانات امام علیه السلام روشن نیست بعضا روایاتی از این دست نقل شده است اما این خود گواه معتبری است بر اینکه امام چه رنجی می بردند از دستگاه خلافت مامون و چه رنج مضاعفی می بردند از مومنین و مسلمانان و شیعیان . اگر جملات امام و نگاه ایشان را به شیعیان خوب بررسی کنیم نوعی اعتراض و گلایه از رفتار شیعیان که مبتنی بر دوستی و محبت واقعی با حضرتش نبوده مشاهده می شود.
امام رضا علیه السلام در روایتی می فرماید : « اعلموا انکم لا تشکرون الله تعالی بشی بعدالایمان با الله و بعدالاعتراف بحقوق اولیا الله من آل محمد رسول الله (ص ) احب الیه من معاونتکم لاخوانکم المومنین علی دنیاهم » .
امام علیه السلام در ضمن این حدیث اشاره به حقوق ائمه علیهم السلام می نماید. آنهم بعد از ایمان به خدای بزرگ . امام (ع ) اگر یک شیوه حسنه را تبلیغ و تبیین می فرماید آنرا بعد از ایمان به خدا و بعد از شناخت حقوق ائمه علیهم السلام مطرح می فرماید و این نشانگر اهمیت موضوع شناخت حقوق ائمه (ع ) است .
و از طرفی بیانگر این نکته است که این مهم چندان مورد توجه مومنین نبوده که اینگونه بدان تاکید می نماید. اما با همه این تاکیدات شیعیان چقدر به سمت حضرتش حرکت کردند چقدر عمق مطالب حضرتش را فهمیدند و چقدر خود را با خواسته های حضرتش همراه کردند.
4 ـ خواص جامعه
عبدالعزیز بن مسلم در مرو بهمراه امام رضا علیه السلام در مسجد جامعه مطالبی را نقل می کند و می گوید وقتی بخدمت حضرتش رسیدم و اظهار نظر مردم را درباره امامت بازگو کردم امام تبسم کرد و فرمود : ای عبدالعزیز مردم نادانند و در دین خود فریب خوردند. بعد اشاره به اکمال دین که با امامت صورت گرفت و سپس جایگاه امامت را از دیدگاه قرآن کریم بیان نمود و سپس فرمود : « ان الامام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزالمومنین الامام اس الاسلام النامی وفرعه السامی با الامام تمام الصلاه و الزکات و الصیام و... » می فرماید : امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنان است امام بنیاد اسلام نامی (بالنده ) و فرع برازنده آن است بوسیله امام نماز زکات و روزه و... درست می شود و...
بعد می فرماید : هیهات هیهات خردها گمند و خاطره ها سرگردان و...
سپس ضمن جملاتی می فرماید : آیا کسی که بحق رهبری می کند سزاوار است که پیروی شود یا کسی که بحق عمل نمی کند چگونه قضاوت می کنید و...
اگر جملاتی که امام رضا علیه السلام در خصوص امامت در این گفتار بیان داشته را انسان بدقت مطالعه کند می بیند گرچه حقیقتی را بیان می کند اما در واقع درد دل خود را می گوید رنج و آزاری که از بی فهمی و کج فهمی مردم می برند بیان می کند در واقع حقیقت انحراف مردم آنزمان که موجب پایمال شدن حقوق ائمه علیهم السلام گردید را بازگو می کند.
چقدر از اهل علم و خواص که گرداگرد اما رضا علیه السلام بودند در صدد نشر معارف امامت برآمدند چقدر برای روشن شدن حقایق پنهان امامت تلاش کردند چقدر امام را در مسیر احیا امامت واقعی یاری رساندند آیا این جملات امام (ع ) نوعی شکوائیه از فهم و درک و همت مردم نیست آیا این اعتراضی به انتخاب خلیفه توسط مسلمین نیست آیا خراسان اکثرا از شیعیان و علاقمندان به خاندان عصمت و طهارت نبودند چرا امام بر حق را منزوی نمودند و خلیفه غاصب را امیرالمومنین خواندند آیا غربت امام رضا علیه السلام بخاطر بعد مسافت از مدینه بود یا اینکه غربت واقعی امام علیه السلام در بین پیروان و شیعیان امام علیه السلام بود
آری اخلاق و رفتار و گفتار سیاسی امام مهمترین چراغ راهنما برای شیعیان بود که بدرستی از آن استفاده نشد.
منابع و ماخذ :
ارشاد شیخ مفید ـ تحف العقول ـ سیره پیشوایان ـ علی ابن موسی امام رضا ـ میزان الحکمه ـ اصول کافی و صفات شیعه شیخ صدوق .
حضرت امام رضا(ع ) :
شیعیان و پیروان ما دستورات ما را می گیرند و به کار می بندند و با دشمنان ما مخالفند و کسی که چنین نباشد از ما نیست
حضرت امام رضا(ع ) :
امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنان است
منطق رهگشای حضرت امام رضا(ع ) برای هدایت افکار عمومی و کلام رسای امام (ع ) برای ایجاد جامعه ای همسو و هم صدا با قرآن و عترت و اخلاق و رفتار امام (ع ) برای جهت دهی افراد جامعه در نیل به حاکمیت ولایت و امامت به منظور رهبری امت اسلام و رفتار امام (ع ) در برابر سلطان جائر و خدعه گر گویای ژرف اندیشی و علم و درایت و لیاقت آن پیشوای معصوم بود

یا امام رضا (ع)

چقدر دست به دامان انتظار شدم
و در قطار حرم بی غزل سوار شدم
به دست های غزل باز هم نگاه نکن
که مثل گنگی این واژه بی قرار شدم
برای گفتن از گنبدت دوباره ترین
به کودکانه ترین لکنتم دچار شدم
همیشه خیره به سبز آبی غریب ضریح
زدم به کوچه باران پر از بهار شدم
هزار تکه دلم را به حرمتت بستم
و بین دلشدگان کمترین هزار شدم
غریب آمده بودم، نجیب برگشتم
میان عاشقی ات باد بی قرار شدم
میان فلسفه های سپید و آبی اشک
به یاد حس دخیل تو سوگوار شدم
به یاد شانه باب المراد چشمانت
چقدر در به در چشم شوره زار شدم
امام، خسته شدم بین خواب خاطره هات
که عاشقانه ترین خواب را دچار شدم
بیا و قلب مرا تا طلوع بدرقه کن
که خسته از تب این روزهای تار شدم  


محمدرضا شالبافان

جهانی سازی پایان تاریخ و مهدویت

دکترحسن رحیم پور ازغدی
 تعابیر بسیار بلندی از همه انبیاء، از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسیده و تقریبا  جزء اجتماعی  ترین موضوعات، بین همه ادیان الهی و ابراهیمی، بشارت موعود و وعده منجی است و همه گفته  اند که کار نیمه  تمام و ناتمام انبیاء (ع) و ادیان، به دست این مرد بزرگ، کامل خواهد شد. گفته اند که بزرگترین تکلیف تاریخ، کار بزرگترین مرد تاریخ است. حتی مکاتبی که الوهیت   زدایی و الهیت  زدایی شده اند باز به نوعی و به نحوی به این مسئله اندیشیده  اند، و گرچه نام ایشان را نبرده  اند، اما همه بشارت ایشان را داده  اند و حتی مکاتب الحادی همچون مارکسیسم نتوانسته  اند نسبت به مسئله آخر الزمان، بی  تفاوت بمانند. بودیسم، مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را زیر پوشش گرفته  اند، در این خصوص اعلام  کرده  اند یهود، هنوز منتظر مسیح (ع) است و مسیحیت، منتظر ظهور مجدد مسیح (ع) است. همه انبیاء، همه مذاهب و ادیان و فرق، منتظر گشایشی بزرگ در آینده یا در پایان تاریخ هستند و اشاره خواهم کرد که حتی امروز مکتبی که چند دهه برای نفی پایان تاریخ و نفی غایت از تاریخ، دست و پا زد و مدعی شد که تاریخ بشر، مبدا و منتهای روشنی ندارد و جهت و اصول خاصی بر آن حاکم نیست، یعنی لیبرالیسم که در واقع پنجاه، شصت سال تئوری بافت که تاریخ غایت نداشته و ندارد، آخرین نظریه  پردازانشان همچون فوکویاما از پایان تاریخ سخن می  گویند، منتها پایان تاریخ با روایت خودشان که تثبیت و تبلیغ نظام لیبرال سرمایه  داری است.
در بخش نخست مطلب@ دو نظریه، دو نقطه  نظر به تاریخ انسان و دو تفسیر درباره فلسفه حیات و مدنیت را به مقایسه می گذارم تا ببینم کدام با مهدویت سازگار است و کدام نیست و چرا؟ و در بخش دوم، بعضی روایاتی راجع به ایشان یا منقول از خود ایشان در این خصوص که ایشان چه جامعه  ای را بنا خواهد کرد و چه حکومتی را خواهد ساخت و مناسبات انسانی و البته حقوق بشر در حکومت ایشان چگونه تعریف خواهد شد را بیان می کنم. فهرست  وار و سریع مرور خواهم کرد، و البته هر یک از این روایات، خود می  تواند موضوع یک کنفرانس علمی یا پایان  نامه باشد.
انتظار را گفته  اند که سنتز تضاد بین واقعیت و حقیقت است. واقعیت یعنی آنچه هست و حقیقت یعنی آنچه نیست ولی باید باشد. گفته  اند که انتظار، سنتزی ناشی از تضاد بین واقعیت و حقیقت است، کوبیدن جاده آنچه هست تا آنچه باید باشد. پس نکته نخست این است که دو زاویه دید برای تفسیر تاریخ بشر امروز وجود دارد@ نخست آنچه از آن  تعبیر به اصل مسیانیسم یعنی مسیحی  گرایی و موعود گرایی کرده اند و در اینجا، مسیح به معنی موعود است و مسیانیسم، دعوت به انتظار است. انتظار برای ظهور موعود و اعتراض به وضع موجود در سطح بشری که توام است با وعده پیروزی قاطع حق و عدل در پایان تاریخ و از آن نیز به اصل فوتوریسم تعبیر کرده اند. فوتوریسم، آینده  گرایی و نگاه به آینده است@ ایدئولوژی  ای معطوف به فردا که می  گوید همه خبرها در آینده است،  جهان هنوز تمام نشده، محرومان مایوس نباشند، مبارزان و مجاهدان راه آزادی و عدالت و آگاهی، از مبارزاتشان پشیمان نشوند. آنها که دوباره، چهارباره، در نهضت جهانی اجرای عدالت شکست خورده اند نگویند که همه چیز تمام شد. به آینده نگاه کنید، سرتان را بالا بگیرید. شهید دادید، صدمات خوردید، ضایعاتی دادید، در بعضی از جبهه ها عقب نشستید، اما سرتان را بالا بگیرید. فوتوریسم یعنی چشم  هایتان را قاطعانه و امیدوارانه به آینده بدوزید و از پس غروب امروز، طلوع فردا را تصور کنید و با تصور آن، مبتهج شوید. این ایده  ای برای اغوای افکار عمومی نیست.
همچنین برخلاف آنچه بعضی  جناح های پراگماتیست گفته  اند که امام زمان(عج) اگر هم وجود نداشته باشد اعتقاد به او مفید است، باید گفت: نه، امام زمان(عج) هم حقیقت است و هم اعتقاد به او مفید است. هم حقیقت دارد و هم فایده. آنها که می  توانند حقیقت مهدویت را بفهمند و باور کنند و درگیر دگماتیسم، تجربه  گرایی و جزمیات عالم حس هستند و حاضر نشدند از پنجره  ای که به دست انیباء (ع) به فراسوی عالم ماده و ماورای طبیعت، باز شده به بیرون نگاه کنند، ممکن است پدیده امام زمان  (عج) را فاقد حقیقت و حد اکثر، مفید فایده بدانند. در حالی که واقعیت امر، این است که قصه امام زمان (عج)، اسطوره  نیست و نباید متهم به نگاه اساطیری مذهبی شود. قصه امام زمان (عج)، حقیقت و فایده، هر دو توام با یکدیگرند.
پس یک خط در نگاه به آینده انسان و نگاه به تاریخ است که در غرب، از آن تعبیر به مسیانیسم و فوتوریسم کردند و آن را با همین کوبیدند، چون تاریخ، زنده است، فعال است و از طرف یک موجود ذیشعور، هدایت می شود و عاقبت بشر به منجلاب، ختم نخواهد شد و به تاریخ بشر، خوشبین و معتقد است که از پس همه ستم  ها و بی عدالتی  ها و دروغ  هایی که به بشرگفته  اند و می  گویند خورشید حقیقت و عدالت،  طلوع خواهد کرد و خدا، انسان را به ستمگران تاریخ  وانخواهد گذارد@ اما متقابلا  خط دومی وجود دارد که از طرف تفکر لیبرال و سرمایه  داری و هژمونی غرب، امروز در دنیا به آکادمی  ها و دانشگاه  ها پمپاژ می شود و در سطح افکار عمومی دنیا به زور تبلیغات، القا می شود و آن نفی ایده غایت تاریخ است.
وقتی می گوییم غرب، مردم مغرب  زمین، مراد نیستند. مردم مغرب  زمین، آنها که مذهبی و مسیحی  اند به موعود، معتقدند و علی  رغم همه بمباران هایی که علیه فطرت آنان اعمال شده  -  ولو یک قشر اقلیت در غرب، در آمریکا و اروپا هستند - ولی هنوز لطافت باطنی خود را حفظ کرده  اند. من به یاد می آورم که با بعضی دوستان در واشنگتن برای دیدار از کلیسایی که بسیار معظم و قدیمی بود و تقریبا  حالت موزه داشت و شامل هفت کلیسای تودرتو بود، رفتیم. در سالن کلیسا یک دختر دانشجوی آمریکایی را دیدم ایستاده، نی می  زند و اشک می   ریزد، ما رفتیم و شاید ساعتی بعد که برگشتیم این دختر را دیدم که همچنان ایستاده و نی  می نوازد. صبح یک شنبه بود. جلو رفتم و از او پرسیدم که تو را چه می  شود؟ گفت نذر کرده ام که در انتظار موعود و به عشق او هر صبح یک شنبه تا زنده است بر در کلیسا، نی  بزنم. این جامعه  ای است که معنویت،  انسانیت و عدالت را در آن، شبانه  روز بمباران می  کنند. با این وجود، از پس فطرت آن دختر جوان مذهبی دانشجو، در قلب واشنگتن برنمی  آیند. پس وقتی از غرب، سخن می  گویم، منظور من مردم عادی، نا آگاه و ساده مغرب  زمین، بخصوص محرومین که حتی فاسدانشان نیز به نحوی مظلوم و قربانی هستند، نیست. مراد هژمونی سرمایه  داری لیبرال و حاکمیت هسته های سرمایه  داری یهود است که امروزه بر آمریکا و از طریق آمریکا بر دنیا حکومت می  کنند ... کنسرواتیسم، دفاع از وضع موجود جهانی و دفاع از هرم قدرتی است که هم  اکنون بر دنیا حکومت می کند و در راس آن سرمایه  دارها هستند و همه ملل دیگر، ملت های شرق، جنوب و همه، قاعده این هرم و بردگانی هستند که راس هرم قدرت را بر دوش خود باید بکشند. امروزه ثروت در دنیا چگونه تقسیم شده است؟ چند درصد بشریت، چند درصد ثروت و زمین را در دست دارند و این آمار مبین چیست؟ و اگر کسی بگوید این وضع، باز ادامه پیدا کند، به چه معنی است؟
در روایت آمده است که امام زمان(عج) فاصله های طبقاتی را در سطح جوامع بشری بر هم خواهد زد. در روایت داریم که در زمان مهدی ما، هیچ انسان گرسنه ای در سراسر زمین پیدا نخواهد شد. این، آن مهدویتی است که ما به آن معتقدیم و همه ادیان به آن معتقدند، ولی هیچ کس به اندازه شیعه، راجع به آن جامعه آخرالزمان و انقلاب بزرگ، شفاف سخن نگفته  است و شاید دیگران، آگاهی شفافی از وضعیت نداشته  اند. شیعه حتی نام مقدس آن رهبر انقلاب جهانی را نیز می داند، روش حکومت او را توصیف کرده است و شاید در هیچ مکتب دیگری چنین نباشد. شما درآپانیشادها، در وداها، در انجیل، در تورات و در همه منابع شرق و غرب، بشارت آخرالزمان را می  بینید، ولی هیچ جا به اندازه منابع شیعه، شفاف و دقیق راجع به ایشان، حتی قیافه، حرف  ها، شعارها و نحوه انقلاب و حاکمیتش بحث نشده است. هدف عمده نظام لیبرال سرمایه  داری که می گوید ما با مدینه فاضله سازی و مسیانیسم، با بنیاد گرایی دینی، با رادیکالیسم انقلابی، با فوندامنتالیسم و با ایدئولوژی، مخالفیم و با هر نوع اصولگرایی، حتی غیر دینی آن مبارزه می  کند، این است که در افکار عمومی بشر، بخصوص در دانشگاه های شرقی و اسلامی،  در ذهن دانشجو و سپس در ذهن مردم، حالت تردید در وضع موجود و حالت متوقع و منتظره، پیش نباید که عجب! پس مدرنیته سرمایه  داری، آخر خط نیست؟ و باید منتظر بود؟ این پرسش نباید در افکار عمومی و خصوصی بشریت، جوانه بزند! آنها می خواهند بگویند که هیچ چیزی دیگر فراتر از این وضع موجود جهان نیست و آنچه هست، عین علم و عقلانیت و آخر خط و پایان تاریخ است. می گویند اینجا ایستگاه آخر است و بشریت باید از قطار پایین بیایند. توجه داشته باشید نمی  گویند که همه بشریت در سطح ما زندگی کنند و امکانات مردم آمریکا را در اختیار داشته باشند. که اگر بگویند، باید دست از ستم جهانی و نابرابری  ها بردارند. چون اگر معنی جهانی شدن این باشد که توزیع ثروت، قدرت، آگاهی و حرمت و احترام در تمام جهان، یکسان باشد، مورد قبول است اما جهانی شدنی که آنان می  طلبند به معنی آمریکایی شدن است@ جهانی شدن از نوعی که در راسش، سرمایه  داران حاکم بر آمریکا باشند و بقیه بشریت، قاعده آن هرم باشند.
گلوبالیزیشن غربی، توجیه ستم غربی بر جهان است. اینان با گلوبالیزیشن مهدوی مخالفند و به گلوبالیزیشن سرمایه  داری آمریکا فراخوان می  کنند. اگر گلوبالیزیشن، عبارت باشد از جهانی کردن آمریت آمریکا و منافع سرمایه  داری حاکم بر آمریکا و صهیونیسم و انگلیس، این گلوبالیزیشن فقط به نفع آنهاست و همان را ترویج می  کنند. این جهانی شدن، همه فرهنگ ها و ایدئولوژی  های مقاومت را می  بلعد و هضم می  کند، اما اگر بگوییم که ما  گلوبالیزیشن را قبول داریم، ولی نه با معیارهای سرمایه  داری یهود، بلکه با معیارهای امام مهدی (عج) که می  گوید در تمام دنیا هیچ انسان گرسنه  ای نباید باشد و نباید در گوشهآفریقا بچه های یازده ساله، وزنشان به اندازه بچه  های شش ماهه واشنگتن و نیویورک باشد و نباید استخوان دنده ها و پهلوهایشان پوست آنها را بشکافد و از زیر پوستشان بیرون بزند، آنها این گلوبالیزیشن مهدوی یعنی عدالت جهانی را پس می  زنند و آن گاه توهم و اوتوپیا می دانند، چون امام مهدی (عج) امنیت را برای همه، نه فقط برای سرمایه  دارهای غرب، می  خواهد. روایت داریم که در زمان حکومت جهانی امام مهدی(عج) امنیت بدان حد بر جهان حاکم می  شود که یک دختر نوجوان بدون کمترین توهین و تهدیدی به تنهایی از این سوی عالم به آن سو خواهد رفت. این در روایات ماست. گلوبالیزیشن مهدوی یعنی امنیت برای همه، امنیت برای دخترهای آفریقا، مکزیک، غنا و افغانستان، نه فقط برای دختران سرمایه  داران نیویورک. اما تفکر جهانی شدن از آن نوع که لیبرال  سرمایه  داری می  گوید و می  خواهد، در واقع عین محافظه  کاری است، لذا در مقیاس جهانی، با اصولگرایی، با مدینه فاضله  سازی، با ایدئولوژی و حاکمیت ارزش  ها مخالفند و می  گویند که ارزش ها اصولا مفاهیم غیر علمی و مقولات غیرعقلانی  اند و لذا مسائلی شخصی بلکه جزء وسایل شخصی! است و ارزش ها،  شخصی و نسبی است پس ربطی به حکومت و امر عمومی (پابلیک) ندارد و سکولاریسم همین است.
در روایات از حضرت مهدی (عج) تعبیر به بهار روزگاران شده است و جزء سلام  هایی که به محضر حضرت می شود، آورده اند@ «السلام علی ربیع  الانام و نضره الایام.» درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.
 کسانی که ایشان را دیده اند، توصیفاتی از شمایل ظاهری او کرده  اند و توصیفاتی را نیز پیامبر اکرم (ص) یا ائمه دیگر از این بزرگوار کرده  اند و در آثار محققان، چنین منعکس شده است@ چهر ه  اش گندمگون، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه و درشت، جذاب و نافذ، شانه  اش پهن، دندان هایش براق، بینی کشیده و زیبا، پیشانی بلند و تابنده، استخوان  بندی صخره  سان، گونه هایش کم  گوشت و از فرط بیداری شبها اندکی متمایل به زردی، بر گونه راستش خالی سیاه، عضلاتش پیچیده و محکم، موی سرش بر لاله گوش ها ریخته و نزدیک به شانه  ها، اندامش متناسب و زیبا، قیافه  اش خوش  منظر و رخسارش در هاله  ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند پنهان، هیئت اش سرشار از حشمت و شکوه رهبری، نگاهش دگرگون کننده و فریادش همه  گیر و دریاسان است.