زدستهای تو گوئی بهار می روید
گل و شکوفه هزاران هزار می روید
عبور یاد تو از دل معجزه آسا بود
که از کویر دلم چشمه سار می روید
تو جبر پیشه ای و من به حیرتم کز دل
زبذر جبر چرا اختیار می روید
چو اختیار نمودم ره بلا خیزت
زتار موی تو دیدم که دار می روید
چو سر به دار نهم من به شوق دیدارت
زباغ چشم گل انتظار می روید
به شوق فرصت پرواز در چمن تا کی
بیا بیا که زدستت بهار می روید