گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

بر خاک درگهت به ارادت نشسته ایم
در انتظار چشم عنایت نشسته ایم
شاهان عالمیم و گدایان کوی تو
رندانه بر سریر قناعت نشسته ایم
چشم طمع بغیر تو از غیر بسته ایم
تا در قصور عزو مناعت نشسته ایم
ما را ببارگاه سلیمان نیاز نیست
ما دیو نفس کشته و راحت نشسته ایم
ما تشنگان چشمه ی فیض ولایتیم
با اشتیاق جام ولایت نشسته ایم
در آستان مهر و ولای تو یا علی
عمری ست مستحق کرامت نشسته ایم
در دادگاه عدل زاعمال زشت خویش
شرمنده ایم و بهر شفاعت نشسته ایم
ما سرسپرده ایم بجانان زجان و دل
در پاش تا قیام قیامت نشسته ایم

شهادت امام صادق (ع)

امام صادق (علیه السلام) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر ارجمندش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. نام شریفش جعفر ولقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبدالله می باشد. شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد، و محل دفنش در قبرستان بقیع است.
    امام جعفر صادق (علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعی علمی آغاز و حوزه فکری و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند، در صفوف امت، افتتاح کرد، و با تربیت شاگردانی دانشمند، ذخیره علمی بزرگی برای امت برجای گذاشت. بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مومن طاق و محمد بن مسلم و زراره بن اعین و ... که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرتند. حرکت علمی او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود.
    جاحظ در مورد امام صادق (علیه السلام) می گوید:«امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.»هدف امام صادق (علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب اسلام و نیز ایستادگی در برابر امواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشی از انحراف حکومت بود.
    تلاش آن حضرت از طرفی مقابله با امواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسی عهد امویان و عباسیان بود که انحرافات عقیدتی آن، بیشتر معلول ترجمه کتاب های یونانی و فارسی و هندی و پدید آمدن گروه های خطرناک از جمله غلات و زندیقان و جاعلان حدیث و اهل رای و متصوفه بود که زمینه های مساعد رشد انحراف را به وجود آورده بودند. امام (علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و در سطح علمی، با همه مناظره و مباحثه کرد و خطر افکارشان را برای ملت اسلام افشا نمود و از طرف دیگر، با تلاش های خستگی ناپذیر، مفاهیم عقیدتی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهی علمی را پراکند و توده های عظیم دانشمندان را به منظور آموزش مسلمانان مجهز ساخت.
    امام صادق(علیه السلام) مسجد پیامبر را در مدینه محل تدریس خویش قرار داد و مردم، دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا می شتافتند و سوالات گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت می نمودند. از جمله استفاده کنندگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس و ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی و سفیان ثوری و ابن عیینه و یحیی بن سعید و ایوب سجستانی و شعبه بن حجاج و عبدالملک جریح و دیگران بودند.
    امام صادق(علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکم منحرف پناه نبرند و از داد و ستد و همکاری با او خود داری کنند و به اصحاب و دوستان خود سفارش می کرد که در هر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نمایند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که دشمنان و مخالفانشان متوجه آن نشوند. آن حضرت مردم را بر آن می داشت تا در قیامی که زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) بر ضد دولت امویان کرده بود، پشتیبان زید باشند. هنگامی که خبر قتل زید به او رسید بسیار ناراحت شد و اندوهی عمیق به او دست داد و از مال خود به خانواده هر یک از یاران زید که با او در آن واقعه آسیب دیده بودند هزار دینار داد و نیز هنگامی که جنبش بنی الحسن(علیه السلام) شکست خورد، امام را حزن و اندوه فرا گرفت و سخت بگریست و مردم را مسئول کوتاهی در برابر آن جنبش دانست. با این حال، آن حضرت از در دست گرفتن حکومت خود داری فرمود و این کار را به وقتی موکول کرد که نقش دگرگون سازی امت را ایفا کند و در مجرای افکار امت تاثیر گذارد و انحراف های گوناگونی را که واقعیت سیاسی و اجتماعی به وجود آورده بود تصحیح نماید، آن گاه در داخل امت عهده دار تجدید بنا شود و امت را آماده سازد تا در سطحی درآیند که بتوانند حکومتی را که خود می خواهند، تشکیل دهند.
    امام صادق در نگاه دیگران
    ابوحنیفه، پیشوای مشهور فرقه حنفی، گفته است:«من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیده ام.» لو لاالسنتان لهلک نعمان؛ یعنی اگر آن دو سال (شاگردی من نزد او) نبود، نعمان هلاک می شد. (اسم ابوحنیفه نعمان بن ثابت بوده است)
    مالک، پیشوای فرقه مالکی، گفته است: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت می دیدم: یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.»
    اکنون از باب تیمن و تبرک و جهت بهره مندی بیشتر، سخنی چند از آن امام بزرگوار را ذکر می کنیم؛
    کمال احسان
    «لایتم المعروف الابثلاث خصال: تعجیله و تقلیل کثیره و ترک الامتنان به» احسان و نیکی کامل نباشد، مگر با سه خصلت؛ شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن، و منت ننهادن بر آن.
    محاسبه نفس
    «حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیله علی نفسه فیکون محاسب نفسه، فان رای حسنه استزاد منها، و ان رای سیئه استغفر منها لئلایخزی یوم القیمه» بر هر مسلمانی که ما را بشناسد، سزاوار است که در هر شبانه روز، عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا اینکه روز قیامت رسوا نشود.
    استقامت
    «لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه ولاظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الااعطاهم» اگر شیعیان ما استقامت می ورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست می دادند و ابرها بر آنها سایه می انداخت و در روز می درخشیدند و از بالای سر و زیر پای خود روزی می خوردند و چیزی از خدا نمی خواستند مگر اینکه به آنها عطا می کرد.
    

امام صادق (ع) در کلام مقام معظم رهبری

دوران مبارزه با رژیم ستم شاهى و در زمانى که رهبرى جامعه؛ مهمترین مساله نهضت اسلامى بود؛ رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت ‏آیة الله خامنه‏اى (دامت ‏برکاته) چند سخنرانى درباره تحلیل ‏زندگانى امام ششم(ع) ایراد کرد که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى؛ تحت عنوان «پیشواى صادق(ع‏» توسط انتشارات سید جمال منتشرگردید. تاریخ دقیق انجام سخنرانى معلوم نیست ولیکن بین سالهاى‏45 تا50 شمسى بوده است. کتاب «پیشواى صادق(ع‏» در بین سالهاى ‏58 تا 60 شمسى منتشر شده است. در هر حال؛ محتواى کتاب هرچند مختصر است؛ اما یکى از بهترین تحلیل‏هاى سیاسى ‏درباره عملکرد امام صادق(ع) شمرده مى‏شود. مباحث این اثر وزین؛ با رعایت امانت و براساس ترتیب و نظم کتاب به طور خلاصه عبارت ‏از چند نکته ذیل است.

1- دو قضاوت درباره امام صادق(ع) دربین مردم وجود دارد که ‏هر دو محل تامل است. قضاوت اول حمایت ‏آمیز است: آن امام بزرگ؛ فرصتى طلایى براى تعلیم و تربیت ‏به دست آورد و چنان غرق در نشرعلم و دین شد که نتوانست ‏به فریضه امر به معروف و نهى از منکرعمل کند و ناچار شد در مقابل حکام ظلم و جور به مدح و ستایش وتملق بپردازد! قضاوت دوم اعتراض‏آمیز است: او در زمانى که ظلم و جنایت از در و دیوار مى‏بارید، ره عافیت در پیش گرفت و از رسالت‏انسانى یک رهبر غفلت ورزید و به درس و بحث دل خوش کرد! در حالى ‏که شیعیانش گرفتار تعقیب و زندان و شکنجه و تبعید و قتل و غارت‏ بودند!

2- هیچ یک از آن دو قضاوت؛ پایه و مایه استوار و صحیحى ندارد. هردو قضاوت براساس چند روایت مجعول شکل گرفته است که دقت درمحتواى آن؛ ساختگى بودن آن را آشکار مى‏سازد، زیرا ساحت رفیع ‏امامت ‏بسى پاک‏تر و والاتر از آن است که آلوده به تملق و ستایش ‏بیجا؛ آن هم نسبت ‏به طاغوت‏ها و ستمگران گردد. علاوه برآن که ‏برخى از این روایات، اساسا سند ندارد.

3- در برخى از روایات مذکور که سندى براى آن ذکر شده، راوى‏ شخصى است ‏به نام ربیع حاجب. ربیع کیست؟ ربیع آجودان مخصوص ‏منصور خلیفه عباسى و به تعبیر آن روز حاجب او بود. او نزدیک ‏ترین و مورد اعتماد ترین شخص در دستگاه منصور بود و در سال‏153 هجرى به مقام وزارت نیز رسید و تا آخر زندگى منصور (سال‏158 هجرى) در پست وزارت باقى ماند. شگفت آور است که عاقلى؛ سخن ‏نزدیک‏ترین یار خلیفه را درباره ذلت و تضرع دشمن خلیفه، بى‏هیچ ‏تحقیق و جستجویى بپذیرد!

4- قضاوت دوم (قضاوت اعتراض‏آمیز) سخنى است ‏شبیه داورى‏هاى شرق‏ شناسان که غالبا آلوده به غرض یا برخاسته از جهل و بى‏خبرى است‏ و مبتنى بر بینش مادى و الحادى، مانند قضاوت خاورشناس یهودى؛ فیلیپ حتى درباره صلح امام حسن(ع) و قضاوت خاورشناس مارکسیست؛ پطروشفسکى بعثت رسول اکرم(ص).

5- نظریه و داورى صحیح درباره امام صادق(ع) و سایر امامان‏علیهم السلام ، قضاوت سومى است که با تحقیق درمنابع و مآخذ ودقت در آن به دست مى‏آید و آن این است: امامان شیعه، همانند خود پیامبر(ص) هدفى‏ جز این نداشتند که نظام عادلانه اسلامى را با همان ‏ویژگى‏ها و اهدافى که قرآن روشن کرده ایجاد کنند و یا استمراربخشند. زیرا امامت؛ تداوم نبوت است. براین اساس، برنامه عمومى‏ امامان علیهم السلام دو بخش اساسى و انفکاک ‏ناپذیر داشت.

الف) تبیین ایدئولوژى اسلام.
ب) تامین قدرت اجرایى و اجتماعى.

6- امامت از نظر تاریخى چهار دوره را پیمود
الف) سکوت.
ب) قدرت.
ج) شهادت.
د) جهادى دیگر.
دوره اول از رحلت رسول اکرم(ص) شروع شد و با آغاز حکومت‏ امیرالمؤمنین(ع) پایان یافت.
دوره دوم؛ دوره حکومت امام على(ع) و امام مجتبى(ع) است.
دوره ‏سوم عبارت از بیست ‏سال میانه صلح امام حسن(ع) (سال 41 هجرى) و شهادت امام حسین(ع) (سال 61 هجرى) است.
دوره چهارم؛ بعد ازشهادت سیدالشهداء(ع) تا دو قرن بعد و آغاز غیبت است.

7- امام امیرالمؤمنین على(ع) در دوره اول که بیست و پنج ‏سال‏ به طول انجامید، براى حفظ اسلام و جلوگیرى از اختلاف، دست ‏به ‏قیام مسلحانه نزد و در برابر غاصبان حکومت ‏سکوت کرد و بلکه از روى کمال علاقه و دلسوزى نسبت‏ به اسلام و جامعه اسلامى؛ آنان را یارى کرد و در مسائل سیاسى، نظامى و غیره راهنمایى نمود؛ چنانچه این مطلب از نهج‏البلاغه و کتب تاریخ استفاده مى‏شود.

8- در دوره دوم؛ هرچند بسیار کوتاه بود. حدود پنج ‏سال اما یک حکومت صد در صد اسلامى ارائه و حاکم گردید و عدالت استقراریافت و ارزشهاى جاهلى رخت ‏بربست.

9- در دوره سوم، تلاش براى بازگرداندن قدرت به خاندان ‏پیامبر(ص) در فرصت مناسب، شروع شد و شیعه؛ عملا به کار نیمه ‏مخفى اهتمام ورزید.

10- دوره چهارم؛ ادامه دوره سوم و با همان روش و البته به‏ صورت برنامه دراز مدت بود. این دوره، هرچند پیروزى‏ها و شکست‏هایى درمراحل مختلف داشت اما در زمینه کار ایدئولوژیک، به ‏پیروزى قطعى رسید. براى آشنایى با زندگى امام صادق(ع) باید این‏ دوره را بیشتر بررسى کنیم.

11- در دوره چهارم؛ امامان شیعه علیهم السلام تلاشى مستمرداشتند تا با فعالیت ایدئولوژیک ومبارزه با تحریف، زمینه احیاى‏ حکومت اسلامى و حضور قرآن و سنت را در جامعه فراهم آورند و این‏ انقلابى بزرگ و اساسى بود، شبیه انقلابى که رسول الله(ص) درجامعه جاهلى پدید آورد و شاید از آن هم مشکل‏تر؛ زیرا تجدید یک ‏انقلاب، گاه از ایجاد آن دشوارتر است.

12- در آغاز دوره چهارم، وضعیت‏ شیعه بنابر روایت امام صادق(ع) چنین بود: «ارتد الناس بعدالحسین(ع) الا ثلثه ابوخالد الکابلى ‏و یحیى بن ام الطویل و جبیربن معطم ثم ان الناس لحقوا و کثروا و کان یحیى بن ام الطویل یدخل مسجد رسول الله(ص) و یقول: کفرنابکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء.»

پس از شهادت امام حسین(ع) همه منحرف شدند جز سه نفر: ابوخالد کابلى، یحیى بن ام طویل و جبیربن معطم. بعدها دیگران ملحق شدند و شیعیان زیاد گردیدند. یحیى بن ام طویل به مسجد پیامبر(ص) درمدینه وارد مى‏شد و خطاب به مردم مى‏گفت: ما به شما کافریم و میان ما و شما خصومت و کینه است.

13- امام سجاد(ع) نمى‏توانست‏ به صراحت ‏خود را مستحق خلافت وحکومت اعلام کند. زیرا در آن صورت، خلیفه مقتدرى چون عبدالملک ‏بن مروان آن حضرت را پیش از آنکه موفق به انجام رسالتش شود به‏ شهادت مى‏رساند و تشکیلات نوپاى شیعه ویران مى‏گردید.

14- البته درموارد نادرى امام سجاد(ع) موضع حقیقى خود را در برابر حاکمان جور آشکار ساخت. اما آنچنان که خود را رویاروى‏ آنان قرار دهد، بلکه تنها براى ثبت در تاریخ؛ مانند نامه‏اى که‏امام(ع) براى یکى از رجال دینى وابسته به حکومت ‏بنى امیه به ‏نام محمد بن شهاب زهرى نوشته‏اند. نامه روشنگر امام زین‏العابدین(ع) در تحف العقول ذکر شده است.

15- امام سجاد(ع) مى‏فرمود: درهمه حجاز، دوستداران و علاقمندان‏ ما به بیست نفر نمى‏رسد. هرچند آن حضرت فعالیتى آرام و مخفى‏ داشت اما گاه گاه خود و یارانش مورد آزار و اذیت‏ حکومت وقت ‏قرار مى‏گرفتند و خود آن بزرگوار حداقل یک مرتبه با وضعى ‏تاثرانگیز و بسته به غل و زنجیر تحت نظر ماموران بسیار ازمدینه به شام برده شد و بارها مورد تعرض و شکنجه قرار گرفت وسرانجام در سال 95 هجرى به وسیله ولید بن عبدالملک خلیفه اموى‏ به شهادت رسید.

16- امام باقر(ع) در مراسم حج‏ به حاجیان اشاره کرد و به یار رازدارش، فضیل بن یسار گفت: در جاهلیت نیز بدین گونه‏ مى‏گردیدند! فرمان آن است که به سوى ما کوچ کنند و پیوستگى و دوستى خود را به ما بگویند و یارى خویش را برما عرضه کنند. قرآن ‏از قول ابراهیم(ع) مى‏گوید: (بارالها!) دلهایى از مردم را مشتاق ‏ایشان کن!

17- یکى از یاران نزدیک امام باقر(ع) به نام جابرجعفى به‏ دستور آن حضرت، کوفى بودن خود را کتمان مى‏کند و وانمود مى‏کند که از مردم مدینه است و نیز به فرمان آن بزرگوار، خود را به ‏دیوانگى زد و حاکم کوفه که این وضع را مشاهده کرد گفت: خدا را شکر که از قتل او معافم ساخت!

18- امام باقر(ع) در برابر حاکم اموى (هشام بن عبدالملک) خطاب ‏به مردم کرد و فرمود: «ایهاالناس! این تذهبون؟ و این یرادبکم؟ بناهدى الله اولکم و بنا یختم آخرکم، فان کان لکم ملک معجل فان‏ لنا ملکا موجلا و لیس بعد ملکنا ملک، لانا اهل العاقبه یقول الله ‏عزوجل و العاقبه للمتقین.‏»
به کجا مى‏روید؟ اى مردم! و چه سرانجامى براى شما درنظرگرفته‏اند؟ به وسیله ما بود که خدا گذشتگان شما را هدایت کرد و به واسطه‏ ما است که خدا مُهر پایان برکار شما مى‏زند. اگر شما را دولتى ‏مستعجل است، ما را دولتى پاینده خواهد بود و پس از دولت ما کسى ‏را دولتى نخواهد بود. چون ما اهل عاقبتیم که خدا فرمود عاقبت ‏براى اهل تقواست.

19- ابوحمزه ثمالى گوید: از امام باقر(ع) شنیدم که مى‏گفت: خدا براى این امر (تشکیل حکومت علوى) سال 70 را معین کرده بود. چون‏ حسین(ع) کشته شد خدا بر خاکیان خشم گرفت. پس آن را تا سال 140به تاخیر افکند... ما این موعد را براى شما (شیعیان) گفتیم وشما آن را افشا کردید. پس خدا دیگر موعدى را معین نکرد.
ابوحمزه این سخن را براى امام ‏صادق(ع) بیان کرد. آن حضرت فرمود: آرى، این چنین بود.

20- امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق(ع) دستور داد که بعد ازشهادت؛ بخشى از دارائى آن حضرت (800 درهم) را در مدت ده سال، صرف عزادارى و گریستن بر ایشان در صحراى منى و در موسم حج ‏بنماید.

21- خطوط اصلى زندگى امام صادق(ع) چنین است:
1- تبلیغ و تبیین مساله امامت ‏شیعى.
2- بیان و تبلیغ احکام دین و تفسیر قرآن به روش اهل ‏بیت علیهم‏السلام .
3- ایجاد تشکیلات سیاسى ایدئولوژیک به صورت مخفى.
4- هدایت پنهانى جنبش‏هاى نظامى علویان.
5- فعالیت ‏سیاسى به صورت بیان توصیه‏ها، گفتارها ونگارش نامه‏ها و ذکر شعرهایى خاص.

22- آمیختگى سه مفهوم «رهبرى سیاسى‏» و «آموزش دینى‏» و«تهذیب روحى‏» در امامت؛ ناشى از آن است که اسلام در اصل؛ این ‏سه جنبه را از یکدیگر تفکیک نکرده و به عنوان برنامه‏اى چند بعدى بر انسان عرضه کرده است. ‏شیعه عقیده دارد که‏ امام باید از جانب خدا تعیین شود.

23- کمیت؛ شاعر نامدار و بسیار هنرمند و یکى از معروف‏ترین ‏چهره‏هاى شیعى و شهید گرایشهاى تند علوى؛ در یکى از چندین قصیده ‏معروف خود در توصیف ائمه اهل ‏بیت علیهم السلام ، آنان را سیاستمدارانى مى‏داند که برخلاف حاکمان مسلط زمان، سرپرستى و زمامدارى انسانها را با چوپانى گوسفندان و چارپایان، یکسان‏ نمى‏سازند.

24- سخن اصلى امام صادق(ع) مانند دیگر امامان شیعه، عبارت ازامامت ‏بود و براى ‏اثبات این واقعیت تاریخى، قاطع ترین مدرک، روایات فراوانى است که در آن؛ امام صادق(ع) ادعاى امامت را به‏ روشنى و صراحت ‏بیان کرده است.

25- مردى از اهل کوفه به خراسان رفت ومردم را به ولایت جعفربن ‏محمد(ع) دعوت کرد. جمعى پاسخ مثبت گفتند و اطاعت کردند و گروهى ‏سرباز زدند و منکر شدند و فرقه‏اى احتیاط کردند و دست نگه ‏داشتند... یکى از احتیاط کنندگان به مدینه و ملاقات امام ‏صادق(ع) رفت. آن حضرت با لحنى اعتراض‏آمیز فرمود: اگر تو اهل ‏ورع و احتیاط بودى چرا در فلان مکان که فلان عمل هوس بازانه وشهوانى را انجام مى‏دادى احتیاط نکردى؟!

26- فقه جعفرى در برابر فقه رسمى آن روزگار، فقط یک اختلاف‏ عقیده ساده نبود، بلکه دو مفهوم انتقادآمیز نیز داشت:
نخست آنکه اثبات مى‏کرد دستگاه حکومت از آگاهى دینى بى‏بهره است ‏و نمى‏تواند امور فکرى مردم را اداره کند و دیگر آنکه نشان ‏مى‏داد تحریف‏هاى بسیارى در فقه رسمى براى جلب نظر حکام جور نفوذ کرده است و نیز امام صادق(ع) با تفسیر قرآن به روشى غیر از روش‏ عالمان دربارى، عملا به معاوضه با حکومت ‏برخاست و تمام تشکیلات‏ مذهبى و فقاهت رسمى را تخطئه کرد.

27- وجود تعابیرى چون «باب‏»، «وکیل‏»،«صاحب سر»،«مستودع سر» در روایات امام صادق(ع) و نیز در تاریخ، نشان‏مى‏دهد که آن حضرت تشکیلاتى سیاسى، ایدئولوژیک را به صورت پنهانى ‏هدایت مى‏کرد. مثلا محمد بن سنان«باب‏» امام صادق(ع) و زراره و برید و محمد بن مسلم و ابوبصیر، «مستودع سر» آن حضرت و معلى ‏بن خنیس، وکیل آن بزرگوار بود.

قرآن و مهدویت

اولا در موضوع قرآن و مهدویت باید توجه داشت که : لازم نیست هر موضوع صحیحی با تمام خصوصیات و مشخصاتش در قرآن کریم آمده باشد. چه بسیار جزئیات صحیح و درستی داریم که در کتاب آسمانی نیست .
ثانیا آیاتی چند در آن کتاب مقدس هست که اجمالا روزی را نوید می دهد که : حق پرستان و حزب خداپرست و طرفداران دین و مردم شایسته جهان قدرت و حکومت زمین را قبضه می کنند و دین اسلام بر تمام ادیان غالب می گردد. این چند آیه نمونه ای از آنهاست :
« ما بعد از آنکه در تورات نوشته بودیم در زبور نوشتیم که بندگان شایسته ما وارث زمین می شوند » . (1 )
« خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده اند وعده داده که آنان را خلیفه زمین گرداند چنان که گذشتگانشان را قبلا خلیفه گردانیده بود و دینی را که برایشان پسندیده است استوار و نیرومند سازد و ترسشان را به ایمنی تبدیل کند تا مرا عبادت کنند و چیزی را شریک قرار ندهند . » (2 )
« ما اراده کردیم که : بر ضعفای زمین منت نهاده پیشوا و وارث زمینشان گردانیم » . (3 )
« او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا برتمام ادیان غالب شود اگر چه مشرکان آن را مکروه داشته باشند . » (4 )
از این آیات استفاده می شود : دنیا روزی را در پیش دارد که قدرت و اراده زمین به دست مومنان و رجال شایسته افتاده پیشوا و پیشرو تمدن بشریت می شوند و دین اسلام بر تمام ادیان غالب شده و یکتاپرستی جایگزین شرک می گردد. آن عصر درخشان همان روز نهضت مصلح غیبی و منجی بشریت و مهدی موعود است و آن انقلاب جهانگیر و همه جانبه توسط مسلمانان شایسته انجام می یابد . (5 )
پاورقی :
1 ـ انبیا 105 ولقد کتبنافی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون .
2 ـ نور .55 وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا.
3 ـ قصص .4 ونریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین .
4 ـ صف .9 هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون .
5 ـ دادگستر جهان تالیف آیت الله امینی ص 71 و .72