گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

گلهای بوستان انقلاب

وبلاگ اطلاع رسانی پایگاه مقاومت شهید دهنوی محله میرآباد ارجمند شهرستان نرماشیر

اعمال لیله الرغائب

لیله الرغائب(شب آرزوها) اولین شب جمعه ماه رجب است که برای آن اعمال و فضایل بسیاری نقل کرده اند که از آن جمله می توان به روزه پنجشنبه و استغفار زیاد اشاره کرد.

شب جمعه اوّل ماه رجب را لیلة الرَّغائب مى‏گویند و از براى آن عملى از حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله وارد شده با فضیلت بسیار که سیّد در اقبال و علّامه در اجازه بنى زهره نقل کرده‏اند از جمله فضیلت او آنکه گناهان بسیار بسبب او آمرزیده شود و آنکه هر که این نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود حقّ تعالى بفرستد ثواب این نماز را بسوى او به نیکوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصیح.

پس با وى گوید اى حبیب من بشارت باد تو را که نجات یافتى از هر شدّت و سختى گوید تو کیستى بخدا سوگند که من روئى بهتر از روى تو ندیدم و کلامى شیرینتر از کلام تو نشنیده‏ام و بوئى بهتر از بوى تو نبوئیدم گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى آمدم امشب بنزد تو تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائى تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند.

در عرصه قیامت پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد هرگز و کیفیت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه میدارى چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مى‏گذارى هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ مى‏خوانى و چون فارغ شدى از نماز هفتاد مرتبه مى‏گوئى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ الْأُمِّىِّ وَعَلى‏ آلِهِ پس به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه مى‏گوئى سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس‏سر ازسجده برمیدارى وهفتاد مرتبه مى‏گوئى رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِىُّ الأَعْظَمُ پس باز به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه مى‏گوئى سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس حاجت خود را مى‏طلبى که انشاءاللَّه برآورده خواهد شد.

کرامت انسانی در دیدگاه امام (ره)

مدیریت در دیدگاه دینی و اسلامی نوعی ولایت است؛ اگر کسی به شکل جامع الشرایط مدیریت کند، ولایت الهی را نمایندگی می کند؛ در غیر اینصورت ولایت شیطانی را نشانگر است.




امام نظریه ولایت فقیه را به عنوان مدیریت فقیه مطرح می کند که همان چیزی است که استاد مطهری با عنوان «ولای زعامت»- مطرح کرده است. این نظریه که بعدها به نظریه ولایت مطلقه فقیه ارتقا یافت و در واقع از عمق و وسعت و استحکام بیشتری برخوردار شد، نظریه مدیریتی امام بر انسان است.ولایت بر انسان، در نگاه نخست خلاف کرامت اوست، زیرا خدا انسان را آزاد آفریده است و اصل اولی عدم ولایت انسان بر انسان است؛ ولی به هر حال، ولایت انسان کامل بر انسان، یک استثنا، برای مصلحت و حفظ کرامت اوست، چنانکه ولایت خدا بر انسان که تردید ناپذیر است، ولایت حافظ کرامت انسانی بر انسان است. در همین عداد، ولایت رسول خدا(ص) و معصومان، ولایتی است که حافظ کرامت انسان است. در غیاب آنان نیز رهبران الهی بر انسان ولایت دارند.
به هر حال، ولایت انسان کامل یا متکامل بر انسان ضروری است و به مصلحت اوست. کرامت انسانی، در یک سازمان ولایی آن هم با ولایت الهی و رهبران خدایی محفوظ و مصون خواهد بود؛ درغیر این صورت به تاراج و حراج خواهد افتاد. به عبارت دیگر، ولایتی که کرامت را حفظ می کند، ضروری ترین مصلحت انسانهاست.
بنابراین، امام خمینی با دیدگاهی که در شرح چهل حدیث ارائه کرده، نظریه ولایت فقیه را مطرح می کند و در 80 سالگی توفیق اجرای آن را می یابد و مدیریت ولایی خود را بر مسلمانان و انسانها آشکار می سازد؛ ولایتی که از سوی امامی عادل اعمال می شود و ناگزیر باید حافظ کرامت انسانها باشد.
اگر در ولایت او، به این خط قرمز تجاوز شود، از الهی بودن خارج و به ولایت شیطانی تبدیل می گردد.

*اصول حافظ کرامت در مدیریت ولایی امام(ره)
امام در مدیریت ولایی خویش، اصولی را ترسیم کرد که همگی برای حفاظت از گوهر کرامت انسانی پی ریزی شده اند که به برخی از اصول آن اشاره می شود:

اصل خدمت
کسی که خود را خادم می داند ولو در هر منصبی باشد، مطابق اصل کرامت انسانی سلوک کرده است، چون دیگران را در هر رده اجتماعی و سازمانی که باشند، مخدوم خود می داند و کریم می شمارد. امام خمینی(ره) در این رابطه می فرمود:همه مقامات جمهوری اسلامی مرهون فداکاری قشر ضعیف هستند. پیروزی انقلاب، تأسیس حکومت اسلامی، سازماندهی کشور و خنثی کردن توطئه های دشمنان، مرهون ملت است. پایین شهری ها ولی نعمت ما هستند، آنها را از زندانها بیرون آورده و به قدرت رسانیده اند؛ اگر تا آخر عمر به آنها خدمت کنیم، نمی توانیم از عهده آنها برآییم، خدمت به گودنشینان و طبقات کم درآمد جامعه افتخار است.ملتفت باشید که الان به حکومت رسیدید، حاکم نیستید، خدمتگزار هستید. اسلام، حکومت به آن معنا ندارد؛ اسلام خدمتگزار دارد. شما خودتان را حاکم مردم ندانید؛ شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. این ثوابش پیش خدا بیش از این است که خودتان را حاکم بدانید. حکومت همان خدمتگزار است.

اصل شایسته سالاری
از اصول مهم و محوری در مدیریت امام خمینی(ره)، اصل شایسته سالاری است؛ کسی که فرزندش(احمد) را از تصدی مسؤولیتها باز می داشت و تا اندازه زیادی خویشاوندان خود را مسؤولیت حکومتی نمی داد و معیارهای گزینش جالبی را اعمال می کرد. کسانی را بر کار می گماشت یا تأیید می کرد که به گوهر و کرامت انسانی احترام می گذاشتند.

تکریم مشاوران
امام در مدیریت کریمانه خود مستبد نبود، با دیگران مشورت می کرد و نظرات را حتی اگر مخالف نظر خودش بود، می پذیرفت:
«گرچه من در آن موقع شخصاً مایل به روی کارآمدن آنان نبودم؛ ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم. وا... قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم.»
این عبارت، در همان رنج نامه سال 67 است که پیش تر به بخشهایی از آن اشاره شد. این یعنی حفظ کرامت مشاوران و حفظ عظمت مقام مشورت، شبیه کاری که پیامبر اکرم(ص) در جنگ احد کرد و نقشه مشاوران را برخلاف نظر خود پذیرفت.این روحیه و رویه، جز تکریم مشاوران چیز دیگری نیست. اگر مشاوری احساس کند که در مقام مشورت، به آرای او توجه می شود، احساس کرامت می کند.

انگیزش کریمانه
«انگیزش» از اصول مهم مدیریت در حوزه رفتار سازمانی است. امام راحل برای این کار، با تکیه بر کرامت انسانها، آنها را از درون بر می انگیخت و در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی قرار می داد. این انگیزش، شامل رزمندگان، دولتمردان، زنان، خانواده شهدا و ایثارگران و اقشار مختلف می شد. ایشان در جمع پاسداران پادگان امام حسین(ع) و ولی عصر(عج) می فرمایند:
«من به این چهره های نورانی و بشاش شما و به این گریه های شوق شما حسرت می برم. من احساس حقارت می کنم. من وقتی با این چهره ها مواجه می شوم و به این قلبهایی که به واسطه توجه به خدای تبارک و تعالی این طور در چهره ها اثر گذاشته است، احساس حقارت می کنم. من غیر دعا که بدرقه شما کنم، چیزی ندارم... من چه طور به این احساسات خدا گونه و به این توجهاتی که شما به خدای تبارک و تعالی دارید و به این عزم راسخ شما و این شجاعت بی نظیر شما چطور من می توانم از شما ستایش کنم.»
امام عبارت «احساس حقارت» را تنها در مقابل رزمندگان شجاع تکرارکرده است و این نوعی واریز کرامت به رشیدترین انسانهای این سرزمین است و جالب است که در مقابل این اصطلاح کریمانه، صدای بلند گریه ها بود که فضا را عطر آگین می کرد.

تکریم زنان
از جمله موارد انگیزش، زنان هستند که قشری هستند که در دو جاهلیت اول و دوم (سنتی و مدرن) به ضعف کشیده شده (کرامت) آنها مفقود و مسروق شده است. امام در دیدار آنان می فرماید:
«زنها مقام کرامت دارند، زنها اختیار دارند، همان طور که مردها اختیار دارند. خداوند شما را با کرامت خلق کرده است، آزاد خلق کرده است... . زن، آدم ساز است، زن مربی انسان است. شما همان طور که تاکنون در نهضتها دخالت داشتید و سهیم بودید، در این نهضت سهیم بودید؛ در این پیروزی حالا هم باز باید سهیم باشید و هر وقت اقتضا بکند، نهضت بکنید، قیام کنید، مملکت از خود شماست... سلام بر شما زنها، بانوان عزیز و محترم.»
امام در مصاحبه با آقای کرک کرافت، استاد دانشگاه «روتگرز آمریکا»، در دیماه 57، ضمن بیان دیدگاه اسلام در مسائل مختلف، به مسأله اشتغال زنان در ارتش، و ادارات دولتی و سایر امور آنها می پردازد:
«همان طور که قبلاً گفتم، زنان می توانند در ارتش باشند... چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن زن مخالف باشیم؟ چرا زن نتواند کارهای دولتی انجام دهد.»
در دیدگاه مدیریتی امام، زن مثل مرد و با شرایط اسلام، می تواند گزینش شود، کار دولتی کند و درس بخواند، در منزل هم مکرم و محترم باشد؛ در عین حال از فساد و فحشا دور باشد. این همان تکریم زنان در مدیریت است؛ چه در مدیریت خانه و چه مدیریت جامعه.

کرامت در مدیریت
در بخش نخست، رعایت کرامت انسانها در مدیریت مطرح بود که امام در گزینش، انگیزش و عزل و... کرامت و حفظ حرمت دیگران را لحاظ می کرد.
در بخش دوم از کرامت، به معنای خارق العادگی و اصطلاحاً بعد کاریزماتیک امام در وظایف و اصول مدیریت سخن به میان می آید. کرامت در این جا به معنای ویژگیهای عالی، نافذ و منحصر به فرد است؛ بهره گیری از امدادهای غیبی، بهره مندی از کرامت و بزرگی نفسانی، استفاده از قدرتهای غیرعادی و آسمانی، ارتباطات روحانی و شهودی، مشاهدات و مکاشفات و عرفانیات را به شکلی نمادین و نمونه در مدیریت خویش دخالت دادن؛ البته در امامان معصوم(ع)، به جای معجزه از اصطلاح کرامت استفاده می کنند تا با معجزات(ع پیامبران تفاوت داشته باشد. در همین راستا، قدری پایین تر و محدودتر، می توان کرامت را در امام راحل به مثابه نایب امام غایب ملاحظه کرد.
به نمونه هایی از این کرامت اشاره می شود:

ارتباط با منوب عنه و الهام از او برای تصمیم گیری
الف) در داستان حکومت نظامی در یازدهم بهمن 1357 که امام دستور لغو آن را صادر کردند و از مردم خواستند به خیابان ها بریزند و تصمیمی حیاتی گرفتند، در پاسخ سؤال مرحوم آیة ا... طالقانی گفته بودند، دستور از جایی دیگر است.
ب) در زمان عزیمت از پاریس و نوفل لوشاتو به ایران، در پاسخ کسانی که ایشان را از این کار منع می کردند و مشفقانه یا فریبکارانه، مانع می شدند، فرموده بودند: دستور از جایی دیگر است.

شناخت دقیق افراد
امام افراد را می شناخت؛ حتی با یک دیدار، هر چند ممکن بود نظر خود را تحمیل نکند تا دیگران خود به آن برسند و اتمام حجت شود. دیکتاتوری مآبانه برخورد نمی کرد؛ ولی تاریخ مدیریت امام حاکی از شناخت دقیق اشخاص و شخصیتها بود.

موضعگیری مستقل
«من اگر روزی تشخیص دهم امری را و به دلیل این تشخیص مجبور به موضعی بشوم که آن موضع مرا به انزوا بکشاند، در یک کوره دهی در یک کوهستانی که اصلاً کسی نباشد، مجبور شوم فقط آنجا زندگی کنم و فقط آن موضع را برای خودم داشته باشم و هیچ کس نپذیرد؛ اما تشخیص من این باشد، من همین موضع را خواهم گرفت.»
امام در منشور استقامت می گوید:«خمینی اگر تنها هم بماند، به مبارزه ادامه خواهد داد».
در همین راستا، چندین تصمیم گیری شجاعانه، دینمدار و مستقل توسط امام، در حافظه انقلاب اسلامی باقی مانده است:
الف) حکم به ارتداد سلمان رشدی و فرمان قتل او، بدون ملاحظه امور رایج دیپلماتیک.
ب) حکم به ارتداد جبهه ملی که با لایحه قصاص مخالفت کرده بودند و در نتیجه تهدید آنان را به فرصت برای ریشه کنی و رسوایی آنها قرار داد.
ج) حکم به ارتداد موقت کسانی که به ساحت مقدس حضرت زهرا (س) در رادیو توهین کرده بودند که شامل تهیه کننده، مصاحبه کننده و مصاحبه شونده شد؛ هر چند بعداً مورد عفو قرار گرفتند.
د) تأیید تسخیر لانه جاسوسی که توسط دانشجویان پیرو خط امام اتفاق افتاده بود و تبدیل آن به تحقیر شیطان بزرگ و پس از آن پذیرش استعفای مهندس بازرگان رئیس دولت موقت.
ه) فرمان به رئیس ستاد ارتش وقت برای آزادی 34 ساعته پاوه از دست شورشیان کرد، تحت عنوان کومله، دموکرات و تحقق این تصمیم در همین مدت که امام در آن فرمان به شکل محکم، کاریزماتیک و با صلابت و به عنوان ریاست کل قوا، از خود یاد کردند و این دستور را دادند که هنوز ارتش به پاوه نرسیده بود، دشمن به هزیمت افتاد و این، از کرامت این تصمیم حکایت داشت.
و) تصمیم به پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ تحمیلی.

آینده نگری 
با یک دید دقیق در می یابیم که او تنها به فکر زمان خود نبود و تمام بندها و موانع را از پیش پای انقلاب برداشت و کار را برای رهبری آینده آسان ساخت و در ضمن یاد داد که تجدید نظرها و بازنگری ها و عدم اصرار بر اشتباهات با اصولگرایی منافاتی ندارد. اقدامهایی چون: حذف مرجعیت از شرایط رهبری، دستور بازنگری قانون اساسی، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و قانونی کردن آن و. . . از آن جمله است.

ارشادات کریمانه
امام در نامه معروف خود به گورباچف، دریا و دنیایی از کرامت را برای جهانیان به نمایش گذاشت. این کرامت علاوه بر متن حکمت آمیز نامه، در ترکیب هیأتی از یک روحانی عالی مقام، یک دیپلمات ورزیده و یک رهبر انقلابی بود، مشهود است. ایشان سفارشهایی به آیة ا... جوادی آملی کرده بودند که حتماً نامه را بخوانید و شرح دهید تا بایگانی نشود.افزون بر همه اینها، حاوی یک پیش بینی بود از اینکه، صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیسم به گوش بچه های ما هم رسیده است و این شکسته ها، در موزه قرار می گیرد و مشکل شما اقتصاد نیست، اعتقاد است.آیا در این کرامت تردید است که پس از چندی تمام این پیش بینی ها تحقق یافت و مارکسیسم، به زباله دان تاریخ رفت. این پیام پرکرامت در (مدیریت توسعه) می گنجد که گسترش و تداوم انقلاب را آسان و پایه های آن را تحکیم می کند.

سازماندهی مزدوج
مراد از این واژه، کرامتهای امام در سازماندهی است که از اصول مدیریت است. امام ضمن حفظ نهادهای رژیم سابق و سالم سازی آنان، نهادهای جدیدی را در کنار آنها تأسیس کرد که از آنها می توان به عنوان سازمانهای تأسیس در کنار سازمانهای امضایی نام برد. این امتزاج موجب شد سیستم سابق به فکر توطئه نباشند یا فساد نکنند و نیز نهادهای جدید از تجربه های سابق بی بهره نباشند و نظام هم از تحول و تنوع بهره مند باشد. این سازماندهی مزدوج، نشان دقت و کرامت امام در تنظیم ساختاری انقلابی و پایدار بود که از امتیازهای گوناگونی بهره می برد.

برنامه ریزی کرامت آمیز
نوشتن «کشف الاسرار» در قم، پیش از مرجعیت و «تحریر الوسیله» پس از مرجعیت در ترکیه و حکومت اسلامی در نجف که حاوی «نظریه ولایت فقیه» بود، نشان از یک تیزبینی در برنامه ریزی است. امام(ره) آرای نجات بخش و انقلاب آفرین خود را بتدریج تنظیم کرد تا وقتی انقلاب شد، با پشتوانه تئوریک و ایدئولوژیک کامل وارد شود. در «کشف الاسرار» قدرت خود را در دشمن شناسی به نمایش گذاشت و در ترکیه فقاهت خود را به اثبات رساند و در نجف این فقاهت را لایق ولایت شمرد و در ایران آن را به اجرا گذاشت و به یک نظام مردم سالار دینی تبدیل کرد. این یک برنامه ریزی راهبردی است. اکنون که ما در یک فاصله ای این روند را تعقیب و تحلیل می کنیم، موجی و اوجی از کرامت را در آن می یابیم.

حسن استناد کرامت آمیز از نهادها و نهادهای دینی
او با استفاده از آیات قرآنی و اساسی امامان دینی و بهره گیری از مساجد و حسینیه ها و تکایا و گلزار شهدا و ایام عاشورا و تاسوعا و اربعین و محرم و صفر، استفاده از منبر و محراب و استفاده از شعارهای دینی و زنده کردن الگوهای دینی، مانند نهضت حسینی، روحانیت و...، مهارت خود را در بهره گیری از ظرفیتهای دینی برای یک انقلاب اسلامی نشان داد. او خود را به عنوان یک مرجع تقلید و صاحب رساله عملیه و صاحب ردای دین، نشان داد که مردم انقلابی مسلمان را کاملاً به اعتماد می کشاند و به صحنه می آورد. این قدرت بهره وری، از ابعاد نمادین و بنیادین یک مدیریت موفق است.

جنبه های عرفانی شخصیت حضرت امام (ره)

آیة ا... جوادی آملی

وجه تمایز امام این بود که خود کریمانه زندگی  کرد، و کرامت خود را در قلمرو دین می دانست. این دو عنصر محوری باعث شد که هم



علوم را با هم هماهنگ کرد، هم نزاع عقل و نقل را به صلح مبدل کرد و این عقل و نقل هماهنگ را به جامعه عرضه کرد، وزمینه اتحاد بین امت اسلامی وحتی مسلمان و غیر مسلمان را فراهم ساخت.
ما در قانون اساسی یک وحدت ملی داریم، یک وحدت الهی داریم، و یک وحدت انسانی. هر سه از سیره امام نشأت گرفته است.«وحدت ملی»، همه مسلمانها را به هم مرتبط می کند. «وحدت الهی» پیروان ادیان الهی را به هم مرتبط می کند.«وحدت انسانی» می گوید: هر کس انسان است، برادر انسان است؛ منتها در حوزه خاص خود.
اگر انما المؤمنون اخوه است، این ندای وحدت ملی است. اگر یا اهل الکتاب، تعالوا و یا اهل الکتاب }لی کلمه سواء بیننا و بینکم است، این صلای وحدت ادیان الهی است. اگر لا ینها کم ا... عن الذین لم یقاتلو کم فی الدین (سوره ممتحنه) است که متن این پیام در قانون اساسی آمده است، این ندای وحدت انسانی است. انسان با انسان متحد است، موحد با موحد متحد است، مسلمان با مسلمان متحد است؛ اینها زیر مجموعة «کرامت انسانی» است. و کرامت انسانی آن است که در «قلمرو دین» می گنجد.
قلمرو دین آن است که انسان دین شناس، دین باور و دین دار باشد، یعنی معرفت او دینی، گرایش او دینی، منش او دینی باشد این مثلث پربرکت، شناسنامه امام بود. و امام این را از قرآن کریم فرا گرفت.
قرآن کریم برای انسان اصالتی قائل است و او را خلیفه خدا خوانده است، کرامت انسان در خلافت اوست، قسمت مهم بحث این است که چگونه انسان خلیفه می شود.
امام راحل به واسطه جمع بین علوم، شایسته این صفت بودند، امام راحل (ره) قبل از اینکه به جامعه تحویل داده بشود، حرفش  را به جامعه منتقل کرد، در ابتدا قلمرو دین را مشخص کرد، دین را تکریم نمود، انسان را تکریم کرد، نگذاشت به دین ستم بشود نگذاشت به انسان اهانت بشود ! آنکه عقل انسان را از دین شناسی بیرون می کند، این تازیانه توهین در دست اوست، آنکه عقل را از حریم دین جدا می کند، دین را در مدار نقل خلاصه می کند، به دین ستم کرده است.اگر دین دست و پا بریده عرضه بشود، میدان کارزار است و محاربه علم و دین است و محکوم شدن گالیله ها و کوپرنیک ها و نیوتن ها و امثال اینها ست !! اگر دین هم جمع سالم بود، اعضا و جوارح و جوانح دین با دین بود، عقل در حرم امن دین جا داشت، دین را در برابر عقل قرار ندادیم، عقل را در برابر شرع قرار ندادیم، همواره گفتیم: «عقل و نقل»؛ نگفتیم: عقل و دین. مواظب حرف مان بودیم، مواظب فکرمان بودیم، مواظب رفتار و گفتار و نوشتارمان بودیم، عقل را در مقابل نقل قرار دادیم، همه اینها را زیر سایه دین قرار دادیم و هرگز نگفتیم: این مطلب عقلی است یا دینی ! نگفتیم: عقلی است یا شرعی! گفتیم: عقلی است یا نقلی، ... . اگر عقل حرف خدا را نفهمد که خلیفه او نیست و کرامت ندارد!
کرامت انسان در قلمرو دین شناسی و دین پذیری است. اگر خود را جدا کرد، شما با چه دعوتنامه ای می خواهید فرمان کرامت به او بدهید؟ او را که بیرون رانده اید، او را که از دین که مایه کرامت است، بیرون کرده اید. با چه وسیله ای می خواهید تکریم کنید؟ تنها چیزی که منشأ کرامت است، دین است.بنابراین این کرامت انسان به خلافت او وابسته است و خلافت او به معرفت عقلی و فطری او وابسته است. اگر فهمید و پذیرفت و عمل کرد، در همین محدوده، می شود مظهر اسمای الهی و مورد تکریم الهی. آنگاه بهشت را برای او تزیین می کنند، فرشتگان به استقبال او می آیند، با سلام او را وارد بهشت می کنند.
امام راحل این کار را کرد. در طی این 50 سال اخیر زمینه فراهم شد، اما با انقلاب اسلامی ایران، با رهبری امام و حضور مراجع بزرگوار(ره)، آن کار زار و محاربه بین علم و دین به گفتمان، گفتگو، مذاکره و دیالوگ بین علم و دین تبدیل شده است، شما می بینید اولین سوره قرآن کریم از کرامت خدا سخن گفته است.
امام راحل(ره) اصراری داشتند که کرامت انسان را در همین فقه جامع بین فقه اکبر و اصغر اوسط بدانند. یعنی معارف الهی، اعتقادات، اصول دین، اخلاقیات و احکام دینی. همه اینها را جزء مطالب اصلی دین بدانند و این را در درون انسان جاسازی کنند، بگویند: این سرمایه هست.پیامبر (ص) فرموده اند: انسان گوهر دارد، بی سرمایه خلق نشده است.(بحار الانوار/ج68/ص 58)
چو دریا به سرمایه خویش باش
هم از بود خود، سود خود بر تراش
در درون انسان گوهر است.و انبیا مهندسان خوبی هستند، همه آمدند تا انقلابی به پا کنند و جامعه و فرد را شکوفا نمایند، این ویژگی در امام بود.
حالا بنگرید، ببینید؛ ایشان گاهی قلم به دست می گرفت، اعلامیه می داد، کتاب می نوشت، یک وقتی هم دستها، را مشت کرد، گفت: من تو دهن این دولت می زنم و قبل از اینکه به دهن دولت بزند، دولت دهن بسته ساکت شد. خوب؛ این چه دستی است که اگر باز باشد، آن اعلامیه های جهان پسند؛ مشت بشود، عامل سقوط یک رژیم فاسد !بنگرید، ببینید کدام دست است که اگر قهر کند، طاغوتی را ساقط می کند؛ مهر کند، جامعه ای را به دین جذب می کند!
یک بیان لطیفی اهل معرفت دارند که از همین آیات قرآن کریم گرفته شده و آیات قرآن کریم این است؛ مادامی که انسان به فکر تکاثر است، دستش به جیب اوست، یا چشمش به کیف دیگران است. این قارونانه زندگی می کند، سرانجام گرفتار شکم زمین خواهد شد. آنکه می گوید: من خودم زحمت کشیدم، 40-30 سال درس خواندم، عالم شدم، همان حرف قارون را می زند. هر که گفت: خدای سبحان توفیق داد، من در کنار مأدبه او نشستم و چیزی گیرم آمد، او به جایی می رسد. خوب، تکاثر منش ها چشمشان یا به جیب خودشان است، یا به کیف دیگران. اینها قارونانه زندگی می کنند و به کام مرگ می روند. اما اگر کسی چشمش به جیب او بود؛ او موسی گونه زندگی می کند. اگر دستی به جیب برد، از این جیب دستی به در آمد، می شود «قلم امام». و اگر دستی به جیب برد، از این جیب دستی به در آورد، می شود «مشت امام». مگر موسای کلیم، اول دست به عصا برد، یا اول دست به جیب کرد؟
بزرگی فرموده بود: کمترین بازی با خون شهدا، ریختن آبروست. مواظب آبروهایتان باشید. ذره ای تجاوز از خون شهدا و پیام امام و فقه و امثال ذلک، با آبروریزی همراه است. مواظب آبرویتان باشید، مواظب آخرتتان باشید، مواظب دنیایتان باشید، مواظب کرامت تان باشید. ما شما را کریم خلق کردیم، این را رایگان از دست ندهید. به این فکر باشید در جیب تان چیزی باشد. حواستان جمع باشد!
اگر نبود نماز شب امام، نبود خلوص او، نبود توسل او، نبود ضجه و ناله او، نبود آن اربعین گیری های او، اینقدر محفوظ نمی ماند در این طوفان. هر روز ما در مملکت «سونامی» داریم. مگر سونامی این است که فقط بدن را رها کند؟ آنکه بتواند جان را منقلب کند، آن از هر سونامی بدتر است. اگر این است، ما باید خیلی مواظب خودمان باشیم.
بنابراین اگر کسی بخواهد در فضای باز دین نفس بکشد، راهش این است. و امام (رضوان ا... تعالی علیه) یک الگوی خوبی بود. بیانات آن حضرت را... ؛ شاید وقتی هم به عرضتان رسید که مبادا خدای ناکرده ما طرزی زندگی بکنیم، طرزی رفتار بکنیم که وجود مبارک پیامبر در زندگی ما نباشد. شما اگر بیشتر به وجود مبارک پیامبر انس بگیرید، می بینید این 13 معصوم به وسیله پیامبر به قرآن می رسند. سخنان او، نامه های او چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی!