اشاره: حضرت آیتا... خامنهای در مناسبتهای گوناگون، بیانات دلنشین و آموزندهای درباره لیالی پربرکت قدر داشتهاند. در ذیل، گزیدهای از بیانات معظم له را تقدیم میکنیم.
ما معتقدیم (و این جزء بدیهیات اسلام، بلکه بدیهیات همه ادیان است) که انسان، فقط در سایه ارتباط و اتصال با حق تعالی است که میتواند به تکامل و تعالی دست پیدا کند. البته فرصت ماه رمضان، یک فرصت استثنایی است. این، چیز کمی نیست که خدای متعال در قرآن بفرماید: “لیله`القدر خیر من الف شهر”. یک شب، از هزار ماه بهتر و با فضیلتتر و در پیشرفت انسان موثرتر، در ماه رمضان است. این، چیز کمی نیست که رسول اکرم (صلیا...علیهوآله) این ماه را ماه ضیافت الهی به حساب بیاورند. مگر ممکن است که انسان وارد سفره کریم بشود و از آنجا، محروم خارج بشود؟ مگر وارد نشوی. آن کسانی که وارد سفره غفران و رضوان و ضیافت الهی در این ماه نشوند، البته بیبهره خواهند ماند و واقعا این محرومیت به معنای حقیقی است. “ان الشقی من حرم غفرانا... فی هذا الشهر العظیم”. محروم واقعی، آن کسی است که نتواند در ماه رمضان، غفران الهی را به دست بیاورد.(1)
لیله`القدر شب ولایت است
لیله`القدر، شب ولایت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائکه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بیت(علیهمالسلام) است.
لیله`القدری که در این ماه رمضان است و قرآن صریحا میفرماید: “ لیله`القدر خیر من الف شهر”؛ یک شب، بهتر است از هزار سی روز (هزار ماه)، بسیار مهم است. چرا این قدر فضیلت را به یک شب دادند؟ زیرا برکات الهی در این شب زیاد است؛ نزول ملائکه در این شب زیاد است؛ این شب، سلام است؛ “سلام هی حتی مطلعالفجر”؛ از اول تا آخر این شب، لحظاتش سلام الهی است.” “سلام قولا من رب رحیم.” رحمت و فضل الهی است که بر بندگان خدا نازل میشود. هم شب قرآن و هم شب عترت است. لذا سوره مبارکه قدر هم، سوره ولایت است. شب قدر، خیلی ارزش دارد. همه ماه رمضان، شبها و روزهایش ارزش والا دارد؛ البته لیله`القدر نسبت به روزها و شبهای ماه رمضان، خیلی فاخرتر است؛ اما شبها و روزهای ماه رمضان، نسبت به روزها و شبهای بقیه سال، خیلی فاخرتر است. باید قدر بدانید. در این روزها و در این شبها، همه بر سر سفرهانعام الهی حاضرید. استفاده کنید.(2)
در ماه رمضان... (در همه روزها و شبها) دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدس لیله`القدر آماده شوید؛ که “لیله`القدر خیر من الف شهر؛ تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.” شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل میکنند؛ دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منور میکنند. شب سلم و سلامت معنوی (سلام هی حتی مطلع الفجر) شب سلامت دلها و جانها، شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادی و بیماریهای عمومی و اجتماعی؛ که امروز متاسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر بشوید.(3)
شب قدر، شب سلامت از بیماریهاست
شب قدر، شب شفای بیماریهای اخلاقی، معنوی، مادی و بیماریهای عمومی و اجتماعی است که امروز متاسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است!
امروز که خدای متعال اجازه داده است که شما زاری، تضرع و گریه کنید، دست ارادت به سوی او دراز کنید، اظهار محبت کنید، اشک صفا و محبت را از دل گرم خودتان به چشمهای خودتان جاری کنید. این فرصت را مغتنم بشمارید؛ والا روزی هست که خدای متعال به مجرمین بفرماید: “ لاتجروا الیوم”، بروید، زاری و تضرع نکنید، فایدهای ندارد “انکم منا لاتنصرون”. این فرصت، فرصت زندگی و حیات است که برای بازگشت به خدا در اختیار من و شماست؛ و بهترین فرصتها ایامی از سال است که از جمله آنها ماه مبارک رمضان است و در میان ماه مبارک رمضان، شب قدر! شب قدر هم در میان این سه شب است. طبق روایتی که مرحوم محدث قمی نقل میکند، سوال کردند که کدام یک از این سه شب (یا آن دو شب بیستویکم و بیستوسوم) شب قدر است؛ در جواب فرمودند: چهقدر آسان است که انسان، دو شب (یا سه شب) را ملاحظه شب قدر بکند؛ چه اهمیتدارد بین سه شب مردد باشد، مگر سه شب چهقدر است؟ کسانی بودهاند که همه ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب میآوردند و اعمال شبقدر را انجام میدادند(!4)
یک جمله کوتاه در باب اهمیت لیله`القدر عرض کنم؛ علاوه بر اینکه از جمله قرآنی “لیله`القدر خیر من الف شهر” میشود فهمید که از نظر ارزشیابی و تقویم الهی، یک شب برابر هزار ماه است، در دعایی که این روزها میخوانیم، برای ماه رمضان چهار خصوصیت ذکر میکند: یکی تفضیل و تعظیم روزها و شبهای این ماه است بر روزها و شبهای ماههای دیگر؛ یکی وجوب روزه در این ماه است؛ یکی نزول قرآن در این ماه است و یکی هم وجود لیله`القدر در این ماه است. یعنی در این دعای ماثور، لیله`القدر را عدل نزول قرآن در ارزشدادن به ماه رمضان مشاهده میکنیم. بنابراین قدر لیله`القدر را باید دانست؛ ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که انشاءا... قلم تقدیر الهی در شبهای قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آنچنان که شایسته مردم مومن و عزیز ماست، رقم بزند.(5)
پینوشتها
1. سخنرانی در دیدار با مسوولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، به مناسبت عید سعید فطر سال 1369 هجری شمسی
2. بیانات در دیدار علما، طلاب و اقشار مختلف مردم شهر قم به مناسبت سالگرد قیام نوزدهم دی
3. بیانات مقام معظم رهبری در جمع بسیجیان به مناسبت هفته بسیج سال 1376
4. بیانات مقام معظم رهبری در خطبه نمازجمعه تهران 26/10/1376
5. بیانات در نمازجمعه تهران 28/8/1386
سه نفر به نام ابوجهل، اخش و ابوسفیان از متعصبان مشرک، تصمیم گرفتند بی آنکه دیگری بفهمد، شبانگاه در پناه تاریکی و مخفیانه به کنار دیوار منزل پیامبر(ص) بروند و آیات قرآن را بشنوند.
هر سه نفر، آیات را جداگانه شنیدند و در راه به همدیگر برخورد کردند و خودشان را سرزنش کردند که چرا جذب استماع قرآن شدند، پس پیمان بستند که دیگر این کار را تکرار نکنند.
اما شب بعد، جاذبه قرآن آنها را وادار کرد که در اطراف خانه پیامبر، وقتی حضرتش قرآن می خواند، گوش فرا دهند. دوباره در برگشت به هم رسیدند و خودشان را سرزنش کردند که چرا این پیمان را شکستند و جذب قرآن شدند.
روز که شد، اخش عصا به دست، به منزل ابوسفیان رفت و سپس به منزل ابوجهل رفت و درباره قرآن با هم صحبت کردند، تا مبادا آنها دست از جاهلیت بردارند.
ابوجهل که بیشتر از آن دو به مرام جاهلیت و تکبر و ریاست دنیا متعصب بود، گفت: سوگند می خوریم که به محمد ایمان نیاوریم (اگرچه قرآنش انسان را جذب کند) 1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-سیره ابن هشام، ج1، ص337
>/>/font>
حضرت علی (ع ) فرمود :
ای بندگان خدا بدانید که تقوا پناهگاهی محکم و استوار است و بدکاری و گناه حصاری ذلت آور است ... آگاه باشید که با پرهیزکاری می توان زهر گناهان رااز بین برد.
اهل تقوا از اعمال اندک خویش راضی نیستند و کارهای زیاد خود را بسیار نمی بینند و نفس خود را به بدی متهم می سازند و از کردار خود ترسناکند.
پرهیزکاران در دنیا اهل فضایلند گفتارشان راست و لباسشان متوسط و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است .
تقوای الهی را درباره بندگان خدا و شهرها رعایت کنید زیرا حتی از ساختمانها و حیوانات از شما سئوال خواهد شد.
هیچ کرامت و بزرگواری عزیزتر از تقوا نیست .
کسی که بی نیازی بدون مال او را خرسند خواهد کرد باید تقوای الهی را در پیش گیرد.
تقوا سوق دهنده به سوی هر خیر و خوبی است .
آن که درختان تقوا بنشاند میوه های هدایت بچیند.
تقوا و ورع اساس و محتوای ایمان است و آن دو از کارهای دل است .
خیر دنیا و آخرت در دو خصلت است : بی نیازی و پرهیزکاری .
سخاوتمندان سروران دنیا و پرهیزکاران سروران آخرتند.
برگرفته از کتاب مالکیت خصوصی در اسلام تالیف مرحوم آیت الله میرزاعلی احمدی میانجی
فاطمه زهرا(س ) : رسول خدا(ص ) قسمتی از فدک را به دختر خود فاطمه (س ) بخشید.
بی مناسبت نیست در اینجا اشاره ای کوتاه به مساله فدک داشته باشیم :
الف ـ « فدک » دهی بود یهودی نشین که در اطراف مدینه نزدیکی خیبر واقع شده بود ساکنین فدک شنیدند که رسول الله (ص ) خیبر را محاصره کرده است به انتظار نشستند که عاقبت کار اهل خیبر چه خواهد شد (حتی فرستادگان آن حضرت را رد کردند) ولی پس از اینکه خیبر سقوط کرد (و دو قلعه از قلاع خیبر مصالحه کردند و خون خود و فرزندانشان را حفظ نمودند) اهل فدک حضور رسول خدا رسیدند و به ایشان پیشنهاد صلح کردند به این ترتیب که نصف زمین های فدک (بنا به گفته اکثر مورخین ) مال رسول الله باشد و آنها به آیین یهودی باقی مانده خون و عرض و مالشان محفوظ بماند و آنگاه پیامبر زمین های سهم المصالحه را به عنوان مزارعه در دست یهود باقی گذاشتند1.
ب ـ همان طوری که قبلا ذکر شد از اموال فی (یعنی زمین های آباد و باغ ها و مزارع ) به علی (ع ) و بنی هاشم داده نشد چون اگر چنین چیزی بود مورخین و سیره نویسان و محدثین ضبط می کردند فقط « ذی العشیره » را از زمین های ینبع ذکر کرده اند و آن هم ظاهرا از موات بوده است 2 و در نتیجه به امیرالمومنین (ع ) و امام حسن و امام حسین و فاطمه (ص ) و رجال دیگر بنی هاشم مانند عباس و فرزندان عباس و عقیل و جعفر سهمی نرسیده است و علی الظاهر رسول خدا در موارد مالی دیگران را بر خود وخاندان و وابستگان خود ترجیح می داد.
لذا چیزی به علی (ع ) و خانواده اش و بنی هاشم داده نشد تا آیه شریفه نازل گشته و به امر خدا فدک را به فاطمه (س ) بخشیده و وسیله معاش آنان وضعفای بنی هاشم را فراهم ساخت در حقیقت خدا فدک را به فاطمه (س ) داده است والا رسول خدا(ص ) به اهل بیت خود از فی و غنائم چیزی نمی داد.
ج ـ فدک مطابق مدارک گذشته جز فی بوده است 3.
د ـ مدارکی در دست داریم دال بر اینکه فدک در زمان رسول خدا(ص ) در تصرف فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بوده است و اجمال آنها این است :
1 ـ امیرالمومنین (ع ) در نامه ای که به عثمان بن حنیف (و در بعضی از کتاب ها به سهل بن حنیف ) نوشته است صریحا می فرماید : « بلی کانت باید ینا فدک » 4
2 ـ در روایاتی که در تفسیر آیه مبارکه « و آت ذا القربی حقه » وارد شده است جملاتی دیده می شود که دال بر این است که فدک را رسول خدا(ص ) تحویل داد و اقباض نمود : مانند « فاعطاها فدک » همان طوری که آیه مبارکه : « وآت ذالقربی » نیز ظهور در اعطای خارجی دارد نه فقط تملیک لفظی (روایات بعدا ذکر خواهد شد).
3 ـ در روایت عثمان بن عیسی و حماد بن عثمان از امام صادق (ع ) نقل شده (در داستان احتجاج امیرالمومنین (ع ) در موضوع فدک ) « ان امیرالمومنین (ع ) قال لابی بکر... فاذا کان فی یدی شی فادعی فیه المسلمون تسالنی البینه علی ما فی یدی و قد ملکته فی حیاه رسول الله (ص ).5
4 ـ در روایت نمیربن حسان که در جواهر العقدین نقل کرده جمله چنین است : « ان ابابکر انتزع من فاطمه فدک » که دلالت می کند بر اینکه فدک در دست آن حضرت بوده و ابوبکر از دست او گرفته است 6.
5 ـ شاهد خواستن از حضرت فاطمه (س ) دلیل بر این است که فدک دردست آن حضرت بوده است زیرا اگر قبض نشده بود هبه محقق نمی گشت و مالکیت حاصل نمی گردید پس هبه باطل بوده واحتیاج به مطالبه شاهد نیست 7.
6 ـ در اخبار دیگری غیر از روایت حماد بن عثمان و عثمان بن عیسی نیز وارد است که ائمه اهل بیت (ع ) تصریح کرده اند بر اینکه فدک در تصرف حضرت زهرا(س ) بوده است .
مثلا : شیخ کلینی 8 در روایتی از ابوالحسن موسی (بن جعفر)(ع ) نقل کرده است که به مهدی عباسی فرمودند : « فاوحی الله الیه ـ یعنی النبی (ص ) ـ ان ادفع فدک الی فاطمه (ع ) فدعاها رسول الله ... فلم یزل و کلاوها فیها حیاه رسول الله (ص )
و در بحار 9 به نقل از عیون از امام رضا(ع ) نقل شده که رسول خدا فرمود : « وقد جعلتها لک لما امرنی الله به فخذیها لک ولولدک » .
و در همان ماخذ10 از امام صادق (ع ) نقل کرده : « لما منع ابوبکر فاطمه (س ) فدکا و اخرج و کیلهالله جعله رسول الله (ص ) لها و وکیلها فیه » 11.
به نقل از اختصاص مفید از امام صادق (ع ) روایت شده که فرمود : « بعث الی وکیل فاطمه واخرجها من فدک » 12.
7 ـ در مصادری که بعدا ذکر خواهد شد آمده است : که عمر فدک را برگردانید یا اینکه عمر بن عبدالعزیز و مامون فدک را برگردانیدند و تعبیر اینکه برگردانید افاده می کند که قبلا در دست آنها بوده و از آنها گرفته شده و دوباره به آنها برگشته و درنتیجه معلوم می شود که فدک بعد از بخشیدن در دست فاطمه (س ) بوده است .
متصرف بودن شرعا دلیل مالکیت خصوصی بودن است پس آن حضرت نیز مانند همه مهاجرین و مانند ابوبکر و عمر مالک شده بوده است .
علاوه بر این ادله قطعیه براهین روشن دیگری وجود دارد که دلالت بر ملک می کند و اینک آن ادله به طور اجمال :
1 ـ حضرت فاطمه (س ) به حکم ادله قطعیه از کتاب و سنت معصومه بوده است و این معصومه گفته است : که « پدرم فدک را به من بخشیده است » قهرا نتیجه ای که از دو مقدمه قطعی حاصل می شود قطعی و یقینی می باشد.
اینکه آن حضرت معصوم بوده است در جای خود مفصلا بیان شده است .
و اما اینکه آن حضرت فرموده است که پدرم فدک را به من بخشیده مدارک متعددی در دست است . 13
2 ـ نصوص وارد است بر اینکه : رسول خدا پس از صلح فدک و بعد از نازل شدن آیه شریفه « و آت ذالقربی حقه » 14 در جهت امتثال امر خدا فدک را به حضرت زهرا(س ) بخشید . 15
3 ـ شهادت جمعی که شهادت دادند به اینکه فدک را رسول خدا(ص ) به فاطمه (ع ) بخشیده است :
الف ـ امیرالمومنین علی (ع )16.
ب ـ شهادت دادن ام ایمن (رسول خدا(ص ) در حق او فرموده است : ام ایمن اهل بهشت است ).17
ج ـ رباح که یکی از آزاد شدگان به دست پیامبر است و شهادت داد بر اینکه رسول خدا فدک را به حضرت فاطمه (ص ) بخشیده . 18
د ـ شهادت دادن اسما بنت عمیس 19.
هـ ـ گواهی دادن ام سلمه . 20
و ـ شهادت دادن امام حسن و امام حسین (ع )21
4 ـ به شهادت بزرگان اهل سنت مانند ابن حجر و قاضی القضاه و صاحب مواقف و شرح مواقف و دیگران که تایید کردند حضرت فاطمه ادعای نحله کرده و امیرالمومنین علیه السلام و ام ایمن بر آن شهادت دادند اگرچه اصل ماجرا را به علت خدشه ناپذیر بودن مدارک تایید نمودند اما در صدد تاویل و توجیه آن برآمدند.
5 ـ علاوه بر اینکه آن حضرت در نزد خلیفه ادعای نحله نموده است و مطابق بعضی از اقوال خلیفه هم قبول کرده و در این رابطه چیزی نوشته ولیکن عمر مانع شده است آن حضرت در برگشت از مسجد خطاب به امیرالمومنین علیه السلام سخنانی ایراد فرموده که باز فدک را نحله نامیده است و فرموده : « یبتزنی نحیله ابی » . 22
به هر حال هشت نفر از معصومین علیهم السلام طبق روایات وارده فدک را ملک خصوصی حضرت فاطمه سلام الله علیها دانسته اند.
1 ـ امیرالمومنین علیه السلام که در جلسه ابابکر شهادت داده و در مقامات دیگر نیز بدان تصریح نموده است مثلا در زمان خلافت عمر پس از اینکه فدک را به امیرالمومنین علیه السلام پس داد و آن حضرت با عباس برای محاکمه پیش عمر آمدند و علی علیه السلام می فرمودند : « ان النبی جعلها لفاطمه فی حیاته » . 23
2 ـ خود فاطمه سلام الله علیها که ادعای نحله نموده است .
3 ـ امام حسن علیه السلام که نزد ابابکر شهادت داده است .
4 ـ امام حسین علیه السلام نیز شهادت داده است .
5 ـ امام باقر علیه السلام که نزول آیه « و آت ذاالقربی » و عطیه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را نقل کرده است .
6 ـ امام صادق علیه السلام نیز نزول آیه مبارکه و نحله رسول خدا را نقل فرموده است .
7 ـ امام موسی بن جعفر علیه السلام بنا به نقل از زمخشری . 24
8 ـ امام رضا علیه السلام نیز نزول آیه مبارکه و نحله رسول خدا را نقل فرموده است .
و از غیر معصومین نیز از صحابه : مرد و زن عده ای شهادت داده اند :
1 ـ رباح بنده آزاد شده رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم .
2 ـ ابن عباس که نزول آیه و نحله را روایت کرده است .
3 ـ ابوسعید خدری که باز نزول آیه و عطیه رسول خدا را روایت کرده است .
4 ـ عطیه عوفی که نزول آیه و بخشش رسول الله را روایت نموده است .
5 ـ ام سلمه ام المومنین که آمد و شهادت داد .
6 ـ ام ایمن (آن زن بهشتی ) که آمد و شهادت داد .
7 ـ اسما بنت عمیس (زن جعفر که بعد از او زن ابوبکر شد) آمد و شهادت داد . 25
8 ـ عمر بن الخطاب خلیفه دوم گرچه به نحله بودن بحسب ظاهر در آغاز اعتراف نکرد ولیکن پس از مرگ ابوبکر « فدک » را به امیرالمومنین علیه السلام برگردانید و بعد عثمان در زمان خلافت خود آن را باز پس گرفته و به مروان بن حکم داد و معاویه در زمان خلافت خود روی خشمی که به مروان کرد از دست او گرفت و بدست عمرو بن عثمان و یزید بن معاویه داد پس در حقیقت عمربن الخطاب نیز به نحله بودن اعتراف داشته که بعد مطابق آن عمل کرده است .
غیر از صحابه نیز جمعی به بخشش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اعتراف نموده و فدک را برگردانیده اند :
1 ـ عمر بن عبدالعزیز اموی که به مقام خلافت رسید سخنانی در مورد « فدک » ایراد نمود و آن را برگردانید . در این مورد به کتاب های زیر مراجعه شود . 26
آنچه که از عمر بن عبدالعزیز نقل شده مختلف است بعضی گفته اند : که سخنانی ایراد کرده و نحله بودن آن را از طرف رسول خدا به فاطمه علیهماالسلام قبول کرده و بعد آن را به اولاد فاطمه علیهم السلام برگردانید . 27
و بعضی دیگر نقل کرده اند که عمر بن عبدالعزیز گفت : « انی رددتها علی ما کانت علیه فی ایام النبی صلی الله علیه و آله و سلم و ابی بکر و عمر و عثمان » 28
ولیکن ابن اثیر 29 عبارتی نقل کرده که این دو نقل مختلف را اصلاح می کند و آشتی می دهد لفظ نقل ابن اثیر این است :
« اعلمهم ـ ای عمر بن عبدالعزیز ـ امر فدک و انه ردها الی ما کانت علیه زمن رسول الله و ابی بکر و عمر و عثمان و علی فولاها اولاد فاطمه بنت رسول الله » این عبارت تحریفاتی را که در تاریخ شده روشن می سازد و معلوم است که در وسط « و ابی بکر.... و عثمان » زیاد شده . در نقل زیر همانطوری که گذشت در زمان رسول الله در دست فاطمه بود و عمر هم برگردانید فقط در زمان ابوبکر و عثمان دست به دست گشته بود.
در بحار 30 به نقل از خصال شیخ صدوق رحمه الله در باب ثلاثه ملاقات امام باقر علیه السلام با عمر بن عبدالعزیز را نقل کرده و اینکه حضرت باقر علیه السلام از عمر خواست که مظلمه آنها را بدهد عمر نیز چنین نوشت :
« بسم الله الرحمن الرحیم . هذا ما رد عمر بن عبدالعزیز ظلامه محمد بن علی فدک » و باز در ص 335 از امالی شیخ طوسی ره نقل کرده که عمر بن عبدالعزیز به عمرو بن حزم نوشت « انظر سته الاف دینا رفرد علیها غله فدک اربعه آلاف دینار فقسمها فی ولد فاطمه .... و کانت فدک للنبی خاصه » .
2 ـ بعد از مرگ عمر بن عبدالعزیز یزید بن عبدالملک « فدک » را از دست اولاد حضرت فاطمه علیهم السلام باز پس گرفته و در دست بنی امیه قرار داد و با سپری شدن زمان بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس سفاح خلیفه نخستین عباسی آن را به اولاد حضرت فاطمه علیهم السلام برگردانید . 31
3 ـ بعد از سفاح که منصور دوانیقی خلیفه دوم عباسی روی کار آمد و بنوالحسن علیه السلام بر علیه او قیام کردند منصور فدک را از اولاد حضرت فاطمه علیه السلام گرفته و در دست بنی عباس قرار داد تا اینکه مهدی فرزند منصور خلیفه شد و فدک را باز پس گردانید32.
4 ـ بعد از مهدی هادی خلیفه مسلمین شد و فدک را از اهل بیت گرفت و تا زمان مامون در دست بنی عباس بود حتی روزی حضرت موسی بن جعفر(ع ) آن را از رشید مطالبه نمود و لیکن مورد قبول واقع نشد و رشید از دادن فدک امتناع ورزید.
وقتی مامون روی کار آمد و جمعی از اولاد امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) پیش مامون حاضر شدند و گفتند که فدک و عوالی مال مادرشان فاطمه بوده است . مامون دویست نفر از علمای حجاز و عراق را احضار و داستان را بیان کرد پس عده ای روایت نزول آیه شریفه : « و آت ذاالقربی حقه » و اعطای رسول خدا(ص ) را نقل کردند و سخن به درازا انجامید و مامون در مجلس دیگر هزار تن از مردم دانشمند و فقیه را احضار نموده و به بحث و گفتگو پرداختند بالاخره به این نتیجه رسید که به « قثم » ابن جعفر حاکم مدینه نوشت :
« انه کان رسول الله (ص ) اعطی ابنته فاطمه فدک و تصدق علیها بها و ان هذا کان امرا ظاهرا معروفا عند آله علیه الصلوه و السلام ثم لم تزل فاطمه تدعی منه بما هی اولی من صدق علیه انه قد رای ردها الی ورثتها و تسلیمها الی ... »
وقتی که مامون این را نوشت شاعر معروف دعبل خزاعی رحمه الله تعالی گفت :
« اصبح وجه الزمان قد ضحکابرد مامون هاشما فدکا » 33
5 ـ در زمان مامون فدک در دست بنی هاشم بود تا زمان معتصم فرا رسید و تصمیم گرفت که فدک را بگیرد و چنین کرد و در دست بنی عباس بود تا زمان واثق که او فدک را برگردانید34.
6 ـ چون زمان متوکل فرا رسید با آن بغض شدیدی که نسبت به امیرالمومنین (ع ) و اهل بیت او داشت فدک را از دست آنان گرفت وقتی 35 مرگ او فرا رسید و منتصر به جای وی نشسته و برخلاف پدر فدک را بازپس داد .
7 ـ پس از منتصر بنی عباس فدک را گرفتند تا زمان مستعین که او بازپس داد . 36
8 ـ فدک تا زمان معتز در دست بنی فاطمه بود و او دستور صادر کرد که از دست آنان گرفته شود و چنین کردند تا زمان معتمد و او بازپس داد37.
9 ـ پس از معتمد دوباره فدک را گرفتند و در دست بنی عباس بود تا زمان معتضد عباسی و او در زمان خلافت خود فدک را برگردانید . 38
10 ـ باز به همان منوال در دست اهل بیت بود تا بالاخره بازپس گرفته شد تا زمان راضی فرا رسید و آن را به اهل بیت برگردانید39.
این بود داستان تاریخی و پرفراز و نشیب یک چند قطعه زمین به نام فدک و این بود احکام و دستورات گوناگونی که در مورد آن صادر شده است .
غرض ما از طرح و ذکر این داستان این بود که مالکیت خصوصی بر زمین اصل مسلمی بوده است فلذا با اعطای رسول خدا(ص ) مهاجرین همگی مالک شدند و آن را وقف کرده و یا فروخته اند و یا به ارث گذاشتند با اینکه در این مدت طولانی درختها و آثارش به وسیله غیر مالکین تغییر و تبدیل یافته بود آنچه که مانده بود فقط خود زمین بود که ثابت بود و ملکیتش هم ثابت بود.
18 ـ ما در کتب تاریخ و حدیث و معاجم به جملاتی برخورد می کنیم که دلالت دارد بر اینکه ائمه (ع ) نیز مانند سایر مسلمانان صاحب زمین و مزرعه بوده اند و مالک بوده و از این حق بهره می بردند40.
حالا به جملات زیر توجه فرمائید :
1 ـ « ابوجعفر(ع ) در نواحی (اطراف ) مدینه کار می کرد » 41.
2 ـ « امام صادق (ع ) در زمین خود کار می کرد . » 42
3 ـ « امام صادق (ع ) در مزرعه خود کار می کرد . » 43
4 ـ « امام صادق (ع ) در باغ خود کار می کرد . » 44
5 ـ « امیرالمومنین (ع ) صدهزار هسته خرما نشانید و همگی آنها روئیده و به ثمر نشست » 45.
6 ـ « ان رجلا اتی جعفرا(ع ) شبیها بالمستنصح له فقال له یا اباعبدالله کیف صرت اتخذت الاموال قطعا متفرقه ولو کانت فی موضع کان ایسر لمونتها و اعظم لمنفعتها فقال ابو عبدالله (ع ) ... » 46
مردی حضور امام صادق (ع ) آمد و از روی خیرخواهی گفت : ای اباعبدالله چطور است اگر اموال شماـ مراد از مال در اینجا مزرعه و باغ است ـ در یک جا متمرکز شود کار آسان تر و مخارج کمتر و نفع اش زیادتر خواهد بود حضرت صادق (ع ) فرمودند...
8 ـ « امیرالمومنین (ع ) بیل می زد و زمین را آباد می کرد و چاله ها را درمی آورد و رسول خدا(ص ) هسته خرما را در دهن مکیده و می نشاند » 47.
9 ـ « رایت ابا الحسن (ع ) یعمل فی ارض له قد استنقعت قدماه فی العرق فقلت جعلت فداک این الرجال فقال یا علی قد عمل بالید من هو خیر منی و من ابی فی ارضه فقلت و من هو
فقال : رسول الله (ص ) و امیرالمومنین (ع ) و آبائی کلهم کانوا قد عملوا بایدیهم » : 48
مردی گوید : امام موسی بن جعفر(ع ) را دیدم که در مزرعه خود شخصا کار می کرد و پاهای آن حضرت در آب فرو رفته بود به نزد او آمدم و عرض کردم فدایت شوم کارگران کجایند که شما شخصا به کشت و کار مشغولید حضرت در جواب فرمود : کسانی که بهتر از من و پدرم بودند خود در زمین هایشان کار می کردند راوی گوید : با تعجب پرسیدم که آنان چه کسانیند حضرت در جواب فرمود : رسول خدا(ص ) و امیرالمومنین و نیاکانم همه با دست های خود کار کردند.
10 ـ « عن مصادف قال : کنت مع ابی عبدالله (ع ) فی ارض له و هم یصرمون فجا سائل فقلت : له یرزقک ... » : 49
مصادف گوید : با امام صادق (ع ) در زمین (باغ ) او بودم در حالی که آنها میوه درختان را می چیدند پس شخصی (سائلی ) آمد و چیزی خواست من گفتم : خدا بدهد...
11 ـ « عن علی بن الحسین (ع ) انه قال لقهرمانه و وجده قد جذ نخلاله من آخر اللیل فقال له : لاتفعل » : 50
امام سجاد(ع ) به مباشر کارهایش فرمود : (این شخص میوه ها را در شب چیده بود) در شب میوه ها را نچینید.
12 ـ « عنابه » (در اطراف مدینه ) محل سکونت امام سجاد(ع ) بود ظاهرا آنجا مزرعه آن حضرت بوده است که هنگام میوه حضرت در آنجا اقامت می فرمود . 51
13 ـ « قراقر » محلی بوده در اطراف مدینه و مزرعه هائی بوده است که ملک فرزندان امام حسین (ع ) بوده است 52.
14 ـ « سایه » در اطراف مدینه جائی بود نخلستان و مزارع و باغ موز و انار و انگور داشت و اصل آن از اولاد علی (ع ) بوده است 53.
15 ـ امام حسن مجتبی دره ای داشته به نام « صدر نخلی » در اطراف مدینه معلوم است که این محل مزرعه و نخلستان بوده است 54.
16 ـ « نقمی » جائی بوده در اطراف مدینه که ملک آل ابی طالب بوده است 55.
17 ـ « خاخ » جائی بوده (در اطراف مدینه ) که در آنجا منازل محمدبن جعفر بن محمد و علی بن موسی الرضا(ع ) و دیگران قرار داشته و مزرعه محمدبن جعفر و امام رضا « حضر » نام داشت 56.
املاک بنی هاشم را نیز عموما آنچه بدست آمده در اینجا درج نمودم زیرا اگر مالک بودن ائمه روشن شود برای اثبات یا تایید مطلب ما بسیار نافع است همانطوری که املاک و زمین های صحابه نیز برای اثبات سیره جاریه مسلمین در زمان رسول الله (ص ) نافع است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی :
1 ـ بعضی از مورخین همه زمین های فدک را مورد مصالحه دانسته اند مرحوم شیخ بزرگوار حاج آغا بزرگ تهرانی در ذریعه ج 16 ص 129 ده جلد کتاب به نام « فدک » ذکر کرده است و از معاصرین نیز مانند مرحوم آیت الله شهید سیدمحمد باقر صدر و موسوی قزوینی کتاب هایی به نام فدک نوشته اند و ابن ابی الحدید در ج 16 در شرح نامه ای که به عثمان بن حنیف نوشته شده و مرحوم علامه مجلسی در بحار ج 8 ط کمپانی و حسن زاده آملی در ذیل شرح خوئی (منهاج البراعه ) و تشیید المطاعن ج 1 ط سنگی هندی و تلخیص الشافی در اطراف فدک بحث مفصلی دارند.
2 ـ قبلا در این مورد صحبت کردیم .
3 در این مورد باز رجوع شود به سیره حلبی ج 3 ص 59 و مغازی واقدی ج 2 ص 706 و فتوح البلدان ص 41 و دلائل الصدق ج 3 ق 1 ص 22 .26
4 ـ رجوع شود به نهج البلاغه نامه شماره 22 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 205
خدای عزوجل می فرماید کسی که جوارح و اندامهای خود را از حرامهای من روزه ندارد چه حاجت که به خاطر من از خوردن و آشامیدن خودداری ورزد.
محمد بن مسلم : امام صادق (ع ) فرمود : هرگاه روزه گرفتی باید گوش و چشم و مو و پوست تو نیز روزه داشته باشند. آن حضرت اعضای دیگری را نیز برشمرد و فرمود : روزی که روزه داری با روزی که روزه نداری یکسان نباشد.
امام سجاد(ع ) در دعای خود به هنگام حلول ماه رمضان چنین عرض می کرد : به وسیله روزه این ماه یاریمان ده تا اندامهای خود را از معاصی تو نگه داریم و آنها را به کارهایی گیریم که خشنودی تو را فراهم می آورد تا با گوشهایمان سخنان بیهوده نشنویم و با چشمانمان به دیدن چیزهای لهو نشتابیم و تا دستانمان را به سوی حرام نگشاییم و با پاهایمان به سوی آنچه منع شده ره نسپاریم و تا شکمهایمان جز آنچه را تو حلال کرده ای در خود جای ندهد و زبانهایمان جز به آنچه تو خبر داده ای و بیان فرموده ای گویا نشود و رنج نکشیم جز برای آنچه به پاداش تو نزدیک می کند و به جا نیاوریم مگر چیزی را که از کیفر تو نگه می دارد.