امام سجاد(ع ) : در قائم ما چند سنت از سنتهای انبیا چون آدم نوح ابراهیم عیسی یوسف ایوب و محمد(ص ) است . از آدم و نوح طول عمر است . از ابراهیم ولادت پنهانی است . از موسی ترس و غیبت است . از عیسی اختلاف آرا و نظرات مردم پس از اوست . از ایوب گشایش و فرج بعد از امتحان است و از محمد(ص ) خروج با شمشیر است .
امام باقر(ع ) : هنگامی که اوضاع دگرگون شود و مردم بگویند قائم مرده یا هلاک شده است یا اینکه بگویند به کدام بیابان رفته ! و آنها که خواستار نابودی او هستند بگویند کسی که استخوان هایش پوسیده چگونه ظهور می کند شما به ظهور او امیدوار باشید و چون بشنوید که ظهور نموده به سوی او بشتابید هرچند با خزیدن از روی برف باشد.
امام صادق (ع ) : او فرزند پسرم موسی است . او پسر خاتون کنیزان است . غیبتی کند که اهل باطل در آن به شک افتند. سپس خداوند او را ظاهر می نماید و شرق و غرب زمین را به دست وی فتح می کند. عیسی بن مریم آمده و پشت سر او نماز می گزارد و زمین به نور صاحبش روشن و منور می شود.
امام کاظم (ع ) : او فرزند من است . او را غیبتی طولانی است چون بر جان خود خائف است و در آن عصر(غیبت ) گروه هایی از دین برمی گردند و جمعی پایدار می مانند. خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم به ولایت ما چنگ زنند و به دوستی ما و بیزاری از دشمنان مان ثابت بمانند. آنان از مایند و ما نیز از آنهائیم . ایشان به امامت ما راضی هستند و ما به پیروی آنها. خوشا به حال آنها به خدا سوگند آنان در روز قیامت در درجه ما با ما هستند.
عکس معروف پیرمردی که در یکی از سفرها چانه شهید رجائی را گرفته است و آن دو به یکد دیگر چشم دوخته اند از عکس های ماندنی و معنادار دوران خدمت گزاری آن شهید است .
وقتی آن عکس اولین بار به حضورش تقدیم شد با تبسم حاکی از رضایت باطنی فضای پرمسئولیت سنگین خویش را برای خود و یارانش ترسیم کرد.
بعد از فرار بنی صدر وقتی شهید رجایی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام آمادگی کرد برخی از یارانش خواستند از همان عکس معروف برای پوستر تبلیغاتی وی استفاده کنند. بنابر این در زیر آن عکس از قول آن پیرمرد نوشتند : من از تو حمایت می کنم ولی از تو می خواهم که بروی اسلام را پیاده کنی . آن بزرگوار با این نوشته مخالفت کرد و گفت : این دروغ است ! چون این پیرمرد در این دیدار چیز دیگری به من گفته است نه آن چه نوشته اند!
هدف اسلام است نه مقام
اومی گفت : وقتی کسی می گوید : من عضو انجمن یا مجمع اسلامی هستم بلافاصله باید بداند که چندصد هزار شهید و معلول (جانباز) زیر گوش او می گویند : پیام ما که شهید (و جانباز) شدیم این است که اسلام در جامعه پیاده شود.
شما خانواده های شهدا باید همیشه ناظر به جریانات اجتماعی و کارها باشید و باید از نخست وزیر وزیران و تمام دست اندرکاران بخواهید آرمان شهیدان را دنبال کنند تا اسلام در جامعه تحقق یابد.
شما باید هر وقت مرا می بینید بپرسید چه می کنی حتی سر من فریاد بکشید ـ البته فریادی برادرانه همچون اعضای یک خانواده ـ که برای مستضعفان چه کرده ای
شما باید اگر من رئیس جمهور شدم زیر گوش من بگویید : فلانی ! مسئله همین جا تمام نمی شود. قرار نبود که رئیس جهمور شوی و همین ! اسلام چه شد ما وقتی به جوان ها و کوچک ترها و مردم می رسیم باید هی از دست آوردهای انقلاب بگوییم ; اما وقتی به مسئولان می رسیم که یکی از آنان خودمان هستیم باید جلو آیینه باشیم و بگوییم : آی فلانی ! اسلام چه شد چه قدر از اسلام را پیاده کرده ای !
خاصیت انسان
شهید رجائی می گفت : هیچ وقت اظهار درد چاره کار نیست . هرچه از این مقوله گفته شود از سختی ها گله و شکایت شود جز این که اعصاب را خسته و ناراحت سازد و غمی بر غم ها بیفزاید اثری ندارد. برای رفع گرفتاری و جبران آن باید اقدام به کار نمود و تا آن جا که میسور است باید برای حل مشکلات قیام کرد. خاصیت و خصوصیت انسان خداجو همین است که از مشکل نهراسد و به جای شکوه و شکایت و صرف وقت بیهوده در بیان درد همت خود را در راه رفع موانع و تاختن به سوی هدف متعالی خویش به کار بندند. همه ما وظیفه داریم به جای داشتن روحیه منفی و زبان یاس و ملال نقش مثبت و فعال خود را در راه اجرای اهداف انقلاب ایفا کنیم .
یک روز عصر برای کسب تکلیفی وارد اتاق کارش شدم . او با استفاده از فرصت فراغت از جلسات مشغول کار جاری و درحال مطالعه نامه ها بود. به نظرم آمد کمی خسته است . پس از سلام طبق عادت گفتم : خسته نباشید. با نگاه معنادارش درحالی که تبسم رضایتمندانه ای بر لب داشت گفت : ممنونم و متشکر. بعد از کمی پرسش و پاسخ ادامه داد : فلانی ! آیا بهتر نیست به جای عبارت « خسته نباشید » که در آن از یاد خدا غفلت شده است همان اصطلاح خداشناختی را متداول کنیم و بگوییم : « خدا قوت » !
در این عبارت دو نکته منظور شده است : یکی نیرو بخشیدن به مخاطب خود و دیگری یادآوری این نکته که این نیرو و توان از آن خداست و از سوی اوست که به انسان داده می شود تا برای خدمت به جامعه مورد بهره برداری قرار گیرد.
شهیدان مسئولیت دولت
یک بار در جلسه ای با حضور شهید رجائی بحث روز قیامت حساب و کتاب الهی مطرح بود. ایشان گفت : شما در مرحله اول به فکر حساب و کتاب خدا نباشید! به یک مرحله پایین تر فکر کنید! ببینید اگر همه شهیدان را خداوند در روز قیامت به صف کند و شما از جلوی آنان بگذرید و آنان به شما بگویند : با این انقلاب که ما به دست شما دادیم چه کردید شما چه جوابی دارید به آنان بدهید اگر جواب شهیدان را دادید جواب خدا را هم می توانید بدهید!
احترام به شخصیت
شیوه امتحان گرفتن آقای رجائی بسیار آموزنده بود. او به دانش آموزان شخصیت می داد و با شناختی که از آنان در طول دوره تدریس داشت بیش تر به همان آموخته های شان تکیه می کرد و از سایر همکارانش برای مراقبت جلسه امتحان استفاده نمی کرد. بیش ترین موفقیت او در این راه بود که در همان جلسات اول در کلاس روان شناسی می کرد و مشخصات هر دانش آموز را به راحتی در ذهن می سپرد و به تدریج تقریبا به خصوصیات روحی و تحصیلی هر یک پی می برد.
وقتی ساعت امتحان فرا می رسید در ابتدای تذکر کوتاهی می داد و از همه می خواست که وظیفه حفظ آرامش در امتحان را رعایت کنند و بیش از این به خود و دیگران زحمت نمی داد. آن گاه تنها با طمانینه ای خاص در گوشه ای بر روی صندلی می نشست و خود را با مطالعه قرآن یا کتابی سرگرم می کرد. همین امر موجب می شد که جلسه امتحان وی به جلسه بروز و انعکاس شخصیت مطلوب دانش آموزان تبدیل شود و کسی عکس العمل ناخوشایندی نشان ندهد. اگر دانش آموزی از عهده امتحان بر نمی آمد تقلب نمی کرد. آن چه می دانست می نوشت یا برگه خود را سفید می داد در پایان جلسه امتحان آخر سال هم معمولا در یک یادداشتی تعدادی از کتاب های اعتقادی و سیاسی اجتماعی مفید را به دانش آموزان معرفی می کرد تا در ایام فراغت تابستان مطالعه و از آنها بهره برداری کنند.
رعایت ادب با سلام
ایمان و تقوا در رفتار آقای رجائی موج می زد. نگاهش به همه پاک و رفتارش خیلی جدی و حساب شده بود و در عین حال همیشه تبسم شیرین و معناداری بر لب هایش دیده می شد. در دستورهایی که می داد هیچ گاه تحکم تلخی و خشکی در آنها دیده نمی شد. وقتی با کسی روبه رو می شد در نهایت ادب و تواضع و در عین حال با حفظ حریم و فاصله ای که لازم می دید مواجه می شد به راحتی انتقادها را می پذیرفت و با کمال خوش رویی و متانت حرف دل و عقیده اش را ـ مستقیم و غیرمستقیم ـ اظهار می کرد.
دانش آموزی روز جلسه امتحان وقتی لحظه ای او را در پله های سالن تنها دید با شتاب پیش رفت و بی آن که سلام کند و احترامش را نگه دارد بدون مقدمه درباره امتحان از وی پرسشی کرد. او با آرامش و وقار خاصی اول به آن دانش آموز سلام کرد و بعد جوابش را به مهربانی داد. خود همان دانش آموز می گفت : از بزرگواری او خیلی خجالت کشیدم و از رفتار کریمانه اش ادب و انسانیت و درس زندگی آموختم . (برگرفته از کتاب رمز جاودانگی حسن عسکری راد)
از نگاه کبوتران پیداست از خم کوچه یار میآید او میآید، مثل بارانی که برای آمدنش هزار رکعت نماز را قامت بستهایم. بارانی که عطشانی گلها را پاسخی زلال است. بارانی که برای دیدنش گلها از مغاک خاک تا افلاک پر میکشند.
برکهها را بگو به رقص آیند
آبشار، آبشار میآید
فردا زلالترین خورشید، خاک را افلاکی میکند و زیباترین گل را زمین هدیه میدهد. شاخههای سرسبز درختان آبی آسمان را تصرف خواهند کرد و من عاشقانهترین شعرهایم را خواهم سرود. فردا، دیروز دیگریست. مردم با دستهایی که هزار رکعت نیایش قرائت کردهاند، با چشمهایی که از کعبه شروع میشود و لبهایی که ذکر خورشید دارند، دیدن زلالترین چشمه را نیت میکنند و آرامش دیریابشان را در پای گلی میریزند که زمین دیدنش را سفره نذر کرده است.
او در راهست، این را درختان بارآور و رودهای سر به زیر میگویند.
آقای جهان! میترسم. میترسم از روزی که نباشم و تو کوچههای زخمی شهرم را با قدمهایت التیام شده باشی.
میترسم از روزی که آبها با وضویت زلال شده باشند و من آرمانیترین نمازم را به تو اقتدا نکرده باشم.
میترسم از فردا. فردایی که تو باشی و من نباشم.
من آرزوی دیدنت را هر روز وضو میگیرم. من آرزوی دیدنت را هر روز نماز میخوانم و روزه میگیرم. هر روز به پای آمدنت میمیرم و زنده میشوم. ای پاسخ زلال هزار پرسش کودکانه جهان. ای زلال و زیبای ابدی. خورشید مهربان، امام زمان، انتظارم را پاسخی شایستهتر از تو نمییابم.
شاید صدای پای تو میآید
میریزد از زبان درختان گل.
فرهنگ انتظار بایسته هایی دارد که بر دو نوع است .
اول بایسته های نظری که شامل شناخت نظری و همه جانبه مهدویت و انتظار و نیز مطالعه در احوال و تاریخ زندگی حضرت مهدی (عج ) آن پیشوای بزرگ است .
دوم بایسته های عملی که ایجاد رابطه عاطفی و معنوی با وجود مقدس امام زمان (عج ) پیروی از فرمانهای او و آراستگی به فضیلتهایی است که شایسته یاران مهدی (عج ) است .
اولین ومهمترین ویژگی فرهنگ مهدویت شناخت کامل و راستین وجود گرانقدار امام زمان (عج ) این ذخیره بزرگ خداوندی است . اهتمام بر شناخت امام لزوم تبعیت وی را در پی خواهد داشت و پیروی از امام نیز ما را در مسیر تربیت الهی قرار خواهد داد. انسان با شناخت صفات و ویژگی های پیشوایان خود را به صفات ممتاز آنان نزدیک می سازد و راه کمال را در پیش می گیرد. اندیشه در نامها و نشانهای او تامل در نامه ها و فرمانهای او تفکر در حکمت و اسرار غیبت تدبر در هدایت معنوی و ولایت تشریعی و تکوینی در گستره شناخت امام قابل توجه است .
در روایتهای فراوانی از امامان معصوم (ع ) نیز به شناخت امام زمان (عج ) تاکید شده است . رسول خدا(ص ) می فرماید : « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه )(1 ) (هر که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد در مرگ جاهلیت مرده است ).
انتظار سازنده
انتظار رفع تکلیف نیست بلکه فهم تکلیف است . از بایسته های فرهنگ انتظار درک درست و کامل مفهوم انتظار است . در قاموس بعضی از منتظران انتظار به مفهوم منتظر بودن و دست روی دست گذاردن و همه چیز را به حال خود رها کردن است تا سرانجام امام با ظهور خویش جهان را از فساد و تباهی برهاند. در واقع این همان انتظار مخرب و ویرانگر و به نوعی رفع تکلیف است . انسان با چنین برداشتی از مفهوم انتظار هرگز نمی تواند در جهت اصلاح جامعه گام بردارد.
در انتظار سازنده که منتظران واقعی دریافت صحیحی از واژه انتظار دارند فهم تکلیف نهفته است . منتظر با فهم تکلیف به عدالت می اندیشد از هرگونه ظلم و بی عدالتی گریزان است و با هدف فراهم آوردن زمینه های دادگری و اصلاح فردی و اجتماعی می کوشد. بر اساس این عقیده شخص منتظر با آنکه مشتاق دیدار امام دادگر است خود نیز به مسئولیتهایش آگاه است و در راه دست یابی به آرمانهای متعالی اش گام بر می دارد از این رو یاران مهدی موعود را باید در میان جان برکفان انقلاب و دین و حرمت گزاران به خانواده شهیدان وصالحان و نیکان یافت نه در میان ساکنان دیار بی خبری و نه در جمع رفاه زدگان عافیت طلب .
انتظار در این مفهوم فلسفه مقاومت است نه عامل تسلیم انتظار آگاهانه جز اصلاح و راستی ثمری ندارد وبدیهی است که دستاورد مهم چنین انتظاری امید به آینده ای روشن است .
ایمان و اعتقاد و یاوران مهدی (عج )
ایمان از مهمترین سرمایه های انسان خداجوست . پایداری رشادت و فداکاری مومن ریشه در ایمان حقیقی وی دارد. یاران راستین مهدی از مومنانی هستند که ایمانشان آنها را به مرحله ای رسانده که هرگونه شک و شبهه ای را از دلشان زدوده است . (2 ) همان کسانی که به نقل از روایتهای بزرگان دین ترنم روح بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آنان همچون صدای زنبوران عسل درهم می پیچید و از شب تا صبح به راز و نیاز با خدای خویش مشغولند . (3 ) (آنان کسانی هستند که ) خدا را با بصیرت درون شناخته اند و ایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ کرده است . در راه تقویت ایمان و اجرای دستورهای الهی از هیچ چیز هراس ندارند و از نکوهش هیچ سرزنش کننده ای بیم به دل راه نمی دهند. اینان مصداق این آیه قرآنی هستند که : « ...به زودی خداوند قومی را که آنها را دوست می دارد و آنها (نیز) او را دوست دارند و نسبت به مومنان فروتن و بر کافران سرافراز و مقتدرند به نصرت اسلام بر می انگیزد . » (مائده 54 )
مومنان واقعی کسانی هستند که تنها به خدا عشق می ورزند و جز به خشنودی او نمی اندیشند « یحبهم و یحبونه » در برابر برادران دینی شان فروتن هستند « اذله علی المومنین » با کافران ستمگر و کج اندیش سرسخت خشن و در برابرشان سرافرازند « اعزه علی الکافرین » برای بسط عدل و اجرای فرمانهای الهی همواره در حال جهاد فی سبیل الله هستند « یجاهدون فی سبیل الله » و در جهت نابودی کافران وبرچیدن بساط ستمگران کوشا و از هیچ ملامتی پروا ندارند « و لا یخافون لومه لائم » .
همه این ویژگیها در انسان مومن از اعتقاد حقیقی او به خدا و ایمان به مقصد اصلی نشئت گرفته است . آنان به چنان شهامتی رسیده اند که از شکستن سنتهای غلط ومخالف و ایستادگی در مقابل باورهای نادرست محیط و هجوم افکار عوامانه و محافظه کاران منحرف هیچگونه تردیدی به خود راه نمی دهند. آری بدست آوردن چنین موفقیتی افزون بر کوشش خود فرد. به سبب فضل خداوند است که به هر کس بخواهد و شایسته ببیند عطا می کند که « ذلک فضل الله یوتیه من یشا » .
عبادت یاران مهدی (عج )
آنان پارسایان شب اند که تا بامدادان به ذکر و راز و نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و معرفت به ذات باری تعالی خواب را از دیدگان آنان ربوده است .
جز خم ابروی هیچ محرابی ندارم
جز غم هجران رویش من تب و تابی ندارم
گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش
حسرت این خواب در دل ماند چون خوابی ندارم
سر نهم بر خاک کویش جان دهم در یاد رویش
سر چه باشد جان چه باشد چیز نایابی ندارم (4 )
مردانی که شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذکر مناجات شان همچون صدای زنبوران عسل در هم بپیچد و هیبت الهی آنان را به قیام وادارد و بامدادان سوار بر مرکبها شوند آنان راهبان شب اند و شیران روز . (5 )
این همه حاصل ایمان نهفته در قلب آنان است و هر چه درجه ایمان آنها بالا رود اینگونه اعمال نیز در زندگی شان فزونی خواهد یافت و هیچ مانعی بر سر راه آنان نخواهد ماند. جهاد و کوشش نه تنها آنها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهی باز نمی دارد بلکه سبب می شود تا حلاوت ایمان را بیشتر بچشند و همه کارها و رفتارهای خود را جلوه الهی دهند که چه رنگی بهتر از رنگ الهی !
« صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون » (بقره 138 ) (رنگ الهی و چه رنگی نیکوتر از رنگ الهی و ما او را پرستش می کنیم ).
یاران مهدی (عج ) آمران به معروف و ناهیان از منکر
رسالت حضرت مهدی (عج ) و یاران باوفایش احیای دین خدا و اتمام رسالت انبیا و اولیا و اصلاح زمین از بدعتها و ظلمهایی است که ظالمان وفاسدان بر زمینیان تحمیل کرده اند منتظران حقیقی مهدی می خواهند نقاب تزویر را از چهره مزدوران برکشند و رسالتشان را در برپایی قسط و عدل می دانند : « یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا » (6 )
سیره رسول گرامی اسلام و امامان معصوم (ع ) مبتنی بر امر به معروف و نهی از منکر بود و از بدو دوران کودکی تا واپسین لحظه های حیات همواره بر آن اساس رفتار کرده اند. یعقوب سراح خدمت امام صادق (ع ) می رسد در حالیکه حضرت در کنار گهواره فرزندش حضرت موسی بن جعفر ایستاده بود و با او سخن می گفت . یعقوب می گوید من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد پس برخاستم . امام صادق (ع ) به من فرمود : نزدیک سرورت بیا و او را سلام گوی . من نزدیک گهواره رفتم و به کودک سلام کردم . امام موسی بن جعفر(ع ) از درون گهواره با زبانی فصیح و گویا سلام را پاسخ گفت و فرمود : « اذهب و تغیر اسم ابنتک التی سمیتها امس یبغضه الله » (برو آن نام را که دیروز بر دخترت نهاده ای تغییر ده زیرا آن اسم را خدا دشمن دارد).
آنگاه امام صادق (ع ) فرمود : به دستور فرزندم عمل کن تا هدایت یابی . من نیز به دستور آن حضرت عمل کردم و نام دختر یک روزه ام را تغییر دادم . (7 )
بنابر این یکی از صفتهای برجسته یاران حجت امر به معروف و نهی از منکر است امام صادق (ع ) در تفسیر آیه « الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه و اتوالزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور » می فرماید : (برای آل محمد(ص ) مهدی و اصحاب او خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به تصرف آنها در آورد و دین را آشکار سازد و خداوند متعال به وسیله او و یارانش بدعتها و باطل را از بین می برد همچنانکه سفیهان حق را بمیرانند تا جایی که اثری از ظلم دیه نشود و امر به معروف و نهی از منکر خواهند کرد و عاقبت کارها بدست خداست . )(8 )
ولایت مداری اصحاب مهدی (عج )
امامت و رهبری از ارکان دین اسلام و محور و اساس همه کارها اعم از عبادی و غیرعبادی است . حضرت علی (ع ) در این باره می فرماید : « و انه لیعلم ان محل القطب من الرحا » (9 ) (و او ـ ابوبکر ـ خوب می دانست من در گردش حکومت اسلامی همچون محور سنگهای آسیابم ـ که بدون آن آسیاب نمی چرخد ـ
همه اعمال فردی و اجتماعی مردم باید تحت تاثیر امامت باشد. از این رو. ایمان به رهبری زمینه ساز رستگاری مسلمانان است . مسلمانان صدر اسلام با ایمان و اطاعت از رهبری و پیامبر در مدتی کم از حضیض ذلت به اوج عزت رسیدند چرا که به فرمان خدا به آنچه پیامبر می فرمود گردن می نهادند : « و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا » (حشر 7 )
بعد از رسول خدا(ص ) پیروان آن حضرت همان عقیده و ایمان را به ائمه اطهار(ع ) داشته اند ویاران حجت (عج ) نیز بیش از همه به امام زمان (عج ) ارادت دارند که این عشق و ایمان از وجود آن حضرت سرچشمه می گیرد.
« یتمسحون بسرج الامام علیه السلام یطلبون بذلک البرکه » (10 ) (آنان برای تبرک دست خویش را به زین اسب امام می کشند و بدین سان تبرک می جویند).
انسان خداجو به واسطه عشق به امام سر از پا نمی شناسد برای اطاعت و اجرای فرمانهای او شب و روز را نمی شناسد و در راه فرمانبرداری او مطیع تر از یک کنیز نسبت به مولایش است و در هنگام بروز خطر برای دفاع از وجود او جانش را فدا می کند . (11 )
کیست کاشفته آن زلف چلیپا نشود
دیده ای نیست که بیند تو و شیدا نشود
نازکن ناز که دلهای همه در بند تواند
غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود
سر به خاک سر کوی تو نهد جان از دست
جان چه باشد که فدای رخ زیبا نشود(12 )
این عشق و علاقه میان امام و یارانش به حدی به هم گره خورده است که « آنچه شخص امام بدان وصف شده است آنان نیز به آن توصیف گشته اند. هنگامی که به طرف مکانی حرکت می کنند ترس از آنان پیشاپیش در دل مردمان می افتد. آنان دست از شمشیر خود در پیکار با دشمنان دین باز نمی گیرند تا آنکه خدای تعالی راضی شود و این همه به سبب آن است که یاران مهدی شیعه کاملی برای مولای خود هستند و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات امام است » . (13 )
شجاعت یاران مهدی (عج ) و آرزوی شهادت
ترس از خصلتهای ناپسند یک انسان برگرفته از ضعف ایمان سستی یقین و ناتوانی نفس است : « شده الجبن من عجز النفس و ضعف الیقین » (14 )
شخصی که به رحمت الهی و پاداش روز جزا یقین ندارد همواره در نوعی بیم و هراس بسر می برد. ترس از آن دارد که هر لحظه دفتر عمرش بسته شود و از این دیار کوچ کند اما شخص باایمان در دنیایی پر از امید بسر می برد و در همه مشکلات تکیه گاهش خداست و یقین دارد که « ولله العزه و لرسوله و للمومنین » (منافقون 8 )
با چنین اعتقادی دلیلی ندارد که فرد احساس ضعف و ترس کند بلکه ترس را عار و ننگ و نقصی برای خود می داند و برای دوری از آن می کوشد : « احذروا الجبن فانه عار و منقصه » (15 )
یاران مهدی که قلبشان لبریز از عشق به خدا و یقین به روز جزا و یاری پروردگار است از هیچکس هراسی به دل ندارند.
یاد روی تو غم هر دو جهان از دل برد
صبح امید همه ظلمت شب باطل کرد(16 )
یکی از محکهایی که خداوند با آن افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگو جدا می سازد تمنای مرگ است . (جمعه 6 ) هر مومن دل سوخته و عاشق کوی یار قرب الی الله و هم نشینی بااولیا رادوست دارد و همواره در تمنای مرگ است .
آتش به جانم افکند شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم ای ناقه پای بردار(17 )
« لو لا اجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عینی شوقا الی الثوات وخوفا من العقاب » . (18 ) (اگر نبود اجلی که برای آنها نوشته شده است برای لحظه ای ارواح شان در کالبد جانشان آرام نمی گرفت از شوق رسیدن به ثواب و ترس از عذاب الهی ).
اصحاب حجت (عج ) که اما خویش را بامعرفت دریافته اند هستی شان را در وجود وی فانی می بینند و عاشق شهادت و در راه او هستند : « بدعون بالشهاده و یتمننون ان یقتلوا فی سبیل الله شعار هم یا لثارات الحسین علیه السلام » (19 ) . (همواره شهادت کشته شدن در راه خدا را آرزو می کنند و شعار آنان یالثارات الحسین ـ بیایید به طلب خون حسین ـ است ).
و زبان حالشان این است :
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او جانی ستانم پر بها
او ز من دلقی (20 ) ستاند رنگ رنگ
(مولانا)
دلهای پولادین اما نورانی ویژگی یاران مهدی (عج )
از دیگر صفتهای یاوران مهدی (عج ) قلب قوی و پولادین آنهاست که از آنها در روایتهای مختلف به پاره ای آهن یاد شده است :
« تجیی الرایات السود من قبل المشرق کان قلوبهم زبر الحدید » (21 ) (در زمان ظهور حضرت مهدی (عج ) پرچم های سیاه از جانب شرق خواهد آمد که بر گرد آنها افرادی هستند با دلهایی همچون پاره های آهن سخت و محکم .
در روایتی دیگر هم می خوانیم که قلبهای آنها حتی سختتر از پاره های آهن است : « و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید » (دلهای آنها ـ یاران مهدی (عج ) ـ از پاره های فولاد محکمتر است ) . (22 )
آری پنجره قلب های آنها رو به آسمان معنا گشوده است و دلهای خویش را به ریسمان الهی پیوند داده اند. آنان خانه های دل خود را با قندیل های ایمان روشن کرده اند : « کان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشققون » . (23 )
اینان با پشتوانه ای بزرگ از ایمان واقعی به خدا و یقین به روز جزا و هدفی مقدس همچون مشعل هایی فروزانند که دلهای استوارشان بسان قندیل های نور در سینه سترگشان آویخته است . این رادمردان تنها به خدای خویش دل داده اند وتنها از او هراس دارند وقلبشان را به یاد او قوت بخشیده اند که « الا بذکرالله تطمئن القلوب » . (رعد 28 )
قدرت جسمانی اصحاب مهدی (عج )
در بسیاری از روایتها قدرت یاران مهدی را برابر با چهل مرد شمرده اند که این قدرت جسمانی آنها بر گرفته از ایمان راسخ به خداوند یقین به امامت و حقانیت هدف آنهاست . یاوران مهدی با چنین توانایی جسمی و روحیه عالی می توانند ظلم و جور را از صحنه گیتی براندازند.
با این اوصاف آنها سدی محکم نیزه و شمشیر برنده و رکن رکینی هستند که حضرت لوط (ع ) هنگام رویارویی با قوم کافر منحرف خود یارانی چون آنها را آرزو می کرد و می گفت : « ای کاش مرا قوتی و یا پناهگاهی امن و استوار می بود که از شر شما محفوظ می ماندم » .
امام صادق (ع ) در تبیین این گفتار فرمود : « این آرزویی است بر قدرت قائم مهدی (عج ) و استواری یارانش که همان ارکان محکم هستند. هر کدام از مردان و یاران مهدی (عج ) دارای قدرت چهل مرد هستند. دلهای آنها از پاره های فولاد محکمتر است . اگر بر کوهها بگذرند کوهها در هم فرو می ریزند. دست از شمشیرهای خود بر نمی گیرند تا آنکه خدای تعالی راضی شود » . (24 )
تشبیه قلبهای آنان به پاره های آهن یا سنگ برای تاکید بیشتر به استواری و شهامت آنان و نفی هرگونه ترس و وحشت از قلبها و افکارشان است . بیان امام صادق (ع ) به برابری نیروی هر یک با چهل مرد به معنای محدود کردن این نیرو نیست بلکه برای نشان دادن میزان بسیار بالای قدرت ایشان است و اشاره به اینکه هر کدام از توان و نیروی فراوانی برخوردارند . (25 )
منبع : ویژه نامه شمس ولایت بنید فرهنگی و خیریه نیمه شعبان مسجد آیت الله انگجی تبریز
پی نوشتها :
معاونت پژوهشی مرکز بررسیهای اسلامی صدا وسیما
1 ـ محدث قمی سفینه البحار ص 32
2 ـ همان
3 ـ محمدباقر مجلس بحارالانوار ج 52 ص .308
4 ـ دیوان امام خمینی ص .149
5 ـ بحارالانوار ج 52 ص .308
6 ـ همان ج 48 ص 19 ج .24
7 ـ علامه بحرانی مدینه المعاجز ج 6 ص .224
8 ـ علامه بحرانی . الحجه فیما نزل فی القائم الحجه ص .143
9 ـ امامی و آشتیانی . ترجمه و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه ج 1 خطبه 3 ص .64
10 ـ بحارالانوار ج 48 ص .19
11 ـ همان .
12 ـ دیوان امام خمینی ص .112
13 ـ سیدمحمد صدر تاریخ ما بعدالظهور ص .505
14 ـ سیدحسن شیخ الاسلامی هدایه العلم فی تنظیم غررالحکم ص .17
15 ـ همان .
16 ـ دیوان امام خمینی ص .81
17 ـ کلیات شیخ بهایی ص .70
18 ـ فیض الاسلام نهج البلاغه ص .612
19 ـ بحارالانوار ج 2 ص .308
20 ـ مراد از دلق در اینجا بدن است .
21 ـ الحاوی للفتاوی ج 2 ص .64
22 ـ بحارالانوار ج 52 ص .327
23 ـ همان ص .308
24 ـ همان ص .327
25 ـ سیدمصطفی علامه مهری مهدی موعود یارانی اینگونه دارد صص 32 و .36