گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

یا امام رضا (ع)

چقدر دست به دامان انتظار شدم
و در قطار حرم بی غزل سوار شدم
به دست های غزل باز هم نگاه نکن
که مثل گنگی این واژه بی قرار شدم
برای گفتن از گنبدت دوباره ترین
به کودکانه ترین لکنتم دچار شدم
همیشه خیره به سبز آبی غریب ضریح
زدم به کوچه باران پر از بهار شدم
هزار تکه دلم را به حرمتت بستم
و بین دلشدگان کمترین هزار شدم
غریب آمده بودم، نجیب برگشتم
میان عاشقی ات باد بی قرار شدم
میان فلسفه های سپید و آبی اشک
به یاد حس دخیل تو سوگوار شدم
به یاد شانه باب المراد چشمانت
چقدر در به در چشم شوره زار شدم
امام، خسته شدم بین خواب خاطره هات
که عاشقانه ترین خواب را دچار شدم
بیا و قلب مرا تا طلوع بدرقه کن
که خسته از تب این روزهای تار شدم  


محمدرضا شالبافان

جهانی سازی پایان تاریخ و مهدویت

دکترحسن رحیم پور ازغدی
 تعابیر بسیار بلندی از همه انبیاء، از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسیده و تقریبا  جزء اجتماعی  ترین موضوعات، بین همه ادیان الهی و ابراهیمی، بشارت موعود و وعده منجی است و همه گفته  اند که کار نیمه  تمام و ناتمام انبیاء (ع) و ادیان، به دست این مرد بزرگ، کامل خواهد شد. گفته اند که بزرگترین تکلیف تاریخ، کار بزرگترین مرد تاریخ است. حتی مکاتبی که الوهیت   زدایی و الهیت  زدایی شده اند باز به نوعی و به نحوی به این مسئله اندیشیده  اند، و گرچه نام ایشان را نبرده  اند، اما همه بشارت ایشان را داده  اند و حتی مکاتب الحادی همچون مارکسیسم نتوانسته  اند نسبت به مسئله آخر الزمان، بی  تفاوت بمانند. بودیسم، مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را زیر پوشش گرفته  اند، در این خصوص اعلام  کرده  اند یهود، هنوز منتظر مسیح (ع) است و مسیحیت، منتظر ظهور مجدد مسیح (ع) است. همه انبیاء، همه مذاهب و ادیان و فرق، منتظر گشایشی بزرگ در آینده یا در پایان تاریخ هستند و اشاره خواهم کرد که حتی امروز مکتبی که چند دهه برای نفی پایان تاریخ و نفی غایت از تاریخ، دست و پا زد و مدعی شد که تاریخ بشر، مبدا و منتهای روشنی ندارد و جهت و اصول خاصی بر آن حاکم نیست، یعنی لیبرالیسم که در واقع پنجاه، شصت سال تئوری بافت که تاریخ غایت نداشته و ندارد، آخرین نظریه  پردازانشان همچون فوکویاما از پایان تاریخ سخن می  گویند، منتها پایان تاریخ با روایت خودشان که تثبیت و تبلیغ نظام لیبرال سرمایه  داری است.
در بخش نخست مطلب@ دو نظریه، دو نقطه  نظر به تاریخ انسان و دو تفسیر درباره فلسفه حیات و مدنیت را به مقایسه می گذارم تا ببینم کدام با مهدویت سازگار است و کدام نیست و چرا؟ و در بخش دوم، بعضی روایاتی راجع به ایشان یا منقول از خود ایشان در این خصوص که ایشان چه جامعه  ای را بنا خواهد کرد و چه حکومتی را خواهد ساخت و مناسبات انسانی و البته حقوق بشر در حکومت ایشان چگونه تعریف خواهد شد را بیان می کنم. فهرست  وار و سریع مرور خواهم کرد، و البته هر یک از این روایات، خود می  تواند موضوع یک کنفرانس علمی یا پایان  نامه باشد.
انتظار را گفته  اند که سنتز تضاد بین واقعیت و حقیقت است. واقعیت یعنی آنچه هست و حقیقت یعنی آنچه نیست ولی باید باشد. گفته  اند که انتظار، سنتزی ناشی از تضاد بین واقعیت و حقیقت است، کوبیدن جاده آنچه هست تا آنچه باید باشد. پس نکته نخست این است که دو زاویه دید برای تفسیر تاریخ بشر امروز وجود دارد@ نخست آنچه از آن  تعبیر به اصل مسیانیسم یعنی مسیحی  گرایی و موعود گرایی کرده اند و در اینجا، مسیح به معنی موعود است و مسیانیسم، دعوت به انتظار است. انتظار برای ظهور موعود و اعتراض به وضع موجود در سطح بشری که توام است با وعده پیروزی قاطع حق و عدل در پایان تاریخ و از آن نیز به اصل فوتوریسم تعبیر کرده اند. فوتوریسم، آینده  گرایی و نگاه به آینده است@ ایدئولوژی  ای معطوف به فردا که می  گوید همه خبرها در آینده است،  جهان هنوز تمام نشده، محرومان مایوس نباشند، مبارزان و مجاهدان راه آزادی و عدالت و آگاهی، از مبارزاتشان پشیمان نشوند. آنها که دوباره، چهارباره، در نهضت جهانی اجرای عدالت شکست خورده اند نگویند که همه چیز تمام شد. به آینده نگاه کنید، سرتان را بالا بگیرید. شهید دادید، صدمات خوردید، ضایعاتی دادید، در بعضی از جبهه ها عقب نشستید، اما سرتان را بالا بگیرید. فوتوریسم یعنی چشم  هایتان را قاطعانه و امیدوارانه به آینده بدوزید و از پس غروب امروز، طلوع فردا را تصور کنید و با تصور آن، مبتهج شوید. این ایده  ای برای اغوای افکار عمومی نیست.
همچنین برخلاف آنچه بعضی  جناح های پراگماتیست گفته  اند که امام زمان(عج) اگر هم وجود نداشته باشد اعتقاد به او مفید است، باید گفت: نه، امام زمان(عج) هم حقیقت است و هم اعتقاد به او مفید است. هم حقیقت دارد و هم فایده. آنها که می  توانند حقیقت مهدویت را بفهمند و باور کنند و درگیر دگماتیسم، تجربه  گرایی و جزمیات عالم حس هستند و حاضر نشدند از پنجره  ای که به دست انیباء (ع) به فراسوی عالم ماده و ماورای طبیعت، باز شده به بیرون نگاه کنند، ممکن است پدیده امام زمان  (عج) را فاقد حقیقت و حد اکثر، مفید فایده بدانند. در حالی که واقعیت امر، این است که قصه امام زمان (عج)، اسطوره  نیست و نباید متهم به نگاه اساطیری مذهبی شود. قصه امام زمان (عج)، حقیقت و فایده، هر دو توام با یکدیگرند.
پس یک خط در نگاه به آینده انسان و نگاه به تاریخ است که در غرب، از آن تعبیر به مسیانیسم و فوتوریسم کردند و آن را با همین کوبیدند، چون تاریخ، زنده است، فعال است و از طرف یک موجود ذیشعور، هدایت می شود و عاقبت بشر به منجلاب، ختم نخواهد شد و به تاریخ بشر، خوشبین و معتقد است که از پس همه ستم  ها و بی عدالتی  ها و دروغ  هایی که به بشرگفته  اند و می  گویند خورشید حقیقت و عدالت،  طلوع خواهد کرد و خدا، انسان را به ستمگران تاریخ  وانخواهد گذارد@ اما متقابلا  خط دومی وجود دارد که از طرف تفکر لیبرال و سرمایه  داری و هژمونی غرب، امروز در دنیا به آکادمی  ها و دانشگاه  ها پمپاژ می شود و در سطح افکار عمومی دنیا به زور تبلیغات، القا می شود و آن نفی ایده غایت تاریخ است.
وقتی می گوییم غرب، مردم مغرب  زمین، مراد نیستند. مردم مغرب  زمین، آنها که مذهبی و مسیحی  اند به موعود، معتقدند و علی  رغم همه بمباران هایی که علیه فطرت آنان اعمال شده  -  ولو یک قشر اقلیت در غرب، در آمریکا و اروپا هستند - ولی هنوز لطافت باطنی خود را حفظ کرده  اند. من به یاد می آورم که با بعضی دوستان در واشنگتن برای دیدار از کلیسایی که بسیار معظم و قدیمی بود و تقریبا  حالت موزه داشت و شامل هفت کلیسای تودرتو بود، رفتیم. در سالن کلیسا یک دختر دانشجوی آمریکایی را دیدم ایستاده، نی می  زند و اشک می   ریزد، ما رفتیم و شاید ساعتی بعد که برگشتیم این دختر را دیدم که همچنان ایستاده و نی  می نوازد. صبح یک شنبه بود. جلو رفتم و از او پرسیدم که تو را چه می  شود؟ گفت نذر کرده ام که در انتظار موعود و به عشق او هر صبح یک شنبه تا زنده است بر در کلیسا، نی  بزنم. این جامعه  ای است که معنویت،  انسانیت و عدالت را در آن، شبانه  روز بمباران می  کنند. با این وجود، از پس فطرت آن دختر جوان مذهبی دانشجو، در قلب واشنگتن برنمی  آیند. پس وقتی از غرب، سخن می  گویم، منظور من مردم عادی، نا آگاه و ساده مغرب  زمین، بخصوص محرومین که حتی فاسدانشان نیز به نحوی مظلوم و قربانی هستند، نیست. مراد هژمونی سرمایه  داری لیبرال و حاکمیت هسته های سرمایه  داری یهود است که امروزه بر آمریکا و از طریق آمریکا بر دنیا حکومت می  کنند ... کنسرواتیسم، دفاع از وضع موجود جهانی و دفاع از هرم قدرتی است که هم  اکنون بر دنیا حکومت می کند و در راس آن سرمایه  دارها هستند و همه ملل دیگر، ملت های شرق، جنوب و همه، قاعده این هرم و بردگانی هستند که راس هرم قدرت را بر دوش خود باید بکشند. امروزه ثروت در دنیا چگونه تقسیم شده است؟ چند درصد بشریت، چند درصد ثروت و زمین را در دست دارند و این آمار مبین چیست؟ و اگر کسی بگوید این وضع، باز ادامه پیدا کند، به چه معنی است؟
در روایت آمده است که امام زمان(عج) فاصله های طبقاتی را در سطح جوامع بشری بر هم خواهد زد. در روایت داریم که در زمان مهدی ما، هیچ انسان گرسنه ای در سراسر زمین پیدا نخواهد شد. این، آن مهدویتی است که ما به آن معتقدیم و همه ادیان به آن معتقدند، ولی هیچ کس به اندازه شیعه، راجع به آن جامعه آخرالزمان و انقلاب بزرگ، شفاف سخن نگفته  است و شاید دیگران، آگاهی شفافی از وضعیت نداشته  اند. شیعه حتی نام مقدس آن رهبر انقلاب جهانی را نیز می داند، روش حکومت او را توصیف کرده است و شاید در هیچ مکتب دیگری چنین نباشد. شما درآپانیشادها، در وداها، در انجیل، در تورات و در همه منابع شرق و غرب، بشارت آخرالزمان را می  بینید، ولی هیچ جا به اندازه منابع شیعه، شفاف و دقیق راجع به ایشان، حتی قیافه، حرف  ها، شعارها و نحوه انقلاب و حاکمیتش بحث نشده است. هدف عمده نظام لیبرال سرمایه  داری که می گوید ما با مدینه فاضله سازی و مسیانیسم، با بنیاد گرایی دینی، با رادیکالیسم انقلابی، با فوندامنتالیسم و با ایدئولوژی، مخالفیم و با هر نوع اصولگرایی، حتی غیر دینی آن مبارزه می  کند، این است که در افکار عمومی بشر، بخصوص در دانشگاه های شرقی و اسلامی،  در ذهن دانشجو و سپس در ذهن مردم، حالت تردید در وضع موجود و حالت متوقع و منتظره، پیش نباید که عجب! پس مدرنیته سرمایه  داری، آخر خط نیست؟ و باید منتظر بود؟ این پرسش نباید در افکار عمومی و خصوصی بشریت، جوانه بزند! آنها می خواهند بگویند که هیچ چیزی دیگر فراتر از این وضع موجود جهان نیست و آنچه هست، عین علم و عقلانیت و آخر خط و پایان تاریخ است. می گویند اینجا ایستگاه آخر است و بشریت باید از قطار پایین بیایند. توجه داشته باشید نمی  گویند که همه بشریت در سطح ما زندگی کنند و امکانات مردم آمریکا را در اختیار داشته باشند. که اگر بگویند، باید دست از ستم جهانی و نابرابری  ها بردارند. چون اگر معنی جهانی شدن این باشد که توزیع ثروت، قدرت، آگاهی و حرمت و احترام در تمام جهان، یکسان باشد، مورد قبول است اما جهانی شدنی که آنان می  طلبند به معنی آمریکایی شدن است@ جهانی شدن از نوعی که در راسش، سرمایه  داران حاکم بر آمریکا باشند و بقیه بشریت، قاعده آن هرم باشند.
گلوبالیزیشن غربی، توجیه ستم غربی بر جهان است. اینان با گلوبالیزیشن مهدوی مخالفند و به گلوبالیزیشن سرمایه  داری آمریکا فراخوان می  کنند. اگر گلوبالیزیشن، عبارت باشد از جهانی کردن آمریت آمریکا و منافع سرمایه  داری حاکم بر آمریکا و صهیونیسم و انگلیس، این گلوبالیزیشن فقط به نفع آنهاست و همان را ترویج می  کنند. این جهانی شدن، همه فرهنگ ها و ایدئولوژی  های مقاومت را می  بلعد و هضم می  کند، اما اگر بگوییم که ما  گلوبالیزیشن را قبول داریم، ولی نه با معیارهای سرمایه  داری یهود، بلکه با معیارهای امام مهدی (عج) که می  گوید در تمام دنیا هیچ انسان گرسنه  ای نباید باشد و نباید در گوشهآفریقا بچه های یازده ساله، وزنشان به اندازه بچه  های شش ماهه واشنگتن و نیویورک باشد و نباید استخوان دنده ها و پهلوهایشان پوست آنها را بشکافد و از زیر پوستشان بیرون بزند، آنها این گلوبالیزیشن مهدوی یعنی عدالت جهانی را پس می  زنند و آن گاه توهم و اوتوپیا می دانند، چون امام مهدی (عج) امنیت را برای همه، نه فقط برای سرمایه  دارهای غرب، می  خواهد. روایت داریم که در زمان حکومت جهانی امام مهدی(عج) امنیت بدان حد بر جهان حاکم می  شود که یک دختر نوجوان بدون کمترین توهین و تهدیدی به تنهایی از این سوی عالم به آن سو خواهد رفت. این در روایات ماست. گلوبالیزیشن مهدوی یعنی امنیت برای همه، امنیت برای دخترهای آفریقا، مکزیک، غنا و افغانستان، نه فقط برای دختران سرمایه  داران نیویورک. اما تفکر جهانی شدن از آن نوع که لیبرال  سرمایه  داری می  گوید و می  خواهد، در واقع عین محافظه  کاری است، لذا در مقیاس جهانی، با اصولگرایی، با مدینه فاضله  سازی، با ایدئولوژی و حاکمیت ارزش  ها مخالفند و می  گویند که ارزش ها اصولا مفاهیم غیر علمی و مقولات غیرعقلانی  اند و لذا مسائلی شخصی بلکه جزء وسایل شخصی! است و ارزش ها،  شخصی و نسبی است پس ربطی به حکومت و امر عمومی (پابلیک) ندارد و سکولاریسم همین است.
در روایات از حضرت مهدی (عج) تعبیر به بهار روزگاران شده است و جزء سلام  هایی که به محضر حضرت می شود، آورده اند@ «السلام علی ربیع  الانام و نضره الایام.» درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.
 کسانی که ایشان را دیده اند، توصیفاتی از شمایل ظاهری او کرده  اند و توصیفاتی را نیز پیامبر اکرم (ص) یا ائمه دیگر از این بزرگوار کرده  اند و در آثار محققان، چنین منعکس شده است@ چهر ه  اش گندمگون، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه و درشت، جذاب و نافذ، شانه  اش پهن، دندان هایش براق، بینی کشیده و زیبا، پیشانی بلند و تابنده، استخوان  بندی صخره  سان، گونه هایش کم  گوشت و از فرط بیداری شبها اندکی متمایل به زردی، بر گونه راستش خالی سیاه، عضلاتش پیچیده و محکم، موی سرش بر لاله گوش ها ریخته و نزدیک به شانه  ها، اندامش متناسب و زیبا، قیافه  اش خوش  منظر و رخسارش در هاله  ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند پنهان، هیئت اش سرشار از حشمت و شکوه رهبری، نگاهش دگرگون کننده و فریادش همه  گیر و دریاسان است.

راههای خروج از فتنه

1- رعایت تقوای الهی:
امام علی(ع) در خطبه 183 نهج البلاغه می فرمایند: «و اعلموا انه من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن و نوراً من الظلم» «آگاه باشید آن کس که تقوای الهی پیشه کند و از خدا بترسد خداوند راهی برای رهایی از فتنه ها به روی او می گشاید و با نور هدایت از تاریکی ها می گریزد.» از این بیان امیرالمؤمنین(ع) این نکته دریافت می شود که هرگاه در جامعه ای روحیه تقوا و پرهیزگاری گسترش یابد، آسیب پذیری آن جامعه در برابر فتنه های احتمالی کاهش خواهد یافت.
2- تقویت بصیرت سیاسی:
در فتنه ها عامل اصلی شناخت و درک درست داشتن، بصیرت است. بصیرت چراغی است که همواره روشنگر و نجات بخش انسان از گمراهی هاست و به انسان قدرت می دهد تا با حق محوری راه صواب را از ناصواب تشخیص داده و راه حق را برگزیند. در سایه بصیرت است که حق و باطل، به خوبی آشکار می گردد و انسان از ظواهر اشیاء و حوادث عبور نموده و به درکی فراتر از چهره ظاهری آنها نائل می آید. حضرت علی(ع) در این باره می فرماید: «یا ایها الناس فانی فقأت عین الفتنه و لم یکن لیجتری علیها احد غیری لعلی بصیره من نفسی و یقین من ربی» «من بودم چشم فتنه را کور کردم و کسی جز من جرأت آن را نداشت و این نبود مگر به دلیل بصیرت و یقینی که از پروردگار داشتم.» و در جای دیگر فرمودند: «فقد البصر اهون من فقدالبصیره » به مراتب تحمل فقدان بصر آسان تر از فقدان بصیرت است. از این رو تقویت بصیرت افراد جامعه یکی از راه هایی است که در چارچوب مبارزه ریشه ای با فتنه در جامعه حائز اهمیت است.
3- شناخت مراکز فتنه و افشای اهداف آنها
شناسایی طراحان فتنه و افشای اهداف و انگیزه آنان یکی از راهکارهای مقابله با فتنه است. در این راهکار دو هدف نهفته است: نخست آنکه طراحان فتنه و فتنه انگیزان به مردم معرفی می شوند و دیگر آنکه مردم با پی بردن به اهداف شوم آنان به دام فتنه گرفتار نمی شوند.
امیرمؤمنان علی(ع) با شناسایی مراکز فتنه انگیزی مانند معاویه و خوارج آنان را به مردم معرفی کرده و نقاب از چهره فریبکار آنان برداشتند. امام(ع) در نامه ای به معاویه فرمودند: «فاحذر الشبهه و اشتمالها علی لبستها، فان الفتنه طالما اغدفت جلابیبها و اغشت الابصار ظلمتها»(نامه 56) «از شبهه و حق پوشی بپرهیز. فتنه ها دیر زمانی است که پرده های سیاه خود را گسترانده و دیده هایی را کور کرده است.» و در نامه 23 فرمودند: «ای معاویه گروه بسیاری از مردم را به هلاکت کشاندی با گمراهی خود فریبشان دادی و در موج سرکش دریای جهالت خود غرقشان کردی تا آنجا که تاریکی ها آنان را فرا گرفت و در امواج انواع شبهات غوطه ور شدند و از راه حق به بیراهه ا فتادند...
4- ثبات قدم و پرهیز از احساسات به هنگام پیدایش فتنه:
هر گاه زمانه به فتنه گرفتار آمد و جلوه های آن پدیدار گشت نباید دچار احساسات، تزلزل و تردید و بدون مطالعه و بررسی همه جانبه وارد معرکه شد. وقتی فتنه انگیزان تصمیم می گیرند جامعه را دچار سرگردانی و فتنه کنند به باطل خود لباس حق می پوشانند و با ترفندهای مختلف سیمای حق را مورد هجوم قرار می دهند. لذا در چنین زمانی ممکن است مردم فتنه را نشناخته و چه بسا به استقبال آن روندو از آن حمایت کنند. حضرت علی (ع) می فرمایند: «وقتی فتنه فرا می رسد مانند جوانی است که در عنفوان جوانی به سرمی برد» (خطبه 151) کنایه از این که آغاز فتنه همانند دوران جوانی بسیار شاداب، جذاب وپرنشاط است. اما وقتی آتش فتنه خاموش شد و پرده ها کنار رفت «سیمای زشت آن چون آثار باقیمانده برسنگهای سخت زشت و دیرپاست... طولی نمی کشد که پیرو از رهبر و رهبر از پیرو بیزاری می جوید و با بغض و کینه از هم جدا می شوند و به هنگام ملاقات همدیگر را نفرین می کنند.» (خطبه 151) از این رو هنگام فتنه می بایست ثابت قدم بود و براساس احساسات و حدس و گمان موضعگیری نکرد.
به فرموده امیرالمؤمنین علی (ع) «و تثبتوا فی قتام العشوه واعو جاج الفتنه (همان)... «و در گرد و غبار پیشامدها که به درستی نمی توان واقعیت امور را دید و در فتنه های درهم پیچیده، ثابت قدم و استوار بمایند.».
5- تکیه براصول و معیارها به جای افراد و شخصیتها:
یکی از مهمترین شیوه های مقابله با فتنه در جامعه تکیه مردم بر اصول و معیارهاست. اصول و ارزشها به خودی خود قابل شناخت و آگاهی است و علیرغم پیچیدگی ها و دشواریهای موجود می توان حق و باطل را از طریق خود حق و باطل و معیارهای آن شناخت و آنگاه با تکیه بر معیارهای حق و باطل و محک قرادادن آن به سراغ شناسایی مصادیق و افراد رفت. فرمایش علی (ع) به حارث بن حوط که دو قطبی شدن جامعه برایش سنگین بود قابل تأمل و دقت است که فرمودند: «یا حارث انک نظرت تحتک ولم تنظر فوقک، فحرت انک لم تعرف الحق فتعرف من اتاه ولم تعرف الباطل فتعرف من اتاه» (حکمت 262) «ای حارث تو زیر پای خود را دیدی و بالایت را نمی بینی لذا متحیر و سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی می باشند؛ و باطل را نیز نشناختی تا باطل گرایان را بدانی.»
6- پرهیز از اختلاف و پراکندگی و فخر و برتری جویی
امیرمؤمنان علی(ع) در خطبه5 نهج البلاغه با اشاره به مقابله با امواج فتنه ها از طریق مراجعه به کشتی های نجات که همان اهل بیت(ع) هستند می فرمایند: «و عرجوا عن طریق المنافره و منعوا تیجان المفاخره» «...از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید و تاج های فخر و برتری جوئی را بر زمین نهید.»
از این فرمایش گرانقدر حضرت علی(ع) این مطلب حاصل می شود که اولاً گسترش تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامی زمینه شعله ورتر شدن آتش فتنه را هموار می سازد چرا که فرصت را برای فتنه انگیزی دشمنان و مخالفان نظام اسلامی مهیا نموده و آنها را در مسیر تحقق اهداف شومشان امیدوار می سازد. همچنین صفت رذیله فخر و تکبر و برتری جوئی موجب می شود جامعه نتواند به آرامش لازم دست پیدا کند.
7- رجوع به امام حق و رهبری صالح به هنگام پیدایش فتنه
از مهمترین و مؤثرترین راهکارهای خروج از شرائط فتنه و مقابله با آن رجوع به امام حق و رهبری صالح به هنگام پیدایش فتنه هاست. نقشی که امام و رهبری می تواند در نابودی و اضمحلال فتنه ایفا کند بی بدیل است. رهبر ناخدای کشتی جامعه و امت، در دریای متلاطم حوادث و پیشامدهاست.
به هنگام بروز حوادث و فتنه های گوناگون رهبر همانند پرچم و علمی است که چشم امت نظاره گر آن است. امام علی(ع) خطاب به امتی که در فتنه ها و شبهات گرفتار آمده اند می فرمایند: «فاین تذهبون؟» و انی تؤفکون؟ والا علام قائمه والایات واضحه و المنار منصوبه فاین یتاه بکم و کیف تعمهون و بینکم عتره نبیکم و هم ازمه الحق و اعلام الدین و السنه الصدق» «مردم! کجا می روید! رو به کدام طرف می کنید؛ پرچمهای حق برپاست و نشانه های آن آشکار است. با این که چراغ هدایت روشنگر راهند بازگمراهانه به کجا می روید؟ چرا سرگردان هستید؟ در حالیکه عترت پیامبرتان در میان شماست. آنها زمامداران حق و یقینند و پیشوایان دین و زبان های راستی و صدق...» (خطبه 78)
واقعیت این است که ولایت از مهمترین ارکان دین اسلام است و نظام سیاسی اسلام و شیوه حکومتی دین بر پایه ولایت است. ولایت به معنای پذیرفتن رهبری پیشوای الهی و نیز اعتقاد به اینکه امامان معصوم(ع) پس از پیامبر اسلام از سوی خداوند بر مردم ولایت دارند. ولی خدا حاکم الهی بر مردم است و اطاعت از او به عنوان «اولی الامر» واجب است.
از آنجا که ولایت فقیه شعبه ای از ولایت نبی اکرم و امام معصوم(ع) است تمام اختیاراتی که پیامبر و امام در اداره امور جامعه داشتند ولی فقیه نیز از آن برخوردار است و به تعبیر امام راحل «این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیش از حضرت امیر بود و یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است باطل و غلط است.» (امام خمینی، ولایت فقیه ص 36)
نکته مهم که پیامبر و امام معصوم (ع) دراداره جامعه دارای اوامر و نواهی بودند و مسلمان و پیرو پیامبر و امام، همانگونه که از اوامر و نواهی الهی تبعیت می کند باید گوش به فرمان پیامبر و امام نیز باشد «اطیعو ا... واطیعو الرسول و اولی الامر منکم» عین همین مطلب درمسئله ولایت فقیه نیزجاری است.
ولی فقیه نیز به جهت جایگاه و ولایتی که به او واگذار شده دارای اوامر و نواهی ویژه ای است و یک مسلمان واقعی همانگونه که خود را در برابر اوامر و نواهی پیامبر وامام معصوم (ع) ملتزم می داند باید به دستورات ولی فقیه نیز ملتزم باشد واین موهبتی است که برخی یا اساساً چنین باوری ندارند یا عقیده شان سست و بی بنیان است و یا گاهی درعمل از انجام تکلیف برخاسته از ولایت پذیری سرباز می زنند. از این رو هرگاه جامعه به فتنه مبتلا شد یکی از مهمترین و مؤثرترین راههای نجات از فضای غبار آلود آمیختگی حق و باطل، نگاه به رهنمودها و شاخصه های ترسیم شده توسط امام حق و رهبری صالح جامعه است.
انتخابات دهم و فتنه
انتخابات 22خرداد ماه که با حضور قریب به 40میلیونی ملت همراه بود با شکوه ترین انتخابات تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می شد اما متاسفانه پس از این انتخابات با شکوه، مجموعه ای از حوادث به وقوع پیوست که ریشه درمسائل قبل از انتخابات و حتی سال های قبل داشت.
بسیاری از ریشه ها و عوامل فردی و اجتماعی پیدایش فتنه که از آن سخن به میان آمد، نظیر پیروی از هوای نفس و خودمحوری، آمیخته شدن حق و باطل، ضعف بنیان های ایمانی و اعتقادی افراد، پیشنهادات حاوی بدعت نهادن در قوانین جاری کشور، تفرقه و اختلاف و پراکندگی و... در وضعیت پیش آمده مشاهده می شد. این وضعیت (فتنه) که تا قبل از انتخابات به صورت پنهانی درحال شکل گیری بود درمرحله بعد از انتخابات به صورت آشکار و بی پرده رخ عیان نمود.
میرحسین موسوی که درسخنرانی ها، مناظره ها و مصاحبه های قبل از برگزاری انتخابات ریشه مشکلات کنونی کشور را فاصله گرفتن از راه امام و ارزش های اصلی انقلاب می دانست تلاش گسترده ای به عمل آورد تا خود را احیاگر راه و خط حضرت امام خمینی (ره) معرفی کند.
وی همچنین خود را فردی معرفی می نمود که با اعتقاد به ولایت فقیه وارد صحنه انتخابات شده است.
«با اعتقاد به ولایت فقیه وارد صحنه شدم. ولایت فقیه بزرگترین نقش را درپیروزی انقلاب داشته است و ما در این 30سال، بدون این اصل هر لحظه ممکن بود به فضای قبل از انقلاب غلت بزنیم. ولایت فقیه ما را در مقابل کودتا و خودمختاری ها حفظ کرده است. من با قبول این مسأله وارد عرصه انتخابات شده ام.»
(موسوی، دانشگاه فردوسی مشهد- 1388)
همچنین میرحسین، پیش از برگزاری انتخابات با تأکید بر قانونگرایی وحرکت بر مدار قانون درباره علت حضور خود اظهار می داشت که با توجیه قانون شکنی ها و ایستادن دولت کنونی در برابر قانون احساس خطر می کند. وی همچنین درخصوص جایگاه نهادهای مختلف در قانون اساسی می گوید:«ما درکشور خود یک قانون اساسی داریم که در آن جایگاه نهادهای مختلف به دقت مشخص شده است و ما هم باید از همین جا شروع کنیم. اینجا بحث از سلیقه اینجانب و دیگری بیهوده است و اگر کسی به قانون اساسی اعتقاد نداشته باشد و نامزد شود با مردم خدعه کرده است و همه باید ملتزم به قانون باشیم(02/1/88)
اما برخلاف همه این ادعاها موسوی تحت تأثر القائات جریانات پشت پرده، برای اولین بار در ۳۰ سال گذشته، قبل از اتمام انتخابات و شمارش آراء خود را پیروز انتخابات اعلام کرد و پس از اعلام نتایج نیز با اصرار بر موضوع «تقلب» با اتخاذ مواضع و اقدامات نسنجیده ای علیه نهادهای قانونی نظام، مردم را به اردوکشی خیابانی به منظور ابطال انتخابات فراخواند. البته در این مسیر نباید نقش برخی احزاب و تشکیلات و شخصیت های سیاسی را نادیده انگاشت که با همراهی و حمایت وسیع مالی و تبلیغاتی رسانه های بیگانه در شعله ور نمودن آتش فتنه تلاش می نمودند.
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه تهران می توانست فصل الخطاب همه این رفتارها و حوادث باشد. رهبر معظم انقلاب در آن اجتماع باشکوه فرمودند:
«آن کسانی که به یک نحوی یک نوع مرجعیتی در افکار مردم دارند، از این سیاسیون و رؤسای احزاب و کارگردانان جریانات سیاسی که یک عده ای از اینها حرف شنوی دارند، اینها خیلی باید مراقب گفتار خود باشند. اگر آنها کمی افراطی گری کنند، دامنه این افراطی گری در بدنه مردم به جاهای بسیار حساس و خطرناکی خواهد رسید که گاهی خود آنها دیگر نمی توانند آن را جمع کنند. که ما نمونه هایش را دیده ایم... اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیرپا بگذارند یا برای اصلاح آبرو، چشم را کور کنند چه بخواهند و چه نخواهند، مسئول خون ها و خشونت ها و هرج ومرج ها آنهایند. من به همه این آقایان، این دوستان قدیمی، این برادران توصیه می کنم بر خودتان مسلط باشید. سعه صدر داشته باشید، دست های دشمن را ببینید، گرگ های گرسنه کمین کرده راکه امروز دیگر نقاب دیپلماسی را یواش یواش دارند از چهره هایشان برمی دارند و چهره حقیقی خودشان را نشان می دهند ببینید، از اینها غفلت نکنید».(92/3/88)
رهنمودها و هشدارهای معظم له به همه جریان های سیاسی که با حمایت میلیونی نمازگزاران همراه بود نوید همراهی همه نیروهای انقلاب را می داد اما رفتارهای صورت گرفته توسط موسوی و کروبی و برخی جریان های همسو با آنها نشان ازحرکتی در مسیر خطرناک انتحار سیاسی و رویارویی با نظام اسلامی می داد.
بیانیه های موسوی، مجمع روحانیون مبارز، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و برخی از شخصیت های هوادار آنها پس از انتخابات نشان می داد که آنها ایستادن در برابر حاکمیت و ولی فقیه را یک امر مشروع برای احیای حق تلقی می کنند و همچنان بر این موضوع پافشاری می کنند که در انتخابات تقلب شده و حقوق مردم نادیده گرفته شده است.
موسوی در بیانیه شماره 5 خود که در فردای پس از بیانات رهبر معظم انقلاب صادر گردید، ضمن تن ندادن به مسیر مشخص شده توسط قانون اساسی و زیرسؤال بردن شورای نگهبان در برابر رهنمودهای مهم رهبری انقلاب ایستاده و می نویسد: «اکنون مقامات کشور با صحه گذاشتن بر آنچه در انتخابات گذشت مسئولیت آن را پذیرفتند و برای نتایج هرگونه تحقیق و رسیدگی بعدی حد تعیین کرده اند» با توجه به این نوع اظهارات و مواضع این سؤال اساسی پیش می آید که آیا اینگونه موضعگیری ها و بیانیه ها که در چند روز بعد از انتخابات از برخی افراد و جریانات سیاسی به ویژه از سوی آقایان موسوی و کروبی دیده شد، نشان از نقض سخنان قبل از انتخابات و تضاد در قول و فعل آنها نیست؟! شایسته است تمامی نخبگان از همه جریانات سیاسی به این سخن مقام معظم رهبری که در روز عید مبعث در خصوص خواص فرمودند، دقت و توجه ویژه ای کنند.
«نخبگان سرجلسه امتحانند. امتحان عظیمی است. در این امتحان مردود شدن، رفوزه شدن فقط این نیست که ما یکسال عقب بیافتیم، سقوط است»
راه چاره چیست؟
علاوه بر نکاتی که در این نوشتار در خصوص راه های خروج از فتنه به آنها اشاره شد، جا دارد به راهکار پایانی ارائه شده یعنی رجوع به امام حق و رهبری صالح توجه و عنایت ویژه ای مبذول داشت.
امام و ولی امر درجامعه اسلامی نقش محوری دارد و به منزله تسبیحی است که دانه های متفرق آن را متحد و منسجم می سازد و از متفرق شدن نگهشان می دارد. اگر بنا باشد ولی امر مورد اطاعت قرار نگیرد و مردم و نخبگان با التزام و تعهد بر گرد شمع وجودش جمع نشوند اتحاد و انسجام آنها خدشه دار می گردد و آتش فتنه شعله ورتر می شود. مخالفت در برابر اوامر ولی امر، میدان را برای نفوذ نامحرمان باز و زمینه را برای ضربه وارد ساختن آنها فراهم می کند. کم نیستند افرادی فرصت طلب که به جهت کوتاه شدن دستشان در جامعه اسلامی مترصد فرصتی هستند که بتوانند به نظام اسلامی ضربه وارد سازند. بنابراین لازم است همه مردم و نخبگان در تمامی زمینه های سیاسی و اجتماعی مطابق با معیارها و رهنمودهای مقام ولایت عمل کنند و همواره به آن قله مرتفع و شامخ بنگرند و مواضع و اقدامات خود را با شاخصه ها و منویات ارائه شده توسط ایشان منطبق سازند چرا که با توجه و عمل به رهنمودها و هشدارهای مقام معظم رهبری، امواج فتنه ها در هم شکسته می شود و این نکته ای است که همه افراد و جریانات سیاسی دلسوز و پیروز انقلاب و خط امام و رهبری به طور شفاف و صریح به آن اذعان می نمایند.
به هر ترتیب انتخابات دهم فرصت و امتحان عظیمی بود که طی آن برخی افراد، نخبگان و گروه ها که بعضاً سابقه درخشانی نیز در راه انقلاب داشتند لغزیدند و چهره ای متفاوت و متناقض از آنچه می نمودند به نمایش گذاشتند. لکن شایسته است کسانیکه اشتباه تصور می کردند و رفتاری غلط در حوادث اخیر پیمودند دست از لجاجت بردارند و به آغوش ملت، نظام و انقلاب بازگردند. بی تردید ملت با کرامت و بزرگوار ایران همواره فرصت این بازگشت و اصلاح را برای همه نادمان باز خواهد گذاشت.
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا، دریاست

 

شهادت سردار شوشتری

  مپندارید آنانکه در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند بلکه زندهاند و و روزی خور خوان الهی‌اند. "قرآن کریم"
در جمعی پاک و عاشق و با صفا که نورخورشید یکرنگی و همدلی و محبت آنان کورکننده چشم خفاشان کوردل بود،‌دستی پلید و زشت درآمد و خون عاشقان فرشته خوی امت اسلام را در هم آمیخت. اما چه باک که خونهای به هم آمیخته و این پیکرهای پاره پاره و آن جگرهای به دندان گرفته شده، دودمان و بنیاد سلسله ظلم و تباهی و تیرگی را سست تر از همیشه خواهد کرد.

اگر غم لشگر اندوزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بهم سازیم و بنیادش براندازیم

شهادت، این یگانه معشوق پاکبازان و دلدادگان حریم دوست، سالها پس از پایان دوران دفاع دهساله -نه هشت ساله- ملت مظلوم ایران اسلامی، کماکان عاشقانی را که نالهای از جنس نیاز دارند، در آغوش می کشد.

اگر آه تو از جنس بلور است
در باغ شهادت باز، باز است

اما محفل عشق و عاشقی ابن بار چه با صفا و بیآلایش است. مردی از تبار قافله عشاق، جانبازی جامانده از قافله شهادت، فرمانده ای از سلاله همت و باکری، کنار چند نفر از همسنگران همراهش، در جمعی با صفا و خاکی و در جمع بزرگی از عشایر بلوچستان ایران، و بهمراه آنان و در کنار آنان به خاک و خون کشیده می شود و کبوتر عاشق و خسته روح بزرگش هم‌پرواز و همداستان با عاشقان بی ریا و باصفای عشایری، تا حریم ملکوت اوج می گیرد.

چه زیباست این پیوند خون جا‌ماندهای از قافله شهدای ملت ایران در نبرد دهساله با همه استکبار، با خون عشایر شهید پروری که بار کینه و نفرت استکبار را این بار از شرق کشور به دوش می کشند و ضحاک ددمنش، خون این جانباز عاشق و آن جمع پاک عشایری را در هم آمیخت و پیکرهای پاره پاره و گلگون آنان را در آغوش یکدیگر به مجسمه ای از جنایت صفتی و ددمنشی خود و تابلویی از زخم دیرین خون از ملت مسلمان ایران بدل ساخت.

آری، دست کثیف فتنه بیگانه بار دیگر از آستین کافران و ملحدان بیرون آمد و حاج نورعلی شوشتری این پیر قافله خراسانیهای شهید را پس از مدال جانبازی که در جنگ‌با کفر صدامی به سینه آویخته بود، به افتخار شهادت نائل کرد و او را در میان جمعی از عشایر پاک بلوچستان به ملکوت اعلا پیوست.

چه زیباست این عروج عشایر بلوچ و این رزمنده خراسانی، چه زیباست این عشق آسمانی و عروج عرفانی و چه تیره است روی کفر جهانی که دست خود را به خون این رزمنده و آن عشایر پاک، در میان جمع بی ریا و با صفا آلود.
سرنگون باد سلسله کفر جهانی و جاوید باد یا شهیدان عشایر و سیاهی‌مان که در این حرکت کور‌دلانه، تا حریم ملوکت اوج گرفته و جاویدان شدند.

 

 

شوخی های پشت خاکریز

المیو المیو: از سرما مثل بید داشت می‌لرزید. 0شده بود موش آب کشیده. داشتیم پرسیدیم: «حالا کجا رفتی؟» گفت: «یک گربه دیدم، یک گربه عراقی.» تعجب ما بیشتر شد: «گربه عراقی دیگه چیه؟» خیلی جدّی گفت: «خودتون برید سر سه راه ببینید. گربه سیاهی است که به عربی می‌گه المیو، المیو.»

کربلا رفتن خون می‌خواهد: بعد از شهادت حاجی، همه جورش را دیده بودیم الا اینجورش را. پشت پیراهن‌های خاکی، روی پارچه، پلاکارد، تابلو، در و دیوار، جایی نبود که ننویسند: «کربلا رفتن خون می‌خواهد؛ شهید حاج همت.» و حالا کسی این عبارت را پشت بلندگو می‌گفت. یعنی چه؟ این حرفی نبود که با بلندگو اعلام کنند. یکی از بچه‌های گردان خودمان بود که بلندگو دستی غنیمتی‌اش می‌گفت: «کربلا رفتن، خون می‌خواهد؛ سازمان انتقال خون ایران!» 

منبع:امتداد

تپش قلم

 اگر حساب و کتاب قیامت نباشد، شیرینی هزار تولد به تلخی یک مرگ نمی ارزد!
¤ ¤ ¤
& غفلت، بیشتر از شمشیر، انسان کشته است.
¤ ¤ ¤
&خداوند زیبا آفرین، الگوی «عروس و داماد»ی را در عرصه آفرینش، اصل قرار داده است!
¤ ¤ ¤
& برای خوب ها، بدی نخواه تا بدها برایت، بدی پرور نشوند!
¤ ¤ ¤
& بدترین چهره گناه، هیولایی است که با قرار گرفتن در معرض انسان او را از رشد بازمی دارد!
¤ ¤ ¤
& گاهی برای اینکه به سوی زندگی بهتر حرکت کنیم، به جای اینکه بیشتر بدویم باید «یک قدم فراتر» بیندیشیم!
¤ ¤ ¤
& اگر باور کنیم که اساس هدایت بر «محبت و عدالت» است، مردم فوج فوج به سوی بهشت می شتابند!
¤ ¤ ¤
& دروغگویی که حلاوت راستگویی را نچشیده است، راست راستگویان را دروغ می پندارد!
¤ ¤ ¤
& آنگاه که مرگ توسط انسان چشیده شود، او می تواند الی الابد در کنار نیات و کارهایش زنده بماند!
¤ ¤ ¤
¤ راز جاودانگی اسلام در آن است که هر چه علم پیشرفت می کند چهره اسلام درخشانتر می شود!
¤ ¤ ¤
& دانا در سکوت فریاد می زند و نادان با فریاد ساکت می شود.
¤ ¤ ¤
& آنکه انتقام می گیرد خویش را ساکت می کند و آنکه عفو می کند خود و دیگران را می بخشد !