بالاترین مقام بهشت خشنودی و رضایت الهی است. در آیه 72 سوره توبه خداوند پس از ذکر پاره ای از نعمتهای بهشت چنین می فرماید: «و رضوان من الله اکبر؛ خشنودی خداوند (از همه) بزرگتر و بالاتر است» روشن است که رضایت الهی در اطاعت از ایشان و کسانی است که خود دستور داده است. خشنودی خلایق الهی و خدمت به آنان که مخلوقات الهی اند مایه رضایت الهی است و اگر این خلایق، پدر و مادر باشند که نزدیکترین حق را به حق الهی دارند یقیناً احسان به آنان به رضایت الهی نزدیک تر است. از همین روست که در روایت پیامبر (ص) رضایت الهی در گرو رضایت والدین و خشم الهی در گرو خشم پدر و مادر دانسته شده است: «رضا الله مع رضا الوالدین و سخط الله مع سخط الوالدین».
و روشن است که خشم الهی چه عواقب وخیمی را به دنبال دارد. به گزارش روایات معصومین (ع) کسی که مورد خشم الهی ناشی از عاق والدین قرار می گیرد به هنگام مرگ زبانش از ذکر کلمه توحید بستر می شود. «نمازش مقبول نمی افتد. دعایش مستجاب نمی شود، ذلیل می گردد و وارد جهنم می شود. این همه از آن روست که شکر نعمت واجب است و عصیان الهی حرام، و نافرمانی پدر و مادر هم عصیان خداست و هم کفران نعمت او: هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند قطعاً آتش جهنم برای اوست و در آن جاودانه خواهد ماند.»
محبوبیت و عزتمندی: آدمی خود را در آینه دیگران می بیند. از اینکه دیگران او را فردی مورد توجه، دوست داشتنی وبا شخصیت بدانند شادمان می گردد و نشان موفقیت خویش تلقی می کند و اگر با نگاه تحقیر و بی ارزشی بنگرند خود را ناکام و مغلوب تصور می کند.
این بحث در روانشناسی شخصیت بحثی مهم و اساسی است. اما سخن اینجاست که راز محبوب شدن و راه آن چیست؟
بعضی خود را به آب و آتش می زنند، با هر کسی همرنگ می شوند و هر رفتاری را کورکورانه می پذیرند تا تلقی دیگران را نسبت به خویش اصلاح کنند اما افسوس که پس از چندی محبوبیت سطحی و ظاهری و موقتی کاخ شخصیت پوشالی شان به تلی از خاک تبدیل می شود چراکه آدمیان یکرنگی و صداقت، و استواری و پایمردی در راه عقیده و ایمان را بیشتر می پسندند تا رنگ باختن و چهره عوض کردن.
از این رو قرآن کریم راز محبوبیت را انجام عمل صالح و ایمان به خدایی می داند که عزت و ذلت آدمیان به دست اوست و در حقیقت اتصال به سرچشمه حب و دوستی را تنها راه کسب محبوبیت اصیل و پایدار می داند و می فرماید: کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند به زودی خداوند بر آنان محبتی ] در دلها[ قرار می دهد.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «کسی که برای من ضمانت کند صله رحم و نیکی به پدر و مادر را، من هم ضامن می شوم که مال و عمرش زیاد شود و در قبیله اش محبوبیت پیدا کند» در نقطه مقابل و به روایت امام هادی (ع) «ضایع کننده حقوق والدین کمی آبرو و عمر را در پی دارد و به نکبت و ذلت در دنیا منجر می شود.»
راز محبوبیت احسان گر به والدین و صله رحم کننده آن است که خداوند این اعمال را در زمره عمل صالح و ایمان و اطاعت خود دانسته و براساس آیه 96 مریم وعده قطعی به محبوبیت عاملان عمل صالح و ایمان آورندگان به او داده است.
- راحتی مرگ: نوع مرگ آدمی و سختیهای آن تجلی نوع رفتار آدمی در دنیاست. نیکی ها و اعمال صالح موجب راحتی مرگ و گناه و عصیان الهی موجب سختیها و شداید فراوان به هنگام جان کندن است، اما در این میان پاره ای ازحسنات و گناهان تاثیر عمیق تری بر سختی و آسانی مرگ دارد که یکی از این عوامل نیکی به پدر و مادر یا عاق والدین شدن است.
امام صادق(ع) فرمودند: «کسی که دوست دارد خداوند سختی های مرگ را بر وی سبک گرداند پس صله رحم کند و به پدر و مادر خود نیکی نماید؛ این چنین خداوند سختیهای مرگ را بر وی آسان نماید و هیچگاه فقیر و نادار نشود.»
به روایت امام صادق(ع) روزی پیامبر(ص) بر بالین جوانی که در حال احتضار بود حاضر شد. به او شهادتین را تلقین کرد اما او نتوانست بگوید. روشن شد که مادرش از او راضی نیست. مادر به درخواست پیامبر(ص) ازاو راضی شد و آنگاه جوان لااله الاالله گفت و پیامبر(ص) فرمود چه می بینی؟ گفت: مرد سیاه بدبویی که با جامه های چرکین رو به من کرده. فرمود بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر و اعف عنی الکثیر. انک انت الغفور الرحیم. چون جوان این دعا را گفت پیامبر(ص) فرمود: چه می بینی؟ گفت: مرد سفید خوشبو با جامه های نیکو به طرف من می آید و می رود. با تکرار دعا آن چهره سیاه رفت و نور نزد او آمد و سپس از دنیا رفت. و این چنین با رضایت مادر شداید مرگ بر او آسان شد.
- بهشت الهی و پاداش عظیم اخروی: احسان به والدین جدای از برکات دنیوی، بهشت الهی و پاداش گسترده اخروی را به همراه دارد. کمترین مرتبه احسان به والدین نگاه به سیمای آنان با مهربانی و خوشرویی است که پاداش عبادت پروردگار و ثواب حج خانه دوست را دارد.
براساس روایت پیامبراکرم(ص) هر فرزندی که از روی مهربانی به پدر و مادرش بنگرد به هر نگاهش ثواب یک حج مقبول داده می شود. گفتند: «ای رسول خدا! حتی اگر در هر روز صد بار بنگرد؟» فرمود: «آری! خداوند بزرگتر و پاکیزه تر (از هر عیب) است.
در روایت دیگری مهربانی به ایشان مایه ورود به بهشت الهی شمرده شده است. از امام باقر(ع) روایت شده که چهار دسته اند که خداوند بهشت را برای آنان آماده کرده است. 1) کسی که یتیمی را پناه دهد 2) به ضعیف ترحم کند 3) به پدر و مادر مهربان باشد 4)به زیردست و مملوک خود مهربان باشد و با او مدارا کند.
کوتاهترین عبارت در این زمینه همان حدیث مشهور «الجنه تحت اقدام الامهات» است. مفهوم اینکه بهشت زیرپای مادر است این است که نیکویی به ایشان و اطاعت و فرمانبرداری از آنان مایه رسیدن به بهشت است.
و روشن است که رسیدن به بهشت ازطریق احسان به والدین، به معنای نادیده گرفتن حقوق الهی نیست چرا که در آیات احسان به والدین، حق ایشان بعد از حق الهی ذکر شده است.
سخن آخر
با نیم نگاهی به آیات و روایات وارده در باب احسان به والدین و اهمیت و آثار آن دراسلام این سؤال مطرح می شود که اساساً چرا اسلام چنین اهمیت فوق العاده ای را برای پدر و مادر قایل شده است؟
حقیقت این است که هدف اسلام سعادتمندی بشر و کامروایی دنیوی و اخروی است و دستوراتش را به گونه ای تنظیم نموده که این هدف تحقق پذیرد. شکی نیست که آدمیان بدون زندگی اجتماعی نمی توانند امورات خویش را به پیش برند و سامان دهند و صلاح و کمال جامعه قطعا در سرنوشت فرد تاثیرگذاراست. صلاح جامعه ریشه درصلاح خانواده ها، آرامش، کمال گرایی و همبستگی آن دارد. خانواده اجتماع کوچکی است که اعضای آن مفاهیم ارزشی و ضدارزشی را در آن جا می آموزند و به جامعه انتقال می دهند از این رو راز صلاح جوامع، اصلاح خانواده ها است که نقطه آغازین شکل گیری خانواده از پدر و مادر تشکیل می شود.
از این رو اگر پدر و مادر وظایف اصیل خویش را بشناسند و فرزندانی شایسته تربیت کنند و فرزندان، نخستین کانون اصلاح تربیت و مربیان خود را ارج نهند؛ ثمره چنین خانواده هایی، اعضای جامعه بزرگتری را تشکیل می دهند که دارای شخصیت متعالی، آرامش روانی، عزت و اعتماد به نفس و احترام به هم نوع هستند.
ازسوی دیگر شکر الهی به عنوان یکی از بنیادهای متین ایمان و دینداری، ازداشتن روحیه سپاسگزاری به خلق الهی ناشی می شود که: «من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق». و احسان به والدین زمینه شکر الهی و عمق باور به آموزه های دینی را به همراه دارد روشن است که گسترش روحیه دینداری به یقین در اصلاح جوامع موثر است. جمله مشهور ناپلئون «که مادر با یک دست گهواره و با دستی دیگر جهان را تکان می دهد» براساس نقش بنیادین خانواده در تحول و تکامل جامعه قابل تبیین است.
امام سجاد(ع ) : در قائم ما چند سنت از سنتهای انبیا چون آدم نوح ابراهیم عیسی یوسف ایوب و محمد(ص ) است . از آدم و نوح طول عمر است . از ابراهیم ولادت پنهانی است . از موسی ترس و غیبت است . از عیسی اختلاف آرا و نظرات مردم پس از اوست . از ایوب گشایش و فرج بعد از امتحان است و از محمد(ص ) خروج با شمشیر است .
امام باقر(ع ) : هنگامی که اوضاع دگرگون شود و مردم بگویند قائم مرده یا هلاک شده است یا اینکه بگویند به کدام بیابان رفته ! و آنها که خواستار نابودی او هستند بگویند کسی که استخوان هایش پوسیده چگونه ظهور می کند شما به ظهور او امیدوار باشید و چون بشنوید که ظهور نموده به سوی او بشتابید هرچند با خزیدن از روی برف باشد.
امام صادق (ع ) : او فرزند پسرم موسی است . او پسر خاتون کنیزان است . غیبتی کند که اهل باطل در آن به شک افتند. سپس خداوند او را ظاهر می نماید و شرق و غرب زمین را به دست وی فتح می کند. عیسی بن مریم آمده و پشت سر او نماز می گزارد و زمین به نور صاحبش روشن و منور می شود.
امام کاظم (ع ) : او فرزند من است . او را غیبتی طولانی است چون بر جان خود خائف است و در آن عصر(غیبت ) گروه هایی از دین برمی گردند و جمعی پایدار می مانند. خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم به ولایت ما چنگ زنند و به دوستی ما و بیزاری از دشمنان مان ثابت بمانند. آنان از مایند و ما نیز از آنهائیم . ایشان به امامت ما راضی هستند و ما به پیروی آنها. خوشا به حال آنها به خدا سوگند آنان در روز قیامت در درجه ما با ما هستند.
عکس معروف پیرمردی که در یکی از سفرها چانه شهید رجائی را گرفته است و آن دو به یکد دیگر چشم دوخته اند از عکس های ماندنی و معنادار دوران خدمت گزاری آن شهید است .
وقتی آن عکس اولین بار به حضورش تقدیم شد با تبسم حاکی از رضایت باطنی فضای پرمسئولیت سنگین خویش را برای خود و یارانش ترسیم کرد.
بعد از فرار بنی صدر وقتی شهید رجایی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام آمادگی کرد برخی از یارانش خواستند از همان عکس معروف برای پوستر تبلیغاتی وی استفاده کنند. بنابر این در زیر آن عکس از قول آن پیرمرد نوشتند : من از تو حمایت می کنم ولی از تو می خواهم که بروی اسلام را پیاده کنی . آن بزرگوار با این نوشته مخالفت کرد و گفت : این دروغ است ! چون این پیرمرد در این دیدار چیز دیگری به من گفته است نه آن چه نوشته اند!
هدف اسلام است نه مقام
اومی گفت : وقتی کسی می گوید : من عضو انجمن یا مجمع اسلامی هستم بلافاصله باید بداند که چندصد هزار شهید و معلول (جانباز) زیر گوش او می گویند : پیام ما که شهید (و جانباز) شدیم این است که اسلام در جامعه پیاده شود.
شما خانواده های شهدا باید همیشه ناظر به جریانات اجتماعی و کارها باشید و باید از نخست وزیر وزیران و تمام دست اندرکاران بخواهید آرمان شهیدان را دنبال کنند تا اسلام در جامعه تحقق یابد.
شما باید هر وقت مرا می بینید بپرسید چه می کنی حتی سر من فریاد بکشید ـ البته فریادی برادرانه همچون اعضای یک خانواده ـ که برای مستضعفان چه کرده ای
شما باید اگر من رئیس جمهور شدم زیر گوش من بگویید : فلانی ! مسئله همین جا تمام نمی شود. قرار نبود که رئیس جهمور شوی و همین ! اسلام چه شد ما وقتی به جوان ها و کوچک ترها و مردم می رسیم باید هی از دست آوردهای انقلاب بگوییم ; اما وقتی به مسئولان می رسیم که یکی از آنان خودمان هستیم باید جلو آیینه باشیم و بگوییم : آی فلانی ! اسلام چه شد چه قدر از اسلام را پیاده کرده ای !
خاصیت انسان
شهید رجائی می گفت : هیچ وقت اظهار درد چاره کار نیست . هرچه از این مقوله گفته شود از سختی ها گله و شکایت شود جز این که اعصاب را خسته و ناراحت سازد و غمی بر غم ها بیفزاید اثری ندارد. برای رفع گرفتاری و جبران آن باید اقدام به کار نمود و تا آن جا که میسور است باید برای حل مشکلات قیام کرد. خاصیت و خصوصیت انسان خداجو همین است که از مشکل نهراسد و به جای شکوه و شکایت و صرف وقت بیهوده در بیان درد همت خود را در راه رفع موانع و تاختن به سوی هدف متعالی خویش به کار بندند. همه ما وظیفه داریم به جای داشتن روحیه منفی و زبان یاس و ملال نقش مثبت و فعال خود را در راه اجرای اهداف انقلاب ایفا کنیم .
یک روز عصر برای کسب تکلیفی وارد اتاق کارش شدم . او با استفاده از فرصت فراغت از جلسات مشغول کار جاری و درحال مطالعه نامه ها بود. به نظرم آمد کمی خسته است . پس از سلام طبق عادت گفتم : خسته نباشید. با نگاه معنادارش درحالی که تبسم رضایتمندانه ای بر لب داشت گفت : ممنونم و متشکر. بعد از کمی پرسش و پاسخ ادامه داد : فلانی ! آیا بهتر نیست به جای عبارت « خسته نباشید » که در آن از یاد خدا غفلت شده است همان اصطلاح خداشناختی را متداول کنیم و بگوییم : « خدا قوت » !
در این عبارت دو نکته منظور شده است : یکی نیرو بخشیدن به مخاطب خود و دیگری یادآوری این نکته که این نیرو و توان از آن خداست و از سوی اوست که به انسان داده می شود تا برای خدمت به جامعه مورد بهره برداری قرار گیرد.
شهیدان مسئولیت دولت
یک بار در جلسه ای با حضور شهید رجائی بحث روز قیامت حساب و کتاب الهی مطرح بود. ایشان گفت : شما در مرحله اول به فکر حساب و کتاب خدا نباشید! به یک مرحله پایین تر فکر کنید! ببینید اگر همه شهیدان را خداوند در روز قیامت به صف کند و شما از جلوی آنان بگذرید و آنان به شما بگویند : با این انقلاب که ما به دست شما دادیم چه کردید شما چه جوابی دارید به آنان بدهید اگر جواب شهیدان را دادید جواب خدا را هم می توانید بدهید!
احترام به شخصیت
شیوه امتحان گرفتن آقای رجائی بسیار آموزنده بود. او به دانش آموزان شخصیت می داد و با شناختی که از آنان در طول دوره تدریس داشت بیش تر به همان آموخته های شان تکیه می کرد و از سایر همکارانش برای مراقبت جلسه امتحان استفاده نمی کرد. بیش ترین موفقیت او در این راه بود که در همان جلسات اول در کلاس روان شناسی می کرد و مشخصات هر دانش آموز را به راحتی در ذهن می سپرد و به تدریج تقریبا به خصوصیات روحی و تحصیلی هر یک پی می برد.
وقتی ساعت امتحان فرا می رسید در ابتدای تذکر کوتاهی می داد و از همه می خواست که وظیفه حفظ آرامش در امتحان را رعایت کنند و بیش از این به خود و دیگران زحمت نمی داد. آن گاه تنها با طمانینه ای خاص در گوشه ای بر روی صندلی می نشست و خود را با مطالعه قرآن یا کتابی سرگرم می کرد. همین امر موجب می شد که جلسه امتحان وی به جلسه بروز و انعکاس شخصیت مطلوب دانش آموزان تبدیل شود و کسی عکس العمل ناخوشایندی نشان ندهد. اگر دانش آموزی از عهده امتحان بر نمی آمد تقلب نمی کرد. آن چه می دانست می نوشت یا برگه خود را سفید می داد در پایان جلسه امتحان آخر سال هم معمولا در یک یادداشتی تعدادی از کتاب های اعتقادی و سیاسی اجتماعی مفید را به دانش آموزان معرفی می کرد تا در ایام فراغت تابستان مطالعه و از آنها بهره برداری کنند.
رعایت ادب با سلام
ایمان و تقوا در رفتار آقای رجائی موج می زد. نگاهش به همه پاک و رفتارش خیلی جدی و حساب شده بود و در عین حال همیشه تبسم شیرین و معناداری بر لب هایش دیده می شد. در دستورهایی که می داد هیچ گاه تحکم تلخی و خشکی در آنها دیده نمی شد. وقتی با کسی روبه رو می شد در نهایت ادب و تواضع و در عین حال با حفظ حریم و فاصله ای که لازم می دید مواجه می شد به راحتی انتقادها را می پذیرفت و با کمال خوش رویی و متانت حرف دل و عقیده اش را ـ مستقیم و غیرمستقیم ـ اظهار می کرد.
دانش آموزی روز جلسه امتحان وقتی لحظه ای او را در پله های سالن تنها دید با شتاب پیش رفت و بی آن که سلام کند و احترامش را نگه دارد بدون مقدمه درباره امتحان از وی پرسشی کرد. او با آرامش و وقار خاصی اول به آن دانش آموز سلام کرد و بعد جوابش را به مهربانی داد. خود همان دانش آموز می گفت : از بزرگواری او خیلی خجالت کشیدم و از رفتار کریمانه اش ادب و انسانیت و درس زندگی آموختم . (برگرفته از کتاب رمز جاودانگی حسن عسکری راد)