حجت الاسلام و المسلمین غضنفرآبادی
انتخاب جنابعالی را به عنوان نماینده مردم شریف شهرستان بم تبریک گفته و از خداوند متعال آرزوی توفیق روز افزون برای جنابعالی و همه خدمتگزاران به این ملت و نظام مقدس جمهوری اسلا می داریم.بدون تردید شهرستان بم و حومه نیازمند تلاش و کوشش و پشتکار جنا بعالی در استفاده از فرصت ها و امکانات جهت رشد و توسعه اقتصادی و فرهنگی است .
در آستانه هشتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، بار دیگر شاهد فعالیتهای تبلیغاتی گروه ها و جناحهای مختلف سیاسی هستیم که هر یک به فراخور هدفها و مقاصد خود، وارد این عرصه شده اند. در نظامی به سر می بریم که بر اسلام مبتنی است و حفظ نظام اسلامی بر فرد فرد مسلمانان واجب است. شرکت آگاهانه ای که به انتخاب افراد و برنامه های اصلح برای تعالی جامعه منجر شود، باعث قوام نظام اسلامی خواهد شد و چنین برخوردی با انتخابات، بر تمامی مسلمانان واجب است. اکنون این سؤال مطرح است که صفات بارز و میزان کارآمدی یک فعال سیاسی برای کسب نمایندگی مجلس شورای اسلامی، چیست؟
چه نوع امکاناتی برای کارآمدی یک فعال سیاسی لازم است؟ آیا امکانات مادی یا معنوی به تنهایی کافی است یا اینکه یک سیاستمدار و بازیگر و فعال سیاسی به هر دو نوع نیازمند است؟ قرآن کریم در دعای حضرت موسی(ع) به انواع ابزار و امکانات لازم برای کارآمدی در امر رسالت اشاره نموده است که این مقاله در هشت محور به تبیین و توضیح این درخواستها می پردازد.
***
آنگاه که حضرت موسی(ع) به رسالت الهی مأمور گشت، چیزهایی را از خداوند متعال درخواست نمود که به وسیله آنها بتواند رسالت خویش را انجام دهد. این رسالت چون دارای ابعاد عبادی، سیاسی، انقلابی و اجتماعی و اخلاقی بود، بسیار مهم و حایز اهمیت است؛ لذا درخواستها و امکاناتی را که حضرت می طلبد، به میزان این مسؤولیت سنگین، باید مهم و با اهمیت باشد. قرآن کریم می فرماید: پس از آنکه موسی(ع) به مقام نبوت رسید، خداوند به او فرمود: «به سوی فرعون برو که طغیان کرده است.» (طه/24)
موسی (ع) از چنین مأموریت سنگینی شانه خالی نکرد و وسایل پیروزی در این ماموریت را از خداوند خواست.
«عرض کرد: پروردگارا! سینه مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشا تا سخنان مرا بفهمند و وزیری از خاندانم برای من قرار بده؛ برادرم هارون را. به وسیله او پشتم را محکم کن و او را در کار من شریک گردان تا تو را بسیار تسبیح گوییم؛ و تو را بسیار یاد کنیم؛ چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بوده ای.» (طه/35-25)
در این درخواست، نکات بسیار مهمی نهفته است که برای اندیشمندان و سیاستمداران قابل تحقیق و الگو پذیری است. خداوند در آغاز رسالت حضرت موسی(ع) مهم ترین مشکل بر سر راه فرهنگ، مذهب و هدایت انسانها را معرفی می کند و آن فرعونی است که طغیان نموده. این مطلب چند نکته مهم را می رساند: نخست، دین و مذهب با سیاست و حکومت در ارتباط است؛ لذا رسالت اول موسی(ع) ورود در عرصه سیاست و پاک سازی رأس جامعه از استبداد و شرک است؛ دوم، طغیان و سرکشی ویژگی مهم کفر و استبداد است؛ از این رو، هر کس در هر سطح جامعه طغیان کند، باید با او برخورد نمود؛ ثالثاً طرف مقابل موسی(ع) فرعونی است که با خدا بر سر ربوبیت منازعه نموده، به بانگ بلند می گفت: «انا ربکم الاعلی»؛ بنابراین، برای مقابله با چنین فردی، به امکانات و وسایل ویژه ای نیاز است که بدون آنها نمی توان اقدام نمود.
روابط انسانی در اجتماع، دارای پیچیدگی بسیار و سازوکارهای متناسب با خود است. قرآن در این باره می فرماید: «هان ای مردم! ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را تیره هایی بزرگ و کوچک قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید نه اینکه به یکدیگر فخر کنید و فخر و کرامت نزد خدا تنها به تقواست و گرامیترین شما با تقواترین شماست که خدا دانای با خبر است.» (حجرات 13) بنابراین، هدف از این اختلافها، گرایش به زندگی اجتماعی است، چون هر فرد به تنهایی قادر نخواهد بود نیازهای خود را برآورده سازد و برای ادامه حیات، به همنوعان خود وابسته است. قرآن کریم، رسالت اجتماعی انبیا را در مورد روابط اجتماعی چنین مشخص می نماید: «به راستی، پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را فرو آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.» (حدید/25) پس هدف از بعثت انبیا به طور کلی این است که روابط اجتماعی مردمان بر اساس رفتار عادلانه، نظم و ترتیب پیدا کند تا مسیر زندگی و تعالی انسان هموار گردد. این مسؤولیت سنگین مشکلات فراوانی را به همراه خواهد داشت که از جمله آنها می توان به اختلاف سلیقه ها و نگرشهای افراد، تداخل منافع افراد جامعه و واکنش کسانی که منافعشان در خطر است، همچون ستمگران، سودجویان و طمع ورزان، اشاره کرد.(بقره/213) این عوامل دست به دست هم می دهند که روابط اجتماعی پیچیده و مسؤولیت فعالان سیاسی دشوار گردد. در این میان، کسانی می توانند کارآمد و موفق باشند که به امکانات و ابزار لازم مسلح باشند؛ از جمله مهم ترین این ابزار از دیدگاه قرآن در دعای حضرت موسی(ع) موارد ذیل است:
1- شرح صدر
«قال رب اشرح لی صدری؛ عرض کرد: پروردگارا! سینه مرا گشاده دار!»
با توجه به مقدمه ارائه شده، مشخص می شود مسؤولیت سیاست و حکومت، سنگین، مهم و پیچیده است. بر این اساس، اولین چیزی که مورد درخواست حضرت موسی(ع) قرار می گیرد، شرح صدر است. شرح صدر به معنای گشادگی سینه، کنایه از این است که انسان در برابر سختی ها و مشکلات از حوصله و تحمل بالا برخوردار باشد که با آن بتواند بر عجله و شتاب زدگی خود مسلط گردد و در برخورد با مسائل و مشکلات پیش رو، عاقلانه و مدبرانه عمل کند. اگر فعال سیاسی در مقابل یک پدیده اجتماعی و سیاسی با عجله و شتاب وارد عمل شود، از دوراندیشی و عاقبت نگری لازم برخوردار نخواهد بود، چون هیجانها و احساسهای روحی و دغدغه ها و حساسیتهای درونی غلیان و فکر و اندیشه او را مسدود می کند.
یک عمل و رفتار سیاسی و اجتماعی در ابتدا بر سه عنصر مهم استوار است که عبارتند از:
1- تصمیم گیری: به معنای گزینش یک راه از میان دو یا چند راه با توجه به هدف و آینده نگری، توانایی.
2- برنامه ریزی: یعنی پیش بینی اقدامهایی که به منظور تحقق هدفها باید در آینده صورت گیرد.
3- سازماندهی و هماهنگی عناصر دخیل: یعنی گروه بندی و وحدت بخشیدن به عناصر دخیل در عملکردها در مسیر رسیدن به هدف. در تمام این مراحل، سعه صدر شرط اصلی و عجله و شتاب و اضطراب، مانع است. از این رو، چون در عمل سیاسی و اجتماعی تفکر بلند و دوراندیشی شرط اصلی و مهمی است و عمل براساس اندیشه شکل می گیرد، باید شرایط را برای استفاده از عقل مهیا نمود. یکی از شرایط مهم، داشتن روح بزرگ و سعه صدر و تحمل مشکلات است. امام علی(ع) می فرماید: « وسیله رهبری و مدیریت سینه گشاده است» (تفسیر نمونه /ج 13 /ص 188)
قرآن کریم به پیامبر اعظم(ص) می فرماید: «صبر پیشه کن، چنانکه پیامبران اولوالعزم پیش از تو چنین کردند.» (احقاف 35) پس قرآن کریم ثبات قدم و استواری در راه را برای رسیدن به پیروزی، در صبر و سعه صدر معرفی می کند: « پروردگارا! صبری به ما ده و قدمهایمان را استوار ساز و بر گروه کافران پیروزمان کن!» (بقره / 250) این نکته شایان ذکر است که سعه صدر در قانون گذاری و وضع برنامه های کشور و نظارت بر امور که وظیفه اصلی نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی است، نیز بسیار مهم و با اهمیت می باشد.
2- آماده کردن شرایط
«و یسر لی أمری؛ و کار مرا بر من آسان گردان!»
حضرت موسی(ع) در بخش قبل، به موضوع درونی انسان پرداخت و در این قسمت از دعای خود به مقوله کار و فعل خویش نظر دارد و برای آسانی و گشایش در کارها، از خداوند استمداد می جوید. حال، سؤال این است که چه اموری باعث آسانی کار می شود؟
از جمله امور مهمی که شرایط را برای گشایش در کارها فراهم می کند، می توان به علاقه و انگیزه، کسب مقدمات لازم، برنامه ریزی و آینده نگری و توانایی لازم و قدرت بر انجام کار نام برد. از میان امور ذکر شده، مسأله توانایی و قدرت، بسیار مهم و با اهمیت است. قدرت، ابزاری برای تحقق هدفها و تأمین غایتهای انسان است و به واسطه آن هر شخصی می تواند به موفقیت و کارآمدی برسد. بنابراین، برای یک فعال سیاسی که بخواهد در سطح جامعه به وظیفه خویش عمل کند، قدرت و توانایی، بسیار مهم و اساسی است تا جایی که برخی اندیشمندان، سیاست را به وسیله کسب قدرت تعریف نموده اند. (حمید عنایت/ اندیشه سیاسی در اسلام معاصر/ ترجمه بهاء الدین خرمشاهی/ ص 17)
قرآن کریم به مسأله توانایی و قدرت بر انجام کار توجه ویژه ای نموده است. با دقت در محتوای آیات قرآن، این نکته نمایان می شود که در تمام عناصری که برای زندگی اجتماعی و سیاسی بشر لازم است، عنصر قدرت و توانایی شرط است و برای اجرای مقاصد دین، به قدرت سیاسی نیاز است؛ قدرت سیاسی مشروعی که از جانب فرمانروا و حاکم حقیقی یعنی خداوند متعال گرفته شده باشد. بر این اساس، حضرت شعیب(ع) شرط اصلاح طلبی و رسالت خویش را استطاعت و توانایی ذکر می کند: «من جز اصلاح تا آنجا که توانایی دارم، نمی خواهم و توفیق من جز به خدا نیست. بر او توکل کردم و به سوی او بازگشت می کنم.» (هود/88) از این بیان حضرت شعیب(ع) مشخص می شود که کارآمدی و موفقیت در رسالت، به مسأله توانایی و قدرت وابسته است.
بنابراین، خواسته حضرت موسی(ع) در این قسمت، چیزی است که باعث آسانی و گشایش در کارها می شود و مهم ترین عامل قدرت و توانایی است.
3- زبان گشاده
«و احلل عقدةً من لسانی یفقهوا قولی؛ و گره از زبانم بگشا تا سخنان مرا بفهمند.»
سخنوری یکی از شاخصه ها و ابزار لازم برای حضور در عرصه های اجتماعی و سیاسی است؛ چون مسأله زبان و بیان مهم ترین ابزار انسان در روابط اجتماعی و بیان مقاصد درونی است. در فرآیند سخن گفتن و ارسال پیام به مخاطب دو مرحله وجود دارد و هر دو مرحله در کارآمدی، مهم و اساسی است: هر پیامی باید ابتدا با روش و ساختار صحیح از سوی پیام دهنده صادر و توسط مخاطب دریافت شود و در مرحله دوم درک پیام از سوی مخاطب است. حضرت موسی(ع) به هر دو مرحله ابلاغ پیام و سخنوری توجه نموده است.
اگر پیامی توسط مخاطب دریافت نشود، هر چند آن پیام از استدلالهای خوب و منطقی یا تکنیکهای علمی در پردازش برنامه برخوردار باشد، اثری بر مخاطب نخواهد داشت.(تغییر نگرش مخاطبان انتخاباتی/ حسن سبیلان اردستانی / فصلنامه مجلس و پژوهش)
عواملی را که باعث اختلال در دریافت کامل پیام می شود، می توان نامفهوم بودن کلمات، عدم وحدت در پیام و سروصدای محیط و.. نام برد. بنابراین، یک پیام باید روش و ساختار مناسبی داشته باشد تا بتواند با مخاطب رابطه برقرار سازد. از این رو قرآن کریم به مسأله زبان و بیان توجه نموده و انبیا را برای انجام رسالت خود، به بلاغت و فصاحت در کلام سفارش کرده است. پیامبر اکرم(ص) نیز از جانب خداوند متعال مأمور بود که با مردم، با سخنی رسا و مؤثر سخن بگوید: «با آنها به بیانی که در دل هایشان بنشیند و در فهماندنشان رسا باشد، صحبت کن!» (نساء / 63) نوع بیان در رفتار و عمل سیاسی و اجتماعی مؤثر است و یکی از مهمترین صفات خود قرآن مسأله فصاحت و بلاغت آن است.(قمر/17) بنابراین، شیوایی و رسایی در ابلاغ پیام و سخنوری در کارآمدی فعال سیاسی، بسیار اثر گذار و سرنوشت ساز است.
4- داشتن همکار
«و اجعل لی وزیرا من أهلی هرون أخی؛ وزیری از خاندانم برای من قرار بده؛ برادرم هارون را.»
چنانکه گذشت، انسان موجودی اجتماعی است و در روابط اجتماعی و سیاسی خود علاوه بر داشتن امکانات و ابزار فردی، نیازمند همکار و همیاری از همنوعان خود است که او را در رسیدن به هدفها و بار سنگین مسؤولیتها و تحمل مشکلات یاری کنند. انسانها چون دارای استعدادها و توانایی های مختلفی هستند، در کنار یکدیگر و با کمک هم می توانند زندگی بهتری را رقم بزنند. بنابراین، هر فردی به دیگران نیازمند است. انبیای الهی نیز در مسؤولیت و رسالت خود از این قاعده مستثنا نبوده اند. حضرت موسی(ع) از خداوند وزیر و همکار طلب می کند؛ چون مبارزه با طاغوت و اداره حکومت و مسائل سیاسی به تنهایی ممکن نیست. در تفسیر نمونه، واژه «وزیر» چنین معنا شده است: «وزیر: از ماده وزر در اصل به معنی بار سنگین است، و از آنجا که وزیران بسیاری از بارهای سنگین را در کشورداری بر دوش دارند، این نام بر آنها گذارده شده است و نیز کلمه وزیر به معاون و یاور اطلاق می شود.»
با وجود این در مسأله کارآمدی سیاسی، داشتن همکار و همفکر پرتوان بسیار مهم است و زمینه استفاده از استعدادها و ظرفیتها و تواناییهای مختلفی را که در انسان نهفته است، پیدا می کند. پس کسی که دارای همفکران و گروه منسجم و مقتدری باشد از میزان کارآمدی بسیاری نسبت به فردی که تنها و بدون گروه منسجم به عمل سیاسی دست می زند، برخوردار خواهد بود.
و سؤال مهم اینکه، در انتخاب وزیر و همکار چه ملاکهایی را باید رعایت کرد؟ نکته ای را که حضرت موسی(ع) در این آیه ذکر فرمود که «او اهل و برادر من است»، تنها بیان ملاک و میزان انتخاب نیست؛ بلکه ملاکها و میزانهای دیگری برای انتخاب هارون در آیات دیگر آمده است. در آیات قرآن کریم صفاتی همچون فصاحت کامل در بیان و عبادتگر و مؤمن برای هارون ذکر شده و او را لایق نعمتهای فراوان دانسته است که نمایانگر قابلیتها و آمادگی های هارون برای عهده داری این وظیفه خطیر می باشد.
بنابراین، این ویژگیها سبب معرفی هارون از سوی موسی(ع) به خداوند متعال برای عهده داری وزارت بیان شده است که مصداق کامل شایسته سالاری در سیره انبیاست. اما اینکه حضرت موسی(ع) تقاضا می کند این وزیر از خانواده او باشد، به خاطر شناخت بیشتر نسبت به او و دلسوزی فراوان تر هارون نسبت به برادر است. (تفسیر نمونه / ج 13 / ص 188)
5- کارکردهای اطرافیان
«اشدد به أزری؛ به وسیله او پشتم را محکم کن!»
مهم ترین وظیفه یک فعال سیاسی آن است که با دفاع آگاهانه، مشورت ناصحانه و عملکرد صحیح خویش او را پشتیبانی و حمایت کند و بازوی محکم و پر توانی برایش باشد؛ همان گونه که هارون برای موسی بود. خداوند به موسی(ع) فرمود: «به زودی بازویت را به وسیله برادرت محکم می کنیم و به شما سلطنت می دهیم.» (قصص/35)
و مهم ترین راز عزت و عظمت یک حکومت و یک رهبر سیاسی، در همراهی و وحدت میان اجزای حکومت و سیاستمداران و اجزای جامعه است. قرآن کریم می فرماید: « نزاع[و کشمکش]نکنید تا سست نشوید و قدرت (هیبت و شوکت) شما از بین نرود.» (انفال/46) تا زمانی که وحدت و انسجام درونی اجزا و همفکری و همراهی در میان فعالان مختلف جامعه حاکم باشد، رسیدن به هدفها و آینده روشن ممکن است؛ اما اگر تفکر شخصی و سلیقه ای، تک روی و سر پیچی از دستورات ما فوق میان فعالان سیاسی رشد کند، توسعه و پیشرفت رؤیایی بیش نخواهد بود. بنابراین، کارویژه اصلی فعالان سیاسی، هماهنگی و پشتیبانی از رهبر جامعه است.(انفال/1)
6- مشارکت سیاسی
«و أشرکه فی أمری؛ و او را در کار من شریک گردان!»
اسلام با نظام تک قطبی و خود رأیی و فرد محوری مخالف است(طه/24) و به مشارکت سیاسی اقشار مختلف توصیه کرده است. یکی از راه های افزایش کارآمدی سیاسی، استفاده از ظرفیتها و استعدادهای افراد مختلف است، زیرا خداوند انسانها را با استعدادها و ظرفیتهای مختلف آفریده است. بنابراین، برای پیشبرد هدفها و استفاده از تمام ظرفیتها و توانایی ها، باید دیگران را در امور سهیم نمود تا هر کس براساس توانایی های لازم و استعداهای درونی خویش، بر کارآمدی در امور اجتماعی و سیاسی بیفزاید. رمز موفقیت و کارآمدی فعالان سیاسی و دولتها، برخورداری از مشارکت و حمایت همه جانبه اقشار مردم است. (اصول و شاخصه های کارآمدی دولت در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)/ فصلنامه علوم سیاسی / شماره 19)
7- ارتباط با خدا
«کی نسبحک کثیراً و نذکرک کثیراً انک کنت بنا بصیراً؛ تا تو را بسیار تسبیح گوییم؛ و تو را بسیار یاد کنیم؛ زیرا تو همیشه از حال ما آگاه بوده ای.»
در این بخش از درخواستها، حضرت موسی(ع) رابطه معنویت و ارتباط با خداوند متعال و نقش آن را در انجام رسالتهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی بیان نموده است. نقش ارتباط فعال سیاسی با خداوند متعال و استمداد از فیض بیکران او در منظومه معرفتی قرآن کریم، جایگاه بس والایی دارد. قرآن کریم مؤمنان را سفارش می کند همیشه به یاد خدا باشند و بسیار او را ذکر گوید! (احزاب/41) این سفارش و تأکید علاوه بر آثار تکوینی که در نظام هستی و شخصیت افراد دارد، در رفتار سیاسی و امور اجتماع نیز تأثیرگذاری فراوانی را به همراه دارد. برخی از آثار تسبیح و ذکر خداوند که در کارآمدی فعالان سیاسی مؤثر است،عبارتند از:
اطمینان قلب در عرصه های مختلف و رویارویی با مشکلات و خطرها: «الا بذکرا... تطمئن القلوب؛ همانا به یاد خدا دل ها آرام می گیرد.»
2- امید به پیروزی حق
3- اعتماد به نفس، خود باوری و عزتمندی؛ چون عزت و سربلندی نزد خداوند و رسول او و مؤمنین است
4- وحشت نداشتن از نیروی دشمن و احساس امنیت
5- جلب نظر خداوند و توفیقِ نایل شدن به هدایت الهی.
بنابراین، حضرت موسی(ع) پس از درخواستهای متعدد از خداوند، توفیقِ تسبیح و ذکر الهی را می طلبد تا خود و هارون در پناه انجام تسبیح و یاد کثیر خداوند به توانایی و قدرت لازم جهت انجام رسالت بزرگ خود دست یابند.
نتیجه:
شناخت رهبران الهی و چگونگی رفتار و کردار آنان در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... و اخذ آموزه هایی که راهگشای مشکلات انسان معاصر باشد، برای تمام افراد بشر سودمند خواهد بود. آدمی همواره در معرض برخوردها، پیشآمدها و سختیهاست. هرکس به گونه ای با این رخدادها روبه رو می شود و واکنش نشان می دهد؛ لذا با توجه به اهمیت سیره و سنت حضرت موسی(ع) در قرآن کریم، می توان با تأسی به رفتار سیاسی این پیامبر الهی، برنامه سعادتمندانه زندگی را براساس آموزه ها، پیامها و درسهای سیاسی ایشان پی ریزی نمود. یکی از این نمونه ها، درخواستهای ویژه او در انجام امر رسالت است که مسؤولان جمهوری اسلامی ایران و نمایندگان مجلس با اقتدا به آنها می توانند آینده روشنی را برای این مرز و بوم رقم زنند و مردم عزیز ایران با این ملاکها نمایندگان شایسته ای را برای مجلس شورای اسلامی و دیگر ارکان نظام انتخاب نمایند.
منبع :روزنامه قدس۵اسفند۸۶
|
هفتمین ستاره تابناک امامت و ولایت؛ ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) یکشنبه 7صفر 129ه. ق (به روایتی 128ه.ق )در روستای ابواء (منزلی میان مکه و مدینه) دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت، حمیده مصفاة است که نامهای دیگری مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای ایشان نقل شده است.
امام موسی کاظم(ع) به دلیل کثرت زهد وعبادت به «عبدالصالح» وبه دلیل حلم و فروخوردن خشم و صبر بر ناملایمات زمان، به «کاظم» معروف شد. آن حضرت به کنیه های «ابوابراهیم» و «ابوعلی» نیزمعروف بوده است.
اخلاق او در علم و تواضع، مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی، مثال زدنی بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بی کران خویش تربیت می فرمود.
شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. صرار (کیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به کسی صره ای می رسید، بی نیاز می گشت لیکن در اتاقی که نماز می گزارد، جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
امام موسی کاظم(ع) در سن 20 سالگی به امامت رسید. دوران امامت ایشان با خلافت چهار خلیفه عباسی مصادف بود، به گونه ای که این مدت در سال 148 تا 158 هجری قمری با خلافت منصور دوانیقی، از سال 158 تا 169 هجری قمری با خلافت مهدی عباسی، از سال 169 تا 170 هجری قمری با خلافت هادی و از سال 170 تا 183 هجری قمری با خلافت هارون الرشید همزمان بود و حضرت به تناسب هر دوران، عملکرد ویژه ای برای هدایت جامعه اسلامی داشتند.
در دوران 10 ساله همزمانی امامت حضرت با دوران خلافت منصور، به دلیل اینکه منصور خلیفه ای ظالم، هتاک و فاقد سابقه خوبی نزد شیعیان بود، امام موسی کاظم(ع) بیشتر در این دوران به برگزاری جلسات علمی و پرسش و پاسخ با شیعیان می پرداخت و مواجهه مستقیمی با حکومت نداشت.
مهمترین ستمی که خلفای جور نسبت به امت اسلامی داشتند، این بود که تمامی آنها مانعی برای رسیدن حق به حقدار بودند. در این میان، مهدی عباسی برای مقبول جلوه دادن حکومت خویش در دیدگاه مردم، به بذل و بخشش بیت المال می پرداخت تا شاید به گمان خویش از این طریق رد مظالم کند و دل مردم را به دست آورد. نحوه برخورد امام کاظم(ع) با جو موجود در دوران خلافت مهدی عباسی، آکنده از نکات آموزنده است. وی، امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی نمود و ایشان رابه مدینه بازگرداند.
امام کاظم(ع) با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده است، به قدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت شده و به همین دلیل مهدی عباسی فرمان حبس ایشان را صادرکرده است. دوران حکومت هارون فرزند مهدی نیز تصویری از عناد و کینه مثال زدنی حکام جور را علیه دستگاه متعالی امامت عرضه می دارد. زمخشری در «ربیع الابرار» آورده است که وی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد کرد فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت» وقتی اصرار زیاد کرد، فرمود می پذیرم به شرط آنکه تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است،حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است.
هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود: می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق من است). از آن روز بود که هارون کمر به قتل موسی بن جعفر(ع) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول ا...(ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: «السلام علیک یا رسول ا...، السلام علیک یا بن عم» و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم(ع) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول ا...، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من) می گویند هارون دگرگون شد و خشم در چهره اش آشکار گردید.
دوران امامت امام موسی کاظم(ع) در دوران هادی عباسی و نوع برخورد حضرت با برخی قیامهای موجود در آن دوران نیز از مواردی است که در بررسی حیات طیبه امام باید بدان اشاره کرد.
در این دوران چند قیام مهم از ناحیه علویان صورت گرفت که قیام حسین بن علی، شهید فخ مهمترین آنهاست. گروهی بر این عقیده اند که عدم حضور و ارتباط این قیام با امام معصوم، فلسفه اصلی آن را باطل می کند و چون معصوم در قیام حضور ندارد، لذا نمی توان آن را قیام موجهی دانست، حال آنکه عدم همراهی امام معصوم با سرکرده یک قیام لزوماً به معنای مخالفت با آن نیست، بلکه هر دوران و زمانی نوع عملکرد خاصی را می طلبد و با توجه به شرایط موجود در سال 169 هجری قمری که قیام شهید فخ در آن رخ داد امام موسی کاظم(ع) بهترین روش مبارزه با نظام استبدادی را توسعه فرهنگ ناب اسلامی از طریق انجام کارهای علمی و تربیت شاگردانی فرهیخته برای ترویج تفکر اسلامی می دانست.
دوران اسارت امام موسی کاظم(ع) متعلق به دوران خلافت هارون الرشید است؛ تاثیرها و غلبه معنوی امام بر جو موجود در جامعه کار را به جایی رسانده بود که هارون الرشید برای رهایی از تاثیرات حضرت در جامعه شیعه ایشان را زندانی کرد، اما غلبه معنوی حضرت به گونه ای بود که ایشان زندانیان را نیز تحت تاثیر خود قرار می داد و هیچ راهی جز به شهادت رساندن حضرت برای هارون الرشید باقی نمانده بود.
نحوه ارتباط امام موسی کاظم(ع) با حکومت و سیاست از طریق یاران نزدیک ایشان و نوع برخورد با فرقه ها و تفکرات موجود در آن دوران از روشهای حضرت برای هدایت جامعه اسلامی است. امام(ع) در روند هدایت جامعه علوی به صورت عام و جامعه شیعی به صورت خاص توانست با نوع ارتباطی که با حکومت و سیاست از طریق یاران نزدیکشان برقرار می کرد، از جریانهای روز آگاه شود. ایشان با اینکه در حکومت دخالت نمی کرد و آن را غاصب می نامید، هرگز خود را از جریانهای سیاسی روز جدا نمی دانست. نمونه بارز نحوه ارتباط حضرت با سیاستهای روز و آگاهی به اتفاقهای حکومتی، چنانکه بعدا به آن اشاره خواهد شد، حضور «علی بن یقطین» یکی از یاران خاص ایشان در درباره هارون الرشید و به دستور ایشان بود. این نحوه ارتباط با سیاست و نحوه حکومت، نشان دهنده اهتمام ایشان برای آگاهی از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن روز است، یعنی اسارت ایشان هیچ محدودیتی برای حضرت هدایت جامعه و آگاهی از جریانهای روز ایجاد نکرد.
نحوه برخورد حضرت با فرقه ها و تفکرات روز نیز از دیگر روشهای حضرت برای هدایت جامعه اسلامی است. امام(ع) با تربیت شاگردان فرهیخته و پاسخگویی به سوالها و شبهه های موجود در جامعه به مقابله با این فرقه ها و تفکرات پرداخت و اجازه نداد تفکرات انحرافی، خللی در خط اصیل فرهنگ تشیع که از دوران امامت امام علی(ع) آغاز شده بود، ایجاد کند.
حضرت امام موسی کاظم(ع) در عین اینکه تقیه را به معنای کامل آن در نظر داشت، هرگز از حق مسلم شیعیان که امامت امام معصوم به نوعی اصلی ترین این حقوق می باشد، کوتاه نیامد. از این احقاق حق و تلاش در مسیر به دست آوردن آن، می توان به عنوان ویژگی بارز دوران امامت حضرت یاد کرد. از دیگر سو، محبوس کردن امام موسی کاظم(ع) موجب نشد معارف و اندیشه های ایشان حبس شود زیرا برای هدایت جامعه تنها حضور فیزیکی شرط نیست، بلکه حضرت در دوران امامت خود با پرورش شاگردان و حضور در مناظره ها و مباحثه های علمی، به مبارزه با تفکرات مادیگرایانه و نظرهای ملحدانه پرداختند، به گونه ای که در دوران اسارت نیز تاثیر علمی، معنوی و معرفتی حضرت در جامعه وجود داشت. این رفتار حضرت نشان دهنده آن است که عدم حضور فیزیکی امام، مانعی برای هدایت جامعه و مبارزه با نظامهای استبدادی نیست.
دوران امامت امام موسی کاظم(ع) در برگیرنده نکات آموزنده ای برای کارگزاران نظام اسلامی است؛ نگاه همه جانبه امام موسی کاظم(ع) به مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را باید بهترین ره آورد دوران امامت ایشان برای کارگزاران نظام اسلامی دانست. اگر دولتمردان نگاهی تک بعدی نسبت به مسایل موجود در جامعه داشته باشند، تنها حاصل آن ضرر به تمامی اقشار جامعه است، بنابر این برای اینکه حکومت در اداره جامعه موفق باشد، باید به تمام جوانب اشراف داشته باشد، زیرا توجه به یک بعد به سایر ابعاد لطمه می زند، از این رو باید در اداره شؤون مختلف جامعه نه دچار افراط شد و نه تفریط و بهترین الگو در این مسیر سیره و برخورد ائمه(ع) و بویژه امام موسی کاظم(ع) است.
امام موسی بن جعفر(ع) همان راه و روشی را در مواجهه با اجتماع، بر محور عمل و برنامه ریزی اتخاذ نمود که پیشتر امام صادق(ع) در پیش گرفته بود. محورنخست در این برنامه، برنامه ریزی فکری و آگاهی دادن عقیدتی در مواجهه با عقاید منحرف و انگیزه ها و وا پس گراییهای شعوبی و نژاد پرستی و عقاید مختلف دینی بود.
از خطرناکترین این تبلیغات زهرآگین، تبلیغ افکار الحادی و کفرآمیز بود که تزریق زهر آن با فعالیت و گسترش در دلهای نوجوانان مسلمان سرازیر شده بود. موضع امام موسی کاظم(ع) در برابر این تبلیغات، آن بود که با دلایل استوار در برابر آن بایستد و با پوچی و بی مایگی آن به معارضه برخیزد و دوری آن را از منطق و واقعیت توضیح دهد و عیوب آن را بازگوید تا آنجا که گروهی انبوه از پیروان آن عقاید به اشتباه خود و فساد خط مشی اتخاذی خویش اعتراف کردند و به این جهت جنبش امام درخشندگی یافت و قدرت علمی آن حرکت منتشر شد و به گوشها رسید؛ چندان که گروهی بزرگ از مسلمانان از آن پیروی کردند و آن را پذیرفتند و این امر بر مسؤولان حکومت گران آمد و با آنان با شدت و فشار و شکنجه رفتار کردند و در زمینه های عقیدتی آنان را از گفتگو باز داشتند و امام موسی(ع) ناچار شد به هشام(یکی از اصحاب خود) فرستاده ای گسیل دارد و او را هشدار دهد تا به علت خطرهای موجود، از سخن گفتن خودداری کند و هشام تا مرگ مهدی خلیفه، از سخن گفتن خودداری کرد.
گروهی کثیر از بزرگان، دانشمندان و راویان حدیث، از کسانی که در دانشگاه بزرگ امام صادق(ع) تحصیل می کردند، هنگام اقامت او در یثرب، گرد امام موسی(ع) حلقه زدند و ایشان با توانایی و نیروی بسیار، بر فقه اسلامی، آراء و عقاید خردمندانه خود را در فقه اسلامی ابراز کردند. مجموعه های بسیار از احکام اسلامی به ایشان منسوب است که در باب حدیث و فقه تدوین شده است و دانشمندان و راویان حدیث همواره با آن افاضات علمی، همدم بودند و احادیث و گفتگوها و فتواهای او را ثبت می کردند.
سید بن طاووس چنین روایت کرده است که یاران و نزدیکان امام(ع) در مجلس او حاضر می شدند و لوحه های آبنوس در آستین ها داشتند. هرگاه امام(ع) کلمه ای می گفت یا در موردی فتوا می داد، به ثبت آن مبادرت می کردند.
آن دانشمندان همه انواع علوم را با توجه به گوناگونی و پهناوری آن، از ایشان نقل کرده اند. کوششهای علمی او همه مراکز اسلامی را فرا گرفته بود و دانشمندان نسلی پس از نسلی، پیشکش ها و عطایای علمی او را نقل کرده اند. محور دیگر در این فرآیند نظارت مستقیم بر پایگاه های توده ای و طرفداران و پیروان خود و هماهنگی با آنها در پیش گرفتن مواضع سلبی و منفی در برابر حکومت، به منظور ناتوان کردن حکومت از نظر سیاسی بود.
آنچه امام(ع) را واداشت تا چنین موضع استواری داشته باشد، دگرگونی آشکار و گستردگی و انتشار پایگاههای مردمی ایشان بود.
این مطلب با جنبش امام(ع) و با فعالیتهای منفی او نسبت به حکومت منحرف عباسیان، و فرا خواندن او در حرام دانستن یاری با حکومت در هر زمینه از زمینه ها،هماهنگ شده بود. امام(ع) یاران خویش را از شرکت کردن در سلک حکومت هارون یا پذیرفتن هر گونه مسؤولیت و وظیفه دولتی بر حذر می داشت چنانکه به زیاد بن ابی اسلمه فرمود:«ای زیاد،اگر از پرتگاهی بلند فرو افتم و پاره پاره شوم، بیشتر دوست دارم تا برای آنان کاری انجام دهم و یا بر بساط کسی از آنان پای گذارم. در عین حال، علی بن یقطین یکی از یاران بزرگ خویش را از این فرمان استثنا کرد و اجازه داد تا منصب وزارت را در روزگار هارون عهده دار شود و پیش از او، منصب زمامداری را در ایام مهدی بپذیرد، او نزد امام موسی(ع) رفت و از او اجازه خواست تا استعفا دهد و منصب خود را ترک کند. اما امام(ع) او را از این کار باز داشت. و به او گفت: «چنین مکن، ما به تو آموخته شده ایم و برادران تو به سبب تو عزت دارند و به تو افتخار می کنند.
شاید به یاری خدا بتوانی شکسته ای را درمان کنی و دست بینوایی را بگیری یا به دست تو مخالفان خدا درهم شکنند. ای علی، کفاره و تاوان شما، خوبی کردن به برادرانتان است. یک مورد را برای من تضمین کن، سه مورد را برایت تضمین می کنم. نزد من ضامن شو که هر یک از دوستان ما را دیدی نیاز او را برآوری و او را گرامی داری و من ضامن می شوم که هرگز سقف زندانی به تو سایه نیفکند و دم هیچ شمشیر به تو نرسد و هرگز فقر به سرای تو پای نگذارد. ای علی،هر کس مؤمنی را شاد سازد، اول خدای را و دوم پیامبر را و درمرحله سوم ما را شاد کرده است.
محور دیگر در این مقوله را باید موضع آشکار و صریح در احتجاج با کسی که زمامدار حکومت بود دانست. مناظره ایشان(ع) با هارون الرشید در مرقد نبی اکرم(ص) و در برابر توده ای عظیم از اشراف و فرماندهان ارتش و کارمندان عالی رتبه دولت اتفاق افتاد.
موضع امام(ع) در برابر هارون، آشکار و روشن بود. امام(ع) در یکی از کاخهای استوار و زیبای هارون که مانند آن در بغداد و جای دیگر نبود، وارد شد. هارون سرمست از قدرت گفت: این سرا چون است؟
امام بی واهمه و اعتنا از قدرت و جبروت او گفت: این سرای فاسقان است. خدای تعالی فرماید:
به زودی کسانی را که در زمین، به ناحق تکبر می ورزند، از آیاتم روی گردان سازم - به طوری که- اگر هر نشانه ای را - از قدرت من- بنگرند، بدان ایمان نیاورند، و اگر راه صواب را ببینند آن را برنگزینند، و اگر راه گمراهی را ببینند آن را راه خود قرار دهند. . . . (اعراف/146)
بیدار کردن وجدان انقلابی امت از راه تشویق آنان برای شورش و مبارزه یکی دیگر از مسایلی است که امام(ع) توجه وافری به آن مبذول می داشت. هنگامی که حسین بن علی بن حسن- صاحب واقعه فخ- بر آن شد تا علیه اوضاع فاسدی که با هر کس که شیعه و علوی و طرفدار امام بود، توهین وشکنجه های شدید اعمال می کرد، شورش کند، نزد امام موسی(ع) رفت و از او در باب قیام خود مشورت کرد. امام روی به او کرد و گفت:« تو به قتل می رسی، از رفتن صرف نظر کن. مردم فاسق اند و به ظاهر ایمان دارند و در دل نفاق و شرک می ورزند، انالله و انا الیه راجعون. خدای شما را از پیروان خود به شمار آورد.»هنگامی که امام کاظم(ع) واقعه قتل حسین را شنید، بر او گریست وسجایای او را بیان کرد و بر او نالید که:«انا لله و انا الیه راجعون. به خدا سوگند، مسلمانی صالح و روزه گیر و قدرتمند که امر به معروف و نهی ازمنکر می کرد و خانواده اش مانند نداشت، درگذشت.
امام موسی کاظم(ع) پیشوای تقوا و اسوه مجاهدت سرانجام خود نیز پس از هفت یا 10 سال حبس در روز جمعه هفت صفر یا پنج یا 25 رجب سال 183 قمری در 57 سالگی به دست سندی بن شاهک و به امر هارون عباسی مسموم وبه شهادت رسید. آن حضرت 35 سال (از 148 تا 183) ردای امامت را بردوش داشت که 23 سال و دو ماه و هفده روز آن درعصر خلافت هارون الرشید(پنجمین خلیفه عباسی) بود.
پیکر پاک آن امام را در «باب التین» درموضعی به نام « مقابر قریش» دفن کردند که امروز به «کاظمین» شهرت یافته است.
منابع:
1-شرح مختصری از حیات حضرت کاظم(ع) به روایت حجة الاسلام سیدقاسم خانجانی
2- انوار البهیه ص 91.
3- مکاسب شیخ انصاری.
4- بحارالانوار، ج 11، ص 278