قرآن کریم مى فرماید: «کَلاّ بَل رانَ عَلى قُلوبِهِم ما کانوا یَکسِبون؛ چنین نیست که آنها مى پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دل هایشان نشسته است.»
علامه طباطبایى(رحمة الله) از آیه شریفه فوق سه نکته برداشت مى کند که یکى از آنها تصویر واضحى از سرنوشت چنین گنهکارانى را نمایش مى دهد. ایشان مى گوید؛ نفس انسانى به واسطه گناه تغییر مى کند. یعنى چنین شخصى به ظاهر انسان است و اما واقع حیوان است، بلکه گمراه تر «اُولئکَ کالاَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ؛ اینان چهارپایان هستند بلکه گمراه تر» گمراهى بیشتر اینها به جهت آن است که مسخّر شیطان مى شوند. «ومَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطنًا فَهُوَ لَهُ قَرین؛ و هر کس از یاد [خداى] رحمان دل بگرداند، بر او شیطانى مى گماریم تا براى او دمساز و همنشین باشد.»
سرانجام قرین بودن با شیطان به گونه اى است که حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «فنظر باعینهم و نطق بالسنتهم» یعنى گوینده شیطان است، اما با زبان آنان سخن مى گوید و بیننده، شیطان است اما با چشم آنان مى بیند.
چنین گنهکارى که بر اثر اصرار بر گناه تا به این اندازه سقوط نماید در آخرت به سرنوشت شومى دچار مى شود که در ادامه بررسى مى کنیم.
سرنوشت شوم
«فَاُولئکَ اَصحبُ النّارِ هُم فیها خلِدون؛ آنها اهل آتشند، و جاودانه در آن خواهند بود.»
در این مرحله جزاى احاطه گناه را کامل مى دهند جزاى آن خلود و ماندگارى در جهنم است، گاهى ممکن است آتش جهنم و عذاب آن مورد مقایسه با آتش دنیا قرار گیرد. از این رو حتى تصور مبهمى هم از خلود در جهنم براى شخص ایجاد نشود. آتش دنیا اثر سوزندگى دارد اما وقتى کسى بر اثر حرارت آتش سوخت، دیگر دردى احساس نمى کند مثل احساس لذت این دنیا که مدتى احساس آن وجود دارد اما با گذشت زمان عادى مى شود و اثر آن از بین مى رود. مثلاً لذیذترین غذاها مدت محدودى لذت خود را دارند در صورتى که پى در پى تناول شوند لذت نخستین آن از بین مى رود. این در حالى است که لذت و عذاب آخرت بدین صورت نیست. لذت و عذاب در آخرت دائمى است. یعنى هرگز عادى نخواهد شد براى همین است که گنهکاران در دوزخ مى گویند: «یامالِکُ لِیَقضِ عَلَینا رَبُّکَ؛ اى مالک دوزخ! از خدا بخواه که جان ما را بگیرد.»
این درخواست آنها براى این است که مى خواهند بواسطه مرگ عذاب از بین برود اما چنین اتفاقى روى نمى دهد چرا که قرآن کریم مى فرماید: «ثُمَّ لا یَموتُ فیها ولا یَحیى»
ولى آنان، نه حیات گوارا دارند و نه مى میرند تا راحت شوند. حضرت على(علیه السلام) در وصف جهنم مى فرماید: «دار لیس فیها رحمة» یعنى جهنم جایى است که هیچ رحمى در آن نیست.
به عنوان خلاصه مطالب و مطلب پایانى روایتى از امام صادق(علیه السلام) ذکر مى شود، ایشان فرمودند: هیچ چیز قلب آدمى را بقدر گناه فاسد نمى کند، قلب وقتى با گناه آشنا شد، روز به روز بیشتر بدان متمایل مى شود، تا جایى که گناه بر آن چیره شود، آن وقت است که قلب زیر و رو گشته بالا و پائین مى شود. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: وقتى مؤمن گناهى مرتکب شود، لکه سیاهى در قلبش پیدا مى شود، اگر توبه کند و دل از گناه بکند و از پروردگارش طلب مغفرت کند، دوباره قلبش صیقلى و شفاف مى شود و اگر زیادتر گناه کند، آن لکه زیادتر مى شود.///
و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) همین نکته را در حدیث دیگر این گونه ادامه مى دهند که:/// اگر همچنان به گناه خود ادامه دهد، لکه سیاه زیاد و زیادتر مى شود، تا آنکه همه سفیدى را بپوشاند، همین که سفیدى پوشیده شد، دیگر تا ابد صاحبش به سوى خیر برنمى گردد و این کلام خداى عزوجل است که مى فرماید: «کَلاّ بَل رانَ عَلى قُلوبِهِم ما کانوا یَکسِبون»
حضرت آیت الله جوادی آملی
فرج وجود مبارک امام عصر(عج ) از بزرگ ترین آرزوهای پیروان مکتب اهل بیت (ع ) است که سبب امید به آینده و حرکت و پویایی در جامعه اسلامی است . مهم باور حتمی بودن ظهور و انتظار راستین برای تحقق آن است . رسول خدا(ص ) بهترین عمل امت را انتظار فرج از جانب خدای سبحان می داند : افضل اعمال امتی انتظار فرج من الله (عزوجل )1 و اهل بیت (ع ) برجسته ترین مصداق این عنوان کلی را انتظار فرج وجود مبارک ولی عصر(عج ) دانسته اند چرا که برای انسان های مومن ظهور آن حضرت گشایش حقیقی است .
حضرت عبدالعظیم حسنی قدس سره فرمود : بر سرورم حضرت جوادالائمه (ع ) وارد شدم تصمیم داشتم از او بپرسم که آیا « قائم » شما همان مهدی است یا غیر او پیش از آنکه سخن بگویم فرمود : ای اباالقاسم ! قائم ما همان مهدی است که باید در زمان غیبتش منتظر او بود و در زمان ظهورش وی را اطاعت کرد و او سومین فرزند من است . قسم به خدایی که محمد(ص ) را به پیامبری برگزید و امامت را به ما اختصاص داد اگر تنها از عمر دنیا یک روز باقی باشد خدای تعالی آن روز را به قدری طولانی می کند که قائم ما ظهور و خروج کند و آن گونه که زمین از ظلم و جور پر شده است آن را از عدل و قسط پر گرداند!
خدای سبحان کار او را در یک شب اصلاح می کند و اوضاع را به نفع او می گرداند چنان که کار موسی (ع ) را در یک شب اصلاح کرد : موسی برای گرفتن شعله ای از آتش برای استفاده خانواده اش رفت اما هنگام بازگشت به شرافت رسالت و افتخار نبوت رسیده بود سپس امام جواد(ع ) فرمود : بهترین اعمال شیعیان ما انتظار گشایش امور به دست آن حضرت است 2...
انتظار در مکتب اهل بیت
ظهور منجی آخرالزمان اندیشه ای جهانی است که بشر را بر محور انتظار گرد می آورد. فارغ از آنچه دیگران به عنوان منجی بدان امید بسته اند امت اسلامی براساس آموزه های نبی مکرم اسلام (ص ) مصداق منحصر منجی آخرالزمان را وجود مبارک مهدی (عج ) می دانند اما در میان همین امت گروهی درس مهدویت را در مکتب نورانی عترت پیامبر بزرگ اسلام آموخته اند و دسته ای علم را از غیر اهلش گرفته و به باوری ابتر راه یافته اند.
انتظار پیروان اهل بیت عصمت و طهارت با انتظار دیگران تفاوتی عمیق دارد چون فرقه ناجیه در انتظار طلوع شمس موجود مستور است و دیگران منتظر ستاره معدوم . به اعتقاد راسخ ما مهدی موعود موجود است اما در پندار دیگران فقط موعود است نه موجود. تفاوت معنی انتظار در دو طیف مزبور همان فاصله عریق میان موجود معدوم است که نمی توان مرز آن را تحدید کرد زیرا یکی دل به نقش ماه خوش داشته و دیگری به نظاره آن چشم از آسمان پر کرده است و ماه را در سپهر یافته و به انتظار اوج فرازمندانه عروج می کند :
دلا خود را در آیینه تو کژ بینی هر آیینه
تو کژ باشی نه آیینه تو خود را راست کن اول
یکی می رفت در چاهی چود در چه دید او ماهی
مه از گردون ندا کردش من این سویم تو لا تعجل
مجو مه را درین پستی که نبود در عدم هستی
نروید نیشکر هرگز چو کارد آدمی حنظل 3
در تبیین معنی حقیقی انتظار روایات متعددی هست از آن جمله روایتی است که ابوبصیر از حضرت صادق (ع ) چنین نقل می کند : لیعدن احدکم لخروج القائم ولو سهمالله4 براین اساس آن که بخواهد به واقع منتظر وجود مبارک آن حضرت باشد لازم است خویشتن را مهیا سازد اگرچه با آماده کردن یک تیر باشد.
تامل در این روایت شریف می فهماند که انسان تا مرد میدان جهاد و مبارزه نشود نمی تواند خویشتن را در زمره منتظران راستین آن حضرت بداند و این همان معنای بلندی است که در ادعیه نورانی شب های ماه مبارک رمضان به آن اشاره گردیده است : و قتلا فی سبیلک مع ولیک فوفق لنا5.
آن که خویش را خواهان ظهور حضرت ولی عصر(عج ) می داند و امید اصلاح امور را از آن حضرت دارد اما خود اهل جهاد نیست سخن به گزاف گفته و در حقیقت نه منتظر که منزوی از ایشان است زیرا در انتظار گشایش رایگان دشواری ها به دست امام عصر(عج ) است و می خواهد که در این مسیر دچار هیچ رنجی و متحمل هیچ هزینه ای نگردد در حالی که انتظار حقیقی ظهور آن حضرت به معنی آماده سازی عده و عده در تمامی زمینه ها از جمله مسائل نظامی و جهاد در راه خداست .
به قطع پس از ظهور آن حضرت با جنگ روبه رو خواهد بود پس کسانی توان یاری اش را خواهند داشت که کارآزموده این میدان باشند و اگر کسی اهل کارزار نباشد کار او زار است .
در عرصه جهاد علمی مسلح شدن به سلاح قلم و تیغ سخن و در عرصه عملی نتیجه به اسلحه رزم و آموختن شیوه های نوین آن لازم انتظار حقیقی است حال آن که میان این دو عرصه را جمع کند و به سلاح مناسب هر یک مسلح شود به اجر هر دو جهاد نایل می شود (طوبی لهم و حسن ماب )6. البته بخش مهم پیروزی آن حضرت مرهون رشد فرهنگی جامعه بشری است .
نتیجه آنکه معنای عمیق انتظار موجود موعود در مکتب اهل بیت (ع ) از سویی اقتدا به سنت امامان هدایت (ع ) و از سوی دیگر مسلح بودن یا مسلح شدن به سلاح علم و ایمان برای مجاهده در راه خداست .
این عبادت والا عرصه های گوناگونی دارد که در هریک عنصر انتظار تجلی خاصی دارد و به شیوه ای متفاوت مطرح می گردد : عرصه فرهنگ از اساسی ترین عرصه هایی است که در زمینه سازی طلوع شمس مهدوی (عج ) موثر است از این رو دریافت فهم صحیح انتظار در این عرصه سهم اساسی در تصحیح فرهنگ انتظار دارد.
امام باقر(ع ) فرمود : رحم الله عبدا حبس نفسه علینا! رحم الله عبدا احیا امرنا!7 این سخن نورانی نمود روشنی از جلوه انتظار حقیقی در عرصه فرهنگ را به نمایش می گذارد چرا که انسان منتظر در این عرصه می باید خویش را در محدوده اوامر الهی بگذارد و از قلمرو دستورهای قرآن وعترت تجاوز نکند.
تلاش منتظران راستین حضرت بقیه الله (عج ) در این عرصه می باید بر آن معطوف شود که معارف و مآثر قرآن و عترت (ع ) را احیا و منتشر سازند. حقیقت انتظار در این عرصه آن است که منتظر معتقد و عارف به حضرت ولی الله اعظم (عج ) براساس معرفتش امر آنان را احیا می کند و خویشتن را در محدوده اوامر ایشان منحصر می سازد تا فیض الهی از باطنش ریشه بگیرد و در ظاهرش تجلی کند.
شرایط تحقق حقیقت انتظار
انسان تنها انتظار کسی یا چیزی را می کشد که او را به کارگشایی بشناسد چون که شئی ناشناخته در اصل خود غریب است چه رسد به آنچه متعلق به اوست . حال هر چه دانش و معرفت والاتر و صحیح تر باشد انتظار نیز عمق و حقیقت بالاتری خواهد داشت .
انسان های عصر غیبت وجود مبارک ولی عصر(عج ) یا در زمره منتظرآن آن حضرت اند یا نیستند و آنان که در گروه منتظران نیستند ناگزیر در زمره متحیران وادی ضلالت و جاهلیت اند.
بی شک زمین همواره به نور مصباح هدایت و امام معصومی روشن است و هر زمانی بر مائده رحمت واسطه فیضی و انسان کاملی مهمان همان طور که روایات فراوانی به این اصل اصیل اشاره دارند. امام صادق (ع ) فرمود : ان الله اجل و اعظم من ان یترک الارض بغیر امام عادل 8. وجود مستمر امام معصوم و خلیفه الهی تا آنجا مورد تاکید است که آن وجود مبارک می فرماید : لو بقیت الارض بغیر امام لساخت 9. نیز می فرماید : از آن هنگام که خداوند زمین را آفریده است تا هنگام برپایی قیامت زمین از حجت خدا خالی نبوده و نخواهد بود و اگر چنین نباشد عبودیت خدای سبحان به تعطیلی می انجامد اما این حجت الهی گاه ظاهر و معروف است و گاه غائب و مستور : لم تخل الارض منذ خلق الله آدم من حجه الله فیها ظاهر مشهور او غائب مستور ولا تخلوا الی ان تقوم الساعه من حجه فیها ولو لاذلک لم یعبدالله 10.
بر همین اساس اعتقاد راسخ پیروان مکتب اهل بیت (ع ) بر این مبنا استوار است که همواره در تمام اعصار و در میان بندگان خدا امامی معصوم هست که خلیفه خدا و حجت اوست از این رو به تولد و موجودیت حجت عائب و مهدی موعود باوری عمیق دارند. وجه تمایز پیروان مکتب اهل بیت (ع ) در این عرصه با سایر معتقدان به ظهور منجی موعود ـ چنانچه قبلا بیان شد ـ همین اصل موجودیت موعود است وگرنه دیگران نیز در باور به منجی موعود با آنان همداستان اند.
پس از باور به موجودیت موعود بایسته است که او را بشناسیم و جان و روان را در خدمت حجت خدا بنهیم و حقیقت انتظار را عمق بیشتری ببخشیم زیرا به فرموده رسول خدا(ص ) زندگی و مرگ آن که امام عصر خویش را نشناسد حیات و مرگی جاهلانه خواهد بود : من مات و لایعرف امامه مات میته جاهلیه 11 چون مرگ عصاره حیات است و هرکس آن چنان می میرد که زیسته است آن که به مرگ جاهلی می میرد زندگی جاهلانه ای داشته است زیرا ممکن نیست فردی در تمام عمر عاقلانه زندگی کند و جاهلانه بمیرد. آیات قرآن کریم سفارشات اکیدی به مسلمان مردن دارند که همان زیستن به حیات عاقلانه و دوری از زندگی و مرگ جاهلانه است .
مسلمان مردان سفارش تمام انبیای الهی است آن چنان که قرآن از زبان ابراهیم خلیل (ع ) و یعقوب (ع ) نقل می فرماید که چنین توصیه ای را به فرزندان خود داشته اند : (و وصی بها ابرهیم بنیه و یعقوب یبنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا وانتم مسلمون )12 خدای سبحان به مومنان نیز سفارش می کند که جز مسلمان نمیرند. (یا ایهاالذین امنوا اتقوا الله حق تقاته و لاتموتن الا وانتم مسلمون )13 آن که جاهلانه و در غربت از معرفت امام عصرش زندگی نکرد در نتیجه امام خویش را به درستی شناخت درمی یابد که او مظهر (افمن هو قائم علی کل نفس بما کسبت )14 است و زمام تمام امور عالم به اذن خدا به دست اوست و در پرتو این شناخت از حیات و ممات جاهلی می رهد و به حیات معقول و مرگی مسلمانانه بار می یابد و همواره در زندگی خویش منتظر واقعی آن حضرت خواهد بود.
گفتنی است ـ همان طوری که قبلا بیان شد ـ مراد از شناخت خلیفه الهی و امام هر عصر تنها معرفتی ساده و ابتدایی براساس شناخت حسب و نسب و نیز شناخت تاریخی نیست تا آن که امام را به اسم و خاندان و تاریخ شناخت گمان کند به معرفت حیات بخش امام راه یافته و از حیات و مرگ جاهلی رهیده است بلکه حیات معقول را معرفت امامت و اعتقاد به ولایت و شناخت شخصیت حقیقی امام به انضمام اطاعت او تامین می کند وگرنه حاکمان برخاسته از سقیفه طاغوتیان شام فاجعه آفرینان انسانیت کش کربلا حکمرانان خونریز مروانی و عباسی و... بیش از دیگران به زوایای سطحی شناخت امامان عصر خویش عالم بودند.
دیگر اینکه حقیقت انتظار که از اعظم عبادات است با امید هماهنگ و از آرزوی خام منزه است . قرآن کریم ضمن امضا و تایید رجا امنیه را خرافه می داند : (لیس بامانیکم ولاامانی اهل الکتب ).15 امنیه همان آرزوی ناپخته ای است که با مبادی آن همراه نیست اما امید میوه قابل نضج است که با مقدمات پختگی آمیخته است همچون امید مادری به رشد و بالندگی کودکش . چنین کسی بر اثر همان امید در شیردادن و سایر مراقبت های لازم کوتاهی نمی کند و باغبانی که به رشد و بالندگی نهال خویش امید دارد در غرس هرس آبیاری و نگهداری آن قصور روا نمی دارد همانطور که نبی اعظم اسلام (ص ) فرمود : الامل رحمه لامتی . لولا الامل ما رضعت والده ولدها و لاغرس غارس شجرا . 16 (منبع : امام مهدی موجود موعود)
پاورقی :
1 ـ کمال الدین ج 2 ص 357
2 ـ همان ص 49
3 ـ دیوان شمس تبریزی ص 501 شماره 1338
4 ـ الغیبه نعمانی ص 320 بحارالانوار ج 52 ص 366
5 ـ اقبال الاعمال . ص 381 بحارالانوار ج 95 ص 117
6 ـ سوره رعد آیه 29
7 ـ المحاسن ج 1 ص 278 کمال الدین ج 2 ص 644 بحارالانوار ج 52 ص 126
8 ـ الکافی ج 1 ص 178
9 ـ همان ص 179
10 ـ کمال الدین ج 1 ص 314
11 ـ الکافی ج 2 ص 21
12 ـ سوره بقره آیه 132
13 ـ سوره آل عمران آیه 102
4 ـ سوره رعد آیه 33
آن که خویش را خواهان ظهور حضرت ولی عصر می داند و امید اصلاح امور را از آن حضرت دارد اما هنوز خود اهل جهاد نیست سخن به گزافه گفته و در حقیقت نه منتظر که منزوی از حضرت است
قطع پس از ظهور آن حضرت با جنگ روبه رو خواهد بود پس کسانی توان یاری اش را خواهند داشت که کار آزموده این میدان باشند
در عرصه جهاد علمی مسلح شدن به سلاح قلم و تیغ سخن و در عرصه عملی تجهیز به اسلحه رزم و آموختن شیوه های نوین آن لازمه انتظار حقیقی است
عرصه فرهنگ از اساسی ترین عرصه هایی است که در زمینه سازی طلوع شمس مهدوی موثر است
علیبن موسیالرضاع وارث علمیبود که از خاندان رسالت بدیشان رسیده بود. در متون تاریخی مباحثات علمیو مناظرات دینی زیادی از ایشان نقل شده است. در این متون نقل شده که ایشان چگونه در این بحثها بر مخالفان به وسیله استدلال غلبه مییافتند و اسکات خصم را موجب میشدند.
آری امام هشتم شیعیان همانند سایر ائمه اطهار دارای جایگاه علمیباالایی بود. تا حدی که به ایشان «عالم آل محمد» میگفتند. نقل است که هرگاه دانشمندان مذاهب مختلف با ایشان روبهرو شده و به بحث میپرداختند، اعتراف میکردند که کسی عالمتر و در مراتب علمی بالاتر از ایشان نیست.
این چنین شهادت دادن تاریخ به علم و دانش امام رضاع در شرایطی که ایشان را دشمنانش احاطه کرده بودند، نشاندهنده عظمت مقام علمی ایشان است. تاریخ دلیلی ندارد که در بیان مقام علمی علیبن موسیالرضاع غلو کند. چرا که جلسات مناظره و بحثی که امام در آنها حاضر بودند، غالبا توسط مامون صوورت میگرفته است.
بسیاری از تحلیل گران تاریخ بر این عقیدهاند که مامون این جلسات را به این نیت نیز ترتیب میداد که با حضور عالمان برجسته از ادیان مختلف، سوالات متعددی مطرح شود تا جایی که امام رضاع در جواب یک سوال بمانند و بدین شکل جایگاه علمی ایشان لطمه بخورد. در صورتی که چنین نمیشد و مسالهای نبود که نزد ایشان مطرح شود و بیپاسخ بماند.
همچنین استناد پاسخهای ایشان به قرآن کریم از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. مسلما نزد شیعیان قول امام معصوم مستند است. اما ایشان خود به قرآن استناد میکنند. این مطلب دو درس را میتواند برای ما داشته باشد. یکی اینکه قرآن کتابی است که همیشه و همواره میتواند برای مسلمانان حجت نهایی و فصل الخطاب باشد. مسلمانان میتوانند همیشه و هر جا در تشخیص ثواب از باطل از آن مدد گیرند.
نکته دیگر این است که ایشان و بیتی که ایشان منتسب به آنند مفسران واقعی قرآنند. قرآن به تبیین نیاز دارد. خداوند عرب جاهلی را به برکت قرآن و به واسطه آن یگانه تاریخ که آفرینش خاک پای اوست، نبی مکرم اسلام (برجان پاکش هزاران آفرین) هدایت کرد و عزت بخشید؛ اما پس از وفات پیامبرص این متن مقدس را بدون مفسر وا ننهاد تا از آن تفاسیر عجیب و بیربط خوارجیان فهمیده نشود. تفسیر متن نیازمند عقلانیت متناسب با متن است.
متن ابتدایی و ساده را همگان میفهمند و قادر به تفسیر آنند، اما هر عقلی را توانایی تفسیر و فهم متن عمیق و دارای بطن نیست. این مطلب در مورد تمام متون چه مقدس و چه غیر مقدس، چه علمی، چه ادبی و... صادق است. مثلا در ادبیات فهم بسیاری از اشعار تنها نیاز مند مسلط بودن به زبان فارسی است. اما کمند تعداد افرادی که حتی بتوانند متن اشعار حافظ را صحیح بخوانند چه برسد به فهم و تفسیر آن.
بنابراین قرآن نیز که جمع تمام عقول بشری توانای ذکر آیهای مانند آیات آن نیست، نیازمند مفسر خود است. و مفسران راستین آن از دل خاندان رسالتاند، آنان که آشنایان راستینن، عقلانیت حاکم بر وحی هستند. اشارات امام رضاع در پاسخ های خود به قرآن گویای این جنبه از رابطه ایشان با قرآن نیز هست؛ بدین معنا که علیبن موسی الرضاع بیانگر معنای وحی و واسطه کلام مقدس و مخاطب عام و خاص آن است.
وقتی که به خاک خراسان می رسی در دلت شور زیارت به پا می شود و بی صبرانه مشتاق دیدن بارگاهی می شوی که دل همه مشتاقان به آن سمت راه دارد و حتی ثانیه ای را غنیمت می شماری و گاهی حتی قبل از اینکه بار سفر را به زمین بگذاری می خواهی خستگی سفر را با زیارت مرقد مطهر و مزار باعظمت حضرت علی بن موسی الرضا(ع ) از تن به در کنی و باشکوه گنبد طلایی و گلدسته های رفیع حرم همراه همه زائران همکلام شوی و هر لحظه بگویی .
« اللهم صل علی علی بن موسی الرضا(ع ) »
با اولین لحظه حضور در حرم دلشوره ای به دلت می افتد که زیارت امام رضا(ع ) همیشه زود می گذرد و تو در همان لحظه نخست به جای آنکه سفره دلت را باز کنی قول زیارت آینده را می گیری و می خواهی بدانی که ایا دوباره زیارت یار نصیبت می شود
هر لحظه ذکر پروردگار می گویی و صلوات می فرستی و آنگاه است که گفت وگوی رسمی با امام غریب را آغاز می کنی و از دلتنگی ها وآلام و رنج ها و حتی بیماریها و مشکلات می گویی و از او می خواهی که به درگاه پروردگار شفیع شود چرا که می دانی جایگاه او نزد خدا همانند بقیه ائمه معصومین رفیع است و دعایش مستجاب ...
گفتم غریب نه غیر ممکن است آدمها مشکلات و دردهای خود را برای غریبه بگویند! تو در دل همه جای داری و به همین دلیل است که کوچکترین خواسته های دل خود را هم برای تو می گویند آنگاه است که تو هم از او می خواهی تو را دریابد و غریبانه از درگاهش نراند و لذا او را به آدم و خاتم قسم می دهی نام مادرش زهرا(س ) را می بری و به جگرگوشه اش جواد(ع ) می خوانی که یا مولای اتیتک زائرا و افدا عائذا و... فکن لی شافعا الی الله یوم فقری و فاقتی فلک عندالله مقام محمود و انت عنده وجیه و...
ای سرورم ای آقایم به عزم زیارتت به درگاهت وارد شدم و پناه آوردم شما نیز برای ما دعا کنید که یقین داریم دعای شما نزد پروردگار مقبول است .
شب مشهد سرد و غریب است و گنبد منورت از دوردست ها غربت را از یاد همه زائران که حتی از عراق و عربستان و کویت و بحرین و همه شهرهای ایران آمده اند می برد.
باران رحمت می بارد و هوای پائیزی سرما را در هوا متراکم می سازد اما دل زائران به شوق زیارت سرشار از گرماست چرا که گرمای وجودت در دل مشتاقانت جای دارد و انگار در خانه خود هستند. اینجا کسی احساس غربت و تنهایی نمی کند ای آقای من ! مرا نیز به عنوان زائرت بپذیر چرا که سخن فرزندت جواد(ع ) را آویزه گوش خود دارم که گفته است : کسی که با معرفت قبر پدرم امام رضا(ع ) را در طوس زیارت کند بهشت را برای خود تضمین کرده است و معرفتی بالاتر از آن نیست که در کنار مزار امام رضا(ع ) شیعیانش بارها و بارها از خدا می خواهند « اللهم طهرنی و طهر قلبی » و چه چیزی باارزش تر از پاکی و پاکی دل که خدا برای همین پاکی ضمانت بهشت را قرار داده است .
ای آقای من سلام تو از هر آشنایی به ما نزدیکتری پس ما را دریاب و در کنار بارگاهت بپذیر و با هدایت خود ما را در دنیا و آخرت رستگار ساز چرا که ما بیمار روی توایم و هیچگاه نمی خواهیم از این بیماری نجات یابیم تو آنی که می دانیم طبیبانه به بالین ما می آیی !
آقای من گاهی از روی غفلت درهای طلایی مزارت مرا فریب می دهد اما تک تک خشت های خاکی بارگاهت را گواه می گیرم که آن خشت ها نیز همچون خاک بقیع و کربلا طوطیای چشمان من است و این غربت جغرافیایی اثری در قربت معنوی مرقد شریف نبوی و خاک مزار مادرت زهرا(س ) ندارد.
ای بزرگوار ای بزرگ زاده آگاهی من از مقام رفیع تو محدود است ; اما هنگامی که همچون زائری سبکبار از نیشابور گذشتم فهمیدم که شما با تحمل چه سختی ها و مشقت هایی چه تهدیدها و اهانت هایی از مدینه النبی و مسجدالحرام فاصله گرفتید و به ناچار به ولایتعهدی طاغوتی چون مامون خلیفه پلید عباسی رضایت دادید آگاهم که دشت های پی درپی و صحراهای خشک و بی آب را همراه دو دژخیم فرستاده مامون طی نمودید و از مدینه به بصره و از بصره به ایران آمده اید.
ای عبد صالح خدا! می دانم که شما را به بصره بردند تا به طرفداران حکومت در بصره بگویند که حاکمیت مطلق همچنان در دست حاکم عباسی است در حالیکه شما بر دلهای مردم حکومت می کردید و حتی هنگامی که به اهواز رسیدید و گرمای هوای اهواز سبب بیماری شما شد مجبور شدید چند روزی را به استراحت بپردازید ولی هنگامی که اطبای آن روز اهواز که مشهور خاص و عام بودند از علم طبابت شما مبهوت شدند دریافتند که شما به مخزن اسرار علوم ارتباط دارید و همین مساله سبب شد دژخیمان همراه موضوع را به خلیفه گزارش کنند. خلیفه ای که شما را به دروغ به ولایتعهدی پیشنهاد کرد تا پایه های حکومت لرزان خود را مستحکم سازد و چند صباحی از فشار سیاسی و اعتراضات مردمی در امان باشد.
ای ولی مومنان ! علت فراخوانده شدن شما به مقر حکومت عباسی در مرو را آن روز که جگر گوشه پاکتان جواد(ع ) هنگام وداع شما در مسجدالحرام زمزمه کرد به یاد دارید آنگاه که گفته بود « دلم نمی خواهد شما از پیش ما بروید چون وداعی که اکنون با خانه خدا کردید به گونه ای است که انگار دگرباره آن را نخواهید دید » .
آن کودک معصوم که بیشتر از هفت ـ هشت سال از عمر شریفش نمی گذشت به خوبی می دانست که ظلم و ستم بنی عباس را حد و حصری نیست ; همچنانکه هارون الرشید پدر بزرگوار شما حضرت موسی بن جعفر را سالها در زندانهای بصره و بغداد زندانی کرد و در نهایت او را به شهادت رساند.
آن سالها نه تنها سادات و علویان و در کل شیعیان ; که حتی سایر افراد و مذاهب متوجه دروغ عباسیان شده بودند که به نام علویان و خونخواهی حسین (ع ) حکومت را از بنی امیه گرفتند و به نام خود سند زدند. اما از هر گوشه ای از بلاد اسلام خصوصا خراسان و طبرستان سیستان و بصره و... فریادهای اعتراض بلند شده بود و در آن مقطع که مامون تازه از مرگ پدر و اعتراض امین ـ برادر خود ـ فارغ شده بود می خواست آرامشی در حکومت خود پدید آورد و سکه ای نو ضرب کند که نام فرزندان علی (ع ) و زهرا(س ) را هم داشته باشد و این شد که علیرغم مخالفت شما با تهدید به مرگ شما را به خراسان فراخواند.
ای وارث محمد(ص ) و ای وارث امیر مومنان علی (ع )! ما که می دانیم همانند اجداد طاهرین خود شما را باکی از شهادت در راه خدا نبود; اما فرزند خردسال شما جواد هنوز برای مواجهه با توطئه ها و طعن دشمنان بسیار خردسال بود و اگر نبود امامت شیعیان لحظه ای از مخالفت و جهاد در مقابل فرعونی همچون مامون کوتاهی نمی کردید.
چه می توانید بکنید در حالیکه آن دوران حتی نام نهادن فرزندان ذکور به نام علی ممنوع بود و عجیب اینکه شما هم به نام جدتان علی (ع ) خوانده شده بودید و در تیررس حقد و کینه حاکمان جبار بودید اما چه می توانید انجام دهید جز دعوتی که قبل از حرکت هم به نزدیکان خود گفته بودید بازگشتی در آن نیست و پس از من جواد(ع ) امام شما خواهد بود.
آن زمانی که مامون برای فراخوان شما تصمیم گرفت می خواست شما را از پیروان و شیعیان خود در مدینه جدا کند و بر ساز و دهل بکوبد که امام شیعیان راه دنیاپرستی را پیش گرفت و معاونت مرا پذیرفت تا از این طریق گله ای بر جایگاه رفیع معنوی شما گذارد در حالیکه در پس این نیت شوم همانا مراقبت از عملکرد شما و زیر نظرداشتن شما هدف پلیدش بود.
ای وارث خون خدا! شما با پذیرفتن این دعوت البته بر ما هم منت نهادید و راههای درست را برای ما آشکار ساختید و چه بسا حضور شما در ایران سبب شده است که این سرزمین سرزمین شیعه لقب بگیرد و بسیاری از امام زادگان دیگر هم راهی این دیار شوند که بارگاه مطهر مزار آنها نیز امروز محفل عاشقان و شیعیان عالم شده است که بارگاه مطهر حضرت معصومه این و احمد بن موسی ـ شاهچراغ (ع ) نیز یکی از این بارگاههای مقدس محسوب می شود.
این جرقه آن روزی در سرزمین ایران زده شد که شما در نیشابور در جمع هزاران تن از اندیشمندان و دانشمندان فرق مختلف آن روز خراسان با بیان حدیث قدسی سلسله الذهب راه شیعیان را در مسیر راه رسول اسلام (ص ) به سمت پروردگار معرفی کردید. از همان زمان همه دانستند که ذکر شما چیزی جز ذکر پروردگار و وحدانیت او نیست .
در همین حال و هواست که همراه زائران از هر دری به سوی ضریح مقدس می نگرم و به رواق دارالولایه که می رسم موضوع ولایتعهدی به خاطرم می آید که چه زجرها کشیدید تا با سردمداران ظلم و فساد همراه نشوید به همین دلیل هم برای پذیرش مسئولیت ولایتعهدی شرط گذاشتید که در هیچ کار سیاسی و امر و نهی حکومتی و عزل و نصب ها دخالتی نکنید به امر قضاوت و داوری نپردازید هیچ سنتی را جابجا نکنید. زیرا هرگونه دخالتی خود تایید حکومت محسوب می شد که شما از آن بیزار بودید.
اما در مقابل چاره ای نداشتید که به مخالفان خود هم بگوئید که تنها اهل عبادت و تهجد نیستید که اهل علم و عمل و مرد سیاست هم هستید همچنانکه جد شما نبی مکرم اسلام (ص ) و علی (ع ) بوده اند. این پاسخی بود به امویان و عباسیان که سالها چنین تبلیغ می کردند که اهل بیت صرفا مقام معنوی دارند و کاری به حکومتداری ندارند!
شما ای آقای ما! می دانستید که مامون چه می خواهد اما خوب می دانستید که چگونه می توانید از پس توطئه های مامون برآیید زیرا اگر این مسئولیت را نمی پذیرفتید توطئه قتل عام شیعیان در دستور کار مامون قرار می گرفت که شما نمی پذیرفتید از دماغ مسلمانی خونی جاری شود.
به صحن دارالاجابه که می رسم همانند صحن های دیگر بارگاه رضوی به نماز می ایستم تا شاید به دلیل خلوص نیت زائران حرم شریف نمازهای من نیز به بالا رود و همانند کسانی نباشم که دعایشان را به آسمان راهی نیست . جایی که انبوهی از زائران ذکر می گویند و قرآن می خوانند و به سمت یک قبله به نماز ایستاده اند.
چه می توانم از خود زمزمه کنم هنگامی که از هر گوشه ای از صحن جامع رضوی و مقابل ایوان معروف به ولیعصر(عج ) زمزمه فرج امام زمان (عج ) به گوش می رسد و در صحن مسجد گوهرشاد نیز طلبه های جوان آنچنان به مباحث علمی مشغول هستند که گویی داستان مواجهه شما را با علمای نصرانی یهودی زرتشتی صائبی بودایی و رومی و... در مجلس معروف مامون را مرور می کنند که هر گروهی که آن روز در سرزمین بزرگ اسلامی ادعای حقانیت داشتند در مقابل شما جمع شده بودند و می دانیم که چگونه شما با استدلال علمی با هر یک براساس مستندات کتاب های مقدس آنها سخن گفتید و آنها را مقهور علم و معرفت خود ساختید. جلسه ای که در ظاهر برای مقابله علمی پیشگامان فلسفی آن روز با شما برپا شده بود افرادی که حتی به اصحاب انکار معروف شده بودند و دقیقا راه مباحثه با آنها را می دانستید که حتی اصحاب انکار که منکر هر فکر و ایده ای غیر از فکر و عقیده خود بودند نه در مقابل شما کم آوردند و بر جامعیت علمی شما مهر تایید زدند.
اگرچه آن روز پاسخ همه شبهات نحله های مختلف را دادید ولی اگر آن سئوالات آن روز بیان نمی شد معلوم نبود فرقه های مختلف آن روز سرزمین بزرگ ایران با چه سفسطه ای اساس کار تبلیغ را در دست خود می گرفتند و مردم را به گمراهی سوق می دادند در حالیکه شما به دانش صحیح وصل بودید و می دانستید حق چیست و حقیقت کدام است
آن دوران مدعیان دروغین فراوان بودند همچنانکه امروز نیز در دنیا ادعاهای دروغ فراوان است اما اگر نبود سنگ بنای درستی که شما و اجداد طاهرین شما و به ویژه امام جعفر صادق (ع ) و موسی کاظم (ع ) نمی گذاشتند امروز پاسخ گفتن به شبهات رنگارنگ یقینا غیرممکن می نمود.
ای آقای من ! از سال 148 هجری قمری که سال تولد شماست ـ که در فردا روزی دیده بر کره ارضی باز کرده اید ـ تا سال 183 که امامت پرشکوه شما آغاز شد و تا سال 201 هجری تا پایان صفر سال 203 هم خون دلهای فراوانی خورده اید اگرچه در ظاهر نام شما بر سکه ها ضرب می شد و حکمرانی زر و زور و تزویر مامون را می دیدید و صبر می کردید. صبری که در نهایت با خوردن انگور آغشته به زهر مامون به اتمام رسید و شما نیز همانند پدران شریف خود به شهادت رسیدید.
تقدیر الهی بر این قرار گرفته بود که شما در خراسان به شهادت برسید همانگونه که حسین (ع ) در کربلا شهید شده بود و رسول گرامی اسلام (ص ) پیشتر از آنکه شما متولد شوید خبرش را داده بود که « جگر گوشه ام پاره تنم در سرزمین خراسان مدفون خواهد شد هیچ مومنی او را زیارت نمی کند مگر آنکه خداوند بهشت را بر او واجب گرداند و بدنش را به آتش جهنم حرام نماید » .
این سخن نیز همانند حدیث سلسله الذهب از همه ائمه معصومین پس از پیامبر اکرم (ص ) نقل شد که زیارت قبر علی ابن موسی الرضا(ع ) اگر با توجه باشد شست وشودهنده گناهان است و از امام موسی بن جعفر(ع ) پدر امام رضا(ع ) هم تکرار شد که : « هر کس قبر فرزندم علی (ع ) را زیارت کند خداوند ثواب هفتاد حج مقبول را برای او مرحمت نماید » .
و در نهایت اینکه از خود امام رضا(ع ) هم روایت شده : « هر که مرا زیارت کند من در سه جا به دیدن او می آیم : اول وقتی نامه های اعمال را تحویل می دهند دوم هنگامی که از صراط می گذرند و سوم موقع ارزشیابی اعمال در روز قیامت » .
در چنین شرایطی است که حق داریم همانند همه زائران حرم مطهر امام رضا(ع ) حتی خوردن آب در سقاخانه حضرت را به نیت شفای جسم و روح بنوشیم و جای جای حرم شریف رضوی را پله های صعود به مقام شریف قرب الهی صالحان و نیکان قرار دهیم . جایی که در دعاهای خود نیز همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم را می خوانیم و پروردگار عالم را به ابراهیم خلیل الله و اسماعیل ذبیح الله و موسی کلیم الله و عیسی روح الله و محمد رسول الله قسم می دهیم که یا الهی و سیدی و مولایی طهرنی و طهر لی قلبی و... که ما را پاک نگهدار و پاک بمیران .
وقتی که قدم به خاک خراسان می گذاری در دلت شور زیارت به پا می شود و بی صبرانه مشتاق دیدن بارگاهی می شوی که دل همه مشتاقان به آن راه دارد و حتی ثانیه ها برای حضور در صحن امام رضا(ع ) تعیین کننده می شوند
آی آقای ما گاهی تو را امام غریب می خوانیم اما غیرممکن است آدمها مشکلات و دردها و حتی خواسته های خود را برای غریبه بگویند!
هنگامی که از دشت های وسیع نیشابور می گذشتم فهمیدم که شما برای حرکت از مدینه تا رسیدن به بصره و اهواز و کویرهای ایران و تا رسیدن به مرو چه سختی ها مشقت ها و تهدیدهایی را تحمل کرده اید که در جایی از تاریخ تاریک حکومت های سلطه گر ذکر نشده است حاکمان پلیدی که شما را با تهدید از مدینه به سناباد کشاندند
تقدیر الهی بر این قرار گرفت که شما در خراسان به شهادت برسید و شیعیانت زیارت مزار مطهرت را شفای جسم و روح خود و خاک مزارت را توتیای چشمان خود قرار دهند
تو در سرزمین طوس از هر آشنایی به ما نزدیکتری پس ما را دریاب و در کنار بارگاهت بپذیر و با راهنمایی خود در دنیا و آخرت همراه ما باش
ای بندگان خدا شما را به ترس از خدا سفارش می کنم و شما را از منافقان می ترسانم . زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند خطاکار و به خطاکاری تشویق کننده اند به رنگ های گوناگون ظاهر می شوند از ترفندهای گوناگون استفاده می کنند برای شکستن شما از هر پناهگاهی استفاده می کنند و در هر کمینگاهی به شکار شما می نشینند. قلب هایشان بیمار و ظاهرشان آراسته است در پنهانی راه می روند و از بیراهه حرکت می کنند.
وصفشان دارو و گفتارشان درمان اما کردارشان دردی است بی درمان بر رفاه و آسایش مردم حسد می ورزند و بر بلا و گرفتاری مردم می افزایند و امیدواران را ناامید می کنند.
آنها در هر راهی کشته ای و در هر دلی راهی و بر هر اندوهی اشکها می ریزند مدح و ستایش را به یکدیگر قرض می دهند و انتظار پاداش می کشند اگر چیزی را بخواهند اصرار می کنند و اگر ملامت شوند پرده دری می کنند و اگر داوری کنند اسراف می ورزند.
آنها برای هر حق باطلی و برابر هر دلیل شبهه ای و برای هر زنده ای قاتلی و برای هر دری کلیدی و برای هر شبی چراغی تهیه کرده اند.
بااظهار یاس می خواهند به مطامع خویش برسند و بازار خود را گرم سازند و کالای خود را بفروشند سخن می گویند اما به اشتباه و تردید می اندازند وصف می کنند اما فریب می دهند در آغاز راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست می کشانند آنها یاوران شیطان و زبانه های آتش جهنم می باشند :
« آنان پیروان شیطانند و بدانید که پیروان شیطان زیانکارانند » (نهج البلاغه خطبه 194 )
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.
سرچشمه دانش
حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره میگوید: «هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد». بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والامقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) «عالمه غیر معلمه» بوده است.
مظهر فضایل
حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد. امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: «آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»
مقام علمی حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.
فضیلت زیارت
دعا و زیارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهایی، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زیارت، جامی است زلال از معنویت ناب درکام عطشناک زندگی؛ و زیارت حرم معصومه (س)، بارقه امیدی در فضای غبارآلود زمانه، فریاد روح مهجور در هنگامه غفلت و بی خبری، و نسیمی فرحناک و برخاسته از باغستان های بهشت است. زیارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس می دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نومیدی باز می دارد و به تلاش بیشتر دعوت می کند. زیارت مزار با صفای کریمه اهل بیت (س)، سبب می شود که زائر حرم، خود را نیازمند پروردگار ببیند، در برابر او خضوع کند، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامی بدبختی ها و سیه روزی هاست- فرو آید و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالمیان قرار دهد. بر همین اساس است که برای زیارت آن حضرت، پاداش بسیار بزرگی وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در این باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: «هر کس عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست».
برگزیدن شهر قم
پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسید، بیمار شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت به قم برود. یکی از نویسندگان در این باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزید، می نویسد: «بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ، روی ملهم و آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتی که بعدها برای این سرزمین پیش می آید - محوریتی که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود - بدین دیار روی آورد. این جریان به خوبی روشن می کند که آن بانوی الهی، به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته و خود را با شتاب بدین سر زمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزی کرده است.
زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایات
درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه (س) روایات فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده است. از جمله، هنگامی که یکی از محدثان برجسته قم، به نام «سعد بن سعد» به محضر مقدس امام رضا (س) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: «ای سعد! از ما در نزد شما قبری است». سعد می گوید: فدایت شوم! آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (س) را می فرمایید؟ می فرماید: «آری، هر کس او را زیارت کند، در حالی که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.»
پیشوای جهان تشیع امام جعفر صادق (س) نیز در این باره می فرماید: «هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب گردد». و در حدیث دیگری آمده است: «زیارت او، هم سنگ بهشت است».
زیارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع)
یکی از ویژگیهای حضرت معصومه (س)، ورود زیارتنامه ای از سوی معصومان (س) درباره ایشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت مأثور دارد. بانوان برجسته ای چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خدیجه بنت خویلد، فاطمه ام البنین، زینب کبری، حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی در مقام بلند و جایگاه رفیع آن ها نیست. هیچ کدام زیارت مأثور از سوی معصومان (س) ندارند و این نشان دهنده مقام والای این بانوی گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت (س) به ویژه بانوان، این مقام بزرگ و عالی را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حیا باشند. تنها در این صورت است که روح باعظمت این بانوی بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.
امام رضا (ع) و لقب «معصومه»
حضرت فاطمه معصومه (س) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل «معصومه» نامیدن این بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلی یافته است. بر اساس پاره ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، علامه مجلسی (ع) در اینباره میگوید: امام رضا (ع) در جایی فرمود: «هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است».
کریمه اهل بیت
حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه، به لقب «کریمه اهل بیت» یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص یافته است. بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، این لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در این رؤیا، امام صادق (ع) به آیت الله نجفی که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کریمه اهل بیت.
القاب حضرت معصومه (س)
به طور کلی، سه زیارت نامه برای حضرت معصومه (س) ذکر شده که یکی از آن ها مشهور و دو تای دیگر غیر مشهور است. اسامی و لقب هایی که برای حضرت معصومه (س) در دو زیارت نامه غیر مشهور ذکر شده؛ به قرار ذیل است: طاهره (پاکیزه)، حمیده (ستوده)؛ بِرّه (نیکوکار)؛ رشیده (حد یافته)؛ تقّیه (پرهیزگار)؛ رضّیه (خشنود از خدا)؛ مرضیّه (مورد رضایت خدا)؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو)؛ سیده رضیّه مرضّیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)؛ سیدةُ نساء العالمین (سرور زنان عالم). هم چنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه (س) عنوان شده است.
شفاعت حضرت معصومه (س)
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم، از آن به «مقام محمود» تعبیر شده است. همین طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام، شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهالی محشر را فرا گیرد. این دو بانوی عالی قدر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پیک وحی طاقه ابریشمی از سوی پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهریه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد»، این حدیث از طریق اهل سنت نیز نقل شده است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگی شفاعت، هیج بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه (س) نمی رسد. بر همین اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: «با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند».
سرّ قداست قم
در احادیث فراوانی به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بیت (ع) معرفی و خاک آن را، پاک و پاکیزه تعبیر کرده است. همچنین ایشان در ضمن حدیث مشهوری که درباره قداست قم به گروهی از اهالی ری بیان کردند، فرمودند: «بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت، او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند». او می گوید: من این حدیث را هنگامی از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) هنوز دیده به جهان نگشوده بود. این حدیث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمی دارد و روشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت این شهر که در روایات آمده، از ریحانه پیامبر، کریمه اهل بیت (س)، مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه می گیرد که در این سرزمین دیده از جهان فرو می بندد و گرد و خاک این سرزمین را، توتیای دیدگان حور و ملایک می کند.
محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم
مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره ای تابان از دامان نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترین عواطف انباشته شده و در سودای دلش را بر او نثار کند. بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (ع) نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: «من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم». این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر- برادری سرچشمه می گیرد.
سرآمد بانوان
فاطمه معصومه (س) از جهت شخصیت فردی و کمالات روحی، در بین فرزندان موسی بن جعفر (ع) بعد از برادرش، علی بن موسی الرضا (ع) در والاترین رتبه جای دارد. این درحالی است که بنا بر مستندات رجالی، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بین این همه بانوی گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شیخ عباس قمی آنگاه که از دختران موسی بن جعفر (ع) سخن می گوید، درباره فاطمه معصومه (س) می نویسد: «بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آن ها، سیده جلیله معظمه، فاطمه بنت امام موسی (ع) معروف به حضرت معصومه است.
فضیلت بی نظیر
شیخ محمد تقی تُستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (ع)، غیر از امام رضا (ع) بی نظیر دانسته است. ایشان در این زمینه چنین می نویسند: «در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا (ع) کسی هم شأن حضرت معصومه (س) نیست». بی گمان این گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) بر برداشت هایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.
بوی وصال
بی شک اهل بیت پیامبر (ص) چهره های پرفروغی به جهانیان عرضه کرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضایل می درخشد. درخشان ترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت، فاطمه فرزند پاکیزه موسی بن جعفر (ع) است؛ بانویی که سالهاست تشنگان معرفت از حریمش، زلال ایمان می نوشند و عارفان با گذر بر زندگی فرزانه اش و درک لحظه های آسمانی شدنش، درهای عروج را به روی خود می گشایند و بوی وصال را در گستره زمین منتشر می سازند.