گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

روزه

خدای عزوجل می فرماید کسی که جوارح و اندامهای خود را از حرامهای من روزه ندارد چه حاجت که به خاطر من از خوردن و آشامیدن خودداری ورزد.
محمد بن مسلم : امام صادق (ع ) فرمود : هرگاه روزه گرفتی باید گوش و چشم و مو و پوست تو نیز روزه داشته باشند. آن حضرت اعضای دیگری را نیز برشمرد و فرمود : روزی که روزه داری با روزی که روزه نداری یکسان نباشد.
امام سجاد(ع ) در دعای خود به هنگام حلول ماه رمضان چنین عرض می کرد : به وسیله روزه این ماه یاریمان ده تا اندامهای خود را از معاصی تو نگه داریم و آنها را به کارهایی گیریم که خشنودی تو را فراهم می آورد تا با گوشهایمان سخنان بیهوده نشنویم و با چشمانمان به دیدن چیزهای لهو نشتابیم و تا دستانمان را به سوی حرام نگشاییم و با پاهایمان به سوی آنچه منع شده ره نسپاریم و تا شکمهایمان جز آنچه را تو حلال کرده ای در خود جای ندهد و زبانهایمان جز به آنچه تو خبر داده ای و بیان فرموده ای گویا نشود و رنج نکشیم جز برای آنچه به پاداش تو نزدیک می کند و به جا نیاوریم مگر چیزی را که از کیفر تو نگه می دارد.

احترام والدین

بالاترین مقام بهشت خشنودی و رضایت الهی است. در آیه 72 سوره توبه خداوند پس از ذکر پاره ای از نعمتهای بهشت چنین می فرماید: «و رضوان من الله اکبر؛ خشنودی خداوند (از همه) بزرگتر و بالاتر است» روشن است که رضایت الهی در اطاعت از ایشان و کسانی است که خود دستور داده است. خشنودی خلایق الهی و خدمت به آنان که مخلوقات الهی اند مایه رضایت الهی است و اگر این خلایق، پدر و مادر باشند که نزدیکترین حق را به حق الهی دارند یقیناً احسان به آنان به رضایت الهی نزدیک تر است. از همین روست که در روایت پیامبر (ص) رضایت الهی در گرو رضایت والدین و خشم الهی در گرو خشم پدر و مادر دانسته شده است: «رضا الله مع رضا الوالدین و سخط الله مع سخط الوالدین».
و روشن است که خشم الهی چه عواقب وخیمی را به دنبال دارد. به گزارش روایات معصومین (ع) کسی که مورد خشم الهی ناشی از عاق والدین قرار می گیرد به هنگام مرگ زبانش از ذکر کلمه توحید بستر می شود. «نمازش مقبول نمی افتد. دعایش مستجاب نمی شود، ذلیل می گردد و وارد جهنم می شود. این همه از آن روست که شکر نعمت واجب است و عصیان الهی حرام، و نافرمانی پدر و مادر هم عصیان خداست و هم کفران نعمت او: هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند قطعاً آتش جهنم برای اوست و در آن جاودانه خواهد ماند.»
محبوبیت و عزتمندی: آدمی خود را در آینه دیگران می بیند. از اینکه دیگران او را فردی مورد توجه، دوست داشتنی وبا شخصیت بدانند شادمان می گردد و نشان موفقیت خویش تلقی می کند و اگر با نگاه تحقیر و بی ارزشی بنگرند خود را ناکام و مغلوب تصور می کند.
این بحث در روانشناسی شخصیت بحثی مهم و اساسی است. اما سخن اینجاست که راز محبوب شدن و راه آن چیست؟
بعضی خود را به آب و آتش می زنند، با هر کسی همرنگ می شوند و هر رفتاری را کورکورانه می پذیرند تا تلقی دیگران را نسبت به خویش اصلاح کنند اما افسوس که پس از چندی محبوبیت سطحی و ظاهری و موقتی کاخ شخصیت پوشالی شان به تلی از خاک تبدیل می شود چراکه آدمیان یکرنگی و صداقت، و استواری و پایمردی در راه عقیده و ایمان را بیشتر می پسندند تا رنگ باختن و چهره عوض کردن.
از این رو قرآن کریم راز محبوبیت را انجام عمل صالح و ایمان به خدایی می داند که عزت و ذلت آدمیان به دست اوست و در حقیقت اتصال به سرچشمه حب و دوستی را تنها راه کسب محبوبیت اصیل و پایدار می داند و می فرماید: کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند به زودی خداوند بر آنان محبتی ] در دلها[ قرار می دهد.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «کسی که برای من ضمانت کند صله رحم و نیکی به پدر و مادر را، من هم ضامن می شوم که مال و عمرش زیاد شود و در قبیله اش محبوبیت پیدا کند» در نقطه مقابل و به روایت امام هادی (ع) «ضایع کننده حقوق والدین کمی آبرو و عمر را در پی دارد و به نکبت و ذلت در دنیا منجر می شود.»
راز محبوبیت احسان گر به والدین و صله رحم کننده آن است که خداوند این اعمال را در زمره عمل صالح و ایمان و اطاعت خود دانسته و براساس آیه 96 مریم وعده قطعی به محبوبیت عاملان عمل صالح و ایمان آورندگان به او داده است.
- راحتی مرگ: نوع مرگ آدمی و سختیهای آن تجلی نوع رفتار آدمی در دنیاست. نیکی ها و اعمال صالح موجب راحتی مرگ و گناه و عصیان الهی موجب سختیها و شداید فراوان به هنگام جان کندن است، اما در این میان پاره ای ازحسنات و گناهان تاثیر عمیق تری بر سختی و آسانی مرگ دارد که یکی از این عوامل نیکی به پدر و مادر یا عاق والدین شدن است.
امام صادق(ع) فرمودند: «کسی که دوست دارد خداوند سختی های مرگ را بر وی سبک گرداند پس صله رحم کند و به پدر و مادر خود نیکی نماید؛ این چنین خداوند سختیهای مرگ را بر وی آسان نماید و هیچگاه فقیر و نادار نشود.»
به روایت امام صادق(ع) روزی پیامبر(ص) بر بالین جوانی که در حال احتضار بود حاضر شد. به او شهادتین را تلقین کرد اما او نتوانست بگوید. روشن شد که مادرش از او راضی نیست. مادر به درخواست پیامبر(ص) ازاو راضی شد و آنگاه جوان لااله الاالله گفت و پیامبر(ص) فرمود چه می بینی؟ گفت: مرد سیاه بدبویی که با جامه های چرکین رو به من کرده. فرمود بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر و اعف عنی الکثیر. انک انت الغفور الرحیم. چون جوان این دعا را گفت پیامبر(ص) فرمود: چه می بینی؟ گفت: مرد سفید خوشبو با جامه های نیکو به طرف من می آید و می رود. با تکرار دعا آن چهره سیاه رفت و نور نزد او آمد و سپس از دنیا رفت. و این چنین با رضایت مادر شداید مرگ بر او آسان شد.
- بهشت الهی و پاداش عظیم اخروی: احسان به والدین جدای از برکات دنیوی، بهشت الهی و پاداش گسترده اخروی را به همراه دارد. کمترین مرتبه احسان به والدین نگاه به سیمای آنان با مهربانی و خوشرویی است که پاداش عبادت پروردگار و ثواب حج خانه دوست را دارد.
براساس روایت پیامبراکرم(ص) هر فرزندی که از روی مهربانی به پدر و مادرش بنگرد به هر نگاهش ثواب یک حج مقبول داده می شود. گفتند: «ای رسول خدا! حتی اگر در هر روز صد بار بنگرد؟» فرمود: «آری! خداوند بزرگتر و پاکیزه تر (از هر عیب) است.
در روایت دیگری مهربانی به ایشان مایه ورود به بهشت الهی شمرده شده است. از امام باقر(ع) روایت شده که چهار دسته اند که خداوند بهشت را برای آنان آماده کرده است. 1) کسی که یتیمی را پناه دهد 2) به ضعیف ترحم کند 3) به پدر و مادر مهربان باشد 4)به زیردست و مملوک خود مهربان باشد و با او مدارا کند.
کوتاهترین عبارت در این زمینه همان حدیث مشهور «الجنه تحت اقدام الامهات» است. مفهوم اینکه بهشت زیرپای مادر است این است که نیکویی به ایشان و اطاعت و فرمانبرداری از آنان مایه رسیدن به بهشت است.
و روشن است که رسیدن به بهشت ازطریق احسان به والدین، به معنای نادیده گرفتن حقوق الهی نیست چرا که در آیات احسان به والدین، حق ایشان بعد از حق الهی ذکر شده است.
سخن آخر
با نیم نگاهی به آیات و روایات وارده در باب احسان به والدین و اهمیت و آثار آن دراسلام این سؤال مطرح می شود که اساساً چرا اسلام چنین اهمیت فوق العاده ای را برای پدر و مادر قایل شده است؟
حقیقت این است که هدف اسلام سعادتمندی بشر و کامروایی دنیوی و اخروی است و دستوراتش را به گونه ای تنظیم نموده که این هدف تحقق پذیرد. شکی نیست که آدمیان بدون زندگی اجتماعی نمی توانند امورات خویش را به پیش برند و سامان دهند و صلاح و کمال جامعه قطعا در سرنوشت فرد تاثیرگذاراست. صلاح جامعه ریشه درصلاح خانواده ها، آرامش، کمال گرایی و همبستگی آن دارد. خانواده اجتماع کوچکی است که اعضای آن مفاهیم ارزشی و ضدارزشی را در آن جا می آموزند و به جامعه انتقال می دهند از این رو راز صلاح جوامع، اصلاح خانواده ها است که نقطه آغازین شکل گیری خانواده از پدر و مادر تشکیل می شود.
از این رو اگر پدر و مادر وظایف اصیل خویش را بشناسند و فرزندانی شایسته تربیت کنند و فرزندان، نخستین کانون اصلاح تربیت و مربیان خود را ارج نهند؛ ثمره چنین خانواده هایی، اعضای جامعه بزرگتری را تشکیل می دهند که دارای شخصیت متعالی، آرامش روانی، عزت و اعتماد به نفس و احترام به هم نوع هستند.
ازسوی دیگر شکر الهی به عنوان یکی از بنیادهای متین ایمان و دینداری، ازداشتن روحیه سپاسگزاری به خلق الهی ناشی می شود که: «من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق». و احسان به والدین زمینه شکر الهی و عمق باور به آموزه های دینی را به همراه دارد روشن است که گسترش روحیه دینداری به یقین در اصلاح جوامع موثر است. جمله مشهور ناپلئون «که مادر با یک دست گهواره و با دستی دیگر جهان را تکان می دهد» براساس نقش بنیادین خانواده در تحول و تکامل جامعه قابل تبیین است.

چه کسی دستهای تو را قطع کرده است

روزی یکی از یاران و دوستداران امام علی (ع ) بنام « افلح » که مسلمانی سیاه پوست بود فریب هوای نفسانی را خورد و چیزی دزدید.
پس از مدتی او آنچنان گرفتار عذاب وجدان شد که حد سرقت را بجان خرید و نزد امام رفت تا حد را بر او جاری کند. امام نیز پس از اطمینان به این کار چهار انگشت او را قطع کرد.
هنگامی که افلح از نزد امام مرخص شد یکی از فرصت طلبان بنام « ابن کوا » که از قضیه با خبر بود توطئه ای طرح کرد.
ابن کوا از خوارج بود و همیشه در صدد توطئه بر ضد امام بود . او حتی روزی در هنگامی که امام نماز می خواند چند بار آیه 60 سوره روم را که در مورد پوچ شدن اعمال و عبادات مشرکان است خواند و به این طریق سعی در طعنه زدن به امام را داشت . همچنین او هر وقت که می شد از امام سئوالات عجیبی می نمود تا به این وسیله او را در پاسخگویی به سئوالات شکست دهد که هیچ گاه موفق به این کار نشد.
وقتی ابن کوا دست بریده افلح را دید نزد او رفت و گفت : « چه کسی دستان نازنین تو را این طوری بی رحمانه قطع کرده »
افلح در پاسخ او گفت : « آن پیشوای یکتاپرستان دست راستم را قطع کرد. آنکه یکه سوار نبردگاه بدر و احد است . آنکه مکه و مدینه او را به عظمت می شناسند و... »
افلح چنان با شور و نشاط درباره امام علی (ع ) مدح می گفت که مردم به گرد او حلقه زدند و از هر سو اطرافش را گرفتند چنانکه گوئی سخنرانی خوش بیان برای آنان خطبه می خواند و ابن کوا را نسبت به توطئه ای که چیده بود کاملا پشیمان ساخت .
امام که خبر را شنید افلح را به حضور طلبید و از او دلجویی کرد و برایش دعا نمود. افلح نیز گفت : « ای امیرمومنان ! عشق تو با گوشت و استخوانم آمیخته و اگر پیکرم را قطعه قطعه کنند عشق تو از قلبم بیرون نمی رود. »
امام نیز به ابن کوا پیام داد : « ای فرزند کوا! ما دوستانی داریم که اگر آنها را قطعه قطعه کنیم دوستی آنها بیشتر می شود و به عکس دشمنانی داریم که اگر شهد عسل را در گلوی آنها بریزیم دشمنی آنها بیشتر می شود. بدان که هر کس ما را به حقیقت دوست بدارد مشمول شفاعت ما در روز قیامت خواهد شد. »
افلح در سپاه علی (ع ) در جنگ نهروان و در برابر سپاهی که ابن کوا در آن بود به شهادت رسید و ابن کوا نیز توسط مسلمین به درک واصل شد.
امام در این مورد می فرمایند : « اگر فرد با ایمانی را با شمشیر بر بینی اش بزنم با من دشمن نخواهد شد و اگر تمام دنیا را در گلوی منافق بریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت همانطور که پیامبر فرمود ای علی مومن با تو دشمنی نمی کند و منافق تو را دوست نمی دارد... »
(منبع : قضاوت های شنیدنی از حضرت علی علیه السلام )

خداشناسی مبنای انسانیت

متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید : « آغاز و پایه اول دین شناختن خداست » . اگر دین را به ساختمانی تشبیه کنیم که دارای در و دیوار و سقف و پنجره و شیشه و نقاشی و روکاری و زیرسازی و غیره است باید بگوییم زیرسازی و زیربنای همه افکار و معتقدات و اخلاقیات و دستورالعمل های دینی خداشناسی است ; و اگر دین را به یک کتاب علمی تشبیه کنیم که دارای بابها و فصلها و قضایا و مسائل و استدلالات و اصول متعارفه و موضوعه است باید بگوییم آن چیزی که به منزله اصلی اولی و به اصطلاح اصل متعارف دین است خداشناسی است . اگر بنا بشود مجموعه ای مصالح بنایی را دریک جا انبار کنیم اهمیت ندارد که کدام قسمت را اول بریزیم و کدام که کدام مطلب را درصفحه ]مهم نیست [قسمت را آخر بریزیم و همچنین اگر بنا بشود کتابی به صورت جنگ و کشکول جمع آوری کنیم اول و کدام مطلب را در صفحه دوم و همچنین درسایر صفحات بنویسیم چون مقصود به وجود آمدن یک جنگ و یک کشکول است هر مطلب در هر جا قرار گرفت مانعی ندارد وقتی هم که بخواهیم این گونه کتابها را مطالعه کنیم و مورد استفاده قرار دهیم باز فرق نمی کند که از اول شروع کنیم یا وسط یا آخر. اما اگر ساختمانی بخواهیم به وجود آوریم این طور نیست ترتیب دارد و روی حساب معینی باید صورت بگیرد و همچنین اگر یک کتاب علمی بخواهیم تالیف کنیم یا بخواهیم مطالعه کنیم از اول باید شروع کنیم و به ترتیب پیش برویم .
دینداری اگر بخواهد به صورت صحیح و معقول و منطقی برای کسی پیدا شود باید از پایه توحید و خداشناسی آغاز گردد. تا این اصل در روح و دل تاسیس نشود سایر قسمتها اساسی نخواهد داشت . رسول اکرم همینکه به رسالت مبعوث گشت و برای اولین بار به میان مردم ظاهر شد و بعثت خود را آشکار کرد چه گفت آیا گفت نماز بخوانید یا روزه بگیرید آیا گفت صله ارحام بجا آورید و به یکدیگر ظلم نکنید آیا گفت فلان آداب استحبابی را در راه رفتن یا نشستن یا غذا خوردن خوب رعایت کنید نه هیچ کدام از اینها را نگفت گفت : مردم بگویید : لااله الاالله تا رستگار شوید. رسول اکرم دین را از این کلمه آغاز کرد حساس ترین نقطه های قلب مردم را با عقیده توحید اشغال کرد و تکوین و تربیت امتی عظیم و مقتدر را بر این اساس به وجود آورد.
خداشناسی نه فقط اول دین است اول پایه و مایه انسانیت است . انسانیت اگر بنا بشود روی اصل پایداری بنا شود باید روی اصل توحید ساخته گردد. ما یک سلسله امور را به عنوان « حقوق انسانی » یا « شئون انسانی » نام می بریم می گوییم انسانیت حکم می کند که رحم و مروت داشته باشیم نیکوکار باشیم از صلح و آرامش حمایت کنیم نسبت به جنگ ابزار تنفر کنیم به بی بضاعتها و بیمارها و مجروحین و مصدومین و درماندگان کمک کنیم به همنوعان خود آزار نرسانیم بلکه در راه خدمت به نوع فداکاری کنیم جانفشانی کنیم عفیف و باتقوا باشیم به حقوق دیگران تجاوز نکنیم . همه اینها درست است و واقعا هم باید اینچنین بود اما اگر از ما بپرسند که منطق این دستورها وفلسفه ای که ما را قانع کند که منافع شخصی خود را فدای این امور کنیم و متحمل محرومیت بشویم چیست آیا می توانیم با چشم پوشی از مسئله خداشناسی جوابی بدهیم اینها همه به اصطلاح معنویات است و در جهت مخالف مادیات و منافع فردی است . سرسلسله معنویات خداشناسی است . ممکن نیست از سر سلسله معنویات و از ریشه و بن و سرچشمه آنها چشم بپوشیم و آنگاه بتوانیم اصول معنوی داشته باشیم ; و از طرفی حتی مادیترین مسلکهای جهان چاره ای ندارند از اینکه سازمان اجتماعی خود را بر یک سلسله اصول معنوی وشرافتهای اخلاقی بسازند.
انسانیت از خداشناسی نمی تواند جدا گردد. یا خداشناسی است و یا سقوط در حیوانیت و منفعت پرستی و سبعیت و درندگی . منفعت پرستی به معنی واقعی کلمه یعنی اینکه آدمی واقعا بنده شهوت و شکم بوده باشد. یا باید بنده خدا بود و یابنده شکم و دامن وجاه و مقام و پول و زر و زیور راه سوم ندارد. اما اینکه کسی مدعی شرافت و اخلاق و تقوا و عفت باشد و درعین حال به خداشناسی که سرسلسله این امور است ایمان و اعتقاد نداشته باشد و هم باطلی بیش نیست .
قرآن کریم مثلی ذکر می کند می فرماید : مثل کلمه پاک توحید مثل درخت پاک و سالمی است که در زیر زمین ریشه دوانیده و شاخه هایش سر به آسمان کشیده است . این درخت میوه ده و ثمربخش است همیشه بهار است و همیشه میوه ده است در همه فصلها و همه روزها میوه فراوان دارد که تمام شدنی نیست 1.
این مثل درباره کسانی است که درخت خداشناسی در زمین روحشان روییده باشد. شاخه های این درخت عبارت است از اعتقاد به نبوت و ولایت و وجود ادیان و راهنمایان الهی و همچنین اعتقاد به حقانیت جهان و اینکه جهان به حق و عدالت برپاست . اجر نیکوکاران ضایع نمی گردد و کیفر بدکاران به آنها خواهد رسید و امثال این امور. میوه های این درخت شرافت وکرامت است عفت و تقواست احسان و گذشت و خدمت و فداکاری است رضایت و آرامش قلب و اطمینان و سعادت است . آنگاه مثل دیگر ذکر می کند و می فرماید :
اما مثل سخن ناپاک و بی حقیقت مثل درختی است که ریشه ای نداشته باشد قرار و ثبات و آرامشی نداشته باشد اندک بادی آن را از ریشه می کند2.
راستی همین طور است . احیانا دیده می شود که افرادی را به نام حمایت از نژاد و قومیت و یا حمایت از یک مسلک و عقیده اجتماعی تحت تاثیر پاره ای از تلقینات و القائات قرار می دهند و موقتا آن بدبختها و بیچاره ها احساسات کاذبی پیدا می کنند و ممکن است گاهی جان خود را نیز در این راهها از کف بدهند اما همین افراد همینکه اندک فرصتی پیدا می کنند و با خود می اندیشند نمی توانند منطقی برای عمل خود بیابند; با اندک تامل و با یک تذکر کوچک از ناحیه شخص دیگر مانند ابری که به سرعت خود را وامی گذارد از صفحه روحش محو ونابود می گردد.
آری خداشناسی یگانه منطق صحیح و درست و مستحکم انسانیت است پایه اصلی تقوا و پاکدامنی و راستی و درستی و شجاعت و شهامت و فداکاری است مبنای انسانیت و منشا امتیاز واقعی انسان از حیوان است . تنها خداشناسی است که می تواند جانشین منطق منفعت پرستی وخودپرستی گردد. این است که قرآن کریم می فرماید :
خداوند مددکار کسانی است که به او ایمان آورده اند و آنها را از ظلمتها و تاریکیها به فضای روشن و نورانی می برد و اما آن کسانی که به این حقیقت ایمان نیاورده اند یار و کمک آنها طاغوت است هر لحظه آنها را از فضای روشن به سوی تاریکیها می کشاند3.
(منبع : مجموعه آثار متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ج 22 )

پاورقی :
1 ـ سوره ابراهیم آیات 24 و 25
2 ـ سوره ابراهیم آیه 26
3 ـ سوره بقره آیه 257
اگر « دین » را به ساختمانی تشبیه کنیم که دارای در و دیوار و سقف و پنجره و شیشه و نقاشی و روکاری و زیرسازی و غیره است باید بگوییم زیرسازی و زیربنای همه افکار و معتقدات و اخلاقیات و دستورالعمل های دینی « خداشناسی » است
خداشناسی یگانه منطق صحیح و درست و مستحکم انسانیت است پایه اصلی تقوا و پاکدامنی و راستی و درستی و شجاعت و شهامت و فداکاری است مبنای انسانیت و منشا امتیاز واقعی انسان از حیوان است