پیر عشقی، شباب را مانی جوهر التهاب را مانی
ای شکوه همیشه دریا آبی روح آب را مانی
بر سرت تاج سبز یاسین است کوثری، در ناب را مانی
ای حضور نهان ز مرغ چمن در رگ گل، گلاب را مانی
در شبستان زندگانی من خنده ماهتاب را مانی ا
ی رخت مصحف رسول سحر رهبر انقلاب را مانی
او سراپا کتاب عرفان است تو کلید کتاب را مانی
ای بلوغ هزاره گل سرخ غیرت بوتراب را مانی
سید عارف خراسانی! مهر زیر نقاب را مانی
در دل گمرهان شب باور تیر سرخ شهاب را مانی
تو در آیینه شقایق ها غزل آفتاب را مانی
راز سربسته کتاب دلی احدی، شعر ناب را مانی
وقتی شعرخوانی اش تمام شد، آقا گفتند: آقای ده بزرگی اگر مخاطب این شعر بنده نبودم بدونید خیلی تحسین تون می کردم. غزل زیبایی بود، فقط عیبش همونی است که عرض کردم. احد ده بزرگی گفت: شما بزرگوارین...البته این معنای ولایت به طور...که آقا گفتند: دیگه تفسیر نفرمایید! واقعیت را گفتم...جمعیت می خندید، آقا هم!
متفکر شهید آیت الله مرتضی مطهری
در تجربیات و مشاهدات روزانه خود می بینیم که بسیاری از چیزها جلو تاثیر بسیاری از چیزهای دیگر را می گیرند و اثر آنها را خنثی می کنند. ممکن است مثلا دارویی اثری داشته باشد و دارویی دیگر اثر آن را خنثی کند و جلو تاثیرش را بگیرد. ممکن است یک چیز سمیت داشته باشد و یک چیز دیگر مانع تاثیر این سم گردد. عینا مانند این است که همواره جنگی و کشمکشی میان اجزای این جهان برقرار باشد :
این جهان جنگ است چون کل بنگری
ذره ذره همچو دین با کافری
جنگ طبعی جنگ فعلی جنگ قول
در میان جزها حربی است هول
بعضی از مفکرین جهان مبالغه کرده و ادعا کرده اند که قانون اصلی و اولی جهان جنگ و نزاع و تصادم و تزاحم است هر موجودی می خواهد اثر موجود دیگر را خنثی کند. البته این نظر بسیار مبالغه آمیز است ولی شکی نیست که تصادم و تضاد وتاثیر مخالف در یکدیگر کردن اصلی است در این جهان .
از طرف دیگر می دانیم که وجود انسان یک نسخه جامعی است از جهان بزرگ از هر چه در جهان بزرگ هست نمونه ای در وجود انسان هست . روی همین اصل است که می بینیم حالات و قوای معنوی بشر در یکدیگر تاثیر مخالف می کنند بعضی که قوت یافتند و رشد نموده اند اثر بعضی دیگر را خنثی می کنند.
امیرالمومنین (ع ) جمله ای دارد که مضمونش این است : یکی از اموری که با عقل انسان حسادت می ورزد و دشمنی می کند خودپسندی اوست . هم آن حضرت می فرماید : بیشتر زمین خوردن های عقلها آنجاست که برق طمع جستن می کند. امام صادق (ع ) می فرماید : هوا و هوس دشمن عقل است . از این قبیل بیانات در آثار دینی ما باز هم هست . از همه اینها این حقیقت عالی استفاده می شود که هوسرانی و خودپسندی و طمع و تعصب و لجاج و خشم همه دشمنان عقل می باشند. یعنی چه دشمنان عقل می باشند یعنی اثر عقل را خنثی می کنند روح بشر را تاریک می کنند جلو بصیرت و نور قلب را می گیرند. این همان نمونه نزاع و تصادم جهان بزرگ است که در وجودآدمی موجود است . قرآن کریم عده ای را ذکر می کند و می گوید : چشم دارند و نمی بینند گوش دارند و نمی شنوند دل دارند و فهم نمی کنند یا اینکه می فرماید : چشمها نابینا نیست بلکه دلها نابیناست . مقصود از همه اینها این است که در این مردم حالات و صفات روحی موجود است که اثر عقل و دانش و بینش را در آنها خنثی کرده است در اینها میل به تقلید از روش پدران و مادران است تعصب و حمیت و لجاج دارند منافع مادی و مطامع دنیوی آنها به آنها اجازه نمی دهد که در برابر حق تسلیم شوند. سعدی می گوید :
بدوزد شره دیده هوشمنددر آرد طمع مرغ و ماهی به بند
می گویند بزرگترین دشمنان بشر احساسات سرکش و نفس اماره اوست . هیچ دشمنی به پایه این دشمن نمی رسد.
علت این امر این است که این دشمن به نقطه ای دسترسی دارد و مرکزی را خراب می کند که هیچ دشمن دیگر به آن نقطه و به آن مرکز دسترسی ندارد. آن نقطه و آن مرکز دستگاه تشخیص و بینش انسان است . آدمی در برابر هر دشمن با نیروی عقل و تدبیر ایستادگی می کند و اگر دشمنی توانست در مرکز تدبیر و بینش اختلالی به وجود آورد بدیهی است که از هر دشمنی خطرناک تر است .
درباره پیغمبران گفته اند که آنها خدمتگزار عقل و فطرت اند همان طوری که طبیب خدمتگزار طبیعت و مزاج بدن است . خدمتی که پیغمبران به عقول بشر می کنند از نوع خدمت یک آموزگار نسبت به شاگردان خود نیست که یک کتاب معین و یا یک علم و فن معین را به شاگرد تعلیم کند بلکه پیغمبران از همان راه به تهذیب اخلاق و پاک نگه داشتن نفوس مردم به آنها خدمت می کنند از همان راه به عقلها و خردهای آنها نیز کمک می کنند. اگر اخلاق آدمی تعدیل شود و جلو حکومت هوا و هوس و حرص و طمع و خشم و شهوت گرفته شود برای عقل و فکر آدمی آزادی پیدا می شود دست عقل باز می گردد.
قرآن کریم می فرماید :
اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند به شما مایه تمیز حق و باطل عنایت می فرماید1.
علی علیه السلام می فرماید :
اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند به شما راه بیرون شدن از مضیقه ها و تنگناها قرار می دهد و هم برای شما نوری قرار می دهد که در تاریکی نمانید2.
پیغمبران معلم تقوا و طهارت و فضیلت می باشند. تقوا و طهارت روحی که پیدا شد دشمنان عقل یعنی اغراض و هوا و هوس ها به گوشه ای می گریزند و حکومت عقل را مستقر و ثابت می کنند.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید :
تو سه نوع دوست و سه نوع دشمن داری . دوستان تو یکی آن کس است که مستقیما با خود تو دوست است و دیگری دوست دوست توست و سومی دشمن دشمن توست . اما دشمنان تو یکی آن کس است که مستقیما با خود تو دشمن است و دیگری دوست دشمن توست و سومی دشمن دوست توست 3
پس یکی از انواع دوستان دشمن دشمن آدمی است . دشمن دشمن دست دشمن را می بندد. دست دشمن که بسته شد دست خود شخص بهتر باز میگردد. اگر رابطه تقوا و طهارت اخلاقی را با عقل و بینش در نظر بگیریم که چگونه اخلاق پاک به صفا و روشنی عقل کمک می کند می بینیم که از نوع کمک و معاونتی است که دشمن دشمن شخصی به وی می کند یعنی دست دشمن عقل را که همان هواها و هوسها و خشم و شهوت هاست می بندد و قهرا دست عقل باز می گردد. مولوی می گوید :
چونکه تقوا بست دو دست هوا
حق گشاید هر دو دست عقل را
پاورقی :
1 ـ انفال آیه 29
2 ـ نهج البلاغه خطبه 181
3 ـ نهج البلاغه حکمت 295
خاک شاهد بود مشتی استخوان را از تنت
باد پس زد پرده راز نهان را از تنت
آب اقیانوس رگ های تو را خون گریه کرد
آتش آتش زد دل آتشفشان را از تنت
خاک و باد و آب و آتش در تو چیزی دیده اند
که سراغ امروز می گیرند آن را از تنت
عرش لرزید و تو را صدها ملک زانو زدند
آن زمانی که جدا کردند جان را از تنت !
از زمین مرده بیرون می کشند اینک تو را
تا کبوترها ببینند آسمان را از تنت
رفتی و در آسمان ها گم شدی بی فایده ست
هر چه می پرسد زمین نام و نشان را از تنت
سنگر
مهدی زارعی
تا آخرین ستاره ی شب را شمرده است
اما دو ساعتی ست که خوابش نبرده است ...
سنگر همیشه نیمه شب از خواب می پرد
اما کسی به راز دلش پی نبرده است !
سنگر از این که ساده بیفتد به دست مرگ
بغضی همیشه حنجره اش را فشرده است .
او فکر می کند که اگر منفجر شود
آیا شهید می شود و یا که مرده است ...
یک قاصدک جواب به او می دهد که هیچ ;
تنها به دست عشق دلش را سپرده است !