هیچ مکانی در دنیا همانند کعبه مورد توجه، علاقه و احترام قرار نگرفته است. همه مسلمانان جهان هر روز پنج مرتبه رو به کعبه نماز می گذارند و شاید نهایت آرزویشان این است که در موسم حج به دیدار کعبه روند و در نزدیکترین فاصله معبود را عبادت کنند.
در کتابهای تاریخی روایتهای گوناگون و احادیث متفاوتی در مورد ساختمان کعبه نقل شده است. تعداد زیادی از این احادیث که از صحابه پیامبر نقل شده و به دست ما رسیده در مورد ساختمان بیت عتیق است .
* روایات گوناگون از نحوه ساخت و سازنده نخستین کعبه
گروهی بر این باورند که کعبه پیش از خلقت آدم (ع) به وسیله فرشتگان ساخته شده است. گروهی دیگر عقیده دارند که حضرت آدم(ع) آن را ساخته، بعضی شیث پسر آدم را سازنده کعبه می دانند و عده ای نیز می گویند که دو هزار سال پیش از خلقت زمین خداوند کعبه را بنا نهاد و سپس زمین زیر آن مستقر شد.
درباره صحت و سقم این اخبار در هیچیک از منابع اسلامی مطلبی بیان نشده است. آنچه مهم است این است که کعبه از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را خلق کرد برپا بوده است. در کتابهای بخاری و مسلم (دو منبع از احادیث اهل سنت) از عبدالله بن عباس نقل شده که پیامبر(ص) در روز فتح مکه فرمودند: "از روزی که خداوند آسمانها و زمین را خلق کرد، این مکان واجب الاحترام بود و تا روز قیامت با عنایت خدا همان گونه باقی خواهد ماند."
اما بر اساس نص صریح قرآن، حضرت ابراهیم (ع) و فرزندش اسماعیل(ع) بنای کعبه را پی ریزی کردند. این مطلب پیشینه ساختمان کعبه را ثابت می کند. حضرت در طول زندگی خود با دقت و توجه تمام از خانه کعبه محافظت می کرد. پس از وی نگهداری کعبه به برادرش نبت و سپس به برادر دیگر او رسید و این افتخار بعدها نصیب پسر وی هم شد.
رسیدگی به امور کعبه در این خاندان همچنان ادامه یافت و پس از ترک خوردن دیوارهای کعبه مرمت آن را به عهده گرفتند. آنها همچنین ارتفاع کعبه را افزایش دادند.
* سه پادشاه یمنی و قصد تخریب خانه کعبه پیش از اسلام
در دوره پیش از اسلام یکی از پادشاهان یمن که قصد تخریب خانه کعبه را داشت به دست قریش شکست خورد. سپس یکی دیگر از پادشاهان یمن اقدام به تخریب آن کرد که قریش با آنان روبه رو شد و او را هم شکست داد. برای سومین بار الحمیاری پادشاه دیگر یمن سعی کرد کعبه را خراب کند و گنجهای آن را تصاحب کند اما تندباد شدیدی وی را متوقف کرد. او بعدها دچار بیماری صعب العلاجی شد و اطرافیان به او توصیه کردند که تسلیم شود و کعبه را محترم بشمرد و آن را طواف کند. موی سر خود را در آن جا بتراشد و همه آثار فروتنی را نسبت به مسجدالحرام نشان دهد.
پادشاه این توصیه را پذیرفت و شش روز در مکه ماند و با شکوهترین پارچه را برای ساختن پرده خانه کعبه تقدیم کرد. از این رو اعتقاد بر این است که الحمیاری نخستین کسی بود که خانه کعبه را با پارچه ملبّس کرد.
سالها گذشت و قبایل در مکه به تجارت مشغول بودند و خرافات به طور گسترده ادامه می یافت . تلاش مؤمنان برای هدایت مردم به راه راست و ایمان حقیقی بی نتیجه بود. قبیله قریش به خارج مکه مهاجرت کرد و کنترل خود بر کعبه را از دست داد. تا این که فردی از قبیله قریش حکومت و اداره کعبه را به دست گرفت و توجه فراوانی به آن مبذول داشت. او شؤون و تکالیف دینی جدیدی وضع کرد و دارالندوه (تالار مناظره) را ساخت.
پس از وی اداره کعبه به پسرش عبدالدار واگذار شد و بعد از او فرزندان عبد مناف در اداره کعبه شریک شدند. حفاظت از کعبه، پرچم و دارالندوه به پسران عبدالدار و میزبانی، تهیه آذوقه و رهبری، به پسران عبدمناف رسید. چند سال قبل از بعثت حضرت محمد(ص) قریش خانه کعبه را که به وسیله آتش گسترده ای آسیب دیده بود بازسازی کرد. قریش بر شرک خود و عرب بر جاهلیت خود باقی بود تا خداوند اراده کرد که نور اسلام بر انسانیت بتابد.
* ندای خداپرستی از کعبه بر می خیزد
سرانجام با بعثت رسول الله از کعبه ندای یکتاپرستی برمی خیزد، بت پرستی از میان می رود و کعبه قبله می شود، مکانی که مردم از شرق و غرب هنگام نماز رو به سوی آن می کنند. نکته بسیار جالب در مورد مکه پرده این خانه است که نشانه احترام، ارزش و اعتبار این خانه مقدس است. تاریخ پرده بخشی از تاریخ کعبه به حساب می آید.
در تاریخ آمده است که حضرت اسماعیل(ع) به کعبه جامه پوشاند. همچنین نوشته اند که عدنان بن عاد، جد بزرگ پیغمبه بر(ص) نخستین کسی بود که کعبه را با پارچه پوشانید.
پس از او افراد زیادی در پیش از اسلام کعبه را پوشش دادند. آنان این امر را وظیفه ای دینی می دانستند و هرکس که تمایل داشت خانه کعبه را ملبّس کند مجاز بود و می توانست به آزادی و در هر زمانی که می خواست این کار را انجام دهد.
در آن زمان جنس پرده از حصیر، پارچه یمنیِ راه راه، ابریشم، پارچه پنبه ایِ عراقی، شالهای یمنی و یا نوعی پارچه مصری بود. همه این منسوجات در دوره قبل از اسلام شناخته شده بودند. وقتی پرده ها روی هم قرار می گرفت و سنگین می شد آنها را پاره می کردند و به مردم می دادند و یا دفن می کردند.
* پرده کعبه در زمان پیامبر
پیش از فتح مکه پیامبر(ص) در پوشانیدن کعبه شرکت نمی کرد، زیرا مشرکین به ایشان چنین اجازه ای نمی دادند. اما پس از فتح مکه پیامبراسلام (ص) پرده سابق را حفظ کردند تا این که پرده به وسیله زنی که قصد داشت با بخور مشتعل آن را خوشبو کند آتش گرفت. در این زمان پیامبرکعبه را با پارچه ای یمنی پوشاندند.
* پرده کعبه در زمان معاصر
در 1346 هجری قمری دستور ساخت کارخانه ای برای بافت پرده کعبه صادر شد. کارخانه در اواسط همان سال افتتاح و نخستین پرده کعبه در مکه تولید شد. برای تکمیل کار و تهیه آن، در بهترین طرح ممکن که در شأن قداست کعبه باشد کارخانه در 1362هـ . ق. بازسازی شد. در 1397هـ . ق . ساختمان جدید در امّ الجود در مکه افتتاح شد. این کارخانه مجهز به ماشینهای مدرن برای تولید پارچه بود. در حالی که بخش دستی به خاطر ارزش بالای هنری به کار خود ادامه می داد. یک بخش اتوماتیک هم شروع به کار کرد. با این که هم اکنون کارخانه به پیشرفته ترین دستگاه ها مجهز است، هنوز هم سنت هنر دستی را حفظ می کند. بنابراین، پرده در زیباترین طرح تولید می شود.
* مشخصات پرده کعبه
پرده کعبه از ابریشم خالص سیاه رنگ تهیه شده که بر روی آن این عبارات حک شده است: "لا إله إلاّ الله، محمد رسول الله، الرحمن الرحیم، جَلَّ جلاله" .
این پارچه 14 متر ارتفاع دارد. در بالای آن ناحیه "کمربند" پرده وجود که 95 سانتی متر عرض و 45 متر طول دارد و شامل 16 قسمت بوده و پرده را از هر طرف احاطه کرده است.
کمربند به صورت طرح برجسته دوخته شده و بهوسیله نخ نقره با روکش طلا لعاب داده شده است. تعدادی از آیه های قرآن به روش خاصی از کتابت عربی بر روی آن خطاطی شده است.
در هر یک از ارکان کعبه، زیر کمربند، سوره اخلاص درون دایره ای نوشته و اطراف آن با تزئینات اسلامی احاطه شده است.
در ارتفاع مشابه در زیر کمربند، 6 آیه از قرآن به چشم می خورد. هریک از این آیات در قاب جداگانه ای نوشته شده و در حدّ فاصل این قابها، طرح فانوس مانندی ـ شکل شماره 8 ـ وجود دارد که هرکدام از این عبارات در آن نوشته شده است:" یا حیّ یا قیّوم"، "یا رحمنُ یا رَحیمُ"، "الحمدُ لله ربِّ العالمین".
همه نقوشی که در زیر کمربند قرار دارد به روش خاصی از نوشتار عربی خطاطی و به صورت طرحهای برجسته، زردوزی گردیده که آن را با نخ نقره روکش شده با طلا به هم بافته اند.
منبع:روزنامه اعتدال
گاهی که میآید صبا دامن کشان از گلشنت
روشن شود چشم و دلم با بویی از پیراهنت
هر گه درآیی از درم دست از تماشا میبرم
ای صد چو یوسف جان به کف در اشتیاق دیدنت
کردی شراب بی خودی در جان من روز ازل
بردی ز خویشم تا ابد زان باده مرد افکنت
گاهی خطابم میکنی گاهی عتابم میکنی
دانم که باشد هر نفس لطفی دگرگون با منت
گفتم خیالت را شبی گر … او در خلوتم
جز جان ندارم هدیهای جز دل نباشد مسکنت
گاهی که مهر روی تو از مشرق دل سر زند
چون ذره رقصان میشوم بر آفتاب روشنت
در پرده دیشب مرغ حق میخواند تا وقت سحر
بس کن که کردی خون دلم ای جذبه از نالیدنت
**
امشب ز مستی شور دیگر داری ای دل
از چشم ساقی میل ساغر داری ای دل
شوق وصال است اینکه زد بر جانت آتش
شور جنون است اینکه در سر داری ای دل
در سوز و سازی با لب خاموش چون شمع
با خشک کامی دیده تر داری ای دل
اسرار پنهان را به نا محرم مکن فاش
گر چون صدف در سینه گوهر داری ای دل
چون قطره گر فانی شدی در بحر وحدت
کامی روا از دست دلبر داری ای دل
آیینهی آن حسن جان افروز گردید
از رخ حجاب غیر اگر برداری ای دل
ز اسرار گردد سینهات چون لوح محفوظ
گر عشق را چون حفظ از برداری ای عشق
***
مستم از نرگس مخمور تو مستم ای دوست
میرود شیره چشم تو ز دستم ای دوست
تا که با یاد تو پیمانه زدم روز الست
به وفای تو که پیمان نشکستم ای دوست
تا زِ لعل لب میگون تو رفتم از خویش
همه دانند که من باده پرستم ای دوست
«تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق»
از بد حادثه فارغ ننشستم ای دوست
جان من همچو شمعی زِ دل سوخته در آتش آب
دل چو در رشته سودای تو بستم ای دوست
هست دیدار تو گر در گره نقد حیات
به ولای تو که جان بر سر دستم ای دوست
همچو گل جامه به بوی تو به تن چاک زنم
چه از این دایره حادثه رستم ای دوست
جذبهای تا ز کرم فیض تو در کارم کرد
با تو پیوستم و از غیر گسستم ای دوست
تولد و امامت
امام محمدتقی بن علی بن موسی الرضا(ع) نهمین پیشوای شیعیان، به سال 195 ه در ماه رمضان متولد و در ماه ذی القعده سال 220 ه توسط همسرش و به تحریک و فرمان معتصم خلیفه عباسی مسموم و به شهادت رسید. نام مادر آن حضرت «سبیکه نوبیه»(4) از زنان با فضیلت روزگار است. بعد از این که امام رضا(ع) در ماه صفر سال 203 ه در توس در سن 55 سالگی به شهادت رسید. (5) امام محمد تقی الجواد، فرزند ایشان که در مدینه می زیست، در سن هشت سالگی بر مسند امامت و رهبری قرار گرفت.
شکوفایی و حقیقت امامت در وجود امام جواد(ع)
الف) نبوت و امامت در کودکی
قرآن کریم رسالت در کودکی را ممکن شمرده و نمونه هایی از آن را ذکر می کند، از این روی کوچکی سن امام جواد(ع) بی سابقه نبوده، بلکه از پدیده های اعجاز آمیز وجود ایشان است که حتی در حاکمان آن زمان نیز اثری فوق العاده گذاشته بود. همان گونه که اشاره شد، این اتفاق، نخستین بار، در وجود امام جواد(ع) تجلی نمود و پیامد این جریان برای حاکمان منحرف، مایه حیرت و برای حقیقت امتداد خط امامت سندی حتمی و معجزه آسا به شمار می رفت. این موضوع که کسی در سن و سال کودکی با عنایت خداوند، عهده دار مقام بلند رسالت و هدایت جامعه بشری گردد، سابقه کهن تاریخی دارد. همان گونه که خداوند در مورد حضرت یحیی(ع) و رسالت او می فرماید: ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم. (8)
ب) پیامبر اکرم(ص) و امامت امام جواد(ع )
پیامبر(ص) بر پایه وحی الهی به بسیاری از اتفاقها و حوادث بعد از خود و حتی حوادث «آخر زمان» اطلاع داشت و در همان روزهای صدر اسلام، مسایل و خصوصیات جانشینان و امامان بعد از خود را بیان نموده است و با استناد به متون تاریخی و حدیثی نهمین جانشین آن حضرت، امام جواد است پیامبر(ص) درباره اصل مسأله جانشینان خود فرموده: اسلام همواره عزیز و قدرتمند خواهد بود تا مادامی که خلفای دوازده گانه که همه از قریشند، خلافت و زعامت داشته باشند.(10) (منظور ائمه (ع) هستند، چون عدد 12 به هیچ یک از مدعیان خلافت صادق نبوده است.)
ج) امام رضا(ع) و امامت امام جواد(ع )
در امر امامت آنچه مهم است، تنصیص امام سابق بر امامت امام بعد از خود می باشد. امام رضا(ع) نیز در موارد متعدد و مناسبتهای گوناگون، امامت فرزند بزرگوارش را گوشزد کرده و اصحاب بزرگ خود را به این موضوع آگاه کرده است. در واقع، استقرار اکثریت اصحاب امام رضا(ع) بر امامت حضرت جواد(ع) به استناد فرمایشهای امام رضا(ع) بوده است که به دو مورد اشاره می شود:
امام جواد(ع) در مسند امامت
1. تحکیم و تثبیت امامت
پس از شهادت امام رضا(ع) آنچه در مورد جانشینی و امامت امام جواد(ع) ضروری و مهم به نظر می رسید، تثبیت و تحکیم امامت ایشان بود. بنابراین، امام جواد(ع) پیش از آن که شیعیان آن حضرت را مورد امتحان و پرسش قرار دهند، خود به مسأله امامت و شبهات پیرامون آن می پرداخت و از این رهگذر جانشینی و امامتشان را تثبیت می نمود.
2. امام جواد(ع) و شیعیان
شیعیان از یک سو امامت را از جنبه الهی آن می نگریستند و به همین دلیل کمی سن امام هرگز نمی توانست در عقیده آنان خللی وارد آورد؛ اما از سوی دیگر آنچه اهمیت داشت، این وجهه الهی بود که باید چنین کودکی در علم و دانش همانند سایر امامان باشد. از این رو، شیعیان آن حضرت را در مقابل انواع پرسشها قرار می دادند. امام جواد(ع) نیز در فرصتهای مختلف پاسخهای پرسش آنان را داده و در این میان با استدلالهای علمی خود شایستگی خود را بر منصب امامت آشکار می ساخت.
3. سرآمدی امام جواد(ع) در مناظرات علمی
بخشی از ادله امامت و مقام علمی امام جواد(ع) را مناظرات علمی ایشان تشکیل می دهد، از آنجا که شیعیان، مدعی علم الهی برای امامان خود بودند، سلاطین عباسی همواره می کوشیدند با تشکیل مجالس مناظره، آن حضرت را رو در روی برخی از دانشمندان بزرگ قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان را در اعتقاد خود به وجود علم الهی در نزد ائمه(ع) دچار مشکل سازند و از پیروی آنها خودداری کنند. همین مسأله سبب شد مأمون امام جواد(ع) را به مجلس مناظره دعوت کند؛ گرچه مأمون از مقام علمی آن حضرت آگاه بود.
اعتراف معتصم عباسی به امامت آن حضرت
از دیگر مناظرات آن حضرت، مناظره با فقیهانی در مجلس معتصم از دیگر سلاطین عباسی می باشد. در این مجلس مسأله حد شخصی که مرتکب دزدی شده بود مطرح شد. فقها هر یک نظر خود را در این مورد ابراز کردند، ولی امام(ع) نظری برخلاف فقها در این رابطه دادند. معتصم نظر امام را پذیرفت. در واقع، این مناظره نیز ثبوت برتری علم امام جواد(ع) را به دنبال داشت و برای سلطان عباسی قابل تحمل نبود، از این روی منتهی به شهادت آن بزرگوار گردید.(19)پی نوشت
1- شیخ مفید/ الارشاد/ ج2/ ص384 و کلینی/ کافی/ ج1/ ص492
2- همان/ ج2/ صص474-418
3- طبری الامامی/ دلائل الامامه/ ص204
4- شیخ مفید/ همان/ ج2/ ص383
5- همان/ ص348
6- عادل ادیب/ زندگانی تحلیلی پیشوایان ما/ ص476
7- شیخ مفید/ پیشین/ ج2/ ص395
8- مریم/ 12
9- مریم/ 30
10- مسلم/ صحیح مسلم/ ج4/ ص101
11- علامه مجلسی/ مرآة العقول/ ج3/ صص265-261
12- شیخ مفید/ پیشین/ ج2/ ص387
13- همان/ ص391
14- همان/ ص388
15- رسول جعفریان/ حیات فکری- سیاسی امامان شیعه/ ص474
16- همان/ص475
17- همان
18- همان
19- محمدبن مسعود عیاشی/ تفسیر عیاشی/ ص319
20- بقره/ 124
21- علامه مجلسی/ همان/ ص294
آنچه پیش روی دارید گزینشی است از تحقیقی در وصیت نامه های شهدای استان گیلان که توسط عزیزالله علیزاده انجام گردیده و به وسیله معاونت پژوهشی بنیاد شهید و امور ایثارگران به صفحه « جبهه و جنگ » ارسال شده است . مطالعه این گزیده را به همه آحاد جامعه به ویژه مسئولان و دولتمردان و مدیران توصیه می کنیم تا از این طریق نه از پیام گیری از سیره شهیدان و حرکت در مسیر نورانی آنان غفلت ورزند و نه در نشر فرهنگ ایثار و شهادت و ارزش های والا و مقدسی که آن طایران سبکبال برای بقا و تداوم آنها به خاک و خون غلتیدند درنگ روا دارند و نیز به این وسیله در چنبره روزمرگی و فعالیت های سیاسی مطلق که بازدارنده از معنویت زلال اسلام و سهل انگاری در پرورش های اخلاقی است اسیر نگردند.
1 ـ در آغاز وصیت نامه ها از 91 نام خدا استفاده شده است . 44 72 درصد شهدا از عبارت « بسم الله الرحمن الرحیم » بهره برده اند.
2 ـ در مجموع 1420 آیه از قرآن توسط 80 85 درصد از شهدا استفاده شده است که آیه شریفه « ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عندربهم یرزقون » بیش ترین فراوانی را به خود اختصاص داده است .
.3 به 101 نفر 4616 بار سلام و درود فرستاده شده است . 53 55 درصد از شهدا به « حضرت امام خمینی (ره ) » بیش از هر شخص دیگر ـ سلام و درود فرستاده اند.
4 ـ 30 10 درصد از شهدا در وصیت نامه های خود به طور مستقیم با 14 مولفه متفاوت اعتقاد خود را به « بازگشت به سوی خدا » اظهار نموده اند.
5 ـ 123 نوع سفارش در 15238 مورد ذکر شده است . « شاد نکردن دشمن » « طلب حلالیت » و « پیرو امام بودن » از جمله مهم ترین این سفارش هاست .
6 ـ به 34 مورد 6871 بار سفارش شده است که بیش از همه به « خانواده » و در درون خانواده نیز بیش از همه به « مادر » سفارش شده است . در ردیف های بعدی نام « مردم » « نهادهای انقلابی » و « مسئولین » به چشم می خورد.
7 ـ نام 14 ائمه 2530 بار و نام 43 نفر از اهل بیت 1451 بار در وصیت نامه ها تکرار شده است که بیش ترین فراوانی مربوط به نام « حضرت امام حسین (ع ) » می باشد.
8 ـ 90 ویژگی در 2163 مورد برای ائمه اطهار و اهل بیت علیهم السلام ذکر شده است که بیش ترین آن ها عبارتند از :
« الگو بودن » « بت شکنی » « منجی بودن » و « شهادت طلبی »
9 ـ 37 ویژگی در 790 مورد برای انقلاب اسلامی ذکر شده است که عناوین « حرکت اسلامی » « مبارز » « آگاهی بخش » و « شهیدپرور » بیش ترین فراوانی را دارند.
10 ـ نام 25 نفر از مسئولین 1644 بار ذکر شده است که بیش ترین فراوانی مربوط به نام « حضرت امام خمینی (ره ) » می باشد . گفتنی است که 82 42 درصد از شهدا در وصیت نامه های خود از نام امام استفاده کرده اند .
11 ـ 93 ویژگی در 4082 مورد برای مسئولین ذکر شده است که توجه و بیان ویژگی های امام به عنوان « رهبر کبیر » و « امام امت » بیش ترین فراوانی را دارد.
12 ـ در 2127 مورد به 72 ویژگی برای مردم اشاره شده است که بیش ترین فراوانی مربوط می شود به ویژگی های « شهیدپروری » « حزب الله » و « مسلمان بودن » .
13 ـ 37 هدف در 4036 مورد برای رفتن به جبهه ذکر شده که بیش از همه به « اجرای احکام اسلامی » « اطاعت از خدا » و « پیروی از ائمه اطهار علیهم السلام » اشاره شده است .
14 ـ52 آرزوی شهدا در 3331 مورد ذکر شده که بیش از همه به آرزوی « شهادت » « پیروزی انقلاب » و « طلب حلالیت » توجه شده است .
15 ـ 32 موضوع قابل افتخار در 1299 مورد از سوی شهدا ذکر شده که بیش از همه به موضوعات « ماورایی معنوی و اخروی » و به خصوص به « شهادت در راه خدا » افتخار شده است .
16 ـ در توصیف شهید و شهادت 79 عبارت 5463 بار ذکر شده است . در این موارد « سعادت الهی » « وارستگی » و « ایثارگری در راه امام و انقلاب » بیش ترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند.
17 ـ 36 راه در 2502 به عنوان مسیر حرکت شهدا ذکر شده است . در این مورد « راه آرمان های معنوی و اخروی » با 1944 بار 77 70 درصد فراوانی ها را به خود اختصاص داده است و « راه خدا » « دین اسلام » و « عاشورای حسینی » از مهم ترین این راه ها ذکر شده اند.
18 ـ 31 ویژگی در 835 مورد در تعریف شهدا از زندگی ذکر شده است . در مجموع 65 87 درصد از شهدا زندگی این جهانی را « فانی و محل گذر » ذکر نموده اند.
19 ـ شهدا 95 ویژگی را در 8635 مورد در وصف خود بیان داشته اند که عبارت « بنده حقیر و ناقابل و نالایق و گناه کار بی ارزش خدا » بیش ترین فراوانی را به خود اختصاص داده است .
20 ـ نام 47 شخص گروه و کشور در 1682 مورد به عنوان دشمن ذکر شده که نام امریکا سازمان مجاهدین خلق (منافقین ) و صدام حسین بیش از بقیه است . 66 83 درصد از این دشمنان خارجی می باشند .
21 ـ 67 ویژگی در 3417 مورد به عنوان ویژگی های دشمن ذکر شده است . در این توصیف بیش از هر چیز دشمن را « کافر مشرک ملحد بی خدا از خدا بی خبر و بت پرست » دانسته اند.
22 ـ از 30 نفر یا مرکز در 1103 مورد تشکر و قدردانی شده است که نام اعضای خانواده مسئولین و ایثارگران بیش از همه ذکر شده است . در گروه خانوادگی مادر از بین مسئولین حضرت امام خمینی (ره ) و از بین ایثارگران نام شهدا بیش از بقیه به چشم می خورد.
23 ـ برای 76 مورد 2739 بار دعا شده است . دعا « به جان امام » « طلب بخشش » « شکست دشمن » « آرزوی شهادت و سلامتی خانواده » از مهم ترین این موارد می باشند.
زدستهای تو گوئی بهار می روید
گل و شکوفه هزاران هزار می روید
عبور یاد تو از دل معجزه آسا بود
که از کویر دلم چشمه سار می روید
تو جبر پیشه ای و من به حیرتم کز دل
زبذر جبر چرا اختیار می روید
چو اختیار نمودم ره بلا خیزت
زتار موی تو دیدم که دار می روید
چو سر به دار نهم من به شوق دیدارت
زباغ چشم گل انتظار می روید
به شوق فرصت پرواز در چمن تا کی
بیا بیا که زدستت بهار می روید
علم و دانش امام رضا علیه السلام در رفتار و گفتار و اخلاق امام علیه السلام تجلی داشت . وقتی انسان به شرایط جامعه در دوران خلفای عباسی و بروز حوادث تنشها و مخالفتهای مردم مسلمان آگاهی داشته باشد و همزمان افکار و نیات حکام عباسی برای کنترل جوامع اسلامی و همسو کردن مردم با حکومت وقت را مطالعه و ارزیابی نماید حرکات و سکنات اخلاق و رفتار و گفتار امام رضا علیه السلام را در آن شرایط حساس بسیار دقیق مدبرانه عالمانه و همراه با دانش عمیق سیاسی خواهد یافت . یکی از زوایای مواضع امام علیه السلام تدبیر و دوراندیشی سیاسی بوده که در گفتار و اخلاق سیاسی امام علیه السلام بخوبی مشهود است . ذکاوت و اتخاذ مواضعی بسیار عالمانه برای تنویر افکار عمومی اعم از قوم و عشیره خود خواص جامعه و عموم مردم از نکات برجسته دوران امامت امام رضا علیه السلام است . از سویی دیگر مواضعی برگرفته از حکمت در برابر سیاستهای شیطانی و مکر آمیز حاکم وقت (مامون ) حکایت از احاطه امام به اوضاع جامعه و نیز نیات ناپاک مامون و همچنین بهره مندی امام علیه السلام از علوم و فنون لازم در مواجهه با ناهنجاریهای اجتماعی و حکومتی است . منطق رهگشای امام علیه السلام برای هدایت افکار عمومی و کلام رسای امام برای ایجاد جامعه ای همسو و هم صدا با قرآن و عترت و اخلاق و رفتار امام علیه السلام برای جهت دهی و هدایت افراد جامعه در نیل به حاکمیت ولایت و امامت برای رهبری امت اسلام و رفتار و گفتار حکیمانه امام در برابر سلطان جائر و خدعه گر گویای ژرف اندیشی علم و درایت و شایستگی و لیاقت آن امام عزیز است .
در زمان امامت امام رضا علیه السلام می توان نوع برخورد امام (ع ) در تبیین چهره باطل حاکمیت مامون و نیز حق حاکمیت امامت شیعه را به چهار قسمت تقسیم کرد که ذیلا باختصار به آنها اشاره می شود.
1 ـ قوم وعشیره امام علیه السلام
به نقل کتب تاریخی وقتی امام رضا علیه السلام مجبور به حرکت به سوی خراسان شد قبل از مهاجرت اقوام و عشیره خود را جمع نمود و با اشاره به سفر خود به خراسان و اشاره به عدم مراجعت به مدینه و غربت و شهادت خود هم دیگران و هم حضرتش گریستند و این حادثه از جهاتی قابل بررسی است .
الف ) این سفر با سفر امام حسین علیه السلام از این حیث که انتهای سفر با شهادت آن بزرگواران همراه بود شباهت دارد. و این مهم نیز چه در نهضت امام حسین (ع ) و چه در مهاجرت امام رضا علیه السلام از اینکه با علم به شهادت آغاز شد حائز اهمیت است .
ب ) اقوام و عشیره حضرتش بدانند که این دعوت و فراخوانی مامون که به ظاهر برای ارادت و علاقه ی به حضرتش بود چیزی جز حیله و نیرنگ نیست . و هدف اصلی حاکمیت حصر امام و حذف جایگاه امام در عرصه سیاسی و اجتماعی است . اینکه نزدیکان امام (ع ) بدانند که احترامی در کار نیست بلکه هدف مامون کنترل امام و از میان برداشتن قدرتی بزرگ در برابر حاکمیت باطل است .
ج ) این محفل کراهت امام از این سفر و اعتراض او به حاکمیت وقت را بیان می نماید و نیز می فهماند این حاکمیت در تعارض با فرزندان رسول خدا(ص ) است و مهمتر اینکه عده ای میپندارند که امام علیه السلام برای معاونت و کمک مامون اقدام به مهاجرت به سوی خراسان نمود چه بسا اینکه اگر این حرکت آگاهی بخش از سوی امام رضا(ع ) نبود عده ای از نزدیکان امام نیز از عمق ماجرا با خبر نبوده و متاثر از حرکت ظاهری مامون می شدند و او را می ستودند و حاکمیت او را مشروع می دانستند.
2 ـ حکومت مامون
زمانی که امام رضا علیه السلام به مرو مرکز خلافت مامون رسید مامون با طرحهای خود زمینه ساز در جهت مشارکت امام در خلافت و حکومت خود شد امام نیز از پذیرش آن امتناع می کرد ابتدا بظاهر در جهت واگذاری حکومت به امام رضا(ع ) برآمد و اظهار داشت « من چنین مصلحت دیدم که خود را از خلافت عزل و حکومت را به تو واگذار کنم » امام (ع ) فرمود : اگر حکومت حق تو است و خداوند آنرا برای تو قرار داده تو حق نداری حکومتی که خدا برای تو مقرر داشته به دیگری واگذار کنی و اگر این خلافت و حکومت از آن تو نیست چگونه می خواهی آنرا به من ببخشی
این گفتگوی مستدل امام (ع ) نقشه شیطانی مامون را نقش برآب کرد و به او فهماند که نه تو از جانب خدا حاکمی و نه حق چنین واگذاری را خدا به تو داده به عبارت دیگر یعنی تو خود بهتر می دانی که حکومتی که خدا واگذار کرده به چه کسی واگذار شده و این بخشش ظاهری هرگز موجب فریب کسی که حق حاکمیت را می داند و هم حیله تو را می داند نخواهد شد.
این پیشنهاد مامون به امام همراه با پافشاری و تکرار بود و زمانی بمدت دو ماه این پیشنهاد تکرار شد اما امام علیه السلام قاطع و مصمم از پذیرش آن خودداری می نمودند.
شاید یک سئوال مطرح شود و آن اینکه حالا که زمینه حکومت ائمه (ع ) فراهم شده چرا امام رضا علیه السلام از پذیرش آن سرباز زد اما با اندک تاملی منطق با درایت امام علیه السلام را خواهیم پذیرفت چرا که امام با کدام زمینه با کدام نیرو با کدام افراد مورد اعتماد به حکومت مدنظرش خواهد رسید قطعا مامون با آن نیت خود جز سران حکومت امام خواهد شد و هر عمل و نیرنگ و خیانتی که انجام دهد در سایه حکومت فرزند رسول خدا(ص ) به آن مشروعیت می بخشید و مهمتر آنکه حمایت مومنین و شیعیان را که سرمایه بزرگی برای حکومت به حساب می آمد همیشه با خود دارد و دیگر هیچ تهدید اجتماعی را بصورت نهضت و یا شورش علوی احساس نمی کرد.
بهترین سوال در این زمینه این است که آیا در صورت زمامداری امام علیه السلام مامون خود مهمترین تهدید برای حکومت امام علیه السلام نبود آیا آنچه در زمان مامون گذشت که در نهایت به شهادت امام رضا علیه السلام منجر شد گواه محکمی بر این مدعا نیست
مامون پس از آنکه از این نقشه مایوس شد درصدد برآمد بهر شکل ممکن او را در کنار حاکمیت خود بعنوان سندی معتبر و مشروع نگهدارد. لذا طرح ولایت عهدی امام رضا(ع ) را مطرح ساخت اما چه کسی است که نداند انگیزه مامون از این نقشه چیست لذا امام با علم و تدبیر درصدد مخالفت برآمد آنقدر مخالفت کرد که تهدید به قتل شد و مجبور به پذیرش این امر گردید.
اما شرایط امام برای پذیرش ولایت عهدی برای هر انسان بینا و اهل دانش و درایت از هر مخالفتی گویاتر است . امام فرمود به شرطی ولایت عهدی را می پذیرم که در عزل و نصب کسی دخالت نداشته باشم دخالت در امور حکومتی نکنم و رسمی را برندارم و سنتی را جایگزین نکنم مامون که فقط حضور امام را برای حکومت خود غنیمتی بزرگ می دانست شروط امام را پذیرفت در این پذیرش امام (ع ) هرگز در تصمیمات سلطه طلبانه مامون همراه نیست یعنی در چینش نیرو و انتخاب وزرا و کارگزاران دخالتی نخواهد کرد یعنی مطلبی را بعنوان دستورالعمل نخواهد گفت که سند مشروعیت حکومت وقت گردد یعنی بعنوان حفظ جان خود و تقیه ولایت عهدی را پذیرفت در واقع موضع امام (ع ) یعنی این حکومت به حال خود رهاست و سندی از اسناد آن و عملی از اعمال آن مورد تایید نیست .
یک انسان موحد و الهی چگونه می توانست حرف مخالف خود را در برابر حکومتی نظیر مامون بهتر از رفتار و موضع گیری امام رضا(ع ) ثابت کند آیا این ذکاوت و علم و درایت امام در برابر حیله و نیرنگ مامون قابل تحسین و تقدیر نیست اگر مردم مسلمان آن زمان از هوش و درایت نسبی برخوردار بودند (با توجه به رهنمودهایی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد) آیا نمی توانستند خواسته امام خود را بشناسند و درصدد تحقق خواسته های امام برحق خود برآیند و حقوق آنها را بفهمند و آن را اعاده کنند
3 ـ عموم مردم
اخلاق و رفتار و گفتار امام که سرشار از حکمت و دانش بود می توانست برای مردم آنزمان نسخه درمان در امر حکومت و رهبری باشد اما شاید مردم یا از درک و فهم کلام و منظور امام عاجز بودند یا آنقدر در راحت طلبی و آسایش دنیوی غوطه ور بودند که هرگونه زحمتی را بر خود ناروا می دانستند و به آسایش ظاهری و زندگی دنیوی در کنار متظاهران دینی و منافقان در عرصه حکومت راضی بودند.
نوع کلمات و مواضع امام و جملاتی که از سوی آن حضرت برای هدایت جامعه اسلامی آن زمان بیان می شد هرگونه ابهام و ناآگاهی در بین مردم را منتفی می گرداند چرا که بیان و جملات امام (ع ) نقطه ابهام و جای سوالی در زمینه وظیفه شیعیان و تشخیص حکومت سالم و غیر سالم باقی نمی گذارد امام (ع ) در حدیث معروف سلسله الذهب در نیشابور زیباترین و رساترین جمله را در تعیین وظیفه موحدان بیان فرمود : « کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی » سپس بعد از تاملی فرمود « بشر وطها و انا من شروطها » یعنی راه رسیدن به وحدانیت و خداپرستی جز از مسیر ما میسر نیست . یعنی مائیم که مسلمان بودن را معنی می بخشیم مائیم که انسان مومن را به ایمان کامل می رسانیم به عبارت دیگر نفی بت پرستی و رسیدن به حصار محکم خداپرستی در سایه ولایت و امامت ما ممکن و عملی خواهد بود. شنوندگان و نویسندگان این حدیث را شنیدند و نوشتند اما چه کردند
امام علیه اسلام در روایتی برای آنکه خط خود و دشمنانش را جدا کند و وظیفه شیعیان را در این مهم تبیین کند می فرماید : « شیعتنا المسلمون لامرنا الاخذون و بقولنا المخالفون لا عدائنا من لم یکن کذالک فلیس منا » پیروان ما دستورات ما را می گیرند و بکار می بندند و با دشمنان ما مخالفند و کسی که چنین نباشد از ما نیست .
در روایت دیگر می فرماید : « من واصل لنا قاطعا او قطع لنا واصلا او مدح لنا عایبا او اکرم لنا مخالفا فلیس منا و لسنامنه » . یعنی هر که به دور شده از ما نزدیک شود و یا از بستگان ما دوری کند یا کسی را که به ما عیب می بندد ستایش کند یا به دشمن ما اکرام نماید از ما نیست و ما هم از او نیستیم .
معلوم نیست شیعیان در عصر امام رضا علیه السلام چگونه رفتاری داشتند که حضرتش برای تنویر افکار عمومی چنین جملاتی بیان می کند. ظاهرا برای شیعیان و پیروان حضرتش دوستی با هر کس و دشمنی با هرکس مهم نبوده و مهمتر آنکه جایگاه امامت شیعه و دشمنانشان چندان روشن نبوده است . یا اینکه امام علیه السلام از اینکه شیعیان به حکومت وقت ابراز علاقه و دوستی می کنند و چندان موقعیت امامت شیعه را بر نمی تابند اینگونه دردمندانه سخن گوید. دو کس که از یک محل و ولایت به خراسان رفته به خدمت امام رضا علیه السلام می رسند تا حکم نمازشان را بدانند حضرت می پرسند شما برای چه امری به اینجا آمدید یکی می گوید برای دیدن مامون به اینجا آمده ام و دیگری می گوید برای زیارت شما بدینجا آمده ام . امام علیه السلام می فرماید : شما که بدیدن من آمده اید نمازتان قصر است و شمائیکه برای دیدن مامون آمدید نمازتان تمام . سوال می کنند چرا امام رضا (ع ) می فرماید : برای آنکه دیدن و تقویت مامون معصیت است و کسی که سفرش برای معصیت باشد نماز او تمام است .
گرچه در تاریخ همه مواضع و بیانات امام علیه السلام روشن نیست بعضا روایاتی از این دست نقل شده است اما این خود گواه معتبری است بر اینکه امام چه رنجی می بردند از دستگاه خلافت مامون و چه رنج مضاعفی می بردند از مومنین و مسلمانان و شیعیان . اگر جملات امام و نگاه ایشان را به شیعیان خوب بررسی کنیم نوعی اعتراض و گلایه از رفتار شیعیان که مبتنی بر دوستی و محبت واقعی با حضرتش نبوده مشاهده می شود.
امام رضا علیه السلام در روایتی می فرماید : « اعلموا انکم لا تشکرون الله تعالی بشی بعدالایمان با الله و بعدالاعتراف بحقوق اولیا الله من آل محمد رسول الله (ص ) احب الیه من معاونتکم لاخوانکم المومنین علی دنیاهم » .
امام علیه السلام در ضمن این حدیث اشاره به حقوق ائمه علیهم السلام می نماید. آنهم بعد از ایمان به خدای بزرگ . امام (ع ) اگر یک شیوه حسنه را تبلیغ و تبیین می فرماید آنرا بعد از ایمان به خدا و بعد از شناخت حقوق ائمه علیهم السلام مطرح می فرماید و این نشانگر اهمیت موضوع شناخت حقوق ائمه (ع ) است .
و از طرفی بیانگر این نکته است که این مهم چندان مورد توجه مومنین نبوده که اینگونه بدان تاکید می نماید. اما با همه این تاکیدات شیعیان چقدر به سمت حضرتش حرکت کردند چقدر عمق مطالب حضرتش را فهمیدند و چقدر خود را با خواسته های حضرتش همراه کردند.
4 ـ خواص جامعه
عبدالعزیز بن مسلم در مرو بهمراه امام رضا علیه السلام در مسجد جامعه مطالبی را نقل می کند و می گوید وقتی بخدمت حضرتش رسیدم و اظهار نظر مردم را درباره امامت بازگو کردم امام تبسم کرد و فرمود : ای عبدالعزیز مردم نادانند و در دین خود فریب خوردند. بعد اشاره به اکمال دین که با امامت صورت گرفت و سپس جایگاه امامت را از دیدگاه قرآن کریم بیان نمود و سپس فرمود : « ان الامام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزالمومنین الامام اس الاسلام النامی وفرعه السامی با الامام تمام الصلاه و الزکات و الصیام و... » می فرماید : امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنان است امام بنیاد اسلام نامی (بالنده ) و فرع برازنده آن است بوسیله امام نماز زکات و روزه و... درست می شود و...
بعد می فرماید : هیهات هیهات خردها گمند و خاطره ها سرگردان و...
سپس ضمن جملاتی می فرماید : آیا کسی که بحق رهبری می کند سزاوار است که پیروی شود یا کسی که بحق عمل نمی کند چگونه قضاوت می کنید و...
اگر جملاتی که امام رضا علیه السلام در خصوص امامت در این گفتار بیان داشته را انسان بدقت مطالعه کند می بیند گرچه حقیقتی را بیان می کند اما در واقع درد دل خود را می گوید رنج و آزاری که از بی فهمی و کج فهمی مردم می برند بیان می کند در واقع حقیقت انحراف مردم آنزمان که موجب پایمال شدن حقوق ائمه علیهم السلام گردید را بازگو می کند.
چقدر از اهل علم و خواص که گرداگرد اما رضا علیه السلام بودند در صدد نشر معارف امامت برآمدند چقدر برای روشن شدن حقایق پنهان امامت تلاش کردند چقدر امام را در مسیر احیا امامت واقعی یاری رساندند آیا این جملات امام (ع ) نوعی شکوائیه از فهم و درک و همت مردم نیست آیا این اعتراضی به انتخاب خلیفه توسط مسلمین نیست آیا خراسان اکثرا از شیعیان و علاقمندان به خاندان عصمت و طهارت نبودند چرا امام بر حق را منزوی نمودند و خلیفه غاصب را امیرالمومنین خواندند آیا غربت امام رضا علیه السلام بخاطر بعد مسافت از مدینه بود یا اینکه غربت واقعی امام علیه السلام در بین پیروان و شیعیان امام علیه السلام بود
آری اخلاق و رفتار و گفتار سیاسی امام مهمترین چراغ راهنما برای شیعیان بود که بدرستی از آن استفاده نشد.
منابع و ماخذ :
ارشاد شیخ مفید ـ تحف العقول ـ سیره پیشوایان ـ علی ابن موسی امام رضا ـ میزان الحکمه ـ اصول کافی و صفات شیعه شیخ صدوق .
حضرت امام رضا(ع ) :
شیعیان و پیروان ما دستورات ما را می گیرند و به کار می بندند و با دشمنان ما مخالفند و کسی که چنین نباشد از ما نیست
حضرت امام رضا(ع ) :
امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنان است
منطق رهگشای حضرت امام رضا(ع ) برای هدایت افکار عمومی و کلام رسای امام (ع ) برای ایجاد جامعه ای همسو و هم صدا با قرآن و عترت و اخلاق و رفتار امام (ع ) برای جهت دهی افراد جامعه در نیل به حاکمیت ولایت و امامت به منظور رهبری امت اسلام و رفتار امام (ع ) در برابر سلطان جائر و خدعه گر گویای ژرف اندیشی و علم و درایت و لیاقت آن پیشوای معصوم بود