گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا (س)

نجات از شقاوت : تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جمله‏ى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است.
هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همه‏ى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامه‏هایشان را در جهت وصول به آن پى‏ریزى مى‏کنند، مسئله‏ى رسیدن به سعادت و گریزانى از شقاوت است. منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد، راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از اینکه راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مى‏دهد و سبیل هدایت مى‏پیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و سبیل ضلالت و گمراهى پیش مى‏گیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئله‏اى است که همه‏ى آنان که به خود آمده‏اند، از آن مى‏ترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مى‏گذرانند از آن نیز به غفلت به سر مى‏برند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مى‏کنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و وصول به سعادت مى‏نمایند.
مداومت بر تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نمائیم. امام صادق علیه‏السلام در این رابطه مى‏فرماید:
«یا اباهارون، انا نأمر صبیاننا بتسبیح فاطمة علیهاالسلام کما نأمرهم بالصلاة، فألزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى». (1)
اى اباهارون! ما بچه‏هاى خود را همانطور که به نماز امر مى‏کنیم به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر مى‏کنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بنده‏اى که بر آن مداومت نموده است.
و نیز از این حدیث شریف استفاده مى‏شود که شایسته است والدین محترم، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.

دورى شیطان و خشنودى خدا
شیطان همواره دشمن دیرینه‏ى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیله‏ها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خورده‏ى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است.
بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفس‏زنان تسلیم شوند، و عده‏اى اندک در تلاش‏اند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.
یکى از راههایى که مى‏تواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیح حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام است.
امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائة باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان». (2)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مى‏گیرد، و آن تسبیح به زبان صداست، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مى‏نماید.
و به سند معتبر از امام صادق علیه‏السلام منقول است که چون آدمى در جاى خواب خود مى‏خوابد، فرشته‏ى بزرگوارى و شیطان متمردى به سوى او مى‏آیند، پس فرشته به او مى‏گوید:
روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مى‏گوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مى‏راند و از او دور مى‏کند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مى‏کند، پس باز شیطان مى‏آید و او را امر به گناه مى‏کند و ملک او را به خیر امر مى‏کند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مى‏کند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامه‏ى عملش مى‏نویسد. (3)

شفاى کم‏شنوایى و درد جسمانى
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام بنا بر شواهد روایى و تاریخى در بعضى موارد بر بیماریهاى جسمى نیز مؤثر بوده و باعث درمان بیمارى گوش شده است.
یکى از یاران امام صادق علیه‏السلام نزد آن حضرت آمده و از کم‏شنوایى گوش خود نزد آن حضرت شکایت کرد، امام علیه‏السلام به او فرمود:
«علیک بتسبیح فاطمة علیهاالسلام». (4)
چه چیز مانع و جلوگیر تو است و چرا غافلى از تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام؟
آن مرد پرسید: قربانت گردم، تسبیح فاطمه چیست و چگونه است؟ حضرت فرمود: سى و چهار مرتبه «اللَّه‏اکبر»، سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحان‏اللَّه» که صد عدد مى‏شود. آن مرد گوید:
«فما فعلت ذلک الا یسرا حتى اذهب عنى ما کنت اجده». (5)
و من این کار را در اندک زمانى انجام دادم و کم‏شنوایى‏ام برطرف شد.

برائت از دوزخ و نفاق
چنانچه گفته شد بنا بر روایت امام صادق علیه‏السلام، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از جمله‏ى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده:
«تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال اللَّه عز و جل: «و اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».
و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است:
«من اکثر ذکر اللَّه عز و جل احبه اللَّه و من ذکر اللَّه کثیرا کتبت له براءتان: براءة من النار و براءة من النفاق». (6)
هرکس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر که ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت (منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى.
لذا تسبیح صدیقه‏ى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى‏گردد.

غفران الهى
یکى دیگر از آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام، غفران الهى است. غفران ربوبى، همه‏ى ذنوب و آثار سوء تیرگیهاى آنها را از میان مى‏برد، حجابها را برطرف کرده و نقائص وجودى انسان را کنار مى‏زند. اما متأسفانه کمتر کسى هست که بداند غفران یعنى چه و نیاز به آنچه معنایى دارد، و چگونه مى‏شود غفران الهى همه‏ى مشکلها را حل، و فاصله‏ها را از میان بردارد؟ در فرق بین عفو و غفران گفته شده که: عفو الهى، نادیده گرفتن و به حساب نیاوردن لغزشها و خطاها و نقیصه‏ها و عیبها، و محو آثار نامطلوب آنهاست. و غفران الهى عبارت است از افاضات و رحمتهایى که به دنبال نادیده گرفتن لغزشها و خطاها و نقیصه‏ها، متوجهانسان مى‏گردد و او را تکمیل مى‏کند و نقایص و عیوب وجودى وى را برطرف مى‏نماید. غفران بعد از عفو است. عفو نادیده گرفتن بدیهاست و غفران، برطرف کردن آنها از وجود سالک و تبدیل آنها به خوبیها و کمالات است. عفو ربوبى، انسان را از سقوط و هلاکت نجات مى‏دهد و غفران الهى، به سالک پر و بال عطا مى‏کند و بالا مبرد. لذاست که اگر عفو و گذشت ربوبى نباشد، رهروان طریق با شکست روبرو شده و کنار زده مى‏شوند، و اگر غفران ربوبى نباشد، آنها از حرت و پیشرفت بازمانده و متوقف مى‏گردند. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر اللَّه له». (7)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام را قبل از اینکه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض کند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مى‏گرداند.
البته نباید چنین پنداشت که این «تسبیح» به لحاظ اینکه ظاهرى بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه مى‏شود از چنین آثار و برکاتى برخوردار باشد؟! آرى این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایى از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلى آسان است، ولى اگر خوب بجا آورده شود، مشکلها را آسان مى‏گرداند. ان‏شاءاللَّه.

  1ـ فروع کافى، کتاب الصلاة، ص 343، ح 13.
2ـ وسائل الشیعه، ج 4، ص 1023، ح 3.
3ـ شیطان دشمن دیرینه‏ى انسان، محمد نصیرى، ص 136.
4ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 20.
5ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 21.
6ـ اصول کافى، ج 2، ص 499، ح 3.
7ـ فروع کافى، کتاب الصلاة، ص 342، ح 6.

خاطره



خاطره ای از شهید محمدابراهیم همت
محو سخنان حاج همت بودیم که در صبحگاه لشگر با شور و هیجان و حرکات خاص سر و دستش مشغول سخنرانی بود. مثل همیشه آنقدر صحبت های حاجی گیرا بود که کسی به کار دیگری نپردازد. سکوت همه جا را فراگرفته بود و صدا فقط صدای حاج همت بود و گاهی صدای صلوات بچه ها. تو همین اوضاع صدای پچ پچی توجه ها را به خود جلب کرد. صدای یکی از بسیجی های کم سن و سال لشگر بود که داشت با یکی از دوستاش صحبت می کرد.
فرمانده دسته هرچی به این بسیجی تذکر داد که ساکت شود و به صحبت های فرمانده لشگر گوش کند توجهی نمی کرد. شیطنتش گل کرده بود و مثلا می خواست نشان بدهد که بچه بسیجی از فرمانده لشگرش نمی ترسد.
خلاصه فرمانده دسته یک برخوردی با این بسیجی کرد.
سروصداها کار خودش را کرد تا بالاخره حاج همت متوجه شد و صحبت هایش را قطع کرد و پرسید : « برادر! اون جا چه خبره یک کم تحمل کنید زحمت رو کم می کنیم . »
کسی از میان صفوف به طرف حاجی رفت و چیزی در گوشش گفت . حاجی سری تکان داد و روبه جمعیت کرد و خیلی محکم و قاطع گفت : « آن برادری که باهاش برخورد شده بیاد جلو. »
بسیجی کم سن و سال شروع کرد سلانه سلانه به سمت جایگاه حرکت کردن . حاجی صدایش را بلند تر کرد : « بدو برادر! بجنب » بسیجی جلوی جایگاه که رسید حاجی محکم گفت : « بشمار سه پوتین هات را دربیار » و بعد شروع کرد به شمردن .بسیجی کمی جا خورد و سرش را به علامت تعجب به پهلو چرخاند. بعد پوتین اون بسیجی را گرفت و توش آب ریخت بسیجی متحیر به حاج همت نگاه می کرد بعد حاج همت پوتین پراز آب را به دندان گرفت و آب داخل اون رو نوشید. و گفت : فقط میخوام بدونید که همت خاک پای همه بسیجی هاست و بسیجی پس از این حرف همانطور متحیر نشسته بود.

چه کسی دستهای تو را قطع کرده است

روزی یکی از یاران و دوستداران امام علی (ع ) بنام « افلح » که مسلمانی سیاه پوست بود فریب هوای نفسانی را خورد و چیزی دزدید.
پس از مدتی او آنچنان گرفتار عذاب وجدان شد که حد سرقت را بجان خرید و نزد امام رفت تا حد را بر او جاری کند. امام نیز پس از اطمینان به این کار چهار انگشت او را قطع کرد.
هنگامی که افلح از نزد امام مرخص شد یکی از فرصت طلبان بنام « ابن کوا » که از قضیه با خبر بود توطئه ای طرح کرد.
ابن کوا از خوارج بود و همیشه در صدد توطئه بر ضد امام بود . او حتی روزی در هنگامی که امام نماز می خواند چند بار آیه 60 سوره روم را که در مورد پوچ شدن اعمال و عبادات مشرکان است خواند و به این طریق سعی در طعنه زدن به امام را داشت . همچنین او هر وقت که می شد از امام سئوالات عجیبی می نمود تا به این وسیله او را در پاسخگویی به سئوالات شکست دهد که هیچ گاه موفق به این کار نشد.
وقتی ابن کوا دست بریده افلح را دید نزد او رفت و گفت : « چه کسی دستان نازنین تو را این طوری بی رحمانه قطع کرده »
افلح در پاسخ او گفت : « آن پیشوای یکتاپرستان دست راستم را قطع کرد. آنکه یکه سوار نبردگاه بدر و احد است . آنکه مکه و مدینه او را به عظمت می شناسند و... »
افلح چنان با شور و نشاط درباره امام علی (ع ) مدح می گفت که مردم به گرد او حلقه زدند و از هر سو اطرافش را گرفتند چنانکه گوئی سخنرانی خوش بیان برای آنان خطبه می خواند و ابن کوا را نسبت به توطئه ای که چیده بود کاملا پشیمان ساخت .
امام که خبر را شنید افلح را به حضور طلبید و از او دلجویی کرد و برایش دعا نمود. افلح نیز گفت : « ای امیرمومنان ! عشق تو با گوشت و استخوانم آمیخته و اگر پیکرم را قطعه قطعه کنند عشق تو از قلبم بیرون نمی رود. »
امام نیز به ابن کوا پیام داد : « ای فرزند کوا! ما دوستانی داریم که اگر آنها را قطعه قطعه کنیم دوستی آنها بیشتر می شود و به عکس دشمنانی داریم که اگر شهد عسل را در گلوی آنها بریزیم دشمنی آنها بیشتر می شود. بدان که هر کس ما را به حقیقت دوست بدارد مشمول شفاعت ما در روز قیامت خواهد شد. »
افلح در سپاه علی (ع ) در جنگ نهروان و در برابر سپاهی که ابن کوا در آن بود به شهادت رسید و ابن کوا نیز توسط مسلمین به درک واصل شد.
امام در این مورد می فرمایند : « اگر فرد با ایمانی را با شمشیر بر بینی اش بزنم با من دشمن نخواهد شد و اگر تمام دنیا را در گلوی منافق بریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت همانطور که پیامبر فرمود ای علی مومن با تو دشمنی نمی کند و منافق تو را دوست نمی دارد... »
(منبع : قضاوت های شنیدنی از حضرت علی علیه السلام )

فاطمیه

بر بانوی مطهرمان گریه می کنیم                           
بر آن همیشه بهترمان گریه می کنیم

با این دو زمزمی که خداوند داده است
بر آیه های کوثرمان گریه می کنیم

بر روی بالهای سپید ملائکه
بر آن کبود پیکرمان گریه می کنیم

کنجی نشسته ایم و کنار پیمبران
بر دختر پیمبرمان گریه می کنیم

بر لاله های بستر او خیره می شویم
بر آنچه آمده سرمان گریه می کنیم

دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت
حالا کنار باورمان گریه می کنیم

قبل از حساب، صبح قیامت که می شود
اوّل برای مادرمان گریه می کنیم
 

 

زن زمین زندگی

76.jpgراستی چه نسبتی بین «زن و زمین و زندگی» وجود داره؟ خوب روشنه که هر سه با «ز» شروع می شن و این خودش یه جورایی تجانس میاره! اما خب کلمات زیادی هستن که با «ز» شروع می شن، مثل: زرشک، زالو، هلو؛ نه ببخشید زردآلو و... که لااقل به نظر من ربطی بین اون ها وجود نداره؛ حداقل یه ربطی که بشه ازش یه جور تناسب درآورد. (هرچند این احتمال رو رد نمی کنم که بین هلو و زن یه رابطه ای باشه؛ در زبان انگلیسی واژه peach هم معادل هلو و هم به معنای بانوی زیباست...). ضمن این که کلمات دیگه ای هم هستن که بینشون یه جور تجانس ظاهری هست، ولی بازم به نظر جناب خودم تناسب باطنی ندارن، مثل: «مرد، مرداب، مردگی»... خب بگذریم...
 
یکی از مشترکات این سه واژه اینه که هر سه تاشون «زن» دارن. نه اینکه لزوماً متأهل باشن! منظورم اینه که حروف «ز» و «ن» حرف اول و آخر رو تو کلمه ی «زمین» می زنه و اگر «زن» رو از «زندگی» بگیری انگار سر رو از بدنش جدا کردی واز حیٍّز انتفاع ساقط!
 
واقعیت هم همینه که بدون «زن» زندگی ابتر و بی معناست و بهتره بگیم اصلاً زندگی استمرار پیدا نمی کنه. مثل مشکلی که الان در کشور چین داره به وجود میاد، که به دلیل قانون تک فرزندی، نوزادان دختر به روشهای مدرن زنده به گور میشن و به همین دلیل در آینده ی نه چندان دور، حیات تمدنی اون ها به شدت با خطر مواجه خواهد شد.
 
بدون زمین هم زندگی امکان پذیر نیست. زمین برای چرخه و فرآیند حیات بسترسازی می کنه و تو آغوش اونه که حیات متولد میشه و رشد می کنه. از قدیم الایام «زمین» رو مادر طبیعت می دونستن و بین زن و زمین یک رابطه نمادین تصور می کردن؛ بذرهایی که در عمق زمین مهمان میشن، ارتزاق می کنن، ریشه پیدا می کنن و سر به سوی آسمون بلند می کنن، به سوی نور و سرور. و اینجوریه که می تونن به زندگی معنا ببخشن.
 
هر رویشی که ایجاد می شه ریشه در زمین داره. در هنگام سردی و خشکی زمین، ریشه ها به خواب می رن و رویش ها با یک نسیم، ریزش رو تجربه می کنن. اما در فصل بیداری ریشه ها، شکوفه های حیات از تار و پود چوب متراکم و خشک، باز جوونه می زنه و بهار -این زیباترین فصل- رو ایجاد می کنه. زمینهای سرد و سخت شکافته می شن تا رنگ سبز زندگی شکوفا بشه.
 
بذر انسان و انسانیت هم در دامان مادر و در آغوش زن حیات پیدا می کنه. بعضیا می گن هیچ اتفاق بدی نیست، مگه این که توش پای یه زن در میونه! اما به نظر من هر جا انسانیت مفهوم و مصداق پپدا می کنه و عاطفه ها سرشار و خلاقیت ها پربار می شن، به احتمال قریب به یقین رد پایِ هرچند پنهانِ یک زن رو می شه جستجو کرد.
 
نکته مشترک دیگه اینه که زن و زمین هر دو جاذبه دارن. بدون وجود جاذبه هیچی رو زمین بند نمی شه و حیات معنا پیدا نمی کنه. و بدون وجود جذابیت و عاطفه ی زن، کسی به زندگی بند نمیشه، خانواده شکل نمی گیره، حیات اجتماعی به هم می خوره و تمدن بشری رو به افول می گذاره. البته باید این جاذبه کنترل بشه تا آدم تبدیل به گوشت قربونی نشه که هرکس از یه طرف اونو بکشه و واسه خودش ازش بکَنه! باید اونی رو جذب کرد و به اونی جذب شد که قدردان باشه و ارزش آدم رو زیاد کنه، اونی که باری نباشه که آدم رو بشکنه، یاری باشه که لایق بشکن بشکنه!
 
یک زن خوب مثل زمین یه سرمایه پر ارزشه، با این تفاوت که زمین فقط سود مادی میاره ولی زن هم سود مادی میاره، هم بهره معنوی. زن خوب هم زندگی دنیوی رو رونق می ده، هم زندگی جاوید رو. هم تولد جسم انسان رو باعث میشه و هم رشد روح و روان آدم رو رقم می زنه.
 
77.jpgزمین گنجینه های قیمتی خودش رو در اعماق دلش پنهان می کنه. اگه قطعات طلا مثل سنگ ریزه ها روی سطح زمین رها می شدن و هرجایی بودن، دیگه طلا از چشمها می افتاد و برق زرینه هاش نه تنها چشم نواز نبود، که چشم ها و دلها رو زده می کرد. زیبایی ها و گوهر وجودی چیزی که دوست داشتنیه، واسه این که همیشه خواستنی باشه، نباید سر راه رهگذران رها بشه، که یا تاراج می شه یا حراج!
 
زن خیلی بیشتر از مرد قدر محبت رو می دونه. وجود لطیفش مهربونی رو زود و عمیق به خودش جذب می کنه. اینه که زن ریشه ی زندگیه آدمیزاده، چون آدمه و قلبش. قلب کانون جریان پیدا کردن حیات انسانیه و قلب زنده نمی شه مگه به محبت. و محبت به وجود نمیاد مگه با وجود یه محبوب، یه وجود دوست داشتنی. وقتی این «ریشه» سالم، پرنشاط و سیراب از مهر باشه، اون وقته که سبزی زندگی جوونه می زنه، غنچه های لبخند و عاطفه، شکوفا می شن و فصل بهار زندگی آغاز می شه، بهاری که می تونه تا اعماق سرمای زمستون هم استمرار داشته باشه...!
منبع:نشریه الکترونیکی چارقد

اشغالگران اولیه فلسطین

مساله فلسطین که در سده اخیر به ویژه طی پنجاه سال گذشته مرکز توجه جهانی بوده است منوط به عملکرد 3 جریان مهم در روند شکل گیری آن می باشد . این 3 جریان مهم عبارتند از :
1 ـ اقدامات توطئه آمیز رژیم صهیونیستی از ابتدا تاکنون
2 ـ حمایت قدرتهای بزرگ از صهیونیسم
3 ـ اهمال و یا خیانت برخی سران عرب
از میان عوامل فوق آنچه مورد توجه این مقال است حمایت قدرتهای بزرگ از جریان صهیونیسم بعنوان « جنبش ملی یهود » است . در ابتدا لازم است 2 دیدگاه موجود درباره میزان نقش قدرتهای جهانی در پیدایی پشتیبانی و تقویت صهیونیسم و سپس عملکرد آنها در این حوزه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد :
الف ـ دیدگاه اول معتقد است که مسئله یهود در اروپا ـ که خاستگاه اصلی آن بوده است ـ برای دول و ملل این قاره مشکلی روزافزون بود که بهترین راه حل و رفع آن را در صهیونیسم تلقی می کردند. بر اساس این دیدگاه صهیونیسم ضمن حل مسئله یهود در اروپا منافع قدرتهای بزرگ در منطقه خاورمیانه را تامین کرده و به این ترتیب ; گره خوردن منافع دو طرف موجب افزایش همبستگی میان آنان بوده است .
ب ـ دیدگاه دوم هیچ تفکیکی را میان صهیونیسم و منافع قدرتهای بزرگ قائل نیست . و معتقد است که دولت های فرانسه یا انگلیس نماینده واقعی مردم این کشورها نیستند که منافع ملی خود را در این مسیر در نظر دارند. بلکه صهیونیستها بعنوان تصمیم گیرندگان اصلی در محوریت نظام این دولت ها در مسیر ایده صهیونیسم تلاش کرده و در غایت تنها یک هدف را مد نظر دارند. مطابق این دیدگاه ; فرقی میان دولتمرد فرانسوی انگلیسی و آمریکایی با یک یهودی صهیونیست و معتقد به تحقق آرمان صهیونیسم وجود ندارد.
حال با توجه به آشنایی مختصر با این دو دیدگاه ; بررسی نقش و عملکرد قدرتهای بزرگ بویژه تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی در این باره روشن خواهد ساخت که کدامیک از نگرش های مزبور مقرون به واقعیت است .
نقش انگلیس در پیدایش رژیم صهیونیستی
انگلیس مهمترین کشور پرورش دهنده صهیونیسم از بدو تکوین تا مرحله ایجاد دولت صهیونیستی بشمار می رود. « سر هنری کمپل بنرمن » از سیاستمداران معروف انگلیسی در باب ضرورت تحقق ایده صهیونیسم جهت تامین منافع استعماری بریتانیا می گوید : « ملتهایی هستند که قلمروهای وسیع در اختیار دارند و سرزمینهای شان انباشته از گنجینه ها و منابع پنهان و آشکار می باشد. آنها بر نقاط و شاهراههای ارتباطی جهان مشرف بوده و بر آن تسلط دارند سرزمینهایشان مهد پیدایش (اکثریت قریب به اتفاق ) تمدنها و مذاهب نوع بشر بوده است . این مردمان اعتقادات زبان تاریخ و در نتیجه آرزوها محرکها و نیروهای مشترک دارند. هیچ نوع موانع معمولی نمی تواند بین آنها جدایی بیاندازد. اگر یک روزی این سرزمینها به شکل یک حکومت متحد در آیند سرنوشت جهان را در دست گرفته و اروپا را منزوی خواهند نمود. اگر این مطلب با دقت بررسی شود می باید جسمی خارجی به شکل حائل در قلب این ممالک قرارداد تا مانع از اتحاد و رسیدن دو طرف آن به همدیگر شده بطوریکه قدرت آنان را در جنگهای بی پایان تحلیل برده و کاملا ناتوانشان کند. همینطور می توان بعنوان وسیله ای برای حفظ سلطه و حاکمیت غرب در این منطقه بکار رود » .
« ماکس نوردو » نیز در باب اهمیت وجود چنین پدیده ای در قلب خاورمیانه « یهودیان را بعنوان نگهبانان مسیر پرمخاطره در امتداد راه هندوستان » برمی شمارد و بر ضرورت وجود آنان تاکید می کند.
از سوی دیگر یهودیان نیز بر اهمیت نقش خود در این میان تاکید ورزیده وفاداری خود به بریتانیا را صراحتا خاطرنشان می نمایند. در همین راستا هرتزل طی نامه ای به وزیر امور خارجه انگلیس اظهار می دارد که « ده میلیون مزدور یهودی با تمام دارائیهای مادی و معنوی خود در آینده نزدیک در راه عظمت و سیطره امپراطوری بریتانیا خواهند کوشید » .
در واقع یهودیان با به رخ کشیدن توان اقتصادی و دانش خود تنها راه بقا را برای دولتمردان بریتانیا ترسیم کرده و عنوان می کنند که « تنها کشورهایی که یهودیان را یاری نمودند پیشرفت کردند و آباد شدند » و یقینا به همین دلیل پالمرستون نخست وزیر انگلیس پس از شکست محمد علی (والی مصر) به تمام نمایندگیها و کنسولگریهای خود در منطقه واجب می داند که « اطمینان یهودیان را به خود جلب کنند تا آنها مطمئن شوند که حکومت بریتانیا حافظ امنیت آنهاست » .
پیوستگی و همسویی استعماربا صهیونیسم در خط مشی سیاسی بریتانیا زمانی به اوج خود می رسد که « بنیامین دیزرائیلی » نخست وزیر یهودی بریتانیا در سال 1254 ش در یک مقطع بسیار حساس تصمیم می گیرد تا سهام کانال سوئز را با چهار میلیون لیره استرلینگ که از « لئونیل ناتان روچیلد » وام گرفته بودخریداری نماید « تا شاید به گفته وایزمن زمانی با برپایی دولت یهود خط حفاظتی آن متشکل از یک میلیون یهودی نیز فراهم شود » .
اقدام دیزرائیلی در خرید سهام کانال سوئز آغاز فعالیت اساسی یهودیان در مستعمره سازی در فلسطین نام گرفته است . تا جائیکه « سرموشه مونته فیوری » از طرف دولت انگلیس گفتگوهائی درباره خرید زمین در سرزمین فلسطین جهت اسکان یهودیان با سلطان عثمانی بعمل می آورد.
در سال 1256 ش یعنی کمتر از 2 سال از خرید سهام کانال سوئز از خدیو مصر « خانواده روچیلد عملیات احداث نخستین مستعمره یهودی نشین بنام « پتاح تکفاه » را در فلسطین با مساحتی حدود 4200 مترمربع آغاز کرد » و این فعالیت با تاسیس مستعمرات یهودی نشین دیگری در دیگر مناطق فلسطین ادامه یافت « تا جائیکه در سال 1271 ش 20 شهرک مهم یهودی نشین » در فلسطین تاسیس شد و در کنار آن ترتیب دادن مهاجرتهای دسته جمعی یهودیان توسط « روچیلد » نیز صورت می گرفت تا جائیکه در « سال 1261 ش سال اشغال مصر از سوی نیروهای بریتانیا جمعیت یهودیان با این مهاجرتها در فلسطین از هشت هزار نفر به 24 هزار نفر (یعنی 3 برابر) افزایش یافت ) .
با برپائی اولین کنگره صهیونیستها در شهر بال سوئیس در سال 1276 ش فعالیت صهیونیستها در کوچ دادن یهود و مستعمره سازی در فلسطین افزایش چشمگیری یافت . چراکه دیپلماسی صهیونیستی دور جدیدی از مذاکرات خود با دولتهای ذینفع از جمله عثمانی را آغاز کرده بود و از هر وسیله ای همچون پول و یا فشار برای پیشبرد اهداف خود بهره می جست و اگر این شیوه ها کار ساز نمی بود مقدمات حذف مانع را همانطور که در اضمحلال امپراطوری عثمانی دارای نقش فعال بود بکار می گرفت .
امپراطوری عثمانی مانعی بود که صهیونیسم با یک برنامه توطئه آمیز بلند مدت و حساب شده از طریق دول قدرتمند موجبات فروپاشی آن را در جنگ جهانی اول فراهم آورد. در واقع سیاستی که صهیونیسم در این میان اتخاذ نمود دمیدن روح ناسیونالیسم و تبلیغ آن در خلال جنگ در میان اقوام و طوایف مختلف در قلمرو امپراطوری عثمانی بود.
این گرایشات ملی گرایانه در نهایت استقلال طلبی هر کدام از آنها را سبب شد و اجبارا انگلیس و فرانسه مرجع تضمین کننده استقلال آنها قلمداد گردید . « هشت نامه که از ژوئیه 1894 ش بین ماکماهون کمیسر عالی انگلیس در مصر و شریف حسین رد و بدل شد حاکی از همین واقعیت بود که در آنها حدود مرزهای میهن عربی و حمایت بریتانیا از استقلال اعراب در برابر عثمانی مورد تاکید قرار گرفته بود » که البته توافق محرمانه 12 ماده ای سایکس ـ پیکو بین فرانسه و انگلستان آن را به یاس مبدل کرد . نمایندگان انگلیس و فرانسه در این توافق قلمرو عربی امپراطوری عثمانی را بین خود بعنوان مناطق تحت نفوذ تقسیم کردند.
در واقع این توافق خلف وعده ای بود که سران عرب به هیچ عنوان آن را پیش بینی نمی کردند و هنوز یاس و شکست ناشی از این توافق از بین نرفته بود که خنجری از خیانت بر پیکر سران فریب خورده و سازشکار عرب فرود آمد و آن « اعلامیه بالفور » بود.
صدور اعلامیه بالفور
لوید جرج نخست وزیر انگلستان در زمان صدور اعلامیه بالفور « مشکلات متعدد امپراطوری و نیاز شدید به کمک یهودیان را از مهمترین عوامل صدور این اعلامیه می داند » . آرتور جیمز بالفور نیز که « در زمان نخست وزیری خود در سال 1884 ـ1881 از ورود یهودیان روسیه به انگلستان ممانعت بعمل آورده بود » در دوران وزارت خارجه خود با نفوذ چشمگیر یهودیان به این سیاست جهت جلب کمک بانکداران معروفی همچون روچیلد متوسل شد.
در اعلامیه بالفور آمده است :
لرد روچیلد عزیز
با مسرت فراوان به نمایندگی از جانب دولت اعلیحضرت اعلامیه حمایت از آمال صهیونیستی یهودیان را که به کابینه تسلیم شده و مورد تصویب قرار گرفته است ابلاغ میدارم :
دولت اعلیحضرت تاسیس یک موطن ملی برای قوم یهود را در فلسطین با دیده مساعد می نگرد و تمامی تلاش خود را برای تسهیل تحقق این هدف به کار خواهد گرفت البته با درک کامل این نکته که هیچ اقدامی مغایر با حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیر یهود موجود در فلسطین یا حقوق و موقعیت سیاسی که یهودیان ساکن در کشورهای دیگر از آنها برخوردارند صورت نخواهد گرفت . (تاریخ صهیونیسم نوشته ناهوم سوکولف ).
صدور این اعلامیه سردرگمی سران عرب را دو چندان کرد. چرا که تمام وعده های بریتانیا در مسیر تحقق استقلال اعراب تبدیل به حمایت همه جانبه از یهودیت در جهت " ایجاد موطن یهود " در فلسطین شده بود.
سومین ضربه کاری به بدنه آمال و آرزوهای واهی سران عرب در سال 1299 ش در پی کنفرانس شورای عالی صلح متفقین وارد آمد که در آن قیمومیت عراق و فلسطین به انگلیس و سوریه و لبنان به فرانسه محول گردیده بود. مشروعیت چنین توطئه ای زمانی حاصل گشت که در 1301 ش جامعه ملل نیز بر آن صحه گذاشت . بر اساس این تصمیم فلسطین و فلسطینی ها یعنی مردمی که در مهد تمدن و میعادگاه پیامبران بودند و مسلما در بسیاری از جهات از دیگر اقوام و ملل متمدن تر بودند نیازمند قیم شدند!
دوره قیمومت
از زمان انتخاب سر هربرت ساموئل یهودی بعنوان اولین کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین در سال 1302 ش تا سال 1327 ش 10 کمیسر در این کشور به شرح ذیل منصوب شدند.
از میان کمیسرهای عالی انگلیس در فلسطین سر هربرت ساموئل جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است . وی بعنوان اولین کمیسر عالی انگلیس در فلسطین منشا خدمات فراوانی برای یهودیان گردید.
« وی عضو حزب لیبرال و نخستین یهودی پس از بنیامین دیزرائیلی است که به مقام وزارت کشور انگلستان رسید » . بلحاظ هواداری از جنبش ملی یهود حتی پیش از مطرح شدن فلسطین در زمان تقسیم امپراطوری عثمانی « خواستار تقدیم استان سنجق به یهودیان بود » .
زمانیکه به کمیسری انگلیس در فلسطین در 1299 نائل گشت « هدف از آمدن خود به فلسطین را اتخاذ سیاستی عنوان کرد که در پرتو آن مهاجرت یهودیان طی پنجاه تا صد سال تشویق شده و موجبات برپایی دولت ملی یهود فراهم شود » و به همین دلیل به « عزرای دوم و فرمانروای اسرائیل پس از اسارت بابلی » معروف گشت چراکه " تنها فرد مناسب جهت اجرای اعلامیه بالفور در دستگاه حاکمه انگلیس تشخیص داده شد » .
سر هربرت ساموئل برای اجرای نیات خود گروهی از همکاران معتقد به ایده صهیونیسم را در قالب یک تیم گرد آورد که هرکدام همچون « سرویندام دیدز » و یا « نورمن بنتویچ » همسو با وی شروع به فعالیتی کردند که به نقل از « لوئیس براندیس » دیگر « هیچ کاری نمانده جز این که یهودیان به آنجا مهاجرت کنند » . (...) آن را میهن خویش سازند و هرگونه که بخواهند آن را پی ریزی نمایند.
دستگاه قیمومت بریتانیا در فلسطین با کارگزارانی که نام بردیم چند هدف را به شرح ذیل دنبال می کرد :
1 ـ تسریع گسترش و افزایش مهاجرت از سراسر جهان به فلسطین
2 ـ تضعیف بنیه اقتصادی و نهادهای اجتماعی (و تقلیل نیروهای انسانی ) فلسطین و در مقابل تقویت گروهها و تشکلهای یهودی اعم از اقتصادی سیاسی و نظامی برای آماده سازی تشکیل حکومت صهیونیستی
لازم به ذکر است تمامی گروه های تروریستی یهودی . مثل هاگانا ایرگون اشترن پالماخ و... که درابتدا به بهانه مقابله بااعراب و حمایت از مهاجرنشینهای یهود تشکیل شده و پس از آن نیروی اصلی و اولیه ارتش اسرائیل را شکل دادند در دوره قیمومت موجودیت پیدا کرده بودند.
3 ـ افزایش اسکان مهاجران یهودی و یا گسترش اراضی تحت اشغال یهودیان .
4 ـ سرکوب قیام و مقاومت فلسطینی ها بویژه در سال های 1299 1308 (قیام براق ) 1315 (قیام عزالدین قسام ) و در مقابل بازگذاشتن دست یهودیان در ارتکاب هر جنایتی بمنظور انهدام و یا « اخراج و راندن آنان به سرزمینهای مجاور همچون عراق »
5 ـ حمایت بین المللی از موضع صهیونیسم در مقابل افکار عمومی که عمدتا صهیونیستها را مسبب اصلی تمام این مسائل دانسته اند
6 ـ اتخاذ سیاستهای مشخص در برهه های خاص زمانی جهت پاسخگویی به اعراب همچون تشکیل « کمیسیون شاو » پس از قیام معروف به براق که با نیتی خاص جانب مسلمانان گرفته شد و یا « کمیسیون پیل » مبنی بر طرح تقسیم فلسطین و یا صدور کتاب سفید 1318 و چرخش مرکزیت صهیونیسم از انگلیس به آمریکا
پایان دوره قیمومت
کاهش قدرت روزافزون انگلیس در جنگ دوم جهانی و ظهور قدرتی جدید به نام آمریکا صهیونیسم را بر آن داشت که میل به قدرت جدید کرده و انگلیس را به دلائل ضعف پشت سر گذارده دور جدیدی از فعالیت خود را از موضع قدرت جدید جهان آغاز نماید. برنامه « بیلت مور » نقطه شروع فصل از انگلیس و وصل به آمریکا است که در نهایت موجب اعلام « ناتوانی انگلیس در حل قضیه فلسطین در بهمن 1326 و ارجاع آن به سازمان ملل گردید » .
مسلما نمی توان از سازمان ملل که اولین سالهای عمر خود را با پول و حمایت آمریکا و در دامان آن می گذراند بیش از این انتظار داشت که در آغاز فعالیت خود بقول « آبا ابان اقدام به تاسیس اولین کشور » کند . به هر ترتیب مجمع عمومی سازمان ملل در آذر 1326 ش با اکثریت 33 رای در برابر 13 رای و امتناع 10 کشور طرح تقسیم فلسطین را بتصویب رساند و یک سال پس از آن و یک روز قبل از اعلام تشکیل دولت صهیونیستی در 25 اردیبهشت 1321 ش قیمومت انگلیس بعنوان اولین دولت اشغالگر سرزمین فلسطین خاتمه یافت . و پیش بینی هرتزل پس از 50 سال ـ طی دو دوره از کنگره بال تا اعلامیه بالفور بمدت 20 سال که صرف فروپاشی امپراطوری عثمانی و تقسیم آن شد و دوره بعد از اعلامیه بالفور تا تشکیل دولت صهیونیستی بمدت 30 سال که صرف مهاجرت و اسکان یهودیان و راندن فلسطینی ها و فراهم نمودن مقدمات دولت صهیونیستی شد ـ محقق گردید.
رژیم صهیونیستی در 60 سال عمر خود از طریق جنگهایی که با حمایت قدرتها بویژه آمریکا علیه اعراب برپا کرد به تثبیت و تحکیم پایه های حکومت خود پرداخت و اینک پس از شصت سال با تاکتیک های مرموزانه مصرا بدنبال آن است که با اخذ حداکثر امتیازات و بازهم در سایه حمایت آمریکا از سوی همسایگان خود مشروعیت بدست آورد.
به راستی ! موجودیت رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی تا چه زمانی استمرار و ادامه حیات خواهد داشت . آنچه برخی آگاهان و کارشناسان بدان تاکید دارند این حقیقت مسلم است که « اسرائیل » پدیده ای بی ریشه و گذرا در تاریخ و جغرافیای منطقه خاورمیانه و جهان اسلام است .
پیوستگی و همسویی استعماربا صهیونیسم در خط مشی سیاسی بریتانیا زمانی به اوج خود می رسد که « بنیامین دیزرائیلی » نخست وزیر یهودی بریتانیا در سال 1254 ش در یک مقطع بسیار حساس تصمیم می گیرد تا سهام کانال سوئز را با چهار میلیون لیره استرلینگ که از « لئونیل ناتان روچیلد » وام گرفته بودخریداری نماید « تا شاید به گفته وایزمن زمانی با برپایی دولت یهود خط حفاظتی آن متشکل از یک میلیون یهودی نیز فراهم شود »
کاهش قدرت روزافزون انگلیس در جنگ دوم جهانی و ظهور قدرتی جدید به نام آمریکا صهیونیسم را بر آن داشت که میل به قدرت جدید کرده و انگلیس را به دلائل ضعف پشت سر گذارده دور جدیدی از فعالیت خود را از موضع قدرت جدید جهان آغاز نماید
رژیم صهیونیستی در 60 سال عمر خود از طریق جنگهایی که با حمایت قدرتها بویژه آمریکا علیه اعراب برپا کرد به تثبیت و تحکیم پایه های حکومت خود پرداخت و اینک پس از شصت سال با تاکتیک های مرموزانه مصرا بدنبال آن است که با اخذ حداکثر امتیازات و بازهم در سایه حمایت آمریکا از سوی همسایگان خود مشروعیت بدست آورد