گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

غزل از استاد نامی زنده یاد محمود شاهرخی

گاهی که می‎آید صبا دامن کشان از گلشنت
روشن شود چشم و دلم با بویی از پیراهنت

هر گه درآیی از درم دست از تماشا می‎برم
ای صد چو یوسف جان به کف در اشتیاق دیدنت


کردی شراب بی خودی در جان من روز ازل
بردی ز خویشم تا ابد زان باده مرد افکنت


گاهی خطابم می‎کنی گاهی عتابم می‎کنی
دانم که باشد هر نفس لطفی دگرگون با منت


گفتم خیالت را شبی گر … او در خلوتم
جز جان ندارم هدیه‎ای جز دل نباشد مسکنت


گاهی که مهر روی تو از مشرق دل سر زند
چون ذره رقصان می‎شوم بر آفتاب روشنت


در پرده دیشب مرغ حق می‎خواند تا وقت سحر
بس کن که کردی خون دلم ای جذبه از نالیدنت


 **
امشب ز مستی شور دیگر داری ای دل
از چشم ساقی میل ساغر داری ای دل


شوق وصال است اینکه زد بر جانت آتش
شور جنون است اینکه در سر داری ای دل


در سوز و سازی با لب خاموش چون شمع
با خشک کامی دیده تر داری ای دل


اسرار پنهان را به نا محرم مکن فاش
گر چون صدف در سینه گوهر داری ای دل


چون قطره گر فانی شدی در بحر وحدت
کامی روا از دست دلبر داری ای دل


آیینه‎ی آن حسن جان افروز گردید
از رخ حجاب غیر اگر برداری ای دل


ز اسرار گردد سینه‎ات چون لوح محفوظ
گر عشق را چون حفظ از برداری ای عشق


***
مستم از نرگس مخمور تو مستم ای دوست
می‎رود شیره چشم تو ز دستم ای دوست


تا که با یاد تو پیمانه زدم روز الست
به وفای تو که پیمان نشکستم ای دوست


تا زِ لعل لب میگون تو رفتم از خویش
همه دانند که من باده پرستم  ای دوست


«تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق»
از بد حادثه فارغ ننشستم ای دوست


جان من همچو شمعی زِ دل سوخته در آتش آب
دل چو در رشته سودای تو بستم ای دوست


هست دیدار تو گر در گره نقد حیات
به ولای تو که جان بر سر دستم ای دوست


همچو گل جامه به بوی تو به تن چاک زنم
چه از این دایره حادثه رستم ای دوست


جذبه‎ای تا ز کرم فیض تو در کارم کرد
با تو پیوستم و از غیر گسستم ای دوست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد