مساله فلسطین که در سده اخیر به ویژه طی پنجاه سال گذشته مرکز توجه جهانی بوده است منوط به عملکرد 3 جریان مهم در روند شکل گیری آن می باشد . این 3 جریان مهم عبارتند از :
1 ـ اقدامات توطئه آمیز رژیم صهیونیستی از ابتدا تاکنون
2 ـ حمایت قدرتهای بزرگ از صهیونیسم
3 ـ اهمال و یا خیانت برخی سران عرب
از میان عوامل فوق آنچه مورد توجه این مقال است حمایت قدرتهای بزرگ از جریان صهیونیسم بعنوان « جنبش ملی یهود » است . در ابتدا لازم است 2 دیدگاه موجود درباره میزان نقش قدرتهای جهانی در پیدایی پشتیبانی و تقویت صهیونیسم و سپس عملکرد آنها در این حوزه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد :
الف ـ دیدگاه اول معتقد است که مسئله یهود در اروپا ـ که خاستگاه اصلی آن بوده است ـ برای دول و ملل این قاره مشکلی روزافزون بود که بهترین راه حل و رفع آن را در صهیونیسم تلقی می کردند. بر اساس این دیدگاه صهیونیسم ضمن حل مسئله یهود در اروپا منافع قدرتهای بزرگ در منطقه خاورمیانه را تامین کرده و به این ترتیب ; گره خوردن منافع دو طرف موجب افزایش همبستگی میان آنان بوده است .
ب ـ دیدگاه دوم هیچ تفکیکی را میان صهیونیسم و منافع قدرتهای بزرگ قائل نیست . و معتقد است که دولت های فرانسه یا انگلیس نماینده واقعی مردم این کشورها نیستند که منافع ملی خود را در این مسیر در نظر دارند. بلکه صهیونیستها بعنوان تصمیم گیرندگان اصلی در محوریت نظام این دولت ها در مسیر ایده صهیونیسم تلاش کرده و در غایت تنها یک هدف را مد نظر دارند. مطابق این دیدگاه ; فرقی میان دولتمرد فرانسوی انگلیسی و آمریکایی با یک یهودی صهیونیست و معتقد به تحقق آرمان صهیونیسم وجود ندارد.
حال با توجه به آشنایی مختصر با این دو دیدگاه ; بررسی نقش و عملکرد قدرتهای بزرگ بویژه تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی در این باره روشن خواهد ساخت که کدامیک از نگرش های مزبور مقرون به واقعیت است .
نقش انگلیس در پیدایش رژیم صهیونیستی
انگلیس مهمترین کشور پرورش دهنده صهیونیسم از بدو تکوین تا مرحله ایجاد دولت صهیونیستی بشمار می رود. « سر هنری کمپل بنرمن » از سیاستمداران معروف انگلیسی در باب ضرورت تحقق ایده صهیونیسم جهت تامین منافع استعماری بریتانیا می گوید : « ملتهایی هستند که قلمروهای وسیع در اختیار دارند و سرزمینهای شان انباشته از گنجینه ها و منابع پنهان و آشکار می باشد. آنها بر نقاط و شاهراههای ارتباطی جهان مشرف بوده و بر آن تسلط دارند سرزمینهایشان مهد پیدایش (اکثریت قریب به اتفاق ) تمدنها و مذاهب نوع بشر بوده است . این مردمان اعتقادات زبان تاریخ و در نتیجه آرزوها محرکها و نیروهای مشترک دارند. هیچ نوع موانع معمولی نمی تواند بین آنها جدایی بیاندازد. اگر یک روزی این سرزمینها به شکل یک حکومت متحد در آیند سرنوشت جهان را در دست گرفته و اروپا را منزوی خواهند نمود. اگر این مطلب با دقت بررسی شود می باید جسمی خارجی به شکل حائل در قلب این ممالک قرارداد تا مانع از اتحاد و رسیدن دو طرف آن به همدیگر شده بطوریکه قدرت آنان را در جنگهای بی پایان تحلیل برده و کاملا ناتوانشان کند. همینطور می توان بعنوان وسیله ای برای حفظ سلطه و حاکمیت غرب در این منطقه بکار رود » .
« ماکس نوردو » نیز در باب اهمیت وجود چنین پدیده ای در قلب خاورمیانه « یهودیان را بعنوان نگهبانان مسیر پرمخاطره در امتداد راه هندوستان » برمی شمارد و بر ضرورت وجود آنان تاکید می کند.
از سوی دیگر یهودیان نیز بر اهمیت نقش خود در این میان تاکید ورزیده وفاداری خود به بریتانیا را صراحتا خاطرنشان می نمایند. در همین راستا هرتزل طی نامه ای به وزیر امور خارجه انگلیس اظهار می دارد که « ده میلیون مزدور یهودی با تمام دارائیهای مادی و معنوی خود در آینده نزدیک در راه عظمت و سیطره امپراطوری بریتانیا خواهند کوشید » .
در واقع یهودیان با به رخ کشیدن توان اقتصادی و دانش خود تنها راه بقا را برای دولتمردان بریتانیا ترسیم کرده و عنوان می کنند که « تنها کشورهایی که یهودیان را یاری نمودند پیشرفت کردند و آباد شدند » و یقینا به همین دلیل پالمرستون نخست وزیر انگلیس پس از شکست محمد علی (والی مصر) به تمام نمایندگیها و کنسولگریهای خود در منطقه واجب می داند که « اطمینان یهودیان را به خود جلب کنند تا آنها مطمئن شوند که حکومت بریتانیا حافظ امنیت آنهاست » .
پیوستگی و همسویی استعماربا صهیونیسم در خط مشی سیاسی بریتانیا زمانی به اوج خود می رسد که « بنیامین دیزرائیلی » نخست وزیر یهودی بریتانیا در سال 1254 ش در یک مقطع بسیار حساس تصمیم می گیرد تا سهام کانال سوئز را با چهار میلیون لیره استرلینگ که از « لئونیل ناتان روچیلد » وام گرفته بودخریداری نماید « تا شاید به گفته وایزمن زمانی با برپایی دولت یهود خط حفاظتی آن متشکل از یک میلیون یهودی نیز فراهم شود » .
اقدام دیزرائیلی در خرید سهام کانال سوئز آغاز فعالیت اساسی یهودیان در مستعمره سازی در فلسطین نام گرفته است . تا جائیکه « سرموشه مونته فیوری » از طرف دولت انگلیس گفتگوهائی درباره خرید زمین در سرزمین فلسطین جهت اسکان یهودیان با سلطان عثمانی بعمل می آورد.
در سال 1256 ش یعنی کمتر از 2 سال از خرید سهام کانال سوئز از خدیو مصر « خانواده روچیلد عملیات احداث نخستین مستعمره یهودی نشین بنام « پتاح تکفاه » را در فلسطین با مساحتی حدود 4200 مترمربع آغاز کرد » و این فعالیت با تاسیس مستعمرات یهودی نشین دیگری در دیگر مناطق فلسطین ادامه یافت « تا جائیکه در سال 1271 ش 20 شهرک مهم یهودی نشین » در فلسطین تاسیس شد و در کنار آن ترتیب دادن مهاجرتهای دسته جمعی یهودیان توسط « روچیلد » نیز صورت می گرفت تا جائیکه در « سال 1261 ش سال اشغال مصر از سوی نیروهای بریتانیا جمعیت یهودیان با این مهاجرتها در فلسطین از هشت هزار نفر به 24 هزار نفر (یعنی 3 برابر) افزایش یافت ) .
با برپائی اولین کنگره صهیونیستها در شهر بال سوئیس در سال 1276 ش فعالیت صهیونیستها در کوچ دادن یهود و مستعمره سازی در فلسطین افزایش چشمگیری یافت . چراکه دیپلماسی صهیونیستی دور جدیدی از مذاکرات خود با دولتهای ذینفع از جمله عثمانی را آغاز کرده بود و از هر وسیله ای همچون پول و یا فشار برای پیشبرد اهداف خود بهره می جست و اگر این شیوه ها کار ساز نمی بود مقدمات حذف مانع را همانطور که در اضمحلال امپراطوری عثمانی دارای نقش فعال بود بکار می گرفت .
امپراطوری عثمانی مانعی بود که صهیونیسم با یک برنامه توطئه آمیز بلند مدت و حساب شده از طریق دول قدرتمند موجبات فروپاشی آن را در جنگ جهانی اول فراهم آورد. در واقع سیاستی که صهیونیسم در این میان اتخاذ نمود دمیدن روح ناسیونالیسم و تبلیغ آن در خلال جنگ در میان اقوام و طوایف مختلف در قلمرو امپراطوری عثمانی بود.
این گرایشات ملی گرایانه در نهایت استقلال طلبی هر کدام از آنها را سبب شد و اجبارا انگلیس و فرانسه مرجع تضمین کننده استقلال آنها قلمداد گردید . « هشت نامه که از ژوئیه 1894 ش بین ماکماهون کمیسر عالی انگلیس در مصر و شریف حسین رد و بدل شد حاکی از همین واقعیت بود که در آنها حدود مرزهای میهن عربی و حمایت بریتانیا از استقلال اعراب در برابر عثمانی مورد تاکید قرار گرفته بود » که البته توافق محرمانه 12 ماده ای سایکس ـ پیکو بین فرانسه و انگلستان آن را به یاس مبدل کرد . نمایندگان انگلیس و فرانسه در این توافق قلمرو عربی امپراطوری عثمانی را بین خود بعنوان مناطق تحت نفوذ تقسیم کردند.
در واقع این توافق خلف وعده ای بود که سران عرب به هیچ عنوان آن را پیش بینی نمی کردند و هنوز یاس و شکست ناشی از این توافق از بین نرفته بود که خنجری از خیانت بر پیکر سران فریب خورده و سازشکار عرب فرود آمد و آن « اعلامیه بالفور » بود.
صدور اعلامیه بالفور
لوید جرج نخست وزیر انگلستان در زمان صدور اعلامیه بالفور « مشکلات متعدد امپراطوری و نیاز شدید به کمک یهودیان را از مهمترین عوامل صدور این اعلامیه می داند » . آرتور جیمز بالفور نیز که « در زمان نخست وزیری خود در سال 1884 ـ1881 از ورود یهودیان روسیه به انگلستان ممانعت بعمل آورده بود » در دوران وزارت خارجه خود با نفوذ چشمگیر یهودیان به این سیاست جهت جلب کمک بانکداران معروفی همچون روچیلد متوسل شد.
در اعلامیه بالفور آمده است :
لرد روچیلد عزیز
با مسرت فراوان به نمایندگی از جانب دولت اعلیحضرت اعلامیه حمایت از آمال صهیونیستی یهودیان را که به کابینه تسلیم شده و مورد تصویب قرار گرفته است ابلاغ میدارم :
دولت اعلیحضرت تاسیس یک موطن ملی برای قوم یهود را در فلسطین با دیده مساعد می نگرد و تمامی تلاش خود را برای تسهیل تحقق این هدف به کار خواهد گرفت البته با درک کامل این نکته که هیچ اقدامی مغایر با حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیر یهود موجود در فلسطین یا حقوق و موقعیت سیاسی که یهودیان ساکن در کشورهای دیگر از آنها برخوردارند صورت نخواهد گرفت . (تاریخ صهیونیسم نوشته ناهوم سوکولف ).
صدور این اعلامیه سردرگمی سران عرب را دو چندان کرد. چرا که تمام وعده های بریتانیا در مسیر تحقق استقلال اعراب تبدیل به حمایت همه جانبه از یهودیت در جهت " ایجاد موطن یهود " در فلسطین شده بود.
سومین ضربه کاری به بدنه آمال و آرزوهای واهی سران عرب در سال 1299 ش در پی کنفرانس شورای عالی صلح متفقین وارد آمد که در آن قیمومیت عراق و فلسطین به انگلیس و سوریه و لبنان به فرانسه محول گردیده بود. مشروعیت چنین توطئه ای زمانی حاصل گشت که در 1301 ش جامعه ملل نیز بر آن صحه گذاشت . بر اساس این تصمیم فلسطین و فلسطینی ها یعنی مردمی که در مهد تمدن و میعادگاه پیامبران بودند و مسلما در بسیاری از جهات از دیگر اقوام و ملل متمدن تر بودند نیازمند قیم شدند!
دوره قیمومت
از زمان انتخاب سر هربرت ساموئل یهودی بعنوان اولین کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین در سال 1302 ش تا سال 1327 ش 10 کمیسر در این کشور به شرح ذیل منصوب شدند.
از میان کمیسرهای عالی انگلیس در فلسطین سر هربرت ساموئل جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است . وی بعنوان اولین کمیسر عالی انگلیس در فلسطین منشا خدمات فراوانی برای یهودیان گردید.
« وی عضو حزب لیبرال و نخستین یهودی پس از بنیامین دیزرائیلی است که به مقام وزارت کشور انگلستان رسید » . بلحاظ هواداری از جنبش ملی یهود حتی پیش از مطرح شدن فلسطین در زمان تقسیم امپراطوری عثمانی « خواستار تقدیم استان سنجق به یهودیان بود » .
زمانیکه به کمیسری انگلیس در فلسطین در 1299 نائل گشت « هدف از آمدن خود به فلسطین را اتخاذ سیاستی عنوان کرد که در پرتو آن مهاجرت یهودیان طی پنجاه تا صد سال تشویق شده و موجبات برپایی دولت ملی یهود فراهم شود » و به همین دلیل به « عزرای دوم و فرمانروای اسرائیل پس از اسارت بابلی » معروف گشت چراکه " تنها فرد مناسب جهت اجرای اعلامیه بالفور در دستگاه حاکمه انگلیس تشخیص داده شد » .
سر هربرت ساموئل برای اجرای نیات خود گروهی از همکاران معتقد به ایده صهیونیسم را در قالب یک تیم گرد آورد که هرکدام همچون « سرویندام دیدز » و یا « نورمن بنتویچ » همسو با وی شروع به فعالیتی کردند که به نقل از « لوئیس براندیس » دیگر « هیچ کاری نمانده جز این که یهودیان به آنجا مهاجرت کنند » . (...) آن را میهن خویش سازند و هرگونه که بخواهند آن را پی ریزی نمایند.
دستگاه قیمومت بریتانیا در فلسطین با کارگزارانی که نام بردیم چند هدف را به شرح ذیل دنبال می کرد :
1 ـ تسریع گسترش و افزایش مهاجرت از سراسر جهان به فلسطین
2 ـ تضعیف بنیه اقتصادی و نهادهای اجتماعی (و تقلیل نیروهای انسانی ) فلسطین و در مقابل تقویت گروهها و تشکلهای یهودی اعم از اقتصادی سیاسی و نظامی برای آماده سازی تشکیل حکومت صهیونیستی
لازم به ذکر است تمامی گروه های تروریستی یهودی . مثل هاگانا ایرگون اشترن پالماخ و... که درابتدا به بهانه مقابله بااعراب و حمایت از مهاجرنشینهای یهود تشکیل شده و پس از آن نیروی اصلی و اولیه ارتش اسرائیل را شکل دادند در دوره قیمومت موجودیت پیدا کرده بودند.
3 ـ افزایش اسکان مهاجران یهودی و یا گسترش اراضی تحت اشغال یهودیان .
4 ـ سرکوب قیام و مقاومت فلسطینی ها بویژه در سال های 1299 1308 (قیام براق ) 1315 (قیام عزالدین قسام ) و در مقابل بازگذاشتن دست یهودیان در ارتکاب هر جنایتی بمنظور انهدام و یا « اخراج و راندن آنان به سرزمینهای مجاور همچون عراق »
5 ـ حمایت بین المللی از موضع صهیونیسم در مقابل افکار عمومی که عمدتا صهیونیستها را مسبب اصلی تمام این مسائل دانسته اند
6 ـ اتخاذ سیاستهای مشخص در برهه های خاص زمانی جهت پاسخگویی به اعراب همچون تشکیل « کمیسیون شاو » پس از قیام معروف به براق که با نیتی خاص جانب مسلمانان گرفته شد و یا « کمیسیون پیل » مبنی بر طرح تقسیم فلسطین و یا صدور کتاب سفید 1318 و چرخش مرکزیت صهیونیسم از انگلیس به آمریکا
پایان دوره قیمومت
کاهش قدرت روزافزون انگلیس در جنگ دوم جهانی و ظهور قدرتی جدید به نام آمریکا صهیونیسم را بر آن داشت که میل به قدرت جدید کرده و انگلیس را به دلائل ضعف پشت سر گذارده دور جدیدی از فعالیت خود را از موضع قدرت جدید جهان آغاز نماید. برنامه « بیلت مور » نقطه شروع فصل از انگلیس و وصل به آمریکا است که در نهایت موجب اعلام « ناتوانی انگلیس در حل قضیه فلسطین در بهمن 1326 و ارجاع آن به سازمان ملل گردید » .
مسلما نمی توان از سازمان ملل که اولین سالهای عمر خود را با پول و حمایت آمریکا و در دامان آن می گذراند بیش از این انتظار داشت که در آغاز فعالیت خود بقول « آبا ابان اقدام به تاسیس اولین کشور » کند . به هر ترتیب مجمع عمومی سازمان ملل در آذر 1326 ش با اکثریت 33 رای در برابر 13 رای و امتناع 10 کشور طرح تقسیم فلسطین را بتصویب رساند و یک سال پس از آن و یک روز قبل از اعلام تشکیل دولت صهیونیستی در 25 اردیبهشت 1321 ش قیمومت انگلیس بعنوان اولین دولت اشغالگر سرزمین فلسطین خاتمه یافت . و پیش بینی هرتزل پس از 50 سال ـ طی دو دوره از کنگره بال تا اعلامیه بالفور بمدت 20 سال که صرف فروپاشی امپراطوری عثمانی و تقسیم آن شد و دوره بعد از اعلامیه بالفور تا تشکیل دولت صهیونیستی بمدت 30 سال که صرف مهاجرت و اسکان یهودیان و راندن فلسطینی ها و فراهم نمودن مقدمات دولت صهیونیستی شد ـ محقق گردید.
رژیم صهیونیستی در 60 سال عمر خود از طریق جنگهایی که با حمایت قدرتها بویژه آمریکا علیه اعراب برپا کرد به تثبیت و تحکیم پایه های حکومت خود پرداخت و اینک پس از شصت سال با تاکتیک های مرموزانه مصرا بدنبال آن است که با اخذ حداکثر امتیازات و بازهم در سایه حمایت آمریکا از سوی همسایگان خود مشروعیت بدست آورد.
به راستی ! موجودیت رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی تا چه زمانی استمرار و ادامه حیات خواهد داشت . آنچه برخی آگاهان و کارشناسان بدان تاکید دارند این حقیقت مسلم است که « اسرائیل » پدیده ای بی ریشه و گذرا در تاریخ و جغرافیای منطقه خاورمیانه و جهان اسلام است .
پیوستگی و همسویی استعماربا صهیونیسم در خط مشی سیاسی بریتانیا زمانی به اوج خود می رسد که « بنیامین دیزرائیلی » نخست وزیر یهودی بریتانیا در سال 1254 ش در یک مقطع بسیار حساس تصمیم می گیرد تا سهام کانال سوئز را با چهار میلیون لیره استرلینگ که از « لئونیل ناتان روچیلد » وام گرفته بودخریداری نماید « تا شاید به گفته وایزمن زمانی با برپایی دولت یهود خط حفاظتی آن متشکل از یک میلیون یهودی نیز فراهم شود »
کاهش قدرت روزافزون انگلیس در جنگ دوم جهانی و ظهور قدرتی جدید به نام آمریکا صهیونیسم را بر آن داشت که میل به قدرت جدید کرده و انگلیس را به دلائل ضعف پشت سر گذارده دور جدیدی از فعالیت خود را از موضع قدرت جدید جهان آغاز نماید
رژیم صهیونیستی در 60 سال عمر خود از طریق جنگهایی که با حمایت قدرتها بویژه آمریکا علیه اعراب برپا کرد به تثبیت و تحکیم پایه های حکومت خود پرداخت و اینک پس از شصت سال با تاکتیک های مرموزانه مصرا بدنبال آن است که با اخذ حداکثر امتیازات و بازهم در سایه حمایت آمریکا از سوی همسایگان خود مشروعیت بدست آورد