گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

بچه های جنگ

بچه های جنگ، بچه های کربلا بودند؛ بچه های خون و خطر، بچه های غم و زیاد، بچه های غیرت. شب آنان، قدر بود و روزشان، تقدیر عاشورایی انسان. جغرافیای قرآن را بلد بودند و کوچه پس کوچه های نهج البلاغه را می شناختند.
قرارشان، بی قراری بود. در تقوا قدم می زدند: بال در بال فرشته های شوق، در آغوش ناز و نیاز و نماز، می مردند تا جهان را زنده کنند. رفتار بچه های جنگ بر مِدار جاذبه عمومی عشق بود.
شهیدان- نشسته بر شانه های لیلـة القدر- پایان مرگ خویش را جشن می گیرند. دین، وامدار شهادت است. حیثیت خون، شنیدن دارد. قصه مرگ در دفتر خون، شنیدن دارد. سلاحی در کف شهید، معبدی برای رسیدن، شهدی برای چشیدن و سطر کوچکی برای فهمیدن.اگر شهیدان شهادت ندهند، به خوش خیال های مردّد، بی خبران خواب آلود و خویشاوندان خمیازه، چه گونه باید ثابت کردکه: غیرت، حقیقت دارد.1

پی نوشت:

1. نک: ابوالقاسم حسینجانی، اگر شهادت نبود، انتشارات مزامیر، تابستان 1376.

شلمچه

خیلی‌ها شلمچه را با غروبش می‌شناسند، غروب که می‌شود، سرخی آسمان که جای خورشید را می‌گیرد، حزن عجیبی دل را محاصره می‌کند، انگار یک عالمه حقیقت، یک عالمه ذکر، یک عالمه صدا و ناله می‌خواهند هجوم بیاورند به مغزت و تو از همه اینها در امان نیستی !

عجیب است ... آدم در هجوم این همه باشد و لذت هم ببرد، عشق بازی کند، خودش را بیندازد روی خاک و خاک را مشت کند و توی دستهایش بگیرد.

خیلی‌ها شلمچه را با غروبش می‌شناسند، اصلا نذر می‌کنند که غروب به شلمچه برسند، نجوای غروب شلمچه با بقیه ساعات روز فرق می‌کند، فقظ باید یک بار امتحانش کرد.

شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است، کمی آن طرفتر حسینیه شلمچه قرار دارد، با نشانه‌های پر رنگ پایداری، تانکهای به گل نشسته، مینهای خنثی نشده، کلاه و قمقمه‌های ترکش خورده و نخلهای بی‌سر.

چشمانت را که ببندی یکی از استثناهای تاریخ بشریت را می‌توانی تصور کنی.

عملیات کربلای ‪ ۴‬تمام شده بود، هنوز طعم تلخ پیروزی عراقیها زیر زبان رزمنده‌ها بود.

فرماندهان باید کاری می‌کردند که روحیه‌ها برگردد ، شناسایی منطقه هم که کار راحتی نبود، شلمچه از همه مهمتر بود، دروازه بصره بود، از این نقطه می‌شد به دشمن نفوذ کرد.

البته دشمن محکمترین مواضع و موانع را برای جلوگیری از نفوذ رزمندگان اسلام، بر پا کرده بود.

بررسی منطقه کلی وقت می‌برد، دشمن در منطقه آب رها کرده بود، خط اولش دژ محکمی بود با سنگرهای بتونی، پشت آن تانکها مستقر بودند و بخوبی بر منطقه اشراف داشتند، خط دو و سوم که کانال بود و خط چهارمش هم پشت نهر "دوعیجی" بود، خط پنجم هم قرارگاه تاکتیکی دشمن بود و مرکز توپخانه ، تازه این همه ماجرا نیست.

شکستهای پیاپی، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی بگیرد.

دشمن در شلمچه موانع وسیعی به شکل "ن" و به ارتفاع هفت متر ساخت که عرض دهانه باز آنها ‪ ۳۰۰‬متر به طرف ایران بود.

دیدی که از اطراف این گودال بر سر رزمنده‌ها داشت امکان هر تحرکی را، به تصور خودش از رزمندگان می‌گرفت.

اما رزمنده‌های ایرانی برای فتح هریک ازاین موانع شهدای بسیاری را تقدیم کردند و بالاخره از سد تمامی موانع گذشتند.

چشمانت را که باز کردی خودت را میان موانع نونی شکل در منطقه شلمچه که توسط رزمندگان بازسازی شده، می‌بینی ، اکنون عقلت با حساب دو ، دو تا چهار تا با کمک منطق به میدان می‌آید.

آیا می‌شود از این همه موانع گذشت !
چطوری با توکل ! ، "هر کس به خدا توکل کند خدا برای او کافی است".

پس حالا که دوباره برگشتی به دنیای خودت بدان که اینجا شلمچه است، همین! ‪

متن بیانات مقام عظمای ولایت در جمع بسیجیان

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 خوشامد عرض میکنم به همه‌ى شما عزیزان - برادران، خواهران - بسیجیان سرافراز. از لحاظ تاریخى، این روزها روزهاى نشاندار و بزرگى است: شهادت امام باقر (علیه‌السّلام) که یک شهادت داراى پیام بود؛ لذا خود امام باقر وصیت کرد که بعد از او تا ده سال در منا به مناسبت این رحلت، یادبود برپا شود. در میان ائمه‌ى ما این بى‌سابقه است، بى‌نظیر است. یاد امام باقر، یعنى یاد سر برآوردن حیات دوباره‌ى جریان اصیل اسلامى در مقابله‌ى با تحریفها و مسخهائى که انجام گرفته بود.

 خاطره‌ى دیگر، خاطره‌ى روز عرفه و روز عید قربان است؛ که از روز عید قربان تا روز عید غدیر، در واقع یک مقطعى است متصل و مرتبط با مسئله‌ى امامت. خداى متعال در قرآن یاد میفرماید: «و اذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّى جاعلک للنّاس اماما».*** 1 بقره: 124؛ «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم ... » *** ابراهیم از طرف پروردگار منصوب شد به امامت. چرا؟ چون از عهده‌ى امتحانهاى دشوار برآمد. مبدأ این را میشود روز عید قربان به حساب آورد، تا روز عید غدیر که روز امامت امیرالمؤمنین على‌بن‌ابى‌طالب (علیه ءالاف التّحیّة و الثّناء) است. این هم به دنباله‌ى امتحانات سخت بود. امیرالمؤمنین طول حیات مبارکش را با امتحان - امتحانهائى که از آن سرافراز بیرون آمده است - گذرانده؛ از سیزده سالگى یا یازده سالگى و قبول نبوت تا لیلةالمبیت، یک جوان فداکار و فانى در پیغمبر که آماده است جان خود را فداى پیغمبر بکند - عملاً این را در ماجراى هجرت پیغمبر به اثبات میرساند - و بعد هم آن امتحانهاى بزرگ در بدر و احد و حنین و خیبر و بقیه‌ى جاها. این منصب والا، دنباله‌ى این امتحانهاست؛ لذا دلها متوجه شده است به اینکه بین عید قربان و عید غدیر یک ارتباط است. بعضى هم این را «دهه‌ى امامت» نامیده‌اند و نام مناسبى است.

 هفته‌ى بسیج هم یک مقطع مهم است؛ یک یادبود بزرگ است. خوب، هفته‌هاى زیادى را اعلام کردند، داریم در طول سال؛ اما این یکى یک امتیازات استثنائى دارد؛ چرا؟ چون خود بسیج یک استثناء است؛ یک حادثه‌ى بى‌نظیر است. اینى که در یک کشور، از یک حقیقت، از یک نظام، مردم با همه‌ى وجود خودشان، با بهترین عناصرشان، با مؤمن‌ترین انسانهایشان دفاع کنند و حد و مرزى در عرصه‌هاى مختلف جهاد و دفاع نشناسند، در جاى دیگرى من سراغ ندارم؛ لااقل در این دنیاى نزدیک به زمان خودمان - که دنیاى انقلابها و تحولها و نظامهاى گوناگون بوده - بنده چنین چیزى را سراغ ندارم؛ این مخصوص انقلاب ماست؛ و این دل نورانىِ امام بزرگوار ما بود که به این حقیقت دست یافت و به الهام الهى و به کمک الهى این را تحقق بخشید و زمینه‌ى عظیمِ دلهاى منور مردم مؤمن، یک چنین محصولى را به انقلاب داد. بسیج این است.

 وقتى با حقیقت معنا به بسیج نگاه شود، بسیج رمز پایدارى و ماندگارى و عزت ملى است. جمعى از بهترین و مؤمن‌ترین مردم در هر عرصه‌اى که کشور و نظام به آن احتیاج دارد، بى‌محابا وارد شوند، همه‌ى توان خودشان را کف دست بگیرند، بیاورند توى میدان، اجر و مزدى هم نخواهند، نام و نشانى هم برایشان مطرح نباشد؛ این خیلى چیز مهمى است. ما عادت کرده‌ایم؛ مثل خیلى چیزهاى مهمى که انسان به آنها عادت میکند و اهمیت آنها را توجه نمیکند. چنین چیزى در جاى دیگرى نیست.

 خوب، اولین عرصه‌اى که بسیج را به خود جذب کرد، عرصه‌ى دفاع از استقلال کشور و از مرزهاى کشور بود. بحث جان بود، بحث کنار گذاشتن همه‌ى لذتهاى زندگى بود؛ پیر و جوان هم نشناخت؛ همه آمدند: زنها آمدند، مردها آمدند، نوجوانها آمدند، پیرهاى سالخورده آمدند وارد میدان شدند و امتحان دادند. کدام امتحان از این بالاتر؟ آن زمان هم بودند کسانى که حاضر نبودند از جانشان یا از مالشان یا از استراحتشان، هیچ مایه‌اى براى کشور و براى انقلاب و براى استقلال کشور بگذارند؛ لیکن یک جمع کثیرى از مردم آمدند وسط میدان، همه چیزشان را آوردند وسط میدان - از جان، از مال، از آسایش، از آبرو - و استقلال و عزت کشور را حفظ کردند.

 مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگرى بود؛ دشمن مسلط میشد و این حرکت عمومى، این هیجان عمومى، این جوانى که خودش مى‌آمد، همه‌ى خانواده‌ى خودش را هم در پشت جبهه در حال و هواى دفاع از انقلاب و دفاع از کشور و دفاع از نظام قرار میداد، پدید نمى‌آمد؛ این خیلى حادثه‌ى عظیمى بود.

 بعد از دوران جنگ هم در همه‌ى حوادث، بسیج جلودار بوده است، پیشرو بوده است، خطشکن بوده است. اگر بحث اقتدار سیاسى و ایستادگى سیاسى مطرح بوده، این جریان عظیمِ بسیج مردم در سرتاسر کشور این شعار را تثبیت کردند، به رخ دنیا کشیدند؛ اگر بحث فرهنگى بوده است، اگر بحث سازندگى بوده است، چقدر در سرتاسر این کشور کارهاى عظیم به وسیله‌ى نیروهاى بسیجى انجام گرفت. حتّى در میدانهاى علمى - اشاره کردند؛ این بیانات، بیانات خوبى بود - در عرصه هاى علمى، جوانان مؤمن که خصوصیتشان همین است که مؤمن‌اند، دنبال نام و نشان نیستند، از همه‌ى ظرفیت استفاده میکنند؛ هدف هم آرمانهاى نظام اسلامى است. معناى بسیجى این است. جوانهائى با این خصوصیات وارد میدان شدند. امروز افتخارات کشور، ساخته و پرداخته‌ى دست همین انسانهاى خدوم و باارزش است. نشناختن این حقائق - یعنى نشناختن معناى بسیج - خود این، ظلم به بسیج است.

 بعضى تصور کردند بسیج منحصر است در همین تعداد گردانهاى بسیجى یا سازمانهاى نظامى بسیجى - اینها البته جزو بهترین بسیجى‌ها هستند - اما بسیج فقط این نیست؛ بسیج گسترده است، در همه‌ى عرصه‌ها. شاید صدها برابر یا بیش از صدها برابر آن تعدادى که در قالبهاى نظامى هستند، در قالبهاى غیر نظامى هستند، در بخشهاى مختلف؛ در دانشگاه یک جور، در کارگاه یک جور، در قشرهاى مختلف مردم یک جور، در روستاها یک جور، در شهرها یک جور، در میان عشایر یک جور، در حوزه‌هاى علمیه یک جور. بسیج حضور دارد؛ یک حضور فراگیر و مقتدر و تمام‌نشدنى. بسیج نه به پول وابسته است، نه به عنوان و جاه و جلال وابسته است، نه به دستور از بالا وابسته است. معیار بسیج، بصیرت است و ایمان. ایمان از دل او میجوشد، او را به کار وادار میکند؛ بصیرت هم به او تفهیم میکند که چگونه حرکت کند، معیارها را چگونه تشخیص بدهد، راه را چگونه طى کند. این معناى بسیجى است.

 هیچ تشکل دیگرى قابل مقایسه‌ى با مجموعه‌ى بسیج نیست. این شکل سازمان‌یابى بسیجى هم دیگر قابل تکرار نیست، قابل تقلید نیست؛ این مخصوص خود بسیج است، خصوصیت هم متعلق به بسیج است. نشناختن این، ظلم است به بسیج. و وقتى انسان حقیقت بسیج را میداند، آن وقت میفهمد سرّ مخالفتها و دشمنى‌ها و عنادهائى که هدایت میشود از طرف دشمنان انقلاب و دشمنان کشور و دشمنان نظام به سوى بسیج؛ علت این دشمنى‌ها را انسان میفهمد. قله‌هاى بلند، بیشتر آماج قرار میگیرند. نشانهاى برجسته، زودتر مورد توجه واقع میشوند و آماج دشمنى قرار میگیرند.

 دشمنان میدانند که حضور بسیجى، واقعیت بسیج در کشور و در میان ملت ایران چقدر اهمیت دارد؛ لذا همت میگمارند بر اینکه این حقیقت مؤثر و کارآمد و نافذ را مورد تهاجم قرار بدهند. البته این مظلومیت است. مظلومیت، مطلقاً به معناى ضعف نیست. قوى‌ترین انسانهاى دنیا هم مظلوم واقع شدند. امیرالمؤمنین نیرومندترین انسان دورانهاى گوناگون است و مظلوم‌ترین انسانها هم هست. انقلاب ما و نظام جمهورى اسلامى جزو مقتدرترین و نافذترین پدیده‌هاى دوران معاصر است، اما مظلوم هم هست. شخص امام بزرگوارمان - یک انسان مقتدر و قوى که میتوانست دنیا را تکان بدهد و تکان داد - جزو مظلوم‌ترین انسانهاى زمان خودش بود. بنابراین مظلومیت منافات ندارد با اقتدار. بسیج مظلوم است، ولى مقتدر است، نافذ است، اثرگذار است؛ این اثرگذارى باقى خواهد ماند و باید این را روزبه‌روز خود عناصر بسیجى و مجموعه‌هاى بسیجى تقویت و عمیق‌تر کنند. تا بسیج هست، نظام اسلامى و جمهورى اسلامى از سوى دشمنان تهدید نخواهد شد؛ این یک رکن اساسى است. در قضایاى مختلف هم بسیج کارآمدى خود را کاملاً نشان داده است.

 آنچه مهم است براى مجموعه‌هاى گوناگون مؤمن - که در همه جاى کشور، در همه‌ى قشرها، بدون هیچگونه اختلافى حضور دارند؛ که اسم آنها اسم بسیج است؛ توصیف آنها به بسیج، یک توصیف حقیقى و واقعى است - این است که مراقبت کنند، آسیب‌شناسى کنند، نگذارند نقشه‌هاى دشمن در آسیب زدن و آفت وارد کردن توفیق پیدا کند؛ این مهم است. در همه‌ى حرکتهاى موفق، دو کار لازم است: یک کار، پیش‌بینى‌هاى راه براى پیشرفت؛ کار دوم، ملاحظه‌ى نقصها و آفت‌زدائى‌ها و شناخت آسیبها، براى اینکه ضعفها برطرف شود. این هم پیش‌بینى است؛ این هم مثل پیش‌بینى راه پیشرفت، جزو واجبات و فرائض هر حرکت است.

 همه این را امروز فهمیده‌اند و دانسته‌اند که مواجهه‌ى استکبار با نظام جمهورى اسلامى، دیگر از نوع مواجهه‌ى دهه‌ى اول انقلاب نیست. در آن مواجهه، زورآزمائى کردند؛ شکست خوردند. مواجهه‌ى سخت بود؛ ایجاد جنگ بود، کودتا بود. در اول انقلاب کودتا راه انداختند، شکست خوردند؛ شورشهاى قومى راه انداختند، سرکوب شدند و شکست خوردند؛ جنگ تحمیلى را به راه انداختند که هشت سال به طول انجامید، شکست خوردند؛ پس دنبال این راه‌ها نخواهند رفت، یعنى احتمالش ضعیف است. البته باید همیشه هشیارى نسبت به همه‌ى جوانب باشد. اما این، اولویت استکبار در مواجهه‌ى با نظام اسلامى نیست. اولویت، آن چیزى است که امروز به آن میگویند جنگ نرم؛ یعنى جنگ به وسیله‌ى ابزارهاى فرهنگى، به وسیله‌ى نفوذ، به وسیله‌ى دروغ، به وسیله‌ى شایعه‌پراکنى؛ با ابزارهاى پیشرفته‌اى که امروز وجود دارد، ابزارهاى ارتباطى‌اى که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سى سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم.

 یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند، بددل کنند، اختلاف ایجاد کنند؛ یک بهانه‌اى پیدا کنند، با این بهانه بین مردم ایجاد اختلاف کنند؛ مثل همین قضایاى بعد از انتخابات امسال که دیدید یک بهانه‌اى درست کردند، بین مردم ایجاد اختلافى کردند. خوشبختانه مردم ما بابصیرتند. اینجور کارى در کشورهاى دیگر اوضاع کشور را بکلى عوض کرد؛ در جاهاى دیگر، تردیدافکنى در دلهاى مردم نسبت به یکدیگر؛ یک بهانه‌اى مثل بهانه‌ى انتخابات را پیش بکشند، ایجاد تردید کنند، دلها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند، مردم را در مقابل هم قرار بدهند؛ بعد در میانه، عناصر دست‌آموزِ مغرضِ معاند را به کارهاى خلاف وادار کنند و مسئولین کشور نتوانند تشخیص بدهند کى بود، چى بود، چه شد. این جزو طرحهاى اساسى است. اینجور کارى را دنبال میکنند.

 خوب، شما ببینید در یک چنین وضعیتى چه چیزى بیش از همه براى انسان مهم است؟ بصیرت. بنده بارها بر روى بصیرت تکیه میکنم، به خاطر همین. مردم بدانند چه اتفاقى دارد مى‌افتد؛ ببینند آن دستى را که دارد صحنه‌گردانى میکند، صحنه را شلوغ میکند تا در خلال شلوغى‌هاى مردم، یک عنصر خائنى، یک عنصر دست‌نشانده و دست‌آموزى بیاید کارى را که آنها میخواهند، انجام بدهد و نشود او را توى مردم پیدا کرد؛ این کارى است که دشمن میخواهد انجام بدهد. هر اقدامى که به بصیرت منتهى بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و توده‌ى مردم جدا کند، او را مشخص کند، این خوب است. هر اقدامى که فضا را مغشوش کند، مشوش کند، انسانها را نسبت به یکدیگر مردد کند، فضاى تهمت‌آلود باشد، مجرم و غیر مجرم در آن مخلوط بشوند، این فضا مضر است، مخالف است.

 اصرار بنده بر این است که آحاد مردم، ملت ایران، جریانات مختلف سیاسى، همه در مقابل آن افراد معدودى که با اصل این انقلاب مخالفند، با اصل استقلال کشور مخالفند، هدفشان دودستى تقدیم کردن کشور به آمریکا و به استکبار است، با یکدیگر یکى باشند. دشمن از اینگونه عناصر در داخل ملتها دارد؛ در داخل ملت ما هم اینجور کسانى هستند، معدودى از این قبیل پیدا میشوند. متن ملت، آحاد مردم، این توده‌ى عظیم مردمى - از خواص تا عامه‌ى مردم - اینها را باید از آن عناصر معدود خودفروخته جدا کرد؛ نباید اشتباه اتفاق بیفتد. من مى‌بینم در بعضى از اظهارات، در بعضى از حرفها، فضا آنچنان مغشوش میشود که افراد سردرگم میشوند؛ مردم نسبت به همدیگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسئولانشان بدبین میشوند؛ این درست نیست.

 حالا بعضى‌ها - چه مطبوعات، چه بعضى از عناصر گوناگون - توصیه‌پذیر نیستند؛ آنها از ما توصیه نمیخواهند؛ معلوم نیست سیاستهاى بعضى از این دستگاه‌ها و مطبوعات و رسانه‌ها را کى معین میکند و کجا معین میشود - نانشان در ایجاد اختلاف است - اما آن کسانى که مصالح کشور را میخواهند، مایلند حقائق را غالب کنند، من توصیه‌ام به آنها این است که از این اختلافات جزئى و غیر اصولى صرف نظر کنند. شایعه‌سازى و شایعه‌پراکنى درست نیست. انسان مى‌بیند صریحاً و علناً به مسئولین کشور - کسانى که بارهاى کشور را بر دوش دارند - تهمت میزنند، نسبت به اینها شایعه‌سازى میکنند؛ فرق هم نمیکند، چه رئیس جمهور باشد، چه رئیس مجلس باشد، چه رئیس مجمع تشخیص مصلحت باشد، چه رئیس قوه‌ى قضائیه باشد؛ اینها مسئولین کشورند. مسئولین کشور کسانى هستند که زمام یک کارى به اینها سپرده است؛ مردم باید به اینها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند. نباید شایعه‌پراکنى کرد؛ دشمن این را میخواهد. دشمن میخواهد شایعه‌پراکنى کند؛ میخواهد دلها را نسبت به یکدیگر، نسبت به مسئولین بدبین کند.

 دیدید شما در اوائل همین حوادث بعد از انتخابات - این فتنه‌ى بعد از انتخابات - اولین کارى که شد، تردیدافکنى در کار مسئولین رسمى کشور بود؛ در کار شوراى نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنى‌ها خیلى مضر است؛ دشمن این را میخواهد. جوانان بسیجى باید ایمان را، بصیرت را، انگیزه را، رعایت موازین و معیارها را، اینها همه را با هم ملاحظه کنند.

 از جمله‌ى چیزهاى مهمى که باید مورد توجه قرار بگیرد، تنوع عرصه‌هاى حضور بسیج است. این رویکردى که اخیراً براى بسیج اعلام شد - رویکرد علم، نوآورى علمى، کار فرهنگى - بسیار چیز مبارکى است. خیلى کارها هست که باید انجام بگیرد، که جز با روحیه‌ى بسیجى و با همین ایمان جوشان امکان‌پذیر نیست. مطمئن باشید تا بسیج در این کشور هست، تا این روحیه‌ى صدق و صفا و خدمت بى‌مزد و منت در میان مردم ما - بخصوص جوانان ما - وجود دارد، دشمن هیچگونه لطمه‌اى به این انقلاب و به این نظام و به این کشور نخواهد توانست وارد کند.

 کسانى هم که با اشاره‌ى دشمن، با تشویق دشمن، با لبخند دشمن، با کف زدن دشمن برایشان، میخواهند با این نظام، با این قانون اساسى، با این حرکت عظیم مردمى مواجه کنند، سرشان را دارند به سنگ میزنند؛ سر به دیوار میکوبند، کار بیهوده میکنند.

]شعار «مرگ بر منافق حضار»[ مراقب باشید، مواظب باشید، نمیشود هر کسى را بمجرد یک خطائى یا اشتباهى گفت منافق؛ نمیشود هر کسى را بمجرد اینکه یک کلمه حرفى برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلى باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزه‌ها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهاى مختلف دقت بشود. بى‌دقتى در مصداقها، گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى خواهد زد.

 به خداى متعال توکل کنید و از خداى متعال کمک بخواهید. من دعاگوى شما هستم. ان‌شاءاللَّه توجهات حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همه‌ى شما و همه‌ى جوانان این کشور و همه‌ى مردم عزیز ما باشد و ان‌شاءاللَّه ادعیه‌ى زاکیه‌ى آن بزرگوار بتواند ما را در همه‌ى این راه‌ها کمک کند و دستگیر این ملت عزیز باشد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌


امام خمینی و آرمانهای والا




رهبر معظم انقلاب : امام ایمانش همچون استحکام کوه ها و عملش خستگی ناپذیر بود
شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط می شد او با همت بلندی که داشت هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب می کرد. تصور این هدفها برای آدمهای معمولی دشوار بود و می پنداشتند آن هدفهای والا دست نیافتنی هستند لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگی ناپذیری و استعدادهای فراوان و تواناییهای اعجاب انگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود به کار می افتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیش می رفت و ناگهان همه می دیدند که آن هدفها محقق شده اند.
نقطه ی اساسی کار او این بود که در اراده ی الهی و تکلیف شرعی محو می شد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف مطرح نبود. واقعا او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها می مانست و عمل صالحش با خستگی ناپذیری باور نکردنی توام بود. آن چنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت می کرد. به همین خاطر هدفهای بزرگ او وصول شد و امکان دست یافتن به قله ها حتمی گردید.
بارها ایشان می فرمود که ما کار را برای رسیدن به « نتیجه » نمی کنیم بلکه مامور به انجام « تکلیف » هستیم . اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام (ره ) از پاریس آنچه که تاکنون پیش آمد اتفاق نمی افتاد بلکه برعکس مردم را می کشتند. اطرافیان امام را اعدام می کردند و خود امام را نیز مثل گذشته تبعید می کردند در آن صورت باز هم امام (ره ) احساس شکست نمی کرد و اعتقاد داشت که پیروز شده است . آن کس که برای انجام تکلیف کار می کند پیروزیش به این نیست که به مقصود دست پیدا کند بلکه زمانی احساس پیروزی می کند که موفق شود به تکلیفش عمل کند.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نجویم به قدر وسع بکوشم
در حادثه ی مدرسه ی فیضیه و سپس در قضیه ی پانزده خرداد عده یی می گفتند : فایده یی ندارد بی خود معطلید آنها چند برابر شمایند! بعد هم که در سال 43 امام (ره ) را تبعید کردند باز این طرز فکر در بعضی از این افراد راسخ شد و گفتند : امام بی جهت زحمت می کشد و تلاش می کنند ایشان به جایی نمی رسند!! در حقیقت اگر کسی بخواهد باعقل و منطق معمولی محاسبه کند همین نتیجه را می گیرد وی آن چیزی که امام را وادار می کرد که علی رغم همه ی این حرفها امیدش را از دست ندهد و به حرکت خود ادامه دهد انجام تکلیف الهی بود. او معتقد بود که این انقلاب را یک دست غیبی هدایت و پشتیبانی می کند و ما نباید به دنبال نتیجه ی کار خود باشیم .
در کلمات امام بزرگوارمان ـ که مرد حکیمی بود و صرفا یک روحانی متخصص در امر فقه و اصول و حکمت و فلسفه نبود و شخصا و روحا یک انسان بزرگ اندیش و بلنداندیشی بود ـ ادای تکلیف خیلی مهم شمرده می شد. ما آدمهای بزرگ زیاد دیده ایم و شرح حال بعضی از آنان رادر کتابها خوانده ایم و با انواع و اقسام شخصیتهای روحانی وعلمای دینی و اساتید زیاد برخورد کرده ایم ولی امام (ره ) یک انسان نمونه و فوق العاده بود و از نوع سایر کسانی که در همان کسوت و با آن هدفها بودند نبود. انصافا او انسان والایی بود.
ایشان مکرر می گفتند که ما برای ادای تکلیف حرکت می کنیم حتی برای پیروزی هم تلاش نمی کنیم . البته پیروزی را دوست می داریم هیچ کس نیست که از پیروزی بدش بیاید هیچ کس نیست که برای پیروزی کار نکند اما هدف نهایی چیزی است که حتی از پیروزی هم بالاتر می باشد و آن جلب رضای خدا و ادای تکلیف است .
(منبع : کتاب « او که بود » حضرت امام خمینی از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی موسسه فرهنگی قدر ولایت )