گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

رحلت نبی مکرم اسلام

سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.

نامت بلند و دینت پر رهرو، ای جاری تر از حیات در پیکر آدمی!

 

در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که ‏پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.  پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود:

" فراق نزدیک شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت  نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى ‏گذارم و مى ‏روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به  من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود."

در حجه ‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: "مناسک خود را از من ‏فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید."

روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین ‏و نگرانند. پیامبر در حالى که به  فضل بن عباس و على بن ‏ابى‏طالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس ازدرود و سپاس  پروردگار، فرمود: "به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که‏ جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پیوست و شما نیز به  رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد."

روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: " کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام."

در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

"اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گردیده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من  درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می کنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت می رسید."

آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش  به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند  و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: " ای رسول خدا ، می ترسم طاقت این کار را نداشته باشم. "

پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد . آنگاه  انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.

فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: " برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید." ام سلمه، همسر پیامبر گفت: " علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست." هنگامی که علی (ع) آمد ، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نواده های پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع)  خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:

"علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم."

سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 

جلوه هایی از حقیقت وجودی نبی اکرم (ص) در قرآن کریم
از عایشه پرسیدند: اخلاق پیامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: «خلق و خوی پیامبر(ص)، قرآن بود.» شخصیت جامع و چند بعدی پیامبر اسلام و کمال و عظمت معرفتی، اخلاقی و وجودی آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است که به عنوان نماد مطلق و تام «انسان کامل» در میان آدمیان، حجت و الگویی ماندگار می باشد.
اگر قرآن کریم، کلام تشریعی حضرت حق است، پیامبر اکرم (ص) کلمه الله الاعظم و کلام تکوینی خدا است. اگر قرآن کتابی است با حقایق جاودانه و همیشگی، پیامبر اکرم (ص) نیز حقیقتی عینی و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لایه های معنایی و مصداقی عمیق و گسترده ای دارد که تلاش برای کشف آن حقایق باید استمرار داشته باشد، پیامبر اکرم (ص) نیز ذخیره ای تمام نشدنی و حقیقتی است عینی و انسانی، که شناخت ابعاد مختلف شخصیت ایشان و دستیابی به عمق سیره، سلوک و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادی مستمر نیازمند است. اگر نیاز بشریت به قرآن هرگز پایان نمی یابد و تکامل علمی و اجتماعی انسان، نیاز او را به حقایق قرآن کریم نه تنها کاهش نمی دهد که روزافزون می سازد، نیاز انسان امروز و فردا به پیامبر اکرم(ص) و درس ها و آموزه های ایشان پایان ناپذیر است و اگر اسلام خاتم ادیان و قرآن خاتم کتب آسمانی است، پیامبر اکرم (ص) خاتم النبیاء و قله رفیع کمال انسانی است. او خلیفه الله الاعظم و واسطه ابدی نزول فیض الهی است که: «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین». قرآن کریم نسخه مکتوب حقیقت نور محمدی (ص) است و پیامبر اکرم (ص) آینه تمام نمای صفات حسنای حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.
پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: علی! کسی جز تو و من خدا را نشناخت و کسی جز خدا و تو مرا نشناخت و کسی جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلایی که برای غیرخدا میسر است، جز برای کسانی که در کانون نور محمد (ص) و علی (ع) قرار دارند، امکان پذیر نیست، چرا که این معرفت و شناخت معرفتی است شهودی و نه ذهنی، معرفتی است متناسب با اوج کمال و تعالی شناسنده، نه مدرسه ای و استدلالی. از آن سو نیز معرفت تام نبی (ص) و وحی (ع) جز برای حضرت حق، برای کسی حاصل نمی شود، چرا که دیگران همه فروتر از این دو وجود مقدس- که نور واحدی از منشأ واحدند- می  باشند و دستیابی به معرفت تام آنان برایشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن کریم فراوان درباره پیامبر اکرم (ص) و معرفی ایشان سخن گفته است که برای آشنایی با جایگاه عظیم نبی اکرم (ص) به این آیات باید مراجعه کرد: در قرآن کریم اطاعت خدا و پیامبر (ص) در کنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است. آزار و ایذاء پیامبر اکرم (ص) موجب عذاب دردناک و لعنت خداوند در دنیا و آخرت تلقی شده  و دوستی خداوند متعال مشروط به اطاعت از پیامبر اکرم (ص) گردیده است. خلق و خوی الهی پیامبر اکرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مایه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبیر «وانک  لعلی خلق عظیم»، توصیف شده، تعبیری که تنها درباره پیامبر به کار رفته است. پیامبر اکرم (ص) عامل رهایی و آزادی مردمان از زنجیرها و بندهای سخت معرفی شده است.

بندهایی که از سویی خرافات و عادات زشت و از سوی دیگر ستمگران و سلطه جویان بر فکر و اندیشه و رفتار و حرکت تعالی جویانه انسان ها ایجاد کرده اند. او «عبدخدا» معرفی شده است که با عبودیت و بندگی ذات حق، به عالی ترین درجه عبودیت دست یافته و از همه تعلقات و وابستگی ها رها شده است. گستره فیض و لطف نبی اکرم نه تنها همه مردمان و آدمیان که عالمیان را شامل شده و آن حضرت به عنوان «رحمه للعالمین» معرفی شده است.... این توصیف ها گوشه ای از معرفی پیامبر (ص) در قرآن است که مروری همراه با تأمل و درنگ در این آیات و دیگر آیات، می تواند آفاق و ابعاد شخصیت الهی نبی اکرم (ص) را برای ما روشن سازد.
علاوه بر این، برخی سوره های قرآن کریم اساساً در شأن پیامبر اکرم (ص) است و این غیر از سوره هایی است که به وجود مبارک آن حضرت تأویل شده است. «یس» که قلب قرآن کریم است و سرچشمه هایی از معرفت و حکمت از آن جاری است، به پیامبر اکرم (ص) منسوب است. سوره
47 قرآن کریم به نام نامی آن بزرگوار نام نهاده شده است: "محمد" (ص)،
علاوه براین سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحریم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحی، سوره شرح (انشراح)، سوره تین، سوره علق، سوره قدر، سوره کوثر برخی از سوره هایی است که ناظر به شأن و جایگاه عظیم و مرتبه رفیع آن حضرت در پیشگاه خداوند متعال است. هر کدام از این سوره ها و آیات نورانی آن، مالامال از حرمت و لطفی است که خالق متعال برای این برترین بنده مقرب خود قائل است.
پیامبر اکرم(ص) نه تنها مبلغ دین الهی و معلم آیات حکمت، که مربی و اسوه انسان ها است: «لقدکان لکم فی رسول الله اسوه حسنه». بنابر این پیوند پیروان آن حضرت با این وجود مقدس، هنگامی معنی دار و مؤثر است که آن بزرگوار را به عنوان مقتدا، امام، الگو و پیشوای حقیقی بشناسند و در مسلک و سلوک، از ایشان پیروی کنند. آیاتی فراوان از قرآن کریم احکام و دستوراتی را خطاب به پیامبر اکرم (ص) بیان می کند که خطوط روشن الگو بودن آن حضرت را ترسیم و سرمشق هایی را که پیروان آن بزرگوار باید برای خود «اصل» قرار دهند مشخص می نماید. نگاهی گذرا به این سرمشق ها، جامعیت دین و عرصه های گوناگونی را که باید یک مسلمان واقعی بدان توجه داشته باشد. تبیین می نماید. این دستورات و احکام صریح و گویا برای هرکسی بدون نیاز به چیز دیگری جز فهم عبارات قرآن کریم، روشن می کند که همه عرصه های عبادی، اقتصادی، سیاسی، تربیتی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی، اخلاقی و... در قلمرو الگوبرداری و پیروی از پیامبر اکرم (ص) قرار می گیرد و هیچ زمینه ای از زمینه های اساسی و پایه ای زندگی نهان را نمی یابیم که سرمشق ها و خطوط اصلی آن برای پیروان پیامبر تعیین نشده باشد. اگر قرآن کریم مخاطبان خود را به تأسی و الگوگیری از پیامبر اکرم (ص) فرا می خواند، خود نیز خطوط روشن آن را ترسیم کرده است. عبادت و شب زنده داری، جهاد و مبارزه با کفار و منافقان، رشد دانش و معرفت و آگاهی، مهربانی و تواضع با مؤمنان و هم کیشان، انفاق و کمک به مستمندان و دستگیری از افتادگان، مهربانی با یتیمان و بی سرپرست ها، کسب قدرت همه جانبه برای حفظ استقلال و آسیب ناپذیری جامعه اسلامی، نیکی و خدمت به همگان و صدها دستور و توصیه قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص)، نشان می دهد که پیروان آن حضرت چه خطوط کلی را در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود باید سرمشق خویش قرار دهند تا بتوانند با مسیر کمال و رشد حقیقی- که آن حضرت در قله آن قرار دارد- هماهنگ شوند و به آنچه او نائل شده بود، نزدیک گردند.
اکنون می توان به درنگ و تأملی عمیق در این آیات صریح الهی،  به ریشه اصلی گمراهی و حیرت و تباهی که امت اسلام بدان دچار آمده است، پی برد. اگر فاصله امت با پیامبرش این چنین ژرف و عمیق نبود، هرگز امت پیامبر به چنین روزگاری گرفتار نمی آمد. تفرقه و اختلاف به جای وحدت و اتفاق، جهل و نگرانی به جای علم و آگاهی، ظلم و بی انصافی به جای عدل و داد، رفاه زدگی و اسراف به جای دستگیری و انفاق، دشمنی و خصومت به جای مهربانی و گذشت، انفعال و تسلیم در برابر بیگانگان به جای مقاومت و جهاد و بالاخره پذیرفتن ولایت و حاکمیت کافران به جای ولایت و حاکمیت رسول خدا (ص) و جانشینان او... حقایق تلخی است که امروز در جهان اسلام شاهد آن هستیم و نشان می دهد فاصله ای ژرف بین امت و پیامبر وجود دارد که جز با بازگشت به قرآن و خطوط روشن آن- که در گرو پیروی و تأسی به تجسم عینی و انسانی آن است- این فاصله ژرف پیموده نخواهد شد.

باشد که به مدد جلوه ای از فیض «رحمه للعالمین» امت او از غفلت و جهالت رهایی یابند. ان شاءالله.

 

عید انقلاب مبارک

سی امین سال پیروزی انقلاب بر ملت مقاوم و سر افراز ایران مبارک باد

ویژگی قا تلان امام حسین (ع)

در آیین پاک اسلام، جان و مال و ناموس و آبروى مؤمن از حرمتى ویژه برخوردار است و هیچ کس در هیچ شرایطى حق ندارد به او بى حرمتى کند. امام صادق (علیه السلام) مى‌فرماید:

«لِلّهِ عـَزَّ وَ جـَلَّ فـى بـِلادِهِ خـَمـْسُ حـُرَمٍ؛ حُرْمَةُ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله) وَ حُرْمَةَُّ الِ الرَّسُولِ وَ حُرْمَةُ کِتابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حُرْمَةُ کَعْبَةِاللهِ وَ حُرْمَةُ الْمُؤْمِنِ)(1) ؛ مملکت خداوند بزرگ را پـنـج حـریـم اسـت: حـریـم پـیـامـبـر و حـریـم آل پیامبر و حریم کتاب خداى بزرگ و حریم کعبه الهى و حریم مؤمن.

بـا ایـن حـال، در حـکـومت بنى امیه و واقعه عاشورا حرمت همه این حریم‌ها شکسته شد، به ویژه حرمت آل رسول و حضرت امام حسین (علیه السلام). مزدوران بنى امیه در روز عاشورا، مردانه و محترمانه با حـزب اللّه نـجـنـگـیـدنـد، بـلکـه ناسزاگویى و بى حرمتى را به اوج رسانیدند و هیچ یک از رفـتـارشـان رنـگ و بـویـى انـسـانـى نـداشت. آنگاه که امام حسین (علیه السلام) بر اثر شدت جراحات، زمینگیر شد، مالک بن نسر، نزد حضرت آمد با ناسزاگویى شمشیر بر سر آن حضرت فرود آورد؛ چونان که کلاه خود را درید و به سر مقدس ‍رسید.(2)

شـمـر بـن ذى الجـوشـن در کشاکش نبرد، به خیمه امام حسین (علیه السلام) هجوم آورد و با نیزه آن را درید و فـریـاد زد: "آتـش بـیـاوریـد تـا اهـل ایـن خـیـمـه را بسوزانم!" آن نابخردان پس از کشتن امام و اصـحـابـش، پیکرهاى پاکشان را مُثله کردند، لوازم انفرادى، حتى لباس‌ها، عمامه و چکمه‌ها را بـه غـارت بـردنـد و پـیراهن کهنه بى قیمتى را نیز که امام در زیر لباس‌هایش پوشیده بود به یغما بردند. (3)

ایـن حـرمـت شـکـنـى در حـالى صـورت مـى‌گـرفـت کـه سپاهیان یزید خود را مسلمان و پیرو آیین مـحـمـد(صلی الله علیه و آله) مـى‌دانـسـتـند. سنان بن انس در کنار پیکر غرقه به خون امام از اسب پایین آمد و با نهادن شمشیر بر گلوى آن حضرت، با گستاخى گفت: "به خدا سوگند مى‌دانم که تو پسر پـیـامـبـرى و پـدر و مـادرت بـهـتـریـن مـردم بودند و سرت را از بدنت جدا مى‌کنم!) و چنین نیز کرد.(4)

نقل است که یزید ملعون در حضور امام سجاد(علیه السلام) و بازماندگان شهیدان، خطیب دربارى خویش را فرمان داد تا به منبر برود و امام على (علیه السلام) و فرزند والا مقامش امام حسین (علیه‌السلام) را ناسزا گوید. او نیز بر فراز منبر رفت و چنین کرد و سپس معاویه و یزید را ستود تا این که امام سجاد(علیه السلام) بى‌تـاب شـد و فـریـاد بـرآورد: "اى خطیب! عذاب آفریدگار را به خشنودى آفریده‌اى خریدى و جاى خویش را در دوزخ بر نهادى!"(5)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 24، ص 186.

2- لهوف، ص 172.

3- همان، ص 174.

4- لهوف، ص 176.

5- مقتل، ابومخنف، ص 227(پاورقى.)

 

برگرفته از کتاب عبرت‌های عاشورا، علی اصغر الهامی‌نیا .

پیام رهبر معظم انقلاب درباره مصیبت هولناک قتل عام مردم مظلوم غزه

 بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

جنایت هولناک رژیم صهیونیستی در غزه و قتل‌عام صدها مرد و زن و کودک مظلوم، بار دیگر چهره‌ی خونخوار گرگهای صهیونیست را از پشت پرده‌ی تزویرِ سالهای اخیر بیرون آورد و خطر حضور این کافر حربی را در قلب سرزمینهای اُمت اسلام، به غافلان و مسامحه‌کاران گوشزد کرد.

مصیبت این حادثه‌ی هولناک برای هر مسلمان بلکه برای هر انسان با وِجدان و با شرف در هر نقطه‌ی جهان بسی گران و کوبنده است، ولی مصیبت بزرگتر سکوت تشویق‌آمیز برخی دولتهای عربی و مدّعی مسلمانی است. چه مصیبتی از این بالاتر که دولتهای مسلمان که باید در برابر رژیم غاصب و کافر و محارب، از مردم مظلوم غزه حمایت میکردند، رفتاری پیشه کنند که مقامات جنایتکار صهیونیست، گستاخانه آنها را هماهنگ و موافق با این فاجعه‌آفرینیِ بزرگ معرفی کنند؟

سران این کشورها چه جوابی در برابر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله خواهند داشت؟ چه جوابی به ملتهای خود که یقیناً عزادار این فاجعه‌اند خواهند داد؟ به یقین امروز دل مردم مصر و اردن و سایر کشورهای اسلامی از این کشتار، پس از آن محاصره‌ی طولانی غذائی و داروئی لبالب از خون است.

دولت جنایتکار بوش در واپسین روزهای حکمرانی ننگین خود با همدستی در این جنایت بزرگ، رژیم آمریکا را بیش از پیش روسیاه کرد و پرونده‌ی جرائم خود را به عنوان جنایتکار جنگی قطورتر ساخت. دولتهای اروپائی با بی‌تفاوتی و شاید همراهی خود در این فاجعه‌ی بزرگ،‌ یکبار دیگر دروغ بودن ادعاهای طرفداری از حقوق بشر را ثابت کردند و شرکت خود در جبهه‌ی ضدیت با اسلام و مسلمین را نشان دادند. اکنون سئوال من از علماء و روحانیون جهان عرب و رؤسای الازهر مصر این است که آیا هنگام آن نرسیده است که برای اسلام و مسلمین احساس خطر کنید؟ آیا هنگام آن نرسیده است که به واجب نهی از منکر و کلمةُ حقٍ عندَ امامٍ جائر عمل کنید؟

آیا عرصه‌ی دیگری عریان‌تر از آنچه در غزه و فلسطین در جریان است در همدستی کُفار حربی با منافقان امّت برای سرکوب مسلمانان لازم است، تا شما احساس تکلیف کنید؟

سئوال من از رسانه‌ها و روشنفکران جهان اسلام و بویژه جهان عرب آن است که تا چه هنگام به مسئولیت رسانه‌ئی و روشنفکری خود بی‌تفاوت خواهید ماند؟ آیا سازمانهای حقوق بشرِ رسوای غرب و شورای باصطلاح امنیت سازمان ملل بیش از این هم ممکن است رسوا شوند؟

همه‌ی مجاهدان فلسطین و همه‌ی مؤمنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بی‌دفاع غزه‌اند و هر کس در این دفاع‌ مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ محشور شود.

سازمان کنفرانس اسلامی باید در این شرائط حساس به وظیفه‌ی تاریخی خود عمل کند و جبهه‌ی یکپارچه‌ئی به دور از ملاحظه‌کاری و انفعال، در برابر رژیم صهیونیستی تشکیل دهد. باید رژیم صهیونیستی به وسیله‌ی دولتهای مسلمان مجازات شود. سران آن رژیم غاصب باید به جرم این جنایت و نیز محاصره‌ی طولانی مدّت، شخصاً محاکمه و مجازات شوند.

ملّتهای مسلمان میتوانند با عزّم راسخ خود این مطالبات را تحقّق بخشند و وظیفه‌ی سیاستمداران و علما و روشنفکران در این بُرهه بسی سنگین‌تر از دیگران است.

اینجانب به مناسبت فاجعه‌ی غزه روز دوشنبه را عزای عمومی اعلام میکنم و مسئولان کشور را به ادای وظائف خود در این حادثه‌ی غم‌انگیز فرا میخوانم. وَ سَیعلَمُ ‌الذین ظَلَموا اَیّ مُنقلبٍ یَنقلبون.

سیّدعلی‌ خامنه‌ای

8/دی/1387