گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

پیامبر اسلام و استقامت در راه هدف


به مناسبت میلاد رسول گرامی اسلام حضرت محمدمصطفی (ص )
رمز موفقیت هر فردی در گرو دو چیز است :
اول : ایمان به هدف
دوم : استقامت و کوشش در طریق نیل به آن .
ایمان همان محرک باطنی است که خواه ناخواه انسان را به سوی مقصد می کشاند و مشکلات را در نظر او آسان می سازد و شب و روز وی را برای نیل به مقصد دعوت می کند زیرا چنین فردی اعتقاد راسخ دارد که سعادت و سیادت و خوشبختی و نیک فرجامی او وابسته به آن است . به دیگر سخن : هر گاه انسان ایمان داشت که سعادت او در گرو هدف مشخصی است قهرا نیروی ایمان او را به سوی هدف (با تمام مشکلاتی که دارد) می کشاند. مثلا بیماری که بهبودی خود را در خوردن داروی تلخ می داند آن را به آسانی می خورد غواصی که یقین دارد که زیر امواج دریا جواهرات گرانبهائی وجود دارد بدون دغدغه خود را در کام امواج دریا می افکند و پس از دقایقی پیروزمندانه از دل موجها بیرون می آید.
ولی هرگاه بیمار و غواص در کار خود شک و تردید داشته باشند یا اصلا معتقد به سود کار خود نباشند در این موقع یا اصلا اقدام نمی کنند و اگر اقدام نمایند کار آنها با سختی و ناراحتی توام خواهد بود. بنابراین این همان نیروی ایمان است که تمام مشکلات را آسان می سازد.
ولی جای شک نیست که رسیدن به هدف با مشکلاتی همراه است و موانعی در پیش دارد. باید سعی و کوشش کرد تا موانع را از سر راه برداشت . از قدیم الایام گفته اند : هر کجا گلی (مقصد و هدف )هست خاری نیز همراه آنست باید طوری گل را چید که خار در دست و پای انسان فرو نرود و به قول شاعر :
یکی گل در این نغز گلزار نیست که چیننده را زآن دو صد خار نیست
قرآن مجید با این مطلب (رمز کامیابی ایمان به هدف و استقامت در طریق آن است ) را با جمله کوتاهی بیان نموده آنجا که می فرماید : ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا ولا تحزنوا وابشروا بالجنه التی کنتم توعدون : 1
به راستی کسانی که ایمان به خدا آورده اند سپس در طریق تحصیل آن استقامت و بردباری نشان داده اند (بطور مسلم به هدف خواهند رسید) و با نیروهای غیبی (فرشتگان ) موید می گردند و درباره آنها گفته می شود : وابشروا بالجنه التی کنتم توعدون : و با بهشت موعود شادمان باشید . (سوره فصلت آیه 30 )
استقامت و شکیبائی پیامبر خدا
تماسهای خصوصی رسول گرامی پیش از دعوت عمومی فعالیتهای خستگی ناپذیر آن حضرت پس از ندای عمومی سبب شد که یک صف فشرده از مسلمانان در برابر صفوف کفر و بت پرستی پدید آید کسانی که پیش از دعوت همگانی در حوزه سری ایمان و اسلام وارد شده بودند با افراد تازه مسلمان که پس از اعلان نبوت دعوت او را لبیک گفته بودند آشنائی کامل پیدا کردند و زنگهای خطر در تمام محافل کفر و شرک مکه به صدا درآمد. البته کوبیدن یک نهضت نوبنیاد برای قریش نیرومند و مجهز بسیار کار سهل و آسانی بود ولی علت ترس آنان این بود که اعضا این نهضت از یک قبیله نبود که با تمام نیرو برای کوبیدن آن کوشش کنند بلکه از هر قبیله ای تعدادی به اسلام گرایش پیدا کرده بودند و از این جهت تصمیم قاطع در باره چنین گروهی کار آسانی نبود.
سران قریش پس از مشورت چنین تصمیم گرفتند که اساس این حزب و بنیان گذار این مکتب را با وسائل مختلف از بین ببرند. گاهی از طریق تطمیع وارد بشوند و او را با وعده های رنگارنگ از دعوت خود باز دارند و احیانا به وسیله تهدید و آزار از انتشار آئین او جلوگیری کنند. این برنامه دهساله قریش بود که سرانجام تصمیم قتل او را گرفتند و او از طریق مهاجرت به مدینه توانست نقشه آنها را نقش بر آب سازد.
رئیس قبیله « بنی هاشم » در آن روز « ابوطالب » بود و او مرد پاکدل و بلند همت و خانه وی ملجا و پناهگاه افتادگان و درماندگان و یتیمان بود. در میان جامعه عرب علاوه بر اینکه ریاست مکه و برخی از مناصب کعبه با او بود جای بزرگ و منزلت بس خطیر داشت و از آنجا که کفالت و سرپرستی « پیامبر » پس از مرگ « عبدالمطلب » با او بود سران دیگر « قریش » بطور دستجمعی به حضور وی بار یافتند و او را با جمله های زیر خطاب نمودند :
« برادرزاده تو به خدایان ما ناسزا می گوید و آئین ما را به زشتی یاد می کند و به افکار و عقاید ما می خندد و پدران ما را گمراه می شمرد یا به او دستور بده که دست از ما بردارد و یا اینکه او را در اختیار ما بگذار و حمایت خود را از او سلب کن » .
بزرگ « قریش » و رئیس « بنی هاشم » با تدبیر خاصی با آنان سخن گفت و آنان را نرم کرد به گونه ای که از تعقیب مقصد خود منصرف گشتند. ولی نفوذ و انتشار اسلام روزافزون بود. جذبه معنوی کیش پیامبر و بیانات جذاب و قرآن فصیح و بلیغ وی بر این مطلب کمک می کرد. خصوصا در ماههای حرام که مکه مورد هجوم حجاج بود وی آئین خود را بر آنها عرضه می داشت سخن بلیغ و بیان شیرین و آئین دلنشین او در بسیاری از افراد موثر واقع می گشت . در چنین هنگام ناگهان فرعونهای « مکه » متوجه شدند که « محمد » در دل تمام قبائل برای خود جائی باز نموده و در میان بسیاری از قبیله های عرب طرفداران و پیروان قابل ملاحظه ای پیدا نموده است . بار دیگر مصمم شدند که حضور یگانه حامی پیامبر (ابوطالب ) برسند و با تلویح و تصریح خطر نفوذ اسلام را بر استقلال مکیان و کیش آنها گوشزد کنند. از اینرو باز بطور دستجمعی سخنان پیشین خود را از سر گرفتند و گفتند :
« ابوطالب ! تو از نظر شرافت و سن بر ما برتری داری ولی ما قبلا به تو گفتیم که : برادرزاده خود را از تبلیغ آئین جدید بازدارـ مع الوصف ـ شما اعتنا نکردید ولی اکنون جام صبر ما لبریز گشته و ما را بیش از این بردبار نیست که ببینیم فردی از ما به خدایان ما بد می گوید و ما را بی خرد و افکار ما را پست می شمرد. بر تو فرض است که او را از هر گونه فعالیت باز داری وگرنه با او و تو که حامی او هستی مبارزه می نمائیم تا تکلیف هر دو گروه معین گردد و یکی از آنها از بین برود. »
یگانه حامی و مدافع پیامبر باکمال عقل و فراست دریافت که باید در برابر گروهی که شئون و کیان آنها در خطر افتاده بردباری نشان داد. از این جهت از در مسالمت وارد شد و قول داد که گفتار سران را به برادرزاده خود برساند. البته این نوع جواب به منظور خاموش کردن آتش خشم و غضب آنها بود تا بعدا برای حل مشکل راه صحیح تری پیش گیرد. لذا ـ پس از رفتن سران با برادرزاده خود تماس گرفت و پیام آنها را رساند و ضمنا به منظور آزمایش ایمان او نسبت به هدف خود در انتظار پاسخ شد. پیامبر اکرم در مقام پاسخ جمله ای فرمود که یکی از سطور برجسته تاریخ زندگی او به شمار می رود. اینک متن پاسخ او :
« عموجان ! به خدا سوگند هر گاه خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (یعنی سلطنت تمام عالم را در اختیار من بگذارند) که از تبلیغ آئین و تعقیب هدف خود دست بردارم هرگز برنمی دارم و هدف خود را تعقیب می کنم تا بر مشکلات پیروز آیم و به مقصد نهائی برسم و یا در طریق هدف جان بسپارم . »
سپس اشک شوق و علاقه به هدف در چشمان او حلقه زد و از محضر عموی خود برخاست و رفت . گفتار نافذ و جاذب او چنان اثر عجیبی در دل رئیس « مکه » گذارد که بدون اختیار با تمام خطراتی که در کمین او بود به برادرزاده خود گفت : به خدا سوگند دست از حمایت تو برنمی دارم و ماموریت خود را به پایان برسان . (فروغ ابدیت ج 1 استاد جعفر سبحانی )
پیامبر اکرم (ص ) : به خدا سوگند هر گاه خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند که از تبلیغ آیین و تعقیب هدف خود دست بردارم هرگز چنین نمی کنم و هدف خویش را تعقیب می کنم تا بر مشکلات غلبه نمایم و به مقصد نهایی برسم و یا در طریق هدف جان بسپارم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد