گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

راههای خروج از فتنه

1- رعایت تقوای الهی:
امام علی(ع) در خطبه 183 نهج البلاغه می فرمایند: «و اعلموا انه من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن و نوراً من الظلم» «آگاه باشید آن کس که تقوای الهی پیشه کند و از خدا بترسد خداوند راهی برای رهایی از فتنه ها به روی او می گشاید و با نور هدایت از تاریکی ها می گریزد.» از این بیان امیرالمؤمنین(ع) این نکته دریافت می شود که هرگاه در جامعه ای روحیه تقوا و پرهیزگاری گسترش یابد، آسیب پذیری آن جامعه در برابر فتنه های احتمالی کاهش خواهد یافت.
2- تقویت بصیرت سیاسی:
در فتنه ها عامل اصلی شناخت و درک درست داشتن، بصیرت است. بصیرت چراغی است که همواره روشنگر و نجات بخش انسان از گمراهی هاست و به انسان قدرت می دهد تا با حق محوری راه صواب را از ناصواب تشخیص داده و راه حق را برگزیند. در سایه بصیرت است که حق و باطل، به خوبی آشکار می گردد و انسان از ظواهر اشیاء و حوادث عبور نموده و به درکی فراتر از چهره ظاهری آنها نائل می آید. حضرت علی(ع) در این باره می فرماید: «یا ایها الناس فانی فقأت عین الفتنه و لم یکن لیجتری علیها احد غیری لعلی بصیره من نفسی و یقین من ربی» «من بودم چشم فتنه را کور کردم و کسی جز من جرأت آن را نداشت و این نبود مگر به دلیل بصیرت و یقینی که از پروردگار داشتم.» و در جای دیگر فرمودند: «فقد البصر اهون من فقدالبصیره » به مراتب تحمل فقدان بصر آسان تر از فقدان بصیرت است. از این رو تقویت بصیرت افراد جامعه یکی از راه هایی است که در چارچوب مبارزه ریشه ای با فتنه در جامعه حائز اهمیت است.
3- شناخت مراکز فتنه و افشای اهداف آنها
شناسایی طراحان فتنه و افشای اهداف و انگیزه آنان یکی از راهکارهای مقابله با فتنه است. در این راهکار دو هدف نهفته است: نخست آنکه طراحان فتنه و فتنه انگیزان به مردم معرفی می شوند و دیگر آنکه مردم با پی بردن به اهداف شوم آنان به دام فتنه گرفتار نمی شوند.
امیرمؤمنان علی(ع) با شناسایی مراکز فتنه انگیزی مانند معاویه و خوارج آنان را به مردم معرفی کرده و نقاب از چهره فریبکار آنان برداشتند. امام(ع) در نامه ای به معاویه فرمودند: «فاحذر الشبهه و اشتمالها علی لبستها، فان الفتنه طالما اغدفت جلابیبها و اغشت الابصار ظلمتها»(نامه 56) «از شبهه و حق پوشی بپرهیز. فتنه ها دیر زمانی است که پرده های سیاه خود را گسترانده و دیده هایی را کور کرده است.» و در نامه 23 فرمودند: «ای معاویه گروه بسیاری از مردم را به هلاکت کشاندی با گمراهی خود فریبشان دادی و در موج سرکش دریای جهالت خود غرقشان کردی تا آنجا که تاریکی ها آنان را فرا گرفت و در امواج انواع شبهات غوطه ور شدند و از راه حق به بیراهه ا فتادند...
4- ثبات قدم و پرهیز از احساسات به هنگام پیدایش فتنه:
هر گاه زمانه به فتنه گرفتار آمد و جلوه های آن پدیدار گشت نباید دچار احساسات، تزلزل و تردید و بدون مطالعه و بررسی همه جانبه وارد معرکه شد. وقتی فتنه انگیزان تصمیم می گیرند جامعه را دچار سرگردانی و فتنه کنند به باطل خود لباس حق می پوشانند و با ترفندهای مختلف سیمای حق را مورد هجوم قرار می دهند. لذا در چنین زمانی ممکن است مردم فتنه را نشناخته و چه بسا به استقبال آن روندو از آن حمایت کنند. حضرت علی (ع) می فرمایند: «وقتی فتنه فرا می رسد مانند جوانی است که در عنفوان جوانی به سرمی برد» (خطبه 151) کنایه از این که آغاز فتنه همانند دوران جوانی بسیار شاداب، جذاب وپرنشاط است. اما وقتی آتش فتنه خاموش شد و پرده ها کنار رفت «سیمای زشت آن چون آثار باقیمانده برسنگهای سخت زشت و دیرپاست... طولی نمی کشد که پیرو از رهبر و رهبر از پیرو بیزاری می جوید و با بغض و کینه از هم جدا می شوند و به هنگام ملاقات همدیگر را نفرین می کنند.» (خطبه 151) از این رو هنگام فتنه می بایست ثابت قدم بود و براساس احساسات و حدس و گمان موضعگیری نکرد.
به فرموده امیرالمؤمنین علی (ع) «و تثبتوا فی قتام العشوه واعو جاج الفتنه (همان)... «و در گرد و غبار پیشامدها که به درستی نمی توان واقعیت امور را دید و در فتنه های درهم پیچیده، ثابت قدم و استوار بمایند.».
5- تکیه براصول و معیارها به جای افراد و شخصیتها:
یکی از مهمترین شیوه های مقابله با فتنه در جامعه تکیه مردم بر اصول و معیارهاست. اصول و ارزشها به خودی خود قابل شناخت و آگاهی است و علیرغم پیچیدگی ها و دشواریهای موجود می توان حق و باطل را از طریق خود حق و باطل و معیارهای آن شناخت و آنگاه با تکیه بر معیارهای حق و باطل و محک قرادادن آن به سراغ شناسایی مصادیق و افراد رفت. فرمایش علی (ع) به حارث بن حوط که دو قطبی شدن جامعه برایش سنگین بود قابل تأمل و دقت است که فرمودند: «یا حارث انک نظرت تحتک ولم تنظر فوقک، فحرت انک لم تعرف الحق فتعرف من اتاه ولم تعرف الباطل فتعرف من اتاه» (حکمت 262) «ای حارث تو زیر پای خود را دیدی و بالایت را نمی بینی لذا متحیر و سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی می باشند؛ و باطل را نیز نشناختی تا باطل گرایان را بدانی.»
6- پرهیز از اختلاف و پراکندگی و فخر و برتری جویی
امیرمؤمنان علی(ع) در خطبه5 نهج البلاغه با اشاره به مقابله با امواج فتنه ها از طریق مراجعه به کشتی های نجات که همان اهل بیت(ع) هستند می فرمایند: «و عرجوا عن طریق المنافره و منعوا تیجان المفاخره» «...از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید و تاج های فخر و برتری جوئی را بر زمین نهید.»
از این فرمایش گرانقدر حضرت علی(ع) این مطلب حاصل می شود که اولاً گسترش تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامی زمینه شعله ورتر شدن آتش فتنه را هموار می سازد چرا که فرصت را برای فتنه انگیزی دشمنان و مخالفان نظام اسلامی مهیا نموده و آنها را در مسیر تحقق اهداف شومشان امیدوار می سازد. همچنین صفت رذیله فخر و تکبر و برتری جوئی موجب می شود جامعه نتواند به آرامش لازم دست پیدا کند.
7- رجوع به امام حق و رهبری صالح به هنگام پیدایش فتنه
از مهمترین و مؤثرترین راهکارهای خروج از شرائط فتنه و مقابله با آن رجوع به امام حق و رهبری صالح به هنگام پیدایش فتنه هاست. نقشی که امام و رهبری می تواند در نابودی و اضمحلال فتنه ایفا کند بی بدیل است. رهبر ناخدای کشتی جامعه و امت، در دریای متلاطم حوادث و پیشامدهاست.
به هنگام بروز حوادث و فتنه های گوناگون رهبر همانند پرچم و علمی است که چشم امت نظاره گر آن است. امام علی(ع) خطاب به امتی که در فتنه ها و شبهات گرفتار آمده اند می فرمایند: «فاین تذهبون؟» و انی تؤفکون؟ والا علام قائمه والایات واضحه و المنار منصوبه فاین یتاه بکم و کیف تعمهون و بینکم عتره نبیکم و هم ازمه الحق و اعلام الدین و السنه الصدق» «مردم! کجا می روید! رو به کدام طرف می کنید؛ پرچمهای حق برپاست و نشانه های آن آشکار است. با این که چراغ هدایت روشنگر راهند بازگمراهانه به کجا می روید؟ چرا سرگردان هستید؟ در حالیکه عترت پیامبرتان در میان شماست. آنها زمامداران حق و یقینند و پیشوایان دین و زبان های راستی و صدق...» (خطبه 78)
واقعیت این است که ولایت از مهمترین ارکان دین اسلام است و نظام سیاسی اسلام و شیوه حکومتی دین بر پایه ولایت است. ولایت به معنای پذیرفتن رهبری پیشوای الهی و نیز اعتقاد به اینکه امامان معصوم(ع) پس از پیامبر اسلام از سوی خداوند بر مردم ولایت دارند. ولی خدا حاکم الهی بر مردم است و اطاعت از او به عنوان «اولی الامر» واجب است.
از آنجا که ولایت فقیه شعبه ای از ولایت نبی اکرم و امام معصوم(ع) است تمام اختیاراتی که پیامبر و امام در اداره امور جامعه داشتند ولی فقیه نیز از آن برخوردار است و به تعبیر امام راحل «این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیش از حضرت امیر بود و یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است باطل و غلط است.» (امام خمینی، ولایت فقیه ص 36)
نکته مهم که پیامبر و امام معصوم (ع) دراداره جامعه دارای اوامر و نواهی بودند و مسلمان و پیرو پیامبر و امام، همانگونه که از اوامر و نواهی الهی تبعیت می کند باید گوش به فرمان پیامبر و امام نیز باشد «اطیعو ا... واطیعو الرسول و اولی الامر منکم» عین همین مطلب درمسئله ولایت فقیه نیزجاری است.
ولی فقیه نیز به جهت جایگاه و ولایتی که به او واگذار شده دارای اوامر و نواهی ویژه ای است و یک مسلمان واقعی همانگونه که خود را در برابر اوامر و نواهی پیامبر وامام معصوم (ع) ملتزم می داند باید به دستورات ولی فقیه نیز ملتزم باشد واین موهبتی است که برخی یا اساساً چنین باوری ندارند یا عقیده شان سست و بی بنیان است و یا گاهی درعمل از انجام تکلیف برخاسته از ولایت پذیری سرباز می زنند. از این رو هرگاه جامعه به فتنه مبتلا شد یکی از مهمترین و مؤثرترین راههای نجات از فضای غبار آلود آمیختگی حق و باطل، نگاه به رهنمودها و شاخصه های ترسیم شده توسط امام حق و رهبری صالح جامعه است.
انتخابات دهم و فتنه
انتخابات 22خرداد ماه که با حضور قریب به 40میلیونی ملت همراه بود با شکوه ترین انتخابات تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می شد اما متاسفانه پس از این انتخابات با شکوه، مجموعه ای از حوادث به وقوع پیوست که ریشه درمسائل قبل از انتخابات و حتی سال های قبل داشت.
بسیاری از ریشه ها و عوامل فردی و اجتماعی پیدایش فتنه که از آن سخن به میان آمد، نظیر پیروی از هوای نفس و خودمحوری، آمیخته شدن حق و باطل، ضعف بنیان های ایمانی و اعتقادی افراد، پیشنهادات حاوی بدعت نهادن در قوانین جاری کشور، تفرقه و اختلاف و پراکندگی و... در وضعیت پیش آمده مشاهده می شد. این وضعیت (فتنه) که تا قبل از انتخابات به صورت پنهانی درحال شکل گیری بود درمرحله بعد از انتخابات به صورت آشکار و بی پرده رخ عیان نمود.
میرحسین موسوی که درسخنرانی ها، مناظره ها و مصاحبه های قبل از برگزاری انتخابات ریشه مشکلات کنونی کشور را فاصله گرفتن از راه امام و ارزش های اصلی انقلاب می دانست تلاش گسترده ای به عمل آورد تا خود را احیاگر راه و خط حضرت امام خمینی (ره) معرفی کند.
وی همچنین خود را فردی معرفی می نمود که با اعتقاد به ولایت فقیه وارد صحنه انتخابات شده است.
«با اعتقاد به ولایت فقیه وارد صحنه شدم. ولایت فقیه بزرگترین نقش را درپیروزی انقلاب داشته است و ما در این 30سال، بدون این اصل هر لحظه ممکن بود به فضای قبل از انقلاب غلت بزنیم. ولایت فقیه ما را در مقابل کودتا و خودمختاری ها حفظ کرده است. من با قبول این مسأله وارد عرصه انتخابات شده ام.»
(موسوی، دانشگاه فردوسی مشهد- 1388)
همچنین میرحسین، پیش از برگزاری انتخابات با تأکید بر قانونگرایی وحرکت بر مدار قانون درباره علت حضور خود اظهار می داشت که با توجیه قانون شکنی ها و ایستادن دولت کنونی در برابر قانون احساس خطر می کند. وی همچنین درخصوص جایگاه نهادهای مختلف در قانون اساسی می گوید:«ما درکشور خود یک قانون اساسی داریم که در آن جایگاه نهادهای مختلف به دقت مشخص شده است و ما هم باید از همین جا شروع کنیم. اینجا بحث از سلیقه اینجانب و دیگری بیهوده است و اگر کسی به قانون اساسی اعتقاد نداشته باشد و نامزد شود با مردم خدعه کرده است و همه باید ملتزم به قانون باشیم(02/1/88)
اما برخلاف همه این ادعاها موسوی تحت تأثر القائات جریانات پشت پرده، برای اولین بار در ۳۰ سال گذشته، قبل از اتمام انتخابات و شمارش آراء خود را پیروز انتخابات اعلام کرد و پس از اعلام نتایج نیز با اصرار بر موضوع «تقلب» با اتخاذ مواضع و اقدامات نسنجیده ای علیه نهادهای قانونی نظام، مردم را به اردوکشی خیابانی به منظور ابطال انتخابات فراخواند. البته در این مسیر نباید نقش برخی احزاب و تشکیلات و شخصیت های سیاسی را نادیده انگاشت که با همراهی و حمایت وسیع مالی و تبلیغاتی رسانه های بیگانه در شعله ور نمودن آتش فتنه تلاش می نمودند.
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه تهران می توانست فصل الخطاب همه این رفتارها و حوادث باشد. رهبر معظم انقلاب در آن اجتماع باشکوه فرمودند:
«آن کسانی که به یک نحوی یک نوع مرجعیتی در افکار مردم دارند، از این سیاسیون و رؤسای احزاب و کارگردانان جریانات سیاسی که یک عده ای از اینها حرف شنوی دارند، اینها خیلی باید مراقب گفتار خود باشند. اگر آنها کمی افراطی گری کنند، دامنه این افراطی گری در بدنه مردم به جاهای بسیار حساس و خطرناکی خواهد رسید که گاهی خود آنها دیگر نمی توانند آن را جمع کنند. که ما نمونه هایش را دیده ایم... اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیرپا بگذارند یا برای اصلاح آبرو، چشم را کور کنند چه بخواهند و چه نخواهند، مسئول خون ها و خشونت ها و هرج ومرج ها آنهایند. من به همه این آقایان، این دوستان قدیمی، این برادران توصیه می کنم بر خودتان مسلط باشید. سعه صدر داشته باشید، دست های دشمن را ببینید، گرگ های گرسنه کمین کرده راکه امروز دیگر نقاب دیپلماسی را یواش یواش دارند از چهره هایشان برمی دارند و چهره حقیقی خودشان را نشان می دهند ببینید، از اینها غفلت نکنید».(92/3/88)
رهنمودها و هشدارهای معظم له به همه جریان های سیاسی که با حمایت میلیونی نمازگزاران همراه بود نوید همراهی همه نیروهای انقلاب را می داد اما رفتارهای صورت گرفته توسط موسوی و کروبی و برخی جریان های همسو با آنها نشان ازحرکتی در مسیر خطرناک انتحار سیاسی و رویارویی با نظام اسلامی می داد.
بیانیه های موسوی، مجمع روحانیون مبارز، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و برخی از شخصیت های هوادار آنها پس از انتخابات نشان می داد که آنها ایستادن در برابر حاکمیت و ولی فقیه را یک امر مشروع برای احیای حق تلقی می کنند و همچنان بر این موضوع پافشاری می کنند که در انتخابات تقلب شده و حقوق مردم نادیده گرفته شده است.
موسوی در بیانیه شماره 5 خود که در فردای پس از بیانات رهبر معظم انقلاب صادر گردید، ضمن تن ندادن به مسیر مشخص شده توسط قانون اساسی و زیرسؤال بردن شورای نگهبان در برابر رهنمودهای مهم رهبری انقلاب ایستاده و می نویسد: «اکنون مقامات کشور با صحه گذاشتن بر آنچه در انتخابات گذشت مسئولیت آن را پذیرفتند و برای نتایج هرگونه تحقیق و رسیدگی بعدی حد تعیین کرده اند» با توجه به این نوع اظهارات و مواضع این سؤال اساسی پیش می آید که آیا اینگونه موضعگیری ها و بیانیه ها که در چند روز بعد از انتخابات از برخی افراد و جریانات سیاسی به ویژه از سوی آقایان موسوی و کروبی دیده شد، نشان از نقض سخنان قبل از انتخابات و تضاد در قول و فعل آنها نیست؟! شایسته است تمامی نخبگان از همه جریانات سیاسی به این سخن مقام معظم رهبری که در روز عید مبعث در خصوص خواص فرمودند، دقت و توجه ویژه ای کنند.
«نخبگان سرجلسه امتحانند. امتحان عظیمی است. در این امتحان مردود شدن، رفوزه شدن فقط این نیست که ما یکسال عقب بیافتیم، سقوط است»
راه چاره چیست؟
علاوه بر نکاتی که در این نوشتار در خصوص راه های خروج از فتنه به آنها اشاره شد، جا دارد به راهکار پایانی ارائه شده یعنی رجوع به امام حق و رهبری صالح توجه و عنایت ویژه ای مبذول داشت.
امام و ولی امر درجامعه اسلامی نقش محوری دارد و به منزله تسبیحی است که دانه های متفرق آن را متحد و منسجم می سازد و از متفرق شدن نگهشان می دارد. اگر بنا باشد ولی امر مورد اطاعت قرار نگیرد و مردم و نخبگان با التزام و تعهد بر گرد شمع وجودش جمع نشوند اتحاد و انسجام آنها خدشه دار می گردد و آتش فتنه شعله ورتر می شود. مخالفت در برابر اوامر ولی امر، میدان را برای نفوذ نامحرمان باز و زمینه را برای ضربه وارد ساختن آنها فراهم می کند. کم نیستند افرادی فرصت طلب که به جهت کوتاه شدن دستشان در جامعه اسلامی مترصد فرصتی هستند که بتوانند به نظام اسلامی ضربه وارد سازند. بنابراین لازم است همه مردم و نخبگان در تمامی زمینه های سیاسی و اجتماعی مطابق با معیارها و رهنمودهای مقام ولایت عمل کنند و همواره به آن قله مرتفع و شامخ بنگرند و مواضع و اقدامات خود را با شاخصه ها و منویات ارائه شده توسط ایشان منطبق سازند چرا که با توجه و عمل به رهنمودها و هشدارهای مقام معظم رهبری، امواج فتنه ها در هم شکسته می شود و این نکته ای است که همه افراد و جریانات سیاسی دلسوز و پیروز انقلاب و خط امام و رهبری به طور شفاف و صریح به آن اذعان می نمایند.
به هر ترتیب انتخابات دهم فرصت و امتحان عظیمی بود که طی آن برخی افراد، نخبگان و گروه ها که بعضاً سابقه درخشانی نیز در راه انقلاب داشتند لغزیدند و چهره ای متفاوت و متناقض از آنچه می نمودند به نمایش گذاشتند. لکن شایسته است کسانیکه اشتباه تصور می کردند و رفتاری غلط در حوادث اخیر پیمودند دست از لجاجت بردارند و به آغوش ملت، نظام و انقلاب بازگردند. بی تردید ملت با کرامت و بزرگوار ایران همواره فرصت این بازگشت و اصلاح را برای همه نادمان باز خواهد گذاشت.
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا، دریاست

 

تپش قلم

 اگر حساب و کتاب قیامت نباشد، شیرینی هزار تولد به تلخی یک مرگ نمی ارزد!
¤ ¤ ¤
& غفلت، بیشتر از شمشیر، انسان کشته است.
¤ ¤ ¤
&خداوند زیبا آفرین، الگوی «عروس و داماد»ی را در عرصه آفرینش، اصل قرار داده است!
¤ ¤ ¤
& برای خوب ها، بدی نخواه تا بدها برایت، بدی پرور نشوند!
¤ ¤ ¤
& بدترین چهره گناه، هیولایی است که با قرار گرفتن در معرض انسان او را از رشد بازمی دارد!
¤ ¤ ¤
& گاهی برای اینکه به سوی زندگی بهتر حرکت کنیم، به جای اینکه بیشتر بدویم باید «یک قدم فراتر» بیندیشیم!
¤ ¤ ¤
& اگر باور کنیم که اساس هدایت بر «محبت و عدالت» است، مردم فوج فوج به سوی بهشت می شتابند!
¤ ¤ ¤
& دروغگویی که حلاوت راستگویی را نچشیده است، راست راستگویان را دروغ می پندارد!
¤ ¤ ¤
& آنگاه که مرگ توسط انسان چشیده شود، او می تواند الی الابد در کنار نیات و کارهایش زنده بماند!
¤ ¤ ¤
¤ راز جاودانگی اسلام در آن است که هر چه علم پیشرفت می کند چهره اسلام درخشانتر می شود!
¤ ¤ ¤
& دانا در سکوت فریاد می زند و نادان با فریاد ساکت می شود.
¤ ¤ ¤
& آنکه انتقام می گیرد خویش را ساکت می کند و آنکه عفو می کند خود و دیگران را می بخشد !

اوصاف منتظران

انسان، منشأ فساد وتباهی
انسان از زمانی که به سبب علل و عوامل مختلف اجتماعی، نیازمند دولت و حکومت شد، با مشکل مدیریت و مهار قدرت مواجه شد. از آن جایی که تک تک افراد جامعه به شکلی، بخشی از قدرت را به نهاد حکومت تفویض و واگذار می کنند، دولت ها وحکومت ها از قدرت واقتدار مشروع شگفتی برخوردارشدند که هیچ یک از مردم و یا گروه های اجتماعی به تنهایی قادر به مهار وکنترل آن نبوده اند. از این رو اندیشه «قدرت فساد آور است» درحافظه تاریخی مردم جا گرفت و هر جا سخن از اقتدار دولت و قدرت حکومت پیش می آید، از باب تداعی معانی، فساد نیز به اذهان تبادر می کند.
برخی بر این باورند که اصولاً سخن گفتن ازحکومت صالح و اجتماع، همانند اجتماع نقیضین محال و ممتنع است؛ زیرا قدرت متمرکز و حتی غیر متمرکز به شکل تفکیک، قوای سه گانه نیز نمی تواند چیزی جز فساد را با خود همراه داشته باشد و اصولا قدرت، همواره دیکتاتوری و استبداد و تقدیم خواسته های فردی و گروهی برخواسته های ملت را به دنبال می آورد و انسان را از پذیرش حق و تبعیت از آن بازمی دارد.
درتحلیل و تبیین قرآن از جامعه، گزارش های بسیاری از قدرت های باطل و غیر مشروع بیان شده که به زور شمشیر و یا حیله بر مردم حاکم شده اند و درحق آنان به شکل مادی و معنوی ظلم و ستم رواداشته اند و یا قدرت هایی که درآغاز به روش های دمکراتیک روی کار آمده اند ولی در ادامه به سبب بینش و نگرش نادرست به هستی و اهداف و فلسفه خلقت و دوری از تقوای فطری و اکتسابی، در دام قدرت استبدادی و هوای نفس افتاده و خود و ملتی را به تباهی کشانده اند. شاید فرعون و نمرود، مهم ترین نمادهای قدرت فاسد در آیات قرآنی باشند. که آیات بسیاری به آنها پرداخته و بینش و نگرش آنان را تحلیل و تبیین و نقد کرده است.
با این همه، قرآن بیان می دارد که اصولا جریان طبیعی هستی و آفرینش به گونه ای است که حاکمیت مطلق از آن خیر و صلاح است و در یک فرآیندی که می توان از آن به جبر تاریخی نیز یاد کرد، هستی وجامعه بشری به عنوان بخشی از کل و یا کلی به سوی خیر و صلاح در حرکت می باشد، هرچند که دراین میان فراز و نشیب هایی است و در برخی از موارد به نظر می رسد که شر و فساد برخیر و صلاح می چربد، ولی درهمان حال نیز خیر و صلاح است که حاکمیت و غلبه دارد وگرنه اگر شر و فساد چیره می شد، جهان از هم فرو می پـاشید.
فراز و نشیب هایی که درجهان و جامعه ملاحظه می شود درهمه موارد به سبب افعال و رفتار بشر تحقق خارجی می یابد. از این رو قرآن به صراحت، فساد در دریا و خشکی و محیط زیست را به دستاوردهای بشری نسبت می دهد و آنان را متهم می سازد که موجبات تباهی وفساد را درآن ها فراهم ساخته اند. انگشت اتهام در فساد و تباهی درهر کجای جهان از خشکی و دریا به سوی انسان نشانه رفته است و خداوند به صراحت می فرماید:ظهر الفساد فی البحر و البر بما کسبت ایدی الناس.
چنان که گفته شد، فرآیند طبیعی هستی به سوی خیر و صلاح مطلق است، هرچند که در برخی از موارد نوعی پدیده چیرگی فساد در جهان دیده می شود ولی باز در آن موارد نیز چیرگی با خیر و صلاح است.
البته ناگفته نماند که جامعه بشری گاه این حالت را به خود نمی بیند و برخلافت کلیت هستی، جوامع بشری به سبب ویژگی های خاص، دچار نوعی غلبه شر برخیر و فساد برصلاح است.
این مساله ای است که موجبات نیستی جوامع بشری را در طول تاریخ بدنبال داشته است و گزارش های قرآنی نشان می دهد که بسیاری از جوامع بشری به سبب چیرگی فساد بر صلاح و شر برخیر از میان رفته است.
این مطلب در زمانی به شکلی تحقق یافت که خداوند ناگزیر شد تا به یک پاکسازی جهانی اقدام کند و از نسل بشر جز شماری را باز نگذارد. این مساله در زمان حضرت نوح همان برنامه ریزی جهانی شدن اسلام و حکومت اسلامی صالح است که در کنار فرآیند جهانی شدن می تواند ما را به مقصد و مقصود برساند. از آن جایی که انسان مأمور به وظیفه نه نتیجه است، بر ماست که در این راستا برنامه نظری و عملی داشته باشیم و در این مسیر حرکت کنیم، هر چند که به نظر برسد شکست خورده ایم ولی در عمل پیروزیم؛ زیرا به حکم وعده الهی، حکومت عدالت محور صالحان در همه زمین تحقق خواهد یافت. (انبیاء آیه105)
اوصاف حاکمان صالح
حاکمانی که قرآن از آن به حکومت صالحان یاد می کند، چنان هستند که از نظر همگان شایسته احترام و تکریم خواهند بود و حتی پیامبران بزرگ خداوندی در برابر چنین قدرتی سر تعظیم و تکریم فرود می آورند و اطاعت خویش را نسبت به آن اعلام می دارند.
این گونه است که پیامبری چون حضرت یعقوب(ع) در برابر عرش حکومت یوسف عدالت محور، سر تعظیم و اطاعت فرود می آورد و در نماد و عمل آن را نشان می دهد. (یوسف آیه 100 و 101)
از نظر قرآن یکی از مهم ترین راه های دست یابی به اصلاح و هدایت بشر و جوامع بشری، تصحیح مرکزیت قدرت و حاکمیت جامعه است و اگر جامعه و یا جوامعی بخواهند به آسایش و آرامش همه ظرفیت ها و استعدادهای خویش برسند می بایست نخست حاکمیت و مرکزیت قدرت را تصحیح و اصلاح کنند. (اعراف آیه103 و مؤمنون آیه45 و 46 و قصص آیه32 و زخرف آیه26 و اعراف آیه129)
در تحلیل قرآنی، حضور قدرت فاسد و حکومت جبار در هر جامعه و سرزمینی، چیزی جز تباهی و فساد برای جامعه به ارمغان نمی آورد. (نمل آیه 34) تحقیر عزیزان جوامع و اهل کرامت و شرافت و خواری آنان، از پیامدهای حکومت استبدادی و اشغالگر و ظالم است، زیرا چنین حکومت هایی با نخبگان و اهل خرد و دانش جامعه، برخوردهای سرد و خشونت آمیزی خواهند داشت و برای نخبگان و خیرخواهان جامعه ارزشی قایل نیستند. (نمل آیه34)
از ویژگی ها و اوصاف حاکمان صالح از نظر قرآن، نیکوکاری و احسان است. به این معنا که نسبت به مردم صالح نه تنها بر اساس قانون و عدالت می نگرند بلکه با توجه به شرایط مختلف انسانی می کوشند تا با عطوفت و مهروزی و از روی عواطف و احساسات با ایشان برخورد کنند و دل های مردم را به دست آورند. اگر جا دارد، از حق دولت می گذرند و عفو می کنند. (یوسف آیه78)
در نمونه ای که قرآن از روش حکومت صالح و عادل حضرت یوسف بیان می کند، گذشت و عفو ایشان نسبت به اموری بوده است که مرتبط به فرد حاکم است. با آن که برادران به ایشان ظلم و ستم روا داشته بودند ولی آن حضرت(ع) در اوج قدرت به ایشان مهرمی ورزد و از حق خویش می گذرد و آنان را به عدالت نمی گیرد، بلکه با احسان با ایشان رو به رو می شود. (همان)
بر این اساس بر اهالی قدرت و دولت مردان صالح است که تا می توانند از حق شخصی خویش بگذرند و مردم را به دلایلی به دادگاه و محاکم قضایی و کیفری نکشانند. این مسئله می تواند حتی در امور دولتی و حکومتی نیز تعمیم یابد ولی به شرط این که احسان دولت موجب نشود تا حقوق مردم تضییع شود. بنابراین در جایی که تضییع حقوق مردم و بیت المال نمی شود و یا قانون تضعیف نمی گردد، عفو و گذشت از سوی دولت مردان صالح، اصلی اساسی است.
این مطلب را در دعای خاص امام زمان(عج) نیز می توان یافت آن جایی که می فرماید: و علی الامراء بالعدل و الشفقه؛ بر دولت مردان است که براساس عدالت و شفقت با رعیت و ملت برخورد کنند.
بر این اساس حکومت صالح باید بنیاد خود را بر نیکوکاری و احسان و شفقت در کنار عدالت بگذارد، در عین حال به این مسئله نیز توجه داشته باشد که هر گونه بی توجهی به (ع) اتفاق افتاد و آن حضرت(ع) با آن که بیش از نهصدو پنجاه سال در میان ملت ها و جوامع به دعوت به سوی خیر و صلاح پرداخت ولی جامعه بشری به گونه ای بود که جز فسادکار و تباهکار و اهل شر و شرور پرورش نمی داد: انک ان تذر هم یضلو عبادک و لایلدوا الا فاجراً کفاراً؛ اگر آن مردم را به حال خویش واگذار کنی، بندگان صالح تو را نیز فاسد می کنند و جز فاجر و کافر نزایند. (نوح آیه 27)
در چنین دورانی است که توفان نوح برای نیستی همه فساد و تباهی جامعه، چنان بشریت را در می نوردد که تنها شماری از ایشان که بر کشتی نوح سوار بودند از مرگ رهایی می یابند و هر یک از ایشان خود امتی می شوند که در زمین پراکنده می شوند.
حاکمیت نهایی «خیر» بر جهان
به هر حال جوامع بشری با همه فراز و نشیب های خطرناک، در تبیین قرآنی، به سوی خیر می رود و در نهایت زمین از آن صالحان و حکومت صالحان می شود. این مسأله از نظر قرآنی، به شکل جبر تاریخی، تحقق یافتنی است و هیچ امری نمی تواند جلوی آن را بگیرد. در برخی از روایات بیان شده است که اگر از عمر زمین روزی بیش باقی نماند، خداوند آن روز را آن چنان طولانی گرداند تا حکومت صالحان تحقق یابد.
با این که حکومت صالحان در آخرالزمان امری قطعی و یقینی است و به شکل حکومت جهانی در هر حال تحقق می یابد، ولی این جهانی شدن حکومت صالحان می تواند در کنار برنامه جهانی سازی قرار گیرد. به این معنا که جهانی شدن حکومت صالحان در کنار جهانی سازی حکومت، می بایست به شکل یک برنامه و دستور و مأموریت تعریف شود.
بنابراین بر صالحان و بندگان خداوند است تا با باور به جهانی شدن حکومت عدالت محور صالحان، برنامه ای برای جهانی سازی و حکومت عدالت محور درنظر داشته باشند. به سخن دیگر، در کنار فرآیند تکوینی و اراده و سنت الهی درباره جامعه بشری، می بایست مؤمنان، طرحی به عنوان مأموریت و مسئولیت جهانی سازی حکومت عدالت محور داشته باشند. این همان چیزی است که در برخی از روایات به عنوان انتظار واقعی از آن یاد شده است. منتظر واقعی کسی است که زمینه و بستری برای حکومت جهانی عدالت محور صالحان فراهم می آورد و در مسیر هدایت الهی گام برداشته و نه تنها خود را نجات می دهد، بلکه به حکم وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به خوبی ها امر کرده و از زشتی ها باز می دارد و گام های اساسی برای اجرایی کردن جهانی سازی دین، برمی دارد.
ویژگی های حکومت صالحان
اکنون این پرسش پیش می آید که ویژگی های حکومت صالحان چیست و چه اهداف و مأموریت هایی برای آن تعریف شده است؟ هدف از پاسخ گویی به این پرسش می تواند افزون بر ایجاد انگیزه و امید در دل های مردم برای شناخت حکومت صالحان در زمین و خصوصیات و ویژگی های آن، امری مهم تر و اساسی تر باشد. به این معنا که تبیین و بیان اوصاف حکومت صالحان تنها برای ایجاد امید و انگیزه از عصر طلایی در آینده نیست؛ بلکه هدف اصلی و اساسی آن است که در حال حاضر کسانی که در انتظار این دولت کریمه هستند خود به حکم وظیفه و مسئولیت انتظار، می بایست گام هایی اساسی برای تحقق بخشی همه آن ها بردارند. از این رو می توان گفت که جهانی سازی به عنوان بخشی از طرح و برنامه منتظران واقعی در دستور کار می باشد و همه مؤمنان واقعی و منتظران ظهور و تحقق حکومت عدالت محور جهانی صالحان، می بایست در این راه کوشش و تلاش کنند و برنامه جهانی سازی را براساس این اوصافی که برای حکومت صالحان مطرح می شود، طرح ریزی کنند و به مورد اجرا درآورند.
در حقیقت پاسخ گویی به پرسش درباره ویژگی ها و اوصاف حکومت صالحان به معنای شناخت برنامه و وظایف و مسئولیت های منتظران واقعی است. هر یک در حد توش و توان و قدرت و امکانات و استعدادها و ظرفیت های خویش به عنوان وظیفه و مسئولیت لازم است بستری برای تحقق این اوصاف فردی و جمعی در دولت ها ایجاد کنند و جوامع مختلف بشری را از خاور دور تا باختر و از شمال تا جنوب به سوی این اوصاف و ویژگی ها هدایت کنند. این عدالت و احسان در حکم ستمگری است. به این معنا که ستمگری هرچند که دارای دامنه گسترده و مصادیق بسیاری است، اما امری که در حکومت های دیگر ستم دانسته نمی شود، در حکومت صالحان می تواند ستمگری باشد. بنابراین احتیاط باید در این نوع حکومت، بسیار بیشتر باشد و به سادگی از احسان و مهرورزی و شفقت نگذرد و تا می تواند به احسان و نیکوکاری توجه کند. (یوسف آیه 78 و 79)
از آن جایی که حاکمان صالح، بینش و نگرش خاصی به قدرت و دولت دارند و آن را از آن خویش نمی شمارند بلکه امانتی می دانند که مدتی دراختیار ایشان قرار گرفته است تا با آن، مسئولیت و وظیفه ای را انجام دهند، لذا همواره در هنگام حکومت و فرمانروایی و صدور حکم و قانون یاد خدا در دل هایشان است و متوجه این نکته می باشند که دولت و قدرت فقط از آن خداست. این گونه است که در رفتار و منش و کنش های خویش به دور از هرگونه غرور و مکنت و قدرت عمل می کنند و خود را بنده ای کوچک از بندگان خدا می شمارند که به مأموریتی رفته اند. (یوسف آیه 101) آنان هر کاری را به مشیت و اراده الهی انجام می دهند و توکل و اتکای ایشان خداست. (یوسف آیه 99 و 101)
از ویژگی های حاکمان صالح از نظر قرآن در عمل اجتماعی و منش و کنش فردی واخلاق شخصی و اجتماعی می توان به اموری چون اجتناب از استبداد و خودرأیی (آل عمران آیه 159) دوری از ظلم و ستم (یوسف آیه 78 و 79) انجام کارهای خیر و نیک (نور آیه 55) مشورت با مردم پیش از تصمیم (آل عمران آیه 159)، قاطعیت در امور و کارهای پس از مشورت و اتخاذ تصمیم و حکم (آل عمران آیه 159)، قاطعیت در امور و کارهای پس از مشورت و اتخاذ تصمیم و حکم (آل عمران آیه 159)، تقوای فردی و اجتماعی (اعراف آیه 128 و یوسف آیه 56 و 57) توانایی جسمی برای انجام کارها (بقره آیه 226و 227) توانایی علمی (بقره آیات 226 و 247 و یوسف آیه 55) امانت داری (نساء آیه 58 و یوسف آیه 54و 55) پرداخت زکات و دیگر واجبات مالی (مائده آیه 55) است. ازنظر قرآن حاکم صالح حاکمی است که خود را بنده خدا می شمارد. (انبیاء آیه 55)
حکومت جهانی در آخرالزمان و تشکیل حکومت واحد جهانی به دست بندگان صالح خداوند که به عنوان فرجام نهایی جوامع بشری در زمین در آیه 105 سوره انبیاء بیان شده است، از آن روست که ما به عنوان باورمندان به چنین حکومتی به انتظار تحقق می بایست گام های عملی برای آن برداریم.
اگر مردم مستضعف و مؤمن واقعی و منتظر بخواهند به وعده الهی برسند و از جهانی شدن حکومت عدالت محور بهره مند شوند خود می بایست شرایطی را فراهم آورند تا حاکمیت یکتاپرستی به سرعت و به خواست و اراده مردم تحقق یابد. (نور آیه 55) ازنظر قرآن هرچند که جهانی شدنی امری طبیعی است، ولی اراده ملت نیز نقش اساسی دارد واین همان است که خداوند از تغییر سرنوشت قوم و ملت ها براساس خواست مردم خبر می دهد. (انفال آیه 53)در حکومت صالحان، امنیت اجتماعی و فراگیر امری است که خداوند بدان وعده داده است. (نور آیه 55) و چون زکات به کلی و درستی پرداخت می شود همگان از رفاه خوبی برخوردار می گردند. (حج آیه 41) و دین بر همه جهان سیطره و حاکمیت می یابد. (نور آیه 55) و عدالت از سوی مردم اجرا و برپا می گردد؛ زیرا عدالت هدف بعثت بوده است و در حکومت مردمی و جهانی انجام می شود. (حدید آیه 25)
شرک ستیزی و زمینه رشد و بالندگی کامل بشر و بروز و ظهور استعدادها برای بشر و بهره مندی هرکسی به مقدار تلاش و کوشش، بی آن که مزاحمتی بیرونی وجود داشته باشد از دیگر شاخصه های حکومت صالحان است. این ها پاره ای از صفات دولت صالحان است که امید است با تلاش و کوشش جمعی خود به عنوان منتظران واقعی، بخش هایی از آن را ایجاد و بستری برای جهانی سازی و جهانی شدن حکومت عدالت محور و یکتای صاحب الزمان(عج) فراهم آوریم.

 

صحیفه سجادیه

بی‌تردید آنچه از زندگی ائمه اطهار(ع) پیداست، این است که آن بزرگواران در هر برهه از تاریخ که بوده‌اند، با توجه به مقتضیات زمان خویش سلاح برداشته و با حکومت جور و ستمگران زمان می‌جنگیده‌اند؛ یک جایی سلاح نبرد امام، شمشیر بوده است، یک زمانی علم و دانش، یک زمانی شرکت در مجالس بحث و مباحثه و... که این امر در دوران امامت امام سجاد(ع) به شکل دعا و نیایش ظاهر می‌شود. شاید برخی تصور کنند اینکه امام زین العابدین(ع) به جای آنکه  به صورت مستمر، رودرروی حاکمان جابر و جائر قرار گیرند، محراب و دعا و نیایش را انتخاب کردند، نوعی سکوت آن حضرت در برابر آنان بوده است که نوعی برداشت غلط و اشتباه می‌باشد. زیرا دوران زندگی و امامت آن حضرت یکی از پرتنش‌ترین دوره‌های زندگانی ائمه اطهار(ع) می‌باشد که حکومت ستمگر بنی امیه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع) و شهدای کربلا به خیال خود که انتقام جنگ بدر، حنین و احزاب را گرفته‌ و این گونه کینه بنی‌امیه را نسبت به خاندان رسول خدا(ص) کمی التیام بخشیده‌اند، در آن دوره جور و خفقان به دنبال آن بودند تا از هر فرصت پیش آمده برای سرکوب و حتی محو کردن بنی‌هاشم و شیعیان علی‌بن ابیطالب(ع) استفاده کنند. پس در این دوران پرفراز و نشیب است که امام سجاد(ع) برای حفظ جان شیعیان و نیز حفاظت از درخت راستین اسلام ناب محمدی(ص) به صورت غیر مستقیم وارد میدان نبرد با دشمن می‌شود و آن هم به دست گرفتن سلاح دعا و نیایش. البته نباید این مطلب را از خاطر دور ساخت که حلقه محاصره حاکمان نسبت به امام روز به روز تنگ‌تر می‌شد و حتی در برهه‌ای از زمان، آن حضرت اجازه سخنرانی و خطبه خواندن هم نداشت. پس آن بزرگوار، همان‌طور که اشاره شد از میدان مبارزاتی دعا و نیایش بهره جست، چنانچه ایشان در قالب همین ادعیه، همان سیره و روش حضرت علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را پیاده کرد و این چنین برای فرزندان خود، همچون امام محمدباقر(ع) و امام صادق(ع) خط مبارزاتی تازه‌ای را با توجه به شرایط زمان خودشان ایجاد کرد و ماحصل این مبارزات امام(ع) در سنگر محراب، ادعیه و نیایش‌های فراوانی شد که برخی از آنها همانند گوهرهای ناب و آسمانی در اختیار ما قراردارند.
باید اذعان داشت هر زمان نام مبارک امام زین العابدین(ع) را می‌شنویم، به همراه نام ایشان نام کتابی چون «صحیفه سجادیه» در ذهنمان خطور می‌کند؛ کتابی که شامل ادعیه آسمانی با مضامین بسیار گسترده‌ای چون عقیدتی، سیاسی، روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی و... که کلمه به کلمه آن از حال و هوای خاصی برخوردار است. البته ذکر این نکتهلازم است که تنها اثر باقیمانده از امام سجاد(ع) «صحیفه سجادیه» نسیت. بلکه اغلب دعاهای پرمحتوایی که در کتبی چون «مفاتیح الجنان»، «مفتاح الفلاح» شیخ بهائی، «مصباح المجتهد» مرحوم سید بن طاووس و... آمده منسوب به امام سجاد(ع) است و چنانچه در ابتدای این نوشتار اشاره شد ما قصد داریم سمت و سوی نوشتارمان صحیفه سجادیه باشد.
صحیفه سجادیه که بدون هیچ شک و گمانی سندیت آن به امام زین العابدین(ع) می‌رسد، بعد از قرآن کریم و نهج البلاغه، معتبرترین نوشتار مسلمانان، بخصوص شیعیان است. این کتاب ارجمند در طول تاریخ تحت عناوینی چون «اخت القرآن»، «انجیل اهل بیت(ع)»، «زبور آل محمد(ص)» و «صحیفه کامله» یاد شده، مجموعه ادعیه‌ای است که امام سجاد(ع) آنها را در شرایط گوناگونی برای اصحاب خویش بیان کرده و در طول قرون متمادی از طرف ارادتمندان خاندان رسول خدا(ص) شرح‌های بسیاری بر آن نگاشته‌اند. صحیفه‌ای که هم اکنون وجود دارد، سندش به «بهاء الشرف» می‌رسد که این ادعیه را او از اجداد خویش به صورت ارث دریافت کرده است و زمان آن به سال 516 ه-.ق و ماه ربیع‌الاول می‌رسد که توسط بهاء الشرف رونویسی شده، هر چند که مرحوم علامه مجلسی(ره) در میان آثارش گاهی اوقات از صحیفه‌ای یاد می‌کند که مربوط به سال 333 ه-.ق می‌باشد در این جا ذکر این نکته لازم است که ادعیه مربوط به امام سجاد(ع) به نیایش‌های آن حضرت در صحیفه کامله سجادیه منحصر نمی‌باشد، بلکه به چندین برابر این ادعیه است که از آنها تحت عنوان مستد رکات یاد می‌شود که عبارتند از؛ صحیفه سجادیه، الصحیفه السجادیه الثانیه، الصحیفه السجادیه الثالثه،‌ الصحیفه السجادیه الرابعه، الصحیفه السجادیه الخامسه، الصحیفه السجادیه السادسه که در تمام اینها زیباترین ادعیه با مفاهیم بسیار والایی آمده است.
همان طور که اشاره شد ادعیه موجود در صحیفه سجادیه از جنبه‌های گوناگون حائز اهمیت است زیرا این ادعیه مفاهیمی چون سیاست، تربیت، روان شناسی و... را در خود دارند که حول محور خداوند و ارتباط انسان با وی حرکت می‌کنند. پس می‌توان گفت که این مجموعه ادعیه الهی از لایه‌های مختلفی تشکیل شده که هر لایه در بر دارنده مفاهیم بسیار والایی است؛ چنانچه به عنوان مثال درباب انسان مفاهیم یاد شده در صحیفه سجادیه را می‌توان در بخش‌هایی چون پیدایش و ساختار انسان، آغاز و فرجام انسان، ظرفیت‌های اخلاقی و رفتاری انسان، نوع دوستی انسان، اسیر خویشتن بودن انسان، حسادت و تنگ‌نظری انسان، ناشیکیبایی انسان، جهل و نادانی انسان و... تقسیم بندی کرد که هر کدام از آنها حرف و سخن خاص خودشان را دارند. پس بر همین اساس است که انسان نمونه و والا را از صحیفه سجادیه چنین می‌توان به دست آورد که او‌ایمان به توصیه دارد،‌ایمان به عدل دارد،‌‌ایمان به وحی و نبوت حضرت رسول(ص) دارد،‌ایمان به امامت دارد،‌ایمان به معاد و رستاخیز دارد،‌ایمان به حساب و کتاب آخرت دارد و چنین انسانی به این مراتب نمی‌رسد، مگر آنکه  شوق دیدار خداوند داشته باشد، دوستی با خداوند و بندگان او کند، آبادی دنیا و آخرت را برای خود و دیگران بخواهد، پاسداری از کرامت و عزت انسانی کند، احساس مسئولیت اجتماعی داشته باشد، حق مدار باشد، ظلم ستیز باشد، در برابر خداوند و بندگان خوب او سپاسگزار باشد و سرانجام اینکه در همه حال فروتن و خاضع باشد.
باید گفت در طول هزار و چند صد سال گذشته راجع به صحیفه سجادیه، سخنان و نوشتار بسیاری بیان شده است،‌از آن جمله مرحوم فیض الاسلام در این باب گفته: «این کتاب را هر کس از روی اخلاص و با نیت پاک بخواند و در فهم معانی آن‌اندیشه نماید، بی درنگ نور الهی در دل او تابیده و متوجه خداوند متعال می‌شود و به راه سعادت و نیک بختی دنیا و آخرت قدم می‌گذارد و یا حضرت امام خمینی(ره) در وصیت‌نامه سیاسی الهی خود را صحیفه سجادیه در کنار دیگر کتب برجسته اسلامی چنین یاد می‌کند: «ما مفتخریم که ادعیه حیات بخش که او را قرآن صاعد می‌خوانند، از ائمه معصومین(ع) ماست. مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفه حسین بن علی(ع) و صحیفه سجادیه این زبور آل محمد(ص) و صحیفه فاطمیه(س) که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه(س) است از ماست.» جالب آنکه  غیر مسلمانانی که صحیفه سجادیه  را مطالعه کرده‌اند به بی نظیر بودن و حتی آسمانی بودن آن اذعان کرده‌اند، چنانچه «آندره کوفسکی» دانشمند و خاورشناس مسیحی که اهل لهستان بود، وقتی نسخه‌ای از ترجمه صحیفه سجادیه برای وی ارسال می‌شود، پس از مطالعه آن با نوشتن نامه‌ای چنین می‌گوید: «من عمیقا تحت تاثیر‌اندیشه‌های امام مسلمانان،‌ امام سجاد(ع) قرار گرفته ام که افکار بلند و متعالی او در صفحات صحیفه سجادیه تبلور یافته است. مطالعه این اثر گرانبها و دقت در مفاهیم و معارف سرشار این کتاب به شدت روح مرا تحت تاثیر قرار داده و مجذوب خود ساخته است و» .‌.‌.‌ و یا خانم پروفسور «آنه شمیل» محقق، مولوی شناس و نویسنده توانای آلمانی در یکی از مصاحبه‌هایش که اشاره‌ای به ادعیه اسلامی داشت، چنین می‌گوید: «من خودم همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربی آن می‌خوانم. بخش کوچکی از کتاب مبارک صحیفه سجادیه را به آلمانی ترجمه و منتشر کرده ام. قریب هفت سال پیش وقتی مشغول ترجمه دعای رویت هلال ماه مبارک رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود و من که به او سر می‌زدم، پس از آنکه  او به خواب می‌رفت، در گوشه‌ای از آن اتاق با آرامش به کار پاکنویس کردن ترجمه‌ها مشغول می‌شدم.»
به هر حال آنچه بیان شد شمه‌ای بود از ویژگی‌های منحصر به فرد و آسمانی صحیفه سجادیه که ذکر شد. امید که بتوان کاری کرد ادعیه گرانبهای این کتاب در جایجای زندگی‌مان حضور داشته و اثرات سازنده خود را باقی بگذارد.

مناجات

خدایا تو با دوستانت از همه انس گیرنده تری و برطرف کننده نیازهای توکل کنندگانی بر اسرار پنهانشان آگاه و به آنچه در دل دارند آشنایی و از دیدگاهای آنان با خبر و رازشان نزد تو آشکار و دل هایشان در حسرت دیدار تو داغدار است اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد یاد تو آرامشان می کند اگر مصیبت ها بر آنان فرود آید به تو پناه می برند و روی به درگاه تو دارند زیرا می دانند که سررشته کارها به دست توست و همه کارها از خواست تو نشات می گیرد. خدایا اگر برای خواستن درمانده شوم یا راه پرسیدن را ندانم تو مرا به اصلاح کارم راهنمایی فرما و جانم را به آنچه مایه رستگاری من است هدایت کن که چنین کاری از راهنمایی های تو بدور و از کفایتهای تو ناشناخته نیست .
خدایا مرا با بخشش خود بپذیر و با عدل خویش با من رفتار مکن .                                 (نهج البلاغه خطبه 227 )

دنیای نا پسند دنیای مطلوب

آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
امام علی(ع) در حدیثی فرموده اند:
«قد خلع سرابیل الشهوات و تخلی من الهموم الا هما واحدا انفردبه»؛ پیراهن شهوت را از تن بیرون کرده و به جز یک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهی خویشتن را تهی ساخته است. (نهج البلاغه خ 87)
مفهوم و کاربردهای شهوت
امام علی علیه السلام دراین عبارت نورانی، شهوت را به پیراهن تشبیه کرده اند و پرداختن به شهوات را بسان پوشیدن آن دانسته اند؛ و سپس در وصف دوستان برگزیده خداوند فرموده اند: «پیراهن شهوت را از تن به در آورده اند.» اما آیا چنان که پیروان برخی ادیان تحریف شده پیشین و پاره ای از فرقه های اسلامی معتقدند، لذت ها و شهوات دنیا به کلی پلید و منفورند؟ و کسی که می خواهد در راه خدا گام بردارد باید همه آنها را کنار نهد؟ یا آنکه حضرت از پوشیدن لباس شهوت منظور دیگری دارند؟ نظیر این پرسش را در آغاز خطبه، درباره استوار شدن لباس ترس و اندوه بر قامت دوستان خدا، مطرح کردیم. اکنون نیز با بررسی معنای لغوی و اصطلاحی شهوت و کاربردهای آن، منظور حضرت و پاسخ پرسش فوق روشن خواهد گشت.
«شهوت» در لغت هم در مقام اسم و به معنای «درخواست نفس آنچه را موافق میل است» آمده، که جمع آن «شهوات» است، و هم در مقام مصدر و به معنای تمایل و میل داشتن1. «اشتهاء» نیز که مصدر باب افتعال است و از شهوت اشتقاق یافته، به معنای تمایل، میل داشتن است.
الف- کاربرد تکوینی شهوت
اصل تمایل و میل، که در معنای لغوی شهوت نهفته است، امری طبیعی و تکوینی است که خداوند در نهاد انسان قرار داده است. براین اساس، وقتی نیاز گرسنگی در ما پدید می آید، میل و اشتها به غذا رخ می نمایاند. با این وصف تمایل و میل داشتن، خود به خود، در قلمرو اخلاق قرار نمی گیرد و به «خوب» یا «بد» اخلاقی متصف نمی شود و ارزش یا ضدارزش به شمار نمی آید. همان گونه که میل و تمایل داشتن در دنیا، امری تکوینی برای انسان به شمار می آید. در بهشت نیز میل به لذت ها و نعمت های بهشتی مطرح است. خداوند دراین باره می فرماید: «وفیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین و انتم فیها خالدون» (زخرف 71) و در آنجا آنچه دل ها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید هست و شما در آن جاودانید.
آیه ای دیگر درباره بخشی از نعمت های بهشت و تمایل بهشتیان بدان ها و لذت جویی ایشان از آن نعمت ها می فرماید: «مثل الجنه التی وعد المتقون فیها انهار من ماء غیرآسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذه للشاربین و انهار من عسل مصفی...»؛ وصف آن بهشتی که پرهیزگاران را وعده داده اند این است که در آن رودهایی است از آبی دگرگون نشدنی (نگندد و بوی و مزه آن برنگردد) و رودهایی از شیری که مزه اش برنگردد و رودهایی از باده ای که لذت بخش آشامندگان است و رودهایی از عسل ناب. (محمد 51)
ب- کاربرد تشریعی شهوت و مصادیق نکوهیده آن در قرآن
عرف، اغلب شهوت را درباره غرایز و امیال جسمانی، نظیر غریزه جنسی و میل به غذا به کار می برد، و از این واژه برای تعبیر از امیال معنوی، نظیر میل به مناجات با خدا، استفاده نمی کند و مثلا نمی گوید «شهوت مناجات». در این کاربرد شهوت و میل در قلمرو اخلاق قرار می گیرد و برحسب متعلق و انگیزه و محرک آن، می تواند ارزش یا ضدارزش به شمار آید. در پنج آیه قرآن، واژه «شهوت» و جمع آن «شهوات» در موارد نکوهیده به کار رفته است.
1- «انکم لتاتون الرجال شهوه من دون النساء»؛ هر آینه شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمی آمیزید. (اعراف 18)
2- همین عبارت تنها با اضافه همزه استفهام در آغاز آن و در قالب جمله ای استفهامی در آیه 55 سوره نمل تکرار شده است.
3- «زین للناس حب الشهوات من النساء والبنین و القناطیر المقنطره من الذهب والفضه و الخیل المسومه والانعام و الحرث ذلک متاع الحیاه الدنیا والله عنده حسن المآب»؛ دوستی خواستنی های ] گوناگون[ از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب های نشاندار و دام ها و کشتزار]ها[ برای مردم آراسته شده است، ]لیکن[ اینها برخورداری زندگی این جهانی است، و سرانجام نیک نزد خداست. (آل عمران 41)
دراین آیه، دلبستگی به لذت ها و خواسته های دنیوی و آراستن خود بدان ها نکوهش شده است؛ زیرا دلبستگی به دنیا و لذت های آن موجب می شود که انسان تمام همت و تلاش خود را صرف متاع ناچیز دنیا سازد و به جای پرداختن به آخرت، که مقصد اصلی است، متاع دنیا را که تنها وسیله ای برای رسیدن به رضوان و قرب الهی است، مقصد و تأمین کننده نیازهای برین و کمال خویش بپندارد و در نتیجه، از رسیدن به مقصد اصلی و سعادت ابدی خویش باز ماند. پس آنچه خداوند نکوهیده است، دلبستگی و اصالت دادن به لذت ها و خواستنی های دنیا و غفلت از مقصد ابدی و نهایی است؛ وگرنه گرایش و میل به لذت های دنیا، کششی طبیعی و غریزی است که از بستر آن انسان به تأمین نیازهای ضروری خود می پردازد.
وقتی انسان گرسنه شود به صورت طبیعی و غریزی، میل به غذا برای رفع گرسنگی در او پدید می آید. همچنین وقتی نیاز جنسی یا سایر نیازها در انسان برانگیخته می شود، غریزه خاصی وی را به سوی آن نیازها می کشاند. به دیگر سخن، تمایل به لذت های دنیوی، خود نه تنها نکوهیده نیست، بلکه چون زمینه تأمین نیازهای ضروری دنیوی را فراهم می آورد و موجب فراهم آمدن امکان تداوم حیات، سلامتی، آمادگی برای انجام تکالیف الهی و دست یابی به مقصد اصلی می شود، پسندیده و ارزشمند است. آنچه مهم و مورد نظر خداوند است، ترجیح ندادن لذت های زوال پذیر دنیا بر لذت های پایدار آخرت است. از این رو، خداوند برای بیان تقدم و برتری نعمت ها و لذت های آخرت بر دنیا، در آیه بعد لذت های اخروی را وصف می کند تا انسان های مؤمن، حسابگر و هوشمند به مقایسه آنها با لذت های فانی دنیا بپردازند و وقتی دریافتند که نسبت دنیا و لذت های آن با آخرت و لذت های آن، نسبت محدود با نامحدود و متناهی با نامتناهی است، دل از دنیا و لذت های آن برکنند و تنها دلبسته خداوند و رضوان او شوند: «قل اونبئکم بخیر من ذلکم للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ازواج مطهره و رضوان من الله و الله بصیر بالعباد». بگو: آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ برای تقوا پیشگان نزد خداوند باغ هایی است که از زیر ]درختان[ آنها نهرها روان است. در آن جاودانه بمانند و همسرانی پاکیزه و ]نیز[ خشنودی خدا ]را دارند[ و خداوند به ]امور[ بندگان ]خود[ بیناست. (اعراف 51)
بنابراین، روشن شد آنچه خداوند نکوهش کرده، صرف بهره برداری از شهوات نیست، بلکه دوستی شهوات و خواستنی های دنیا و دلبستن به آنهاست. این دلبستگی در نتیجه وسوسه های شیطانی پدید می آید. شیطان برای اینکه مردم را از خداوند و نعمت های پایدار آخرت غافل سازد، نعمت ها و لذت های حقیر دنیا را در نظر آنان بزرگ جلوه می دهد و می آراید. در نتیجه، انسان برای رسیدن به برخی لذت های دنیوی، وقت و سرمایه زیادی صرف می کند. اما وقتی به آنها رسید درمی یابد که ارزش سرمایه ای را که برای آن صرف کرده نداشته، و در دام فریب شیطان گرفتار آمده است. از سوی دیگر وسوسه های شیطانی قدرت محاسبه صحیح و تعقل را از انسان می ستانند و موجب می شوند انسان به ارزش و اهمیت لذتی که در پی آن است نیندیشد، و در نتیجه سرمایه بسیاری را برای رسیدن به لذتی اندک از دست بدهد و وقتی به آن لذت رسید، درمی یابد که فریب خورده است. اما شگفت آنکه پند نمی گیرد و باز در روز و فرصتی دیگر همان رفتار از او سر می زند و هر بار داغ فریب شیطان و پشیمانی بر پیشانی او می نشیند.
4. خداوند پس از بیان ویژگی های متعالی انبیا و اولیای خویش می فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا»؛ آن گاه از پی ایشان جانشینان بد و ناشایسته ای آمدند که نماز را فرو گذاشتند (در آن سهل انگاری کردند) و از خواستنی ها ]و خواهش های دل[ پیروی کردند، پس به زودی ]سزای[ گمراهی خود را ببینند.(مریم 95)
براساس سخن خداوند، دو نسل از پی هم و با ویژگی های کاملا متفاوت در زمین زندگی کرده اند: نسل اول، انبیا و اولیای خاص الهی بودند که به مناجات با خدا و عبادت او عشق می ورزیدند و چنان جذبه انس با معبود و شنیدن کلام او آنان را به وجد می آورد که با شنیدن سخنان خداوند، اشک از چشمانشان جاری می شد و به سجده می افتادند. اما نسل دوم از معنویات و کمالات والای انسانی بی بهره، و به زشتی ها و پلیدی ها آلوده بودند. خداوند از شمار ویژگی های ناپسند این نسل، بر دو ویژگی تأکید می ورزد: یکی بی اعتنایی به نماز و مناجات با خداوند، و دیگری پیروی از خواهش های دل. بین این دو حالت و دو ویژگی تلازم و ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. هر قدر توجه انسان به شهوات و خواهش های دل بیشتر شود، بی اعتنایی او به نماز و مناجات با خدا افزون می گردد و از نشاط او برای عبادت کاسته می شود. در مقابل، هر قدر از شهوات و خواهش های دل دور شود، آمادگی او برای درک مناجات با خدا و پرداختن به عبادت بیشتر می گردد. فرجام آن دو ویژگی ناپسند، گمراهی و بی بهره گشتن از هدایت خداوند است. شخص گمراه و اسیر وسوسه های شیطان، دیوانه وار به رفتاری دست می زند که با منطق عقل قابل توجیه نیست. وی سرمایه، عمر و بالاتر از همه آخرتش را در ازای رسیدن به خواهش های پوچ و بی مقدار دل از کف می دهد که اگر به درستی در رفتار خویش اندیشه کند، درمی یابد که چه زیان بزرگ و جبران ناپذیری بر او وارد شده است. این غفلت و بی توجهی به رفتار ناشایست و فرجام خسارت بار آن ناشی از آن است که شخص گمراه، دل در گرو پیروی از شیطان نهاده است و شیطان بر اندیشه و رفتار او تسلط یافته و فرصت اندیشیدن را از او گرفته است. به تعبیر دیگر، شخص گمراه چون مرکبی است که عقل، شعور و اختیار خویش را به سوار خود یعنی شیطان سپرده است و از پی فرمان او به حرکت درمی آید و با خیالی موهوم مشغول کامجویی و لذت بردن از دنیا و جلوه های آن می شود؛ اما دیری نمی پاید که پرده ها کنار می روند و حقایق آشکار می شوند و او می فهمد که در ازای محروم شدن از رضوان خدا و نعمت های ابدی، دستاوردی جز جلب رضایت شیطان و پشیمانی ابدی نداشته است. خداوند درباره ویژگی و فرجام کسانی که عنان اختیار خویش را به شیطان می سپارند می فرماید: «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین و ان جهنم لموعدهم اجمعین». همانا تو را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر گمراهان که تو را پیروی کنند. همانا دوزخ وعده گاه همه آنهاست. (حجر 34-24)
5. «والله یرید أن یتوب علیکم ویرید الذین یتیعون الشهوات أن تمیلوا میلاً عظیما»؛ و خدا می خواهد که ]به مهر و بخشایش خویش[ بر شما بازگردد ]و شما را از کارهای ناپسند توبه دهد[ و کسانی که از خواستنی ها ]و آرزوهای دل[ پیروی می کنند می خواهند که به کجروی و لغزش بزرگ گرفتار شوید. (نساء 72)
ضرورت بازشناسی دنیای نکوهیده از دنیای مطلوب
بنابرآنچه گذشت، مراد حضرت از اینکه بندگان محبوب و شایسته خدا پیراهن شهوات را از تن درآورده اند، این است که دلبستگی و تعلق خاطر به لذت های دنیا به مثابه پیراهنی است که شیطان بر تن انسان می پوشاند و مادام که انسان تحت تأثیر وسوسه های شیطانی است، این پیراهن از تن او بیرون نمی آید و توجه به دنیا و لذت های آن پیوسته فکر و ذهن وی را به خود مشغول می دارد. پس آنچه نکوهیده است، دلبستگی به لذت های دنیاست و اولیای خدا چون از حقیقت دنیا و لذت های آن آگاهند، بدان دل نمی سپارند. البته، این نه بدان معناست که لذت و بهره بردن از نعمت های دنیا بکلی مذموم و ممنوع است و انسان باید از جامعه و لذت های دنیا دوری گزیند. متأسفانه برخی با سوءاستفاده یا سوءبرداشت از این سخنان، موجب انحراف دیگران می شوند.
بهره بردن از لذت ها و نعمت های دنیا نه فقط ممنوع و نکوهیده نیست، بلکه در مواردی واجب است. اساساً خداوند براساس حکمت خویش نعمت های دنیا را آفریده تا انسان برای تأمین نیازها و رسیدن به مقاصد خویش از آنها استفاده کند. همچنین خداوند در استفاده از آن نعمت ها لذت های فراوانی قرار داده است؛ زیرا اگر انسان از آنها لذتی نمی برد، سراغشان می رفت، و در نتیجه، زندگی فردی وا جتماعی اش مختل می گشت. انسان باید در این دنیا زندگی کند و باید به درستی ازابزارهایی که تداوم حیات او را تسهیل می کنند بهره برد: او باید غذا بخورد؛ زیرا درغیر این صورت مریض می شود و سلامتی خود را ازدست می دهد. او باید از غریزه جنسی استفاده کند؛ چه در غیر این صورت نسل او منقرض می شود. خداوند انسان را آفریده که در این دنیا رشد و ترقی کند و از جمله تولیدمثل داشته باشد تا نسل انسان ها افزایش و تداوم یابد. اما باید توجه داشت که انسان باید از دنیا و نعمت های آن به منزله ابزار و وسیله برای رسیدن به مقاصد و اهداف متعالی خویش استفاده کند و آنها را اصیل نپندارد. آنچه نکوهیده است و مصداق دنیای نکوهیده و به اصطلاح قرآن «متاع الغرور» به شمار می آید، نگاه استقلالی به دنیا و لذت های آن و هدف دانستن آنها و دلبستگی و تعلق خاطر داشتن به آنهاست که در برخی از آیات قرآن مذمت شده است. برای نمونه خداوند می فرماید: «اعلموا أنما الحیاه الدنیا لعب ولهو وزینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال والاولاد کمثل غیث أعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما وفی الآخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور»؛ بدانید که زندگی دنیا بازی و سرگرمی و آرایش و فخر کردن با یکدیگر و نازیدن ]یا افزون طلبی[ در مال ها و فرزندان است. همچون بارانی که گیاه رویانیدنش کشاورزان را خوش آید و به شگفت آورد، پس پژمرده شود و آن را زردبینی و آن گاه خشک و شکسته و خرد گردد و در آن جهان ]کافران را[ عذابی سخت و ]مؤمنان را[ آمرزشی از جانب خدا و خشنودی اوست؛ و زندگی این جهان جز کالای فریبنده نیست.(حدید02)
همچنین خداوند می فرماید: «وما هذه الحیاه الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهی الحیوان لو کانوا یعلمون»؛ این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی همانا ]در[ سرای آخرت است. ای کاش می دانستند. (عنکبوت 46)
بازتاب منفی دلبستگی به دنیا در روان و رفتار انسان
کسی که به شهوات و لذت های دنیا دلبستگی ندارد و خود را اسیر آنها قرار نداده است، درحدی که عقل لازم می داند و شرع برای او تجویز کرده است، از نعمت ها و لذت های دنیا بهره می برد و خود را فارغ از غم و اهتمام به دنیا ساخته است. به جرئت می توان گفت که ریشه و خاستگاه همه ناراحتی ها، غصه ها و افسردگی ها در اغلب افراد، محرومیت از لذت ها و نعمت های دنیوی است. تحقیقات روان شناسان و معاینات روان کاوان درباره اغلب مردم نشان می دهد که علاقه به خدا و آخرت در شمار عوامل ناراحتی ها و افسردگی ها نمی باشد، بلکه همه آن ناراحتی ها، غصه ها و افسردگی ها با امور دنیا ارتباط دارند. چه کسانی که از لذت ها و نعمت های دنیا بهره مندند و چه کسانی که از آنها بی بهره اند. توجه به دنیا و لذت های آن چنان بر دلشان سایه افکنده و فکرشان را به خود مشغول ساخته که نمی توانند لحظه ای به خود آیند و خویشتن را از دام دنیا و ناراحتی های آن برهانند.
کسانی که از نعمت ها و لذت های دنیا برخوردار شده اند وگمان می کنند چیزی به دست آورده اند، توجه ندارند که در برابر آنچه به دست آورده اند آسایش و آرامش خویش را از دست داده و مشکلات و ناراحتی های فراوانی را متحمل گشته اند، و چه بسا برای رسیدن به آنها دست به خیانت نیز زده باشند. حال اگر ناراحتی ها و سختی هایی را که برای رسیدن به لذتی دنیوی کشیده اند، با لذتی که دستاورد آنان است بسنجند، درمی یابند بهای گزافی برای رسیدن به آن لذت پرداخته اند که ارزش آن لذت در برابر آن همه سختی ناچیز است. پس برخورداری از لذت های بیشتر بر خوشی ها و آرامش انسان نمی افزاید، بلکه از آنها می کاهد. اوضاع و شرایطی که امروزه در کشورهای پیشرفته حاکم است، این ادعا را تأیید می کند. امروزه در کشوری که بیشترین امکانات زندگی فراهم است و مردم آن ازنعمت ها و لذت هایی برخوردارند که دیگران به کلی از آنها بی خبرند، بیشترین داروهای روانی تولید و مصرف می شود و بیشتر داروهای تولیدی، داروهای روانی است. همچنین از بیشترین روان پزشکان، روان کاوان و کلینیک های روانی برخوردارند و مجهزترین بیمارستان ها به بیماران روانی اختصاص دارد. حال اگر لذت های دنیا موجب راحتی وآسایش انسان است، چرا در کشوری که چنین امکانات گسترده ای برای زندگی و لذت جویی دارد، آمار افسردگی ها و بیماری های روانی تا این میزان بالاست؟ اما در برابر، در گوشه و کنار کشور خودمان افرادی هستند که از امکانات محدودی برخوردارند، ولی چون به دنیا تعلق خاطر ندارند، سرزنده و با نشاطند و از زندگی ساده خود لذت می برند و محبت خداوند کانون دلشان را گرم و باطراوت نگاه داشته است و خداوند را به پاس نعمت هایی که به آنها داده پی درپی شکر می گویند.
اولیای خدا و توجه کامل به معبود
چنان که گذشت، انسان نمی باید فریفته دنیا شود و تمام هم و غم خویش را صرف رسیدن به لذت های آن کند. بی شک دلبستگی به دنیا و توجه افراطی به شهوات و لذت های آن انسان را حقیر و خوار می سازد، و بالاتر از آن، انسان را از خدا دور می سازد؛ زیرا هر قدر لذت جویی و توجه به شهوات بیشتر شود، از ارتباط انسان با خدا و توجه و اهتمام او به آخرت کاسته می شود براساس تجربه ای که ما از زندگی خود داریم، هر قدر میل به شهوات و لذت های حلال بیشتر شود، از حال و نشاط فرد برای نماز، انس با خدا و مناجات با او کاسته می شود. از این رو، حضرت علی(ع) فارغ بودن از غم دنیا و لذت های آن و اهتمام به ارتباط با خدا و آخرت را از زمره ویژگی های دوستان خدا می دانند: «و تخلی من الهموم الا هما واحدا انفرد به»؛ و جز یک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهی خویشتن را تهی ساخته است.
براساس آموزه های قرآن، هدف و مقصد نهایی انسان الله است، که انسان به سوی او در حرکت است و سراسر زندگی اش، در حوزه رفتار اختیاری و تشریعی، سیر تکوینی و سیر تشریعی به سوی خداست و اگر کسانی به این حرکت و مقصد خویش آگاهی داشته باشند، ممکن نیست اهتمام و دغدغه رسیدن به مقصد در آنان نباشد؛ زیرا بدون اهتمام و دغدغه رسیدن به مقصد و هدف، انسان از حرکت باز می ایستد. تنبلی و راحت طلبی و عدم تکاپو برای تأمین توشه و وسایل سفر، انسان را از حرکت به سوی مقصد نهایی، که همان لقای الهی است، باز می دارد. بر این اساس، بندگان محبوب خدا که هوای رسیدن به محبوب را در سر دارند، دغدغه و اهتمامشان تنها مصروف مقصد نهایی و رسیدن به لقای معبود است و باور دارند که سراسر زندگی شان تکاپو در مسیر رسیدن به اوست: «یا ایهاالانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»؛ ای انسان، همانا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد. (انشقاق6)
خداوند متعال در شب معراج به رسول خدا(ص) فرمودند: «یا أحمد، اجعل همک هما واحدا فاجعل لسانک لسانا واحدا واجعل بدنک حیا لاتغفل أبدا من یغفل لا ابالی بأی واد هلک»؛ ای احمد، هم و غمت را متوجه یک چیز ساز و زبانت را یکسان قرار بده؛ بدنت را زنده بدار و هرگز غافل مباش. کسی که از من غافل گردد، برایم مهم نیست که به کدام وادی هلاکت درافتد.(2)
کسی که فقط به مقصد نهایی می اندیشد، به غیر خداوند توجهی ندارد و هم و غم دنیا برای او بی ارزش است. او دل را از این امور تهی ساخته است؛ چون آنها را مانع رسیدن به مقصد نهایی خود می داند. او نگران است که کوتاهی هایش وی را از مقصد باز دارد یا دست کم وقفه ای در رسیدن به مقصود ایجاد کند. اما وقتی به سلامت به مقصد نهایی رسید و خود را در آستانه رضوان حق دید، یکباره همه نگرانی ها از دلش خارج می شود و سبکبار و سرشار از سرور و شادمانی قدم در بهشت خدا می نهد و به پاداش استقامت و پایداری در مسیر خداوند دست می یابد: «ان الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا ولاتحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون نحن أولیاؤکم فی الحیاه الدنیا و فی الاخره و لکم فیها ما تشتهی أنفسکم ولکم فیها ما تدعون». همانا کسانی که گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست، و آن گاه ]بر آن[ پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود آیند ]و گویند[ که مترسید و اندوه مخورید و شما را مژده باد به آن بهشتی که نوید داده می شدید. ما در زندگانی این جهان و در آن جهان دوستان شماییم و شما راست در آن جهان آنچه جان های شما خواهش کند و شما راست در آن هرچه درخواست کنید. (فصلت (3-03)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- مفردات الفاظ القرآن، ص 864.
2- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج77، ب2، ص92، ح6.