گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

جنبه های عرفانی شخصیت حضرت امام (ره)

آیة ا... جوادی آملی

وجه تمایز امام این بود که خود کریمانه زندگی  کرد، و کرامت خود را در قلمرو دین می دانست. این دو عنصر محوری باعث شد که هم



علوم را با هم هماهنگ کرد، هم نزاع عقل و نقل را به صلح مبدل کرد و این عقل و نقل هماهنگ را به جامعه عرضه کرد، وزمینه اتحاد بین امت اسلامی وحتی مسلمان و غیر مسلمان را فراهم ساخت.
ما در قانون اساسی یک وحدت ملی داریم، یک وحدت الهی داریم، و یک وحدت انسانی. هر سه از سیره امام نشأت گرفته است.«وحدت ملی»، همه مسلمانها را به هم مرتبط می کند. «وحدت الهی» پیروان ادیان الهی را به هم مرتبط می کند.«وحدت انسانی» می گوید: هر کس انسان است، برادر انسان است؛ منتها در حوزه خاص خود.
اگر انما المؤمنون اخوه است، این ندای وحدت ملی است. اگر یا اهل الکتاب، تعالوا و یا اهل الکتاب }لی کلمه سواء بیننا و بینکم است، این صلای وحدت ادیان الهی است. اگر لا ینها کم ا... عن الذین لم یقاتلو کم فی الدین (سوره ممتحنه) است که متن این پیام در قانون اساسی آمده است، این ندای وحدت انسانی است. انسان با انسان متحد است، موحد با موحد متحد است، مسلمان با مسلمان متحد است؛ اینها زیر مجموعة «کرامت انسانی» است. و کرامت انسانی آن است که در «قلمرو دین» می گنجد.
قلمرو دین آن است که انسان دین شناس، دین باور و دین دار باشد، یعنی معرفت او دینی، گرایش او دینی، منش او دینی باشد این مثلث پربرکت، شناسنامه امام بود. و امام این را از قرآن کریم فرا گرفت.
قرآن کریم برای انسان اصالتی قائل است و او را خلیفه خدا خوانده است، کرامت انسان در خلافت اوست، قسمت مهم بحث این است که چگونه انسان خلیفه می شود.
امام راحل به واسطه جمع بین علوم، شایسته این صفت بودند، امام راحل (ره) قبل از اینکه به جامعه تحویل داده بشود، حرفش  را به جامعه منتقل کرد، در ابتدا قلمرو دین را مشخص کرد، دین را تکریم نمود، انسان را تکریم کرد، نگذاشت به دین ستم بشود نگذاشت به انسان اهانت بشود ! آنکه عقل انسان را از دین شناسی بیرون می کند، این تازیانه توهین در دست اوست، آنکه عقل را از حریم دین جدا می کند، دین را در مدار نقل خلاصه می کند، به دین ستم کرده است.اگر دین دست و پا بریده عرضه بشود، میدان کارزار است و محاربه علم و دین است و محکوم شدن گالیله ها و کوپرنیک ها و نیوتن ها و امثال اینها ست !! اگر دین هم جمع سالم بود، اعضا و جوارح و جوانح دین با دین بود، عقل در حرم امن دین جا داشت، دین را در برابر عقل قرار ندادیم، عقل را در برابر شرع قرار ندادیم، همواره گفتیم: «عقل و نقل»؛ نگفتیم: عقل و دین. مواظب حرف مان بودیم، مواظب فکرمان بودیم، مواظب رفتار و گفتار و نوشتارمان بودیم، عقل را در مقابل نقل قرار دادیم، همه اینها را زیر سایه دین قرار دادیم و هرگز نگفتیم: این مطلب عقلی است یا دینی ! نگفتیم: عقلی است یا شرعی! گفتیم: عقلی است یا نقلی، ... . اگر عقل حرف خدا را نفهمد که خلیفه او نیست و کرامت ندارد!
کرامت انسان در قلمرو دین شناسی و دین پذیری است. اگر خود را جدا کرد، شما با چه دعوتنامه ای می خواهید فرمان کرامت به او بدهید؟ او را که بیرون رانده اید، او را که از دین که مایه کرامت است، بیرون کرده اید. با چه وسیله ای می خواهید تکریم کنید؟ تنها چیزی که منشأ کرامت است، دین است.بنابراین این کرامت انسان به خلافت او وابسته است و خلافت او به معرفت عقلی و فطری او وابسته است. اگر فهمید و پذیرفت و عمل کرد، در همین محدوده، می شود مظهر اسمای الهی و مورد تکریم الهی. آنگاه بهشت را برای او تزیین می کنند، فرشتگان به استقبال او می آیند، با سلام او را وارد بهشت می کنند.
امام راحل این کار را کرد. در طی این 50 سال اخیر زمینه فراهم شد، اما با انقلاب اسلامی ایران، با رهبری امام و حضور مراجع بزرگوار(ره)، آن کار زار و محاربه بین علم و دین به گفتمان، گفتگو، مذاکره و دیالوگ بین علم و دین تبدیل شده است، شما می بینید اولین سوره قرآن کریم از کرامت خدا سخن گفته است.
امام راحل(ره) اصراری داشتند که کرامت انسان را در همین فقه جامع بین فقه اکبر و اصغر اوسط بدانند. یعنی معارف الهی، اعتقادات، اصول دین، اخلاقیات و احکام دینی. همه اینها را جزء مطالب اصلی دین بدانند و این را در درون انسان جاسازی کنند، بگویند: این سرمایه هست.پیامبر (ص) فرموده اند: انسان گوهر دارد، بی سرمایه خلق نشده است.(بحار الانوار/ج68/ص 58)
چو دریا به سرمایه خویش باش
هم از بود خود، سود خود بر تراش
در درون انسان گوهر است.و انبیا مهندسان خوبی هستند، همه آمدند تا انقلابی به پا کنند و جامعه و فرد را شکوفا نمایند، این ویژگی در امام بود.
حالا بنگرید، ببینید؛ ایشان گاهی قلم به دست می گرفت، اعلامیه می داد، کتاب می نوشت، یک وقتی هم دستها، را مشت کرد، گفت: من تو دهن این دولت می زنم و قبل از اینکه به دهن دولت بزند، دولت دهن بسته ساکت شد. خوب؛ این چه دستی است که اگر باز باشد، آن اعلامیه های جهان پسند؛ مشت بشود، عامل سقوط یک رژیم فاسد !بنگرید، ببینید کدام دست است که اگر قهر کند، طاغوتی را ساقط می کند؛ مهر کند، جامعه ای را به دین جذب می کند!
یک بیان لطیفی اهل معرفت دارند که از همین آیات قرآن کریم گرفته شده و آیات قرآن کریم این است؛ مادامی که انسان به فکر تکاثر است، دستش به جیب اوست، یا چشمش به کیف دیگران است. این قارونانه زندگی می کند، سرانجام گرفتار شکم زمین خواهد شد. آنکه می گوید: من خودم زحمت کشیدم، 40-30 سال درس خواندم، عالم شدم، همان حرف قارون را می زند. هر که گفت: خدای سبحان توفیق داد، من در کنار مأدبه او نشستم و چیزی گیرم آمد، او به جایی می رسد. خوب، تکاثر منش ها چشمشان یا به جیب خودشان است، یا به کیف دیگران. اینها قارونانه زندگی می کنند و به کام مرگ می روند. اما اگر کسی چشمش به جیب او بود؛ او موسی گونه زندگی می کند. اگر دستی به جیب برد، از این جیب دستی به در آمد، می شود «قلم امام». و اگر دستی به جیب برد، از این جیب دستی به در آورد، می شود «مشت امام». مگر موسای کلیم، اول دست به عصا برد، یا اول دست به جیب کرد؟
بزرگی فرموده بود: کمترین بازی با خون شهدا، ریختن آبروست. مواظب آبروهایتان باشید. ذره ای تجاوز از خون شهدا و پیام امام و فقه و امثال ذلک، با آبروریزی همراه است. مواظب آبرویتان باشید، مواظب آخرتتان باشید، مواظب دنیایتان باشید، مواظب کرامت تان باشید. ما شما را کریم خلق کردیم، این را رایگان از دست ندهید. به این فکر باشید در جیب تان چیزی باشد. حواستان جمع باشد!
اگر نبود نماز شب امام، نبود خلوص او، نبود توسل او، نبود ضجه و ناله او، نبود آن اربعین گیری های او، اینقدر محفوظ نمی ماند در این طوفان. هر روز ما در مملکت «سونامی» داریم. مگر سونامی این است که فقط بدن را رها کند؟ آنکه بتواند جان را منقلب کند، آن از هر سونامی بدتر است. اگر این است، ما باید خیلی مواظب خودمان باشیم.
بنابراین اگر کسی بخواهد در فضای باز دین نفس بکشد، راهش این است. و امام (رضوان ا... تعالی علیه) یک الگوی خوبی بود. بیانات آن حضرت را... ؛ شاید وقتی هم به عرضتان رسید که مبادا خدای ناکرده ما طرزی زندگی بکنیم، طرزی رفتار بکنیم که وجود مبارک پیامبر در زندگی ما نباشد. شما اگر بیشتر به وجود مبارک پیامبر انس بگیرید، می بینید این 13 معصوم به وسیله پیامبر به قرآن می رسند. سخنان او، نامه های او چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد