ای گلستانی ترین ابراهیم که در اشتعال دلها به گُل نشسته ای
ای طولانی ترین نوح که دریا دریا در ساحل چشمانت به عشق می نشیند.
ای سینایی ترین موسی که در طور چشم ها چراغی از خدا می افروزی
ای قدسی ترین عیسی که دلهای مرده را زنده میکنی
و ای عطر انگیزترین احمد، که سهمیه بهشتی فاطمه را در دوزخ زمین پراکنده می کنی
تو را من چشم در راهم
در شط چشمان من عطش دویده است و دریا دریا نگاه تو را التماس می کند
و کویر دست هایم ترک خورده و به بغض تمام ابرها دخیل بسته
تو را من چشم در راهم
من هر شب قاب دررا می بویم
شاید عیور تو را نفس بکشم
و هر شب نگاه جسور ماه را بی حضور چهره ات تحمل می کنم
بگو در چندمین سجده ملائک بر می خیزی تا آسمان را بشمارم ؟
و از کدام مسیر می وزی تا با نسیم تو همراه شوم ؟
بگو با کدامین جمعه در راهی ؟
تا چشمانم را برایت ندبه کنم
تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم
و هر شب نگاه جسور ماه را بی حضور چهره ات تحمل می کنم
چه جملات زیبایی . دست تان درد نکند.