« جهل و نادانی » ویروسی پیش رونده و آفتی زیانبار و آسیبی مهلک و تباه کننده به شمار می رود و به همین دلیل برای شکل گیری جامعه ای رشد یافته و پویا و در حال حرکت سالم و سازنده باید خطرات این آفت و آسیب را آنگونه که لازم است شناخت و به رفع آنها پرداخت .
وقتی قرآن کریم جهل و نادانی را « ظلمت و تاریکی » می نامد و این نقیصه و خطر بزرگ را در تقابل با « نور و روشنایی » که در فرهنگ قرآنی « دانایی و آگاهی » محسوب می شود می داند و سپس می پرسد : « آیا ظلمت و تاریکی با نور و روشنایی همانند می باشند ! » (1 ) به نیکی می توان دریافت که جهل چیست و چه آثار خطرناکی را تولید می کند.
همچنین وقتی قرآن کریم انسان های سفیه و جاهل را در همان حالی که در جهل و سفاهت غوطه می خورند به گونه ای فریفته و درحماقت فرورفته می داند که اعلام می کند : آنان سفیه و نادان می باشند و خود نمی دانند و نمی فهمند!(2 ) باید به شدت خطر و آسیب رسانی آن وقوف حاصل نمود.
و نیز آیه شریفه ای که می فرماید : « سفیهان کر و گنگ و کورند و از ضلالت و گمراهی خود برنمی گردند » (3 ) نشان از عمق خطر جاهلان وجمودگرایان برای اسلام و جامعه اسلامی دارد و همه را به بیداری و هشیاری فرامی خواند
متون روایی اسلام نیز به همین ترتیب خطر جهل را می نمایانند آنجا که اعلام می کنند : « جهل مرگ است » (4 ) و « جاهل مرده ای در میان زندگان است » (5 ) و « حرکت کننده نادان و جاهل همچون سائر و رونده ای است که در بیراهه افتاده و هرچه بیشتر در رفتن تلاش می کند از هدف دورتر می گردد » (6 )
با توجه به آنچه از نظر گذشت جهل و نادانی را که از عوامل و زمینه های بزرگ وقوع واقعه کربلا به شمار می رود نباید کوچک پنداشت و از کنار آن به سهولت گذشت . زیرا جهل ریشه اصلی بیراهه روی مردم جامعه آن روز می باشد و انحراف ها و ضلالت های آنان از این مرداب عفن مایه گرفت و خیانت ها و جنایت ها فسق و فسادها خبائث و پلیدی ها و هر زشتی و تبهکاری صورت گرفته در آن عصر خاستگاهی چون جهالت و ناآگاهی مردم داشت .
تردیدی وجود ندارد که در کالبد شکافی جهل و نادانی های منجر به وقوع حادثه تلخ و رنجزای کربلا نباید سریع و سطحی به این عامل بنگریم که باید از عمق و ریشه های اصلی آن سراغ بگیریم و در این صورت است که بهتر می توانیم به نقش تخریبی جهل در قیام کربلا واقف و آگاه گشته و ژرف تر به زمینه سازی این عامل در وقوع آن واقعه اسف انگیز و دردناک شناخت و بینش حاصل نمائیم .
بررسی های دقیق تاریخی ما را به این واقعیت رهنمون می شود که جهل و نادانی مردم در واقعه کربلا یکباره و سریع به وجود نیامد بلکه دارای سابقه ای طولانی می باشد که به دوران امامت و زمامداری حضرت علی (ع ) باز می گردد و سپس در دوران امامت حضرت امام حسن مجتبی (ع ) تداوم می یابد و سرانجام در حیات و امامت حضرت اباعبدالله الحسین (ع ) در تفکر و رفتار و عملکرد مردم تسری می یابد. در واقع امام حسین (ع ) را باید کشته جهل و نادانی مردم دوران زندگی و امامت حضرت علی (ع ) دانست نه جهلی که سریع و یکباره و در فاصله ای کوتاه شکل گرفته باشد که چنین امری محال و چنین تفکری خطا و محکوم است .
تعمق در آنچه در ذیل می آید نشان می دهد که حکومت بنی امیه چگونه از جهل مردم بهره گرفت و شخصیت حضرت علی (ع ) را در جامعه اسلامی آن روز در غربت فروبرد.
در تاریخ و آثاری همچون النصایح الکافیه مروج الذهب مسعودی تاریخ طبری مناقب ابوحنیفه و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است :
در زمان بنی امیه در بیش از هفتاد هزار منبر علی (ع ) را سب می کردند و دشنام می دادند.
کار اطاعت مردم از معاویه به جایی رسیده بود که سب و دشنام علی سنت شده بود و کودکان بر آن سنت متولد می شدند و بزرگان با آن روش می مردند.
به معاویه گفتند : « تو که به آرزویت رسیده ای حالا دیگر از دشنام و لعن علی (ع ) دست بردار » معاویه گفت : « نه چنین نمی کنم تا آن که کودکان بر این لعن تربیت شوند و بزرگان پیر گردند تا دیگر یادکننده ای باقی نماند که یاد و فضیلت های علی را بداند و زنده نگه دارد » (7 )
به این ترتیب دشنام و لعن علی (ع ) آنچنان در قلمرو سلطنت و حاکمیت معاویه رواج یافته بود که هم تبدیل به فرهنگ شد هم ملاک ارزش گذاری بود و هم هنجار اجتماعی . (8 )
بی تردید همین گونه که حضرت علی (ع ) با تبلیغات وسیع دستگاه معاویه در مظلومیت و غربت قرار گرفت و جهل و نادانی ساخته و پرداخته اسلام اموی باعث شد که امام و پیشوای معصوم به عنوان فردی خارج از دین سب و لعن شود و مخالفت و جنگ علیه او مشروع ! قلمداد گردد امام حسین (ع ) که فرزند آن پیشوای الهی بود و تداوم دهنده راه پاک او قربانی جهل مردم گردید و جاهلان فریب خورده در اثر تبلیغات فریبکارانه معاویه قتال با فرزند رسول الله (ص ) را به قصد قربت و به عنوان یک واجب شرعی بر خود لازم و ضروری دانستند!
این آموزه دینی که می فرماید : « انسان جاهل با مکر و حیله دیگران فریب می خورد » (9 ) شاهد گویایی است بر این واقعیت تلخ که جهل و نادانی مردم باعث شد که در دام های مکر و حیله معاویه اسیر شوند و فریب خورند و به گمراهی بیفتند و در برابر علی (ع ) و فرزندش حضرت امام حسین (ع ) قرار گیرند.
مکر و نیرنگ ها و اغواگری های حکومت بنی امیه حتی در میان سپاهیان حضرت علی (ع ) نیز رخنه کرد و اثر گذاشت و آنان را به جهل و قشری گری کشاند به گونه ای که گروهی از آنها در دوره امامت و حکومت امیرمومنان (ع ) با تاثیرپذیری از مکر و نیرنگ های معاویه در مشی و سیره سیاسی و نظامی آن پیشوای معصوم به تردید افتادند و جهل و جمود و قشری گری آنان باعث وارد آمدن ضرر و زیان های جبران ناپذیری به جبهه حق گردید.
در تاریخ آمده است که در جریان جنگ صفین جمع کثیری از یاران علی (ع ) خدمت امام (ع ) رسیدند و عرض کردند : « ما با این که به فضل شما اعتراف داریم ولی در جنگ با معاویه دچار تردید شده ایم ما را به مرزها بفرست تا در آن جا با کفار جنگ کنیم » .
همچنین در همین جنگ صفین بود که مردی از یاران امام علی (ع ) نزد عمار یاسر آمد و به او گفت : « من هنگام خروج از کوفه تا دیشب در باطل بودن معاویه و لزوم جنگ با وی تردید نداشتم اما اکنون دچار شک و تردید شدم زیرا می بینم که ما اذان می گوییم و نماز می خوانیم آنها نیز اذان می گویند و نماز می خوانند . » (10 )
نمونه دیگر که بسیار دردناک و اسف انگیز می باشد مربوط می شود به سیاست شیطانی قرآن بر سر نیزه کردن معاویه و فریفتن سپاهیان حضرت علی (ع ) و بازماندن از ادامه نبرد با دشمن .
معاویه که می دید جنگ صفین نزدیک است که با پیروزی سپاه حضرت علی (ع ) به اتمام رسد توسط عمروعاص به حیله ای دست یازید و آن اینکه دستور داد قرآن ها را سر نیزه کننده و به این علامت که ما حاضریم کتاب خدا را میان خود و شما حاکم قرار دهیم از پیشروی و وارد آمدن آخرین ضربات و مرحله نهایی پیروزی سپاه علی (ع ) جلوگیری کنند.
گروهی از سپاه حضرت علی (ع ) که اسیر جهل و جمود و قشری گری بودند در دام این سیاست شیطانی اسیر شدند و به نزد امام (ع ) آمدند و از او خواستند که دستور دهد جنگ علیه معاویه متوقف گردد. امیرمومنان (ع ) فرمود : « فریب آنان را مخورید که این کار مکر و خدعه است و دستور قرآن این است که ما به جنگ ادامه دهیم . زیرا آنان هرگز حاضر نبوده و نیستند به قرآن عمل شود و اصولا اختلاف ما و آنها بر سر عمل به قرآن است و معاویه و سپاهیانش که می بینند نزدیک است ما به پیروزی و نتیجه نهایی برسیم به این حیله و نیرنگ روی آورده اند. »
این گروه جاهل و نادان از سپاه امام (ع ) پاسخ دادند : « آنان به طور رسمی اعلام می کنند که ما حاضریم قرآن را میان خود و شما حاکم قرار دهیم به همین دلیل ما جنگ با سپاه معاویه را جایز نمی دانیم زیرا از این پس جنگ با آنان جنگ با قرآن است . بنابراین اگر سریع فرمان به متارکه نبرد صادر نکنی همین جا خود تو را قطعه قطعه خواهیم کرد. »
حضرت علی (ع ) به ناچار دستور به ترک جنگ داد و به این ترتیب از شکست اردوگاه باطل در اثر جهل و نادانی گروهی از سپاهیان جلوگیری به عمل آمد و پس از آن جریان حکمیت پیش آمد و دردهای تازه و رنج های مداوم و مظلومیت و غربت امام (ع ) و در پی آن شهادت جانسوز او با نقشه و توطئه منافقی به نام اشعث و به دست مسلمان جاهل و متحجری به نام ابن ملجم به وقوع پیوست .
این گونه بود که جهل و جمود مسلمان نمایانی که علی (ع ) را در مظلومیت و غربت افکندند و اسلام نبوی را منزوی ساختند و اسلام اموی را حاکم و مسلط نمودند در دوران امامت و رهبری حضرت امام حسین (ع ) تداوم یافت و موجب وقوع حادثه کربلا گردید.
به این ترتیب همان شمشیر جهلی که بر فرق علی (ع ) فرود آمد و آن را شکافت بر گلوی مطهر حضرت امام حسین (ع ) نشست . و این « جهل » هنوز هم در جوامع و سرزمین های اسلامی قربانی می گیرد!
پاورقی :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ قرآن کریم سوره رعد (13 ) آیه 15
2 ـ سوره بقره (2 ) آیه 13
3 ـ سوره بقره (2 ) آیه 18
4 ـ غررالحکم تنظیم موضوعی ج 1 ص 202
5 ـ همان مدرک ص 205
6 ـ همان مدرک ص 206
7 ـ قیام و حیات حسینی موسسه فرهنگی قدر ولایت ص 150 و 151
8 ـ همان منبع ص 151
9 ـ غررالحکم ج 1 ص 210
10 ـ ره توشه راهیان نور دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ص 120 و 121
بررسی های دقیق تاریخی ما را به این واقعیت رهنمون می شود که جهل و نادانی مردم در واقعه کربلا یکباره و سریع به وجود نیامد بلکه دارای سابقه ای طولانی می باشد که به دوران امامت و زمامداری حضرت علی (ع ) باز می گردد
همان شمشیر جهلی که بر فرق علی (ع ) فرود آمد و آن را شکافت بر گلوی مطهر حسین (ع ) نیز نشست و این « جهل » هنوز هم در جوامع و سرزمین های اسلامی قربانی می گیرد!