گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

عوامل و آثار گمراهی

ضلالت و گمراهی به معنای عدول از راه مستقیم و ضدهدایت که به شکل عمدی و یا سهوی و هم چنین زیاد و یا کم اتفاق می افتد.
یکی از عوامل اصلی شقاوت و بدبختی انسان در دنیا و آخرت است. به این معنا که هر چند آثار زیانبار و مخرب گمراهی در آخرت بروز و ظهور کامل پیدا می کند ولی آثار آن در زندگی دنیوی آن چنان زیاد است که می توان گفت که علت اصلی بسیاری از بدبختی ها و دردسرها و مشکلات بشر در دنیا دارای خاستگاهی است که از آن به ضلالت و گمراهی یاد می شود.
با نگاهی کوتاه و گذرا به عواملی که قرآن برای ضلالت و گمراهی انسان در دنیا بیان می کند می توان این معنا را به آسانی دریافت. برای تبیین و تحلیل اهمیت و ارزش مسئله در زندگی دنیوی انسان نویسنده مطلب نگاهی گذرا به برخی از مصادیق و آثار ضلالت دارد که مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.
عوامل ضلالت و گمراهی
قرآن به بیش از صد مورد از عوامل ایجادی و یا افزایش گمراهی و ضلالت اشاره می کند که به دو دسته بینشی و نگرشی و نیز درونی و بیرونی دسته بندی می شود. عوامل بیرونی می تواند عوامل فراانسانی باشد چنان که خداوند به ابلیس به عنوان یکی از مهم ترین علل و عوامل فراانسانی گمراهی انسان اشاره می کند و به انسان هشدار می دهد که می بایست خود را همواره هوشیار دارد تا ابلیس نتواند زاغ سیاه او را چوب زند و در فرصت مناسب از راه هایی که خاص اوست وارد شده و موجبات گمراهی و ضلالت شخص را فراهم آورد. مشکلی که انسان نسبت به ابلیس دارد آن است که دشمنی سوگند خورده و غیرقابل دیدن با چشم عادی است در حالی که او می تواند انسان را ببیند و از راه وسوسه و الهامات شیطانی خویش تغییر بینش و نگرش انسان را فراهم سازد. البته انسان نیز توانایی و ابزارهای مقابله و مقاومت با وسوسه های ابلیسی را دارا می باشد و می تواند نه تنها او را از خود دور سازد بلکه در خدمت خویش گیرد چنان که مخلصان به فتح لام این گونه عمل کردند و پیامبر می فرماید که توانسته است شیطان خود را به تسلیم وادارد و یا به اسلام درآورد و او را مهار و کنترل کند: شیطانی اسلم بیدی.
خداوند در آیات بسیاری به انسان هشدار می دهد که مواظب و مراقب دشمن سوگند خورده خویش باشد. (اعراف آیات 11 تا 17 و 27 و نیز حجر آیه 32 تا 39 و اسراء آیات 61 تا 65 و نیز ص آیات 74 تا 81)
از دیگر عواملی که خداوند به عنوان عامل گمراهی بدان اشاره می کند مسئله اختلاف و فاصله گرفتن از راه خدا و پیروی از راه های مختلف و گوناگون است و این که هر کسی راهی را پیشنهاد کند و هر کسی علم و پرچمی برافرازد و دیگران را به سوی خود بخواند.(انعام آیه 153 و نیز نحل آیه 93)
دوری از تقوا به معنای عمل به هر کار زشت عقلانی و عقلایی و گرایش به پلیدی ها عامل اصلی دیگری است که موجبات گمراهی و عدم بهره گیری از هدایت الهی را سبب می شود. خداوند در آیات نخست سوره بقره هدایت را خاص کسانی می داند که از پلشتی های عرفی و عقلایی پرهیز دارند و فطرت و طبیعت آنان به گونه ای است که به خوبی ها و نیکی ها و زیبایی ها گرایش دارد. چنین افرادی از ضلالت در امان هستند. بنابراین کسانی که گرایش به پلشتی ها دارند و احکام عقل و عقلایی را زیر پا می گذارند با احکام وحیانی نیز به مخالفت پرداخته و در نهایت سر از ضلالت و گمراهی درمی آورند.
در حقیقت اسراف و تجاوز از حدود عقلی و عقلایی (غافر آیه 28 و 34) و اعراض از حق (یونس آیه 32) و افترا و دروغ گویی (انعام آیه 140 و 144 و آیات دیگر) اذیت و آزار دیگران (صف آیه 5) و اطاعت کورکورانه از اکثریت نه به عنوان راهکاری برای برونرفت از مشکل چون قرعه (انعام آیه 116) التقاط گرایی و آمیختن حق به باطل (آل عمران آیات 7 و 69 و 71) بدعت گذاری (انعام آیات 138 و 140) پیروی از ظن و حدس و گمان به جای علم و استدلال (نجم آیه 27 و 30 و انعام آیه 116) حس گرایی و مادی اندیشی (بقره آیه 51 تا 55 و 92) و حق گریزی (صف آیه 5) بلکه حق ستیزی (بقره آیه 174 و 176) و دنیاطلبی (همان) و اختیار کردن دوستان بد (فرقان آیه 27 و 29) و مانند آن ها از دیگر نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی نمونه هایی از علل و عواملی است که قرآن به آن اشاره می کند.
به سخنی دیگر هرگونه رفتار و منش زشت و ضداخلاقی و ضدهنجاری موجب می شود که آدمی به سمت و سوی انکار وحی و آموزه های وحیانی برود و با آن ها مخالفت کند و در نتیجه زیانکار در دنیا و آخرت شود.
آثار و پیامدهای گمراهی
مهم ترین اثری که قرآن برای ضلالت و گمراهی از راه مستقیم الهی برمی شمارد، خسران و زیان است. شخصی که دچار گمراهی می شود و راه راست را وامی گذارد در شرایطی قرار می گیرد که از سرمایه اصلی خویش استفاده می کند و آن را در فرآیندی از دست می دهد. خداوند در آیات چندی به پیامد گمراهی اشاره می کند. از جمله در آیات 44 تا 46 سوره شورا ضمن بیان آن که زیانکار چه کسی است توضیح می دهد که زیان اصلی و خسران مبین آن است که شخص نفس و جانش را از دست بدهد و از میان بردارد. به این معنا که سرمایه های وجودی خدادادش را در یک فرآیند زمانی از دست بدهد و در آخر دست خالی باشد و چیزی از قابلیت ها و ظرفیت هایی الهی که به نام اسمای الهی از آن یاد می شود در وی باقی نماند. به عنوان نمونه به سبب چشم فرو بستن بر حقایق در نهایت از قدرت بصیرت و بینایی واقعی عاجز و ناتوان می شود و درک و فهم درستی از پدیده ها نداشته و نمی تواند موقعیت خود را در هستی تحلیل و تجزیه کند و به مسایل از روی تدبیر بنگرد. این حالت در نهایت در رستاخیز به شکل کوری و نابینایی در شخص ظاهر می شود که به شکل اعتراض به خداوند می فرماید که من در دنیا بینا بودم چگونه این جا به شکل نابینا و کور برانگیخته شده ام که خداوند به وی پاسخ می دهد که تو در یک فرآیند آن را از دست داده و در این میان نسبت به بینایی خاسر و زیانکار شده ای.
خداوند در آیه 45 سوره شورا می فرماید: ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم؛ زیانکاران کسانی هستند که در نفس ها و جان هایشان زیان کرده اند و سرمایه وجودی خویش را از کف داده اند.
انسان زیانکار افزون بر این که خود را به رنج و زحمت می افکند و از شیرأ جانش هزینه می کند دوستان و یاران خویش را نیز از دست می دهد. این مسئله در آیات پیش گفته به صراحت بیان شده است.
از آن جایی که شخص زیانکار با از دست دادن سرمایه وجودی خویش در آخرت چیزی با خود همراه ندارد در هنگام توزین اعمال و ارزش گذاری شخصیت و شاکله وجودی اش دارای سبک وزنی و یا بی وزنی می شود و از ارزش و اعتبار می افتد از این روست که در آیه 310 سوره مؤمنون از چنین افرادی به «من خفت موازینه» تعبیر می شود؛ زیرا از نظر ارزش وجود انسانی چنان از سرمایه اسمایی خویش هزینه کرده است که چیزی از آن کرامت و شرافت انسانی باقی نمانده است که خداوند پس از آفرینش انسان بر خود آفرین و درود می فرستد و می فرماید: تبارک الله احسن الخالقین. اکنون این شخص گمراه با سرمایه سوزی خویش چیزی از ارزش و اعتبار انسانی اش باقی نگذاشته است و در شکل جانور و چارپا خود را تغییر شکل داده و یا گاه از ایشان خود را فروتر داشته است و دیگر نصیبی از ارزش و مقام انسانی برای خود باقی نگذاشته است. از این روست که خداوند افرادی که به گمراهی رفته و شاکله وجودی خویش را با از دست دادن سرمایه های اسمایی به شکل حیوان و چارپا و یا پست تر از آن در آورده اند نکوهش و سرزنش می کند.
نابهنجاری و رفتار ضداخلاقی
البته این گونه نیست که تنها اثر این تغییر ماهیت و هویت به سبب از دست دادن سرمایه اسمایی در آخرت خود را نشان دهد بلکه در دنیا این اتفاق می افتد و تنها در زمانی که شخص می میرد آن را به شکل بصیرت و بینایی واقعی (بصرک الیوم حدید) و آتش درونی ضلالت (لترون الجحیم) می بیند. این اتفاق در زندگی روزانه او افتاده و در یک فرآیندی ایجاد شده و برآیند آن در آخرت به شکل کامل نمایان شده است. اما در زندگی روزانه اش به شکل های مختلف چون نابهنجاری رفتاری و منش های ضداخلاقی خود را بروز می دهد. از این روست که خداوند در آیات 51 سوره اسراء و نیز 29 سوره نمل و 05 سوره سبا و هم چنین 14 سوره زمر کسانی که خود را این گونه به بهای اندک فروخته و از سرمایه وجودی خویش هزینه کرده و به هیچ و پوچ معامله و تبادل کرده اند می فرماید که ایشان در حقیقت خود زیان کرده اند و از ضلالت و گمراهی ایشان کسی جز خود گمراهان زیان و ضرر نکرده اند.
به هر حال از کف دادن سرمایه موجب می شود شاکله وجودی ایشان از ارزش های انسانی که بتوان در قیامت و رستاخیز عرضه دارند تهی شود و انسانی سبک و بی ارزش و اعتبار در قیامت بر میزان حق قرار می گیرد و چون از آدمیت و انسانیت بیرون رفته جایگاهی در میان انسان ها ندارد و نمی تواند وارد بهشت شود. (مؤمنون آیات 310 تا 610)
سرگردانی
گمراهان در آغاز راه گمراهی خویش گرفتار سرگردانی خاصی می شوند که در آیه 618 سوره اعراف از آن به عمه یاد می شود. عمه چنان که راغب در مفردات خویش در صفحه 858 بیان می دارد تردید داشتن در کاری و عمل بر پایه تحیر و سرگردانی است. این حالت زمانی پدید می آید که شخص به سبب گمراهی و ضلالت زمینه بصیرت و تدبیر خود را از دست می دهد و دیگر نمی تواند نسبت به اعمال و رفتار خویش کنترل داشته و پیامدهای کاری را بسنجد و ارزیابی درست و راستی داشته باشد.
فتنه گری
چنین شخصی گرفتار نوعی بیماری دل می شود و به جای گرایش به خوبی ها و محکمات و ادله و براهین قطعی به سوی امور متشابه می رود و چون درک درست و تحلیل واقعی از مسایل به دست نمی دهد هر چیز متشابه و همانند با حق او را به سوی خویش می کشاند. این شبیه داستان مردی است که در بازار عطرفروشان و عطاران غش می کند و بیهوش بر زمین می افتد و عطاران با انواع و اقسام عطرها و بوهای خوش می کوشند تا او را بهوش آورند ولی نه تنها عطرهای خوش و بوهای معطر او را به هوش نمی آورد بلکه بر وخامت اوضاع می افزاید تا این که شخصی به او می نگرد و در جامه اش نظر می کند و درمی یابد که این شخص از راسته دباغان است از این رو چرم بو گنده ای بر دماغ و بینی اش می گذارد و مرد را به هوش می آورد؛ زیرا دباغ عمری را به بوی ناخوش گذرانده بود و طبیعت و فطرتش دگرگونه و واژگونه شده بود و بوی خوش حالش را به هم می زد. انسان های بیماری که به ضلالت و گمراهی دچار شده اند این گونه اند که مولوی در مثنوی اش آنان را تشبیه کرده است. آنان به سوی متشابهات می روند و از محکمات می پرهیزند چون طبیعت ایشان کژپسند شده است و میل و گرایش به حق و زیبایی و محکمات ندارد. خداوند در آیه7 سوره آل عمران با اشاره به تغییر ماهیت و هویت وجودی ایشان و یافتن شاکله جدید وجودی می فرماید اینان مردمانی بیمار دل هستند که تنها دنبال متشابهات می روند و از محکمات دوری می ورزند و اینگونه است که فتنه گری پای ثابت این افراد است.
متشابه گرایی افراد گمراه موجب می شود تا به تکذیب آیات الهی بپردازند و حقیقت را از ورای آیات نیابند. (مؤمنون آیات 510 و 610) و در برپایی قیامت مجادله و تشکیک کنند (شوری آیه81) و مانع حق و اجرای آن شوند (فرقان آیه 9)
نتیجه طبیعی و برآیند عادی چنین بینش و نگرشی چیزی جز گرایش به پلیدی (انعام آیه 512) و گناه (کهف آیه 55) نیست. از این روست که همه زشتی ها و نابهنجاری ها و اخلاق پست و منش زشت را به عنوان رفتارهای پسندیده در پیش می گیرند و نه تنها خود عامل خوبی ها و نیکی ها نیستند بلکه مانع اجرای حق (فرقان آیه9) می شوند و راه طغیان را در پیش می گیرند و به اغوا و اضلال دیگران (ق آیه 72 و مائده آیه 77) می پردازند.
بدعت گذاری (مائد آیه 310 و 410) هنجار شکنی چون قتل حتی فرزندان (انعام آیه 014) ازدیگر پیامدهایی است که خداوند در این آیات برای اهل ضلالت وگمراهی بیان می کند.
اهل ضلالت و گمراهی نشانه هایی در زندگی دنیوی دارند که می توان به اعراض از یاد خدا و افتادن در غفلت را از نشانه های بارز و آشکار آنان برشمرد. (زخرف آیه 63 تا 04 و نیز نجم آیات 92 و 03)
محرومیت از هدایت خاص الهی
چنین اشخاصی از رحمت خدا دور و از هدایت خاص الهی محروم می شوند. (فاتحه آیات 6 و 7 نساء آیات 314 و 716 و ده ها آیه دیگر) دیگر سخنان و آیات محکم و استدلالی و برهان های قاطع در ایشان تأثیری نمی گذارد. (مؤمنون آیات 310 تا 610) و گرفتار لعنت خداوند می شوند (هود آیات 79 تا 99) و از یاری و مددکاری خداوند در مشکلات زندگی بی بهره می گردند (بقره آیه 012 و نحل آیه 63 و 73 و آیات دیگر)
گمراهی موجب می شود تا گرفتار خشم و غضب الهی شوند (طه آیه 58 و 68) و عذاب های الهی به شکل فتنه و بلا بر آنان در همین دنیا نازل شود و خود را به جایگاهی فرو می افکنند که لیاقت و شایستگی اهانت از سوی خدا را می یابند. (مؤمنون آیات 610 تا 810)
از دیگر آثاری که قرآن برای اهل ضلالت و گمراهی بر می شمارد دچار شدن به نومیدی و یأس است. (حجر آیه 65) نتیجه این بیماری نیز چیزی جزبدبختی در دنیا و آخرت نیست که در آیات بسیاری بدان اشاره شده است.
این ها نمونه هایی از آثار ضلالت و گمراهی در دنیاست که خداوند در آیات مختلف به اشکال متنوع آن را بیان داشته است تا مردم را به سوی هدایت و بهره گیری از آثار و پیامدهای آن ترغیب و تشویق کند. این نمونه برای آن بیان شد تا دانسته شود که ضلالت تنها در آخرت پیامد و آثار خویش را نشان نمی دهد بلکه در همین دنیا شخص از آثار مخرب آن در امان نخواهد ماند. بنابراین می بایست کاری کرد تا زمینه و بستر مناسبی برای گمراهی و ضلالت فراهم نیاید.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد