عکس معروف پیرمردی که در یکی از سفرها چانه شهید رجائی را گرفته است و آن دو به یکد دیگر چشم دوخته اند از عکس های ماندنی و معنادار دوران خدمت گزاری آن شهید است .
وقتی آن عکس اولین بار به حضورش تقدیم شد با تبسم حاکی از رضایت باطنی فضای پرمسئولیت سنگین خویش را برای خود و یارانش ترسیم کرد.
بعد از فرار بنی صدر وقتی شهید رجایی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام آمادگی کرد برخی از یارانش خواستند از همان عکس معروف برای پوستر تبلیغاتی وی استفاده کنند. بنابر این در زیر آن عکس از قول آن پیرمرد نوشتند : من از تو حمایت می کنم ولی از تو می خواهم که بروی اسلام را پیاده کنی . آن بزرگوار با این نوشته مخالفت کرد و گفت : این دروغ است ! چون این پیرمرد در این دیدار چیز دیگری به من گفته است نه آن چه نوشته اند!
هدف اسلام است نه مقام
اومی گفت : وقتی کسی می گوید : من عضو انجمن یا مجمع اسلامی هستم بلافاصله باید بداند که چندصد هزار شهید و معلول (جانباز) زیر گوش او می گویند : پیام ما که شهید (و جانباز) شدیم این است که اسلام در جامعه پیاده شود.
شما خانواده های شهدا باید همیشه ناظر به جریانات اجتماعی و کارها باشید و باید از نخست وزیر وزیران و تمام دست اندرکاران بخواهید آرمان شهیدان را دنبال کنند تا اسلام در جامعه تحقق یابد.
شما باید هر وقت مرا می بینید بپرسید چه می کنی حتی سر من فریاد بکشید ـ البته فریادی برادرانه همچون اعضای یک خانواده ـ که برای مستضعفان چه کرده ای
شما باید اگر من رئیس جمهور شدم زیر گوش من بگویید : فلانی ! مسئله همین جا تمام نمی شود. قرار نبود که رئیس جهمور شوی و همین ! اسلام چه شد ما وقتی به جوان ها و کوچک ترها و مردم می رسیم باید هی از دست آوردهای انقلاب بگوییم ; اما وقتی به مسئولان می رسیم که یکی از آنان خودمان هستیم باید جلو آیینه باشیم و بگوییم : آی فلانی ! اسلام چه شد چه قدر از اسلام را پیاده کرده ای !
خاصیت انسان
شهید رجائی می گفت : هیچ وقت اظهار درد چاره کار نیست . هرچه از این مقوله گفته شود از سختی ها گله و شکایت شود جز این که اعصاب را خسته و ناراحت سازد و غمی بر غم ها بیفزاید اثری ندارد. برای رفع گرفتاری و جبران آن باید اقدام به کار نمود و تا آن جا که میسور است باید برای حل مشکلات قیام کرد. خاصیت و خصوصیت انسان خداجو همین است که از مشکل نهراسد و به جای شکوه و شکایت و صرف وقت بیهوده در بیان درد همت خود را در راه رفع موانع و تاختن به سوی هدف متعالی خویش به کار بندند. همه ما وظیفه داریم به جای داشتن روحیه منفی و زبان یاس و ملال نقش مثبت و فعال خود را در راه اجرای اهداف انقلاب ایفا کنیم .
یک روز عصر برای کسب تکلیفی وارد اتاق کارش شدم . او با استفاده از فرصت فراغت از جلسات مشغول کار جاری و درحال مطالعه نامه ها بود. به نظرم آمد کمی خسته است . پس از سلام طبق عادت گفتم : خسته نباشید. با نگاه معنادارش درحالی که تبسم رضایتمندانه ای بر لب داشت گفت : ممنونم و متشکر. بعد از کمی پرسش و پاسخ ادامه داد : فلانی ! آیا بهتر نیست به جای عبارت « خسته نباشید » که در آن از یاد خدا غفلت شده است همان اصطلاح خداشناختی را متداول کنیم و بگوییم : « خدا قوت » !
در این عبارت دو نکته منظور شده است : یکی نیرو بخشیدن به مخاطب خود و دیگری یادآوری این نکته که این نیرو و توان از آن خداست و از سوی اوست که به انسان داده می شود تا برای خدمت به جامعه مورد بهره برداری قرار گیرد.
شهیدان مسئولیت دولت
یک بار در جلسه ای با حضور شهید رجائی بحث روز قیامت حساب و کتاب الهی مطرح بود. ایشان گفت : شما در مرحله اول به فکر حساب و کتاب خدا نباشید! به یک مرحله پایین تر فکر کنید! ببینید اگر همه شهیدان را خداوند در روز قیامت به صف کند و شما از جلوی آنان بگذرید و آنان به شما بگویند : با این انقلاب که ما به دست شما دادیم چه کردید شما چه جوابی دارید به آنان بدهید اگر جواب شهیدان را دادید جواب خدا را هم می توانید بدهید!
احترام به شخصیت
شیوه امتحان گرفتن آقای رجائی بسیار آموزنده بود. او به دانش آموزان شخصیت می داد و با شناختی که از آنان در طول دوره تدریس داشت بیش تر به همان آموخته های شان تکیه می کرد و از سایر همکارانش برای مراقبت جلسه امتحان استفاده نمی کرد. بیش ترین موفقیت او در این راه بود که در همان جلسات اول در کلاس روان شناسی می کرد و مشخصات هر دانش آموز را به راحتی در ذهن می سپرد و به تدریج تقریبا به خصوصیات روحی و تحصیلی هر یک پی می برد.
وقتی ساعت امتحان فرا می رسید در ابتدای تذکر کوتاهی می داد و از همه می خواست که وظیفه حفظ آرامش در امتحان را رعایت کنند و بیش از این به خود و دیگران زحمت نمی داد. آن گاه تنها با طمانینه ای خاص در گوشه ای بر روی صندلی می نشست و خود را با مطالعه قرآن یا کتابی سرگرم می کرد. همین امر موجب می شد که جلسه امتحان وی به جلسه بروز و انعکاس شخصیت مطلوب دانش آموزان تبدیل شود و کسی عکس العمل ناخوشایندی نشان ندهد. اگر دانش آموزی از عهده امتحان بر نمی آمد تقلب نمی کرد. آن چه می دانست می نوشت یا برگه خود را سفید می داد در پایان جلسه امتحان آخر سال هم معمولا در یک یادداشتی تعدادی از کتاب های اعتقادی و سیاسی اجتماعی مفید را به دانش آموزان معرفی می کرد تا در ایام فراغت تابستان مطالعه و از آنها بهره برداری کنند.
رعایت ادب با سلام
ایمان و تقوا در رفتار آقای رجائی موج می زد. نگاهش به همه پاک و رفتارش خیلی جدی و حساب شده بود و در عین حال همیشه تبسم شیرین و معناداری بر لب هایش دیده می شد. در دستورهایی که می داد هیچ گاه تحکم تلخی و خشکی در آنها دیده نمی شد. وقتی با کسی روبه رو می شد در نهایت ادب و تواضع و در عین حال با حفظ حریم و فاصله ای که لازم می دید مواجه می شد به راحتی انتقادها را می پذیرفت و با کمال خوش رویی و متانت حرف دل و عقیده اش را ـ مستقیم و غیرمستقیم ـ اظهار می کرد.
دانش آموزی روز جلسه امتحان وقتی لحظه ای او را در پله های سالن تنها دید با شتاب پیش رفت و بی آن که سلام کند و احترامش را نگه دارد بدون مقدمه درباره امتحان از وی پرسشی کرد. او با آرامش و وقار خاصی اول به آن دانش آموز سلام کرد و بعد جوابش را به مهربانی داد. خود همان دانش آموز می گفت : از بزرگواری او خیلی خجالت کشیدم و از رفتار کریمانه اش ادب و انسانیت و درس زندگی آموختم . (برگرفته از کتاب رمز جاودانگی حسن عسکری راد)
سلام
بسیار خوب است